چرا دردِ کاغذ وحشتناک است؟ آیا ۱۰۰۰ زخم کاغذ ما را خواهد کشت؟
رأی دهید
به گزارش فرادید به نقل از بی بی سی انگلیسی، کاغذ به ظاهر بیآسیب است، اما تقریبا تمام افرادی که یک بسته کاغذ نو را داخل دستگاه فتوکپی گذاشته باشند یا حتی یک کتاب نو را ورق زدهاند، میدانند که این کالای مفید و زیبا چه راز عمیق و تاریکی را در اعماق قلب خود یدک میکشد. اگر کاغذ به شکلی صحیح به کار گرفته شده باشد، میتواند سلاحی واقعا جدی باشد: بریده شدن پوست توسط کاغذ میتواند دردی وحشتناک داشته باشد!
[در زبان انگلیسی و فرهنگ غربی، اصطلاحی به نام "مرگ با 1000 زخم کاغذ*" وجود دارد که بر اساس آن، مردم معتقدند که اگر 1000 زخم توسط کاغذ به وجود آید، شخص جانش را از دست خواهد داد که احتمالا ریشه تاریخی خاص خودش را دارد. اما آیا این عبارت به معنای واقعی کلمه صحت دارد؟]
چرا تحقیقی در این زمینه انجام نشده است؟
تعداد پژوهشهای علمی صورت گرفته در این زمینه چندان زیاد نیست، زیرا هیچکس احتمالا دوست ندارد در چنین تحقیقی به عنوان شرکت کننده حاضر شود. آیا شما دلتان میخواهد دستتان چندین مرتبه توسط کاغذ نو بریده شود؟ اصلا از شکنجه شدن خوشتان میآید؟
دکتر هیلی گلدباک، استاد دانشکده پوستِ دانشگاه UCLA آمریکا میگوید: «قادریم توسط دانش آناتومی که در اختیار داریم، پاسخ این سوال را کشف کنیم. آناتومی بدن به کمکمان میآید.»
همه چیز به "انتهای رشتههای عصبی" مربوط میشود. قبل از هر چیز باید متذکر شویم که گیرندههای دردِ موجود روی بند انگشت نسبت به قسمتهای دیگر بدن از تمرکز بسیار بیشتری برخوردار است. البته دکتر گلدباک فورا میگوید: «اگر کاغذ را روی صورت و قسمت دیگری از بدنتان بکشید، باز هم باید متحمل درد شوید. میتوانید تصورش کنید.»
بنابراین چرا وقتی کاغذ را روی ران پا، بازو و حتی غوزک پا میکشیم، باز هم باید تا این حد درد بکشیم؟ البته میدانیم که درد این نواحی در مقایسه با شدت درد بند انگشتان جزئیتر است.
اگر کنجکاو شدهاید، شما خودتان نیز میتوانید این مسئله را تست کنید. برای این کار کافی است تستی را انجام دهید که روانشناسان و عصب شناسان انجام میدهند. یک عدد گیره کاغذ را برداشته و حالت گیرهای آن را با صاف کردنش از بین ببرید تا اینکه هر دو سرِ آن در یک جهت قرار گیرند. اگر با آن گیره کاغذ به دست و صورتتان فشار وارد کنید، احتمالا میتوانید درد هر دو سر گیره را روی آن قسمت از بدنتان احساس کنید. به این اتفاق "تمایز دو نقطهای" گفته میشود.
از آنجایی که انتهای رشتههای عصبی روی پوست در آن نقاط از بدن در مقادیر فراوان وجود دارد، آن دو نقطه باید خیلی به هم نزدیک باشند تا نتوانید درد آن دو را از هم تشخیص دهید.
حال همین کار را روی کمر و یا پاهایتان امتحان کنید. اگر بخواهید درد هر دو نقطه را به طور کاملا جداگانه احساس کنید، باید درد وارد شده در فاصلهای نسبتا دور از هم قرار داشته باشند. دلیلش این است که تراکم توزیع انتهای رشتههای عصبی در آن نواحی به نسبت کمتر است.
نقش تکامل
این اتفاق در حقیقت از بُعد تکاملی نیز معنا میدهد. دکتر گلدباک میگوید: «ما از طریق بند انگشت است که میتوانیم دنیا را تجربه کنیم. بنابراین منطقی به نظر میرسد که تمرکز انتهای رشتههای عصبی در آن نقاط بسیار بیشتر از نقاط دیگر بدن باشد. در واقع این اتفاق نوعی مکانیسم ایمنی محسوب میشود.»
کاملا منطقی به نظر میرسد که مغز انسان "رشتههای عصبی" بیشتری را به بند انگشت تخصیص دهد، زیرا ما توسط همین بند انگشتان است که تهدیدات احتمالی را مرتب نظاره میکنیم؛ در حقیقت بند انگشت مهمترین ابزار بدن برای تعامل با هستی است.
برای نمونه اگر جسمی بسیار داغ یا تیز در مقابلتان قرار گیرد، احتمال اینکه با دست با آن مواجه شوید بسیار بیشتر از هر قسمتی از بدن است. بنابراین سیر تکاملیِ بدن ما اینگونه پیش رفته که آن درد وحشتناک بیش از هر چیز نصیب بند انگشتان شود. در واقع به همین دلیل است که همیشه دوست دارید دستانتان را در محل امنی نگه دارید.
هیولاهای میکروسکوپی
نوبت به خود سلاح میرسد! کافی است در گوگل جستجویی کوتاه بزنید تا متوجه شوید که کاغذ به خاطر ماهیت متخلخل خود، محلی مناسب برای پرورش باکتری است که تمام آن باکتریها فقط منتظر ایجاد زخمی روی پوست هستند تا به داخل آن نفوذ کنند. با این حال فارغ از صحت یا عدم صحت انتقال باکتری، نمیتوان وجود باکتری یا دیگر هیولاهای میکروسکوپی را عامل آن درد وحشتناک دانست. دست کم در لحظه بریده شدن پوست توسط کاغذ، نمیتوان عامل درد را باکتریها دانست. باکتری تنها زمانی موجب عفونت میشود که زخم درمان نشود که خود بسیار دردآور بوده و البته زمان میخواهد.
اما این مسئله که زخم ایجاد شده با کاغذ به شکل منحصر به فردی دردآور است را میتوان بیشتر باز کرد.
کاغذ با چشم غیر مسلح کاملا صاف و نرم به نظر میرسد، اما اگر با یک ذرهبین قوی به آن نگاه کنید، خواهید دید که کاغذ بیشتر از آنکه شبیه تیغ باشد، با اره شباهت دارد. بنابراین هرگاه تیزیِ کاغذ پوست شما را از وسط پاره میکند، یک درد شدید از خود به جای میگذارد که هیچ شباهتی با جراحت نرم ندارد. کاغذ شکافی بد روی پوست شما میاندازد اما نه از زخمهایی که چاقو یا تیغ روی پوست میاندازند.
اگر این دلایل کافی نیست، پس به نکته بعدی توجه کنید: زخمهای ایجاد شده توسط کاغذ سطحی است – اما نه خیلی سطحی؛ دکتر گلدباک میگوید: «زخم کاغذ آنقدری عمیق است که لایه رویی پوست را بردارد، در غیر این صورت اصلا دردی ندارد زیرا در لایه روییِ پوست هیچ رشته عصبیای وجود ندارد.»
آیا معما برایتان حل نشده؟
اما خب زخم کاغذ آنقدرها عمیق نیست که همین مسئله به خاطر درد زیادش، خود به معمایی شگرف تبدیل شده است. بنابراین بی دلیل نیست که چرا برش کاغذ به تهدیدی مهم برای ما محسوب میشود. زخم عمیقتر موجب خونریزی میشود. خون لخته شده و دلمه میبندد. زیر همین دلمه خون است که کاغذ میتواند به دور از جهان بیرون، خودش را التیام بخشد. اما زخم کاغذ به خاطر سطحی بودنش چنین دلمه خونی را در پی نخواهد داشت.
مادامی که شما زخم را باندپیچی نکنید و یا از پماد آنتی بیوتیک بر روی آن استفاده نکنید، اعصابی که با برش کاغذ پاره شدند همچنان در معرض دنیای بیرون قرار میگیرند که مسئله باعث وخیمتر شدن اوضاع اعصاب آن ناحیه میشود.
گیرندههای درد
اگر خون از انتهای رشتههای عصبی محافظت نکند، گیرندههای درد مدام در معرض حمله عناصر خارجی قرار میگیرند و تا زمانی که شما روی زخم ایجاد شده توسط کاغذ را باندپیچی نکنید، اعصاب پیام هشدار را مرتب به مغز ارسال میکنند تا مغز را از فاجعه رخ داده باخبر سازد. البته این اتفاق دقیقا وظیفه گیرندههای درد است.
متاسفانه هر یک از ما به ناچار چندین مرتبه در طول زندگیمان از زخم ناشی از برش کاغذ درد کشیده و خواهیم کشید. خوشبختانه، آن جمله* معروف صحت ندارد. هزار زخم ایجاد شده توسط کاغذ قطعا خیلی درد خواهد داشت، اما شما را نخواهد کشت.