کوتاه کردن موی سر دانش آموزان پسر سر صف مدرسه
رأی دهید
کوتاه کردن موهای دانش‌آموزان سر صف: اینجا «جهان سوم» است.
دیدگاه خوانندگان
۵۴
نسل بی سواد - اسلو، نروژ
خاک بر سر ما. بریم به این جمله مهم خوب فکر بکنیم به قول مارمولک . خاک بر سر ما. خدا رو شکر بکنیم دخترها مون رو در مدرسه ختنه نمیکنن . از سومالی خیلی جلو تریم در امان حق.
پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۲:۰۷
۴۴
Momiji - توکیو، ژاپن
خاک عالم بر سرت ، واسه چی اینطور به بچه ها تعرض میکنه این حیف نون !؟ من جای پدر یکی از از این دانش آموزها باشم ، با یه ماشین مو زن میرم اونجا و یه چهار راه خوشگل وسط سر پُر از پِهِنش باز میکنم که دیگه از این غلطا نکنه ! الدنگ عوضی.
پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۲:۳۹
۴۰
TanTanMilo - دوبلین ، ایرلند
من دبستان که بودم یک بار همینکارو با کردن. بدتر از این بود تازه. میومدن تو صف چک میکردن مو که بلند بود مدیر میبرد دفترش با ماشین یه قسمتو میزد نصیب ما هم شد. جالب اینکه بعد از دو سه سال گندش دراومد که همون آقای مدیر با چند تا از دانش آموزا رابطه داشته و صدای والدین بچه ها در اومد و طرف از کار برکنار شد.
پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۶:۰۶
۱۰۷
Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
پنجاه سال است انگار در ایران هیچ چیز عوض نشده است. گویی ساعت زمان در ایران از حرکت افتاده است. هرگز در زندگی ام سال ۱۳۴۸ «پنجاه و سه سال پیش» و آن حیاط دبستان و آن لحظه کشیدن و بریدن موی سرم با قیچی توسط «ناظم» روانی دبستان را که صحنه ای دقیقا شبیه این ویدئو بود را در زندگی ام فراموش نخواهم کرد. آن موی قیچی شده بعدها عکس کارنامه دبستان من شد. همیشه با دیدن آن عکس و آن موی قیچی شده در کارنامه ام علیرغم انکه شاگرد اول کلاس بودم، احساس شرمساری کردم. قیافه عصبی «ناظم» روانی دبستان به اسپاک در پیشتازان فضا شباهت داشت .کوبیده شدن یک صفحه آهنی زنگ زده بر دیوار حیاط دبستان و تواتر صدای گوشخراش آن در حیاط دبستان نشانه پایان زنگ تفریح را اعلام می کرد. سپس آقای »ناظم» در پایان زنگ تفریح با چوب تنبیه که همیشه در دست داشت دنبای کودکان می دوید و اگر دستش به آنها نمی رسید با یک پشت پا کودک را نقش زمین می کرد. سپس با مشت و لگد بجان کودک می افتاد تا عبرت بقیه کودکان شود و سپس با فحش و بدزبانی کودکان را به داخل کلاس درس هدایت می کرد.
پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ - ۱۲:۰۷
۱۰۷
Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
پنجاه سال است انگار در ایران هیچ چیز عوض نشده است. گویی ساعت زمان در ایران از حرکت افتاده است. هرگز در زندگی ام سال ۱۳۴۸ «پنجاه و سه سال پیش» و آن حیاط دبستان و آن لحظه کشیدن و بریدن موی سرم با قیچی توسط «ناظم» روانی دبستان را که صحنه ای دقیقا شبیه این ویدئو بود را در زندگی ام فراموش نخواهم کرد. آن موی قیچی شده بعدها عکس کارنامه دبستان من شد. همیشه با دیدن آن عکس و آن موی قیچی شده در کارنامه ام علیرغم انکه شاگرد اول کلاس بودم، احساس شرمساری کردم. قیافه عصبی «ناظم» روانی دبستان به اسپاک در پیشتازان فضا شباهت داشت .کوبیده شدن یک صفحه آهنی زنگ زده بر دیوار حیاط دبستان و تواتر صدای گوشخراش آن در حیاط دبستان نشانه پایان زنگ تفریح را اعلام می کرد. سپس آقای »ناظم» در پایان زنگ تفریح با چوب تنبیه که همیشه در دست داشت دنبای کودکان می دوید و اگر دستش به آنها نمی رسید با یک پشت پا کودک را نقش زمین می کرد. سپس با مشت و لگد بجان کودک می افتاد تا عبرت بقیه کودکان شود و سپس با فحش و بدزبانی کودکان را به داخل کلاس درس هدایت می کرد.
پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ - ۱۲:۰۷
۴۰
TanTanMilo - دوبلین ، ایرلند
من دبستان که بودم یک بار همینکارو با کردن. بدتر از این بود تازه. میومدن تو صف چک میکردن مو که بلند بود مدیر میبرد دفترش با ماشین یه قسمتو میزد نصیب ما هم شد. جالب اینکه بعد از دو سه سال گندش دراومد که همون آقای مدیر با چند تا از دانش آموزا رابطه داشته و صدای والدین بچه ها در اومد و طرف از کار برکنار شد.
پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۶:۰۶
۴۴
Momiji - توکیو، ژاپن
خاک عالم بر سرت ، واسه چی اینطور به بچه ها تعرض میکنه این حیف نون !؟ من جای پدر یکی از از این دانش آموزها باشم ، با یه ماشین مو زن میرم اونجا و یه چهار راه خوشگل وسط سر پُر از پِهِنش باز میکنم که دیگه از این غلطا نکنه ! الدنگ عوضی.
پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۲:۳۹
۵۴
نسل بی سواد - اسلو، نروژ
خاک بر سر ما. بریم به این جمله مهم خوب فکر بکنیم به قول مارمولک . خاک بر سر ما. خدا رو شکر بکنیم دخترها مون رو در مدرسه ختنه نمیکنن . از سومالی خیلی جلو تریم در امان حق.
پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۲:۰۷
۵۴
نسل بی سواد - اسلو، نروژ
خاک بر سر ما. بریم به این جمله مهم خوب فکر بکنیم به قول مارمولک . خاک بر سر ما. خدا رو شکر بکنیم دخترها مون رو در مدرسه ختنه نمیکنن . از سومالی خیلی جلو تریم در امان حق.
پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۲:۰۷
۴۴
Momiji - توکیو، ژاپن
خاک عالم بر سرت ، واسه چی اینطور به بچه ها تعرض میکنه این حیف نون !؟ من جای پدر یکی از از این دانش آموزها باشم ، با یه ماشین مو زن میرم اونجا و یه چهار راه خوشگل وسط سر پُر از پِهِنش باز میکنم که دیگه از این غلطا نکنه ! الدنگ عوضی.
پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۲:۳۹
۴۰
TanTanMilo - دوبلین ، ایرلند
من دبستان که بودم یک بار همینکارو با کردن. بدتر از این بود تازه. میومدن تو صف چک میکردن مو که بلند بود مدیر میبرد دفترش با ماشین یه قسمتو میزد نصیب ما هم شد. جالب اینکه بعد از دو سه سال گندش دراومد که همون آقای مدیر با چند تا از دانش آموزا رابطه داشته و صدای والدین بچه ها در اومد و طرف از کار برکنار شد.
پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۶:۰۶
۱۰۷
Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
پنجاه سال است انگار در ایران هیچ چیز عوض نشده است. گویی ساعت زمان در ایران از حرکت افتاده است. هرگز در زندگی ام سال ۱۳۴۸ «پنجاه و سه سال پیش» و آن حیاط دبستان و آن لحظه کشیدن و بریدن موی سرم با قیچی توسط «ناظم» روانی دبستان را که صحنه ای دقیقا شبیه این ویدئو بود را در زندگی ام فراموش نخواهم کرد. آن موی قیچی شده بعدها عکس کارنامه دبستان من شد. همیشه با دیدن آن عکس و آن موی قیچی شده در کارنامه ام علیرغم انکه شاگرد اول کلاس بودم، احساس شرمساری کردم. قیافه عصبی «ناظم» روانی دبستان به اسپاک در پیشتازان فضا شباهت داشت .کوبیده شدن یک صفحه آهنی زنگ زده بر دیوار حیاط دبستان و تواتر صدای گوشخراش آن در حیاط دبستان نشانه پایان زنگ تفریح را اعلام می کرد. سپس آقای »ناظم» در پایان زنگ تفریح با چوب تنبیه که همیشه در دست داشت دنبای کودکان می دوید و اگر دستش به آنها نمی رسید با یک پشت پا کودک را نقش زمین می کرد. سپس با مشت و لگد بجان کودک می افتاد تا عبرت بقیه کودکان شود و سپس با فحش و بدزبانی کودکان را به داخل کلاس درس هدایت می کرد.
پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ - ۱۲:۰۷
۴۴
Momiji - توکیو، ژاپن
خاک عالم بر سرت ، واسه چی اینطور به بچه ها تعرض میکنه این حیف نون !؟ من جای پدر یکی از از این دانش آموزها باشم ، با یه ماشین مو زن میرم اونجا و یه چهار راه خوشگل وسط سر پُر از پِهِنش باز میکنم که دیگه از این غلطا نکنه ! الدنگ عوضی.
پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۲:۳۹
۵۴
نسل بی سواد - اسلو، نروژ
خاک بر سر ما. بریم به این جمله مهم خوب فکر بکنیم به قول مارمولک . خاک بر سر ما. خدا رو شکر بکنیم دخترها مون رو در مدرسه ختنه نمیکنن . از سومالی خیلی جلو تریم در امان حق.
پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۲:۰۷
۴۰
TanTanMilo - دوبلین ، ایرلند
من دبستان که بودم یک بار همینکارو با کردن. بدتر از این بود تازه. میومدن تو صف چک میکردن مو که بلند بود مدیر میبرد دفترش با ماشین یه قسمتو میزد نصیب ما هم شد. جالب اینکه بعد از دو سه سال گندش دراومد که همون آقای مدیر با چند تا از دانش آموزا رابطه داشته و صدای والدین بچه ها در اومد و طرف از کار برکنار شد.
پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۶:۰۶
۱۰۷
Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
پنجاه سال است انگار در ایران هیچ چیز عوض نشده است. گویی ساعت زمان در ایران از حرکت افتاده است. هرگز در زندگی ام سال ۱۳۴۸ «پنجاه و سه سال پیش» و آن حیاط دبستان و آن لحظه کشیدن و بریدن موی سرم با قیچی توسط «ناظم» روانی دبستان را که صحنه ای دقیقا شبیه این ویدئو بود را در زندگی ام فراموش نخواهم کرد. آن موی قیچی شده بعدها عکس کارنامه دبستان من شد. همیشه با دیدن آن عکس و آن موی قیچی شده در کارنامه ام علیرغم انکه شاگرد اول کلاس بودم، احساس شرمساری کردم. قیافه عصبی «ناظم» روانی دبستان به اسپاک در پیشتازان فضا شباهت داشت .کوبیده شدن یک صفحه آهنی زنگ زده بر دیوار حیاط دبستان و تواتر صدای گوشخراش آن در حیاط دبستان نشانه پایان زنگ تفریح را اعلام می کرد. سپس آقای »ناظم» در پایان زنگ تفریح با چوب تنبیه که همیشه در دست داشت دنبای کودکان می دوید و اگر دستش به آنها نمی رسید با یک پشت پا کودک را نقش زمین می کرد. سپس با مشت و لگد بجان کودک می افتاد تا عبرت بقیه کودکان شود و سپس با فحش و بدزبانی کودکان را به داخل کلاس درس هدایت می کرد.
پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ - ۱۲:۰۷
۱۰۷
Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
پنجاه سال است انگار در ایران هیچ چیز عوض نشده است. گویی ساعت زمان در ایران از حرکت افتاده است. هرگز در زندگی ام سال ۱۳۴۸ «پنجاه و سه سال پیش» و آن حیاط دبستان و آن لحظه کشیدن و بریدن موی سرم با قیچی توسط «ناظم» روانی دبستان را که صحنه ای دقیقا شبیه این ویدئو بود را در زندگی ام فراموش نخواهم کرد. آن موی قیچی شده بعدها عکس کارنامه دبستان من شد. همیشه با دیدن آن عکس و آن موی قیچی شده در کارنامه ام علیرغم انکه شاگرد اول کلاس بودم، احساس شرمساری کردم. قیافه عصبی «ناظم» روانی دبستان به اسپاک در پیشتازان فضا شباهت داشت .کوبیده شدن یک صفحه آهنی زنگ زده بر دیوار حیاط دبستان و تواتر صدای گوشخراش آن در حیاط دبستان نشانه پایان زنگ تفریح را اعلام می کرد. سپس آقای »ناظم» در پایان زنگ تفریح با چوب تنبیه که همیشه در دست داشت دنبای کودکان می دوید و اگر دستش به آنها نمی رسید با یک پشت پا کودک را نقش زمین می کرد. سپس با مشت و لگد بجان کودک می افتاد تا عبرت بقیه کودکان شود و سپس با فحش و بدزبانی کودکان را به داخل کلاس درس هدایت می کرد.
پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ - ۱۲:۰۷
۴۰
TanTanMilo - دوبلین ، ایرلند
من دبستان که بودم یک بار همینکارو با کردن. بدتر از این بود تازه. میومدن تو صف چک میکردن مو که بلند بود مدیر میبرد دفترش با ماشین یه قسمتو میزد نصیب ما هم شد. جالب اینکه بعد از دو سه سال گندش دراومد که همون آقای مدیر با چند تا از دانش آموزا رابطه داشته و صدای والدین بچه ها در اومد و طرف از کار برکنار شد.
پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۶:۰۶
۵۴
نسل بی سواد - اسلو، نروژ
خاک بر سر ما. بریم به این جمله مهم خوب فکر بکنیم به قول مارمولک . خاک بر سر ما. خدا رو شکر بکنیم دخترها مون رو در مدرسه ختنه نمیکنن . از سومالی خیلی جلو تریم در امان حق.
پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۲:۰۷
۴۴
Momiji - توکیو، ژاپن
خاک عالم بر سرت ، واسه چی اینطور به بچه ها تعرض میکنه این حیف نون !؟ من جای پدر یکی از از این دانش آموزها باشم ، با یه ماشین مو زن میرم اونجا و یه چهار راه خوشگل وسط سر پُر از پِهِنش باز میکنم که دیگه از این غلطا نکنه ! الدنگ عوضی.
پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۲:۳۹