مرد هزار چهره بازگشت تا اعتراضات هواداران استقلال را مصادره کند
رأی دهید
گروهی از هواداران «باشگاه استقلال» امروز مقابل ساختمان قوه قضاییه تجمع کردند. دلیل تجمع اعتراضی این هواداران، وضعیت نابسامان مدیریتی این باشگاه و برخورد با عامل یا عاملان وضعیت کنونی آن بود.
تجمعکنندگان بنرهایی در دست داشتند که به فساد مالی و مدیریتی «مسعود سلطانیفر»، وزیر ورزش و جوانان و «مهدی علینژاد»، معاون ورزش قهرمانی این وزارتخانه اشاره کرده بودند.
روی یکی از بنرهایی که هواداران استقلال مقابل ساختمان قوه قضاییه در دست داشتند، به رابطه مسعود سلطانیفر با «انجمن فرهنگی ایران و هلند» و نقش دلالگونه وزیر ورزش در حضور «مارک ویلموتس» اشاره شده بود.
در این بین، یک چهره آشنا تلاش میکند از آب گلآلود استقلال، درشتترین ماهی را بگیرد و تمام این اعتراضات را به سود منافع خود مصادره کند؛ «علی فتحاللهزاده».
***
«فساد» بخشی از هویت مدیریتی مسعود سلطانیفر در دوران مدیریتش بر وزارت ورزش و جوانان بوده است. سلطانیفر به همراه برخی از معاونان و مدیران منصوبش از سال ۱۳۸۹ تاکنون، برای «امید اسدبیگی»، مدیرعامل متهم به اختلاسِ «شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه»، «پولشویی» میکند.
ردپای آقازاده وزیر ورزش و جوانان، یعنی «علی سلطانیفر» در فسادهای مالی فدراسیون فوتبال، تحمیل کارگزار به «باشگاه پرسپولیس»، انتخاب مربی برای استقلال و حتی شرکتهای سرمایهگذاری و مجمتعسازیها و پتروشیمی هم به چشم میخورد. با این وجود نمیتوان خط ممیزی میان علی فتحاللهزاده، عنصر برخاسته از نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی و یکی از شاخههای درخت و شجره قطور هزار فامیل جمهوری اسلامی با خاندان مسعود سلطانیفر کشید. او سالها است از خون باشگاه استقلال ارتزاق میکند.
علی فتحاللهزاده را میتوان با جملهای همیشگی به یاد آورد: «من برای استقلال، فرش زیر پای زن و بچهام را فروختم.»
«جواد زرینچه»، بازیکن پیشین استقلال سال ۱۳۸۰ در مصاحبهای گفت: «آقای فتحاللهزاده با موتورگازی به استقلال آمد و حالا بنز سوار است. کدام فرش زیر پا را برای کدام استقلال فروخت؟»
زندگی او با استقلال لبریز از شبهات و فسادهای مالی است؛ برای نمونه، «امیر واعظ آشتیانی»، مدیرعامل پیشین باشگاه استقلال در مورد زمینهای کمپ باشگاه بارها علی فتحاللهزاده را متهم به دست بردن در اموال این باشگاه کرد و حتی از او خواست با وی مناظره کند.
فتحاللهزاده اما هم درخواست مناظره را رد کرد و هم پاسخی به چرایی بر باد رفتن اسناد کمپ «ناصر حجازی» نداد.
پای علی فتحاللهزاده در زمینهای «کیاشهر» نیز وسط کشیده شد. براساس تحقیقات هیات مدیره باشگاه استقلال و حکم مراجع قضایی، فتحاللهزاده پنج هکتار زمین باشگاه استقلال که از زمان تیمسار «خسروانی» به «باشگاه تاج» (استقلال کنونی) رسیده بود را به نام خودش سند زد.
زندگی علی فتح اللهزاده در فوتبال ایران و باشگاه استقلال، رابطهای مستقیم با یک باران سیلآسا در تهران دارد. اگر روز ۲۶ بهمن ۱۳۶۸ آسمان تهران ابری و بعد بارانی نمیشد و اگر فردای آن روز، یعنی بیست و هفتم بهمن دیدار استقلال و «پاس» در «ورزشگاه شیرودی» به دلیل آبگرفتگی زمین لغو نشده بود، علی فتحاللهزاده هرگز پایش به استقلال نمیرسید.
۲۷ بهمن ۱۳۶۷، وقتی هواداران استقلال برای تماشای بازی تعیین کننده تیمشان به ورزشگاه شیرودی رفتند و با درهای بسته و خبر لغو بازی مواجه شدند، ناگهان در خیابانهای اطراف این ورزشگاه فریاد «مرگ بر جمهوری اسلامی» سر دادند.
عمر نظام هنوز به یک دهه نرسیده بود. پس فریاد مرگ بر جمهوری اسلامی در یک منطقه مرکزی پایتخت، نمیتوانست به سادگی از زیر چشم و گوش نظام عبور کند.
«حسن غفوریفرد»، رییس وقت سازمان تربیتبدنی گفت این فریادها از قبل طراحی شده بودند که راهپیمایی ۲۲ بهمن را که در سالروز پیروزی انقلاب برگزار میشود، تحتالشعاع قرار دهد. «عبدالله نوری»، وزیر کشور وقت اما گفت که روح فوتبال با جنجال آمیخته شده است و نباید این حرکت کوچک را جدی گرفت. همان روز خودش دستور داد «حسن امینبخش»، رییس هیات فوتبال تهران بازداشت شود.
با همین فریاد و اتفاق، استقلال و پرسپولیس بیش از قبل زیر نگاه امنیتی قرار گرفتند. «علی آقامحمدی» بلافاصله متولی باشگاه استقلال شد.
حالا علی آقامحمدی کیست؟ سال ۱۳۸۸ و با آغاز اعتراضات به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری، سایت «عصر ایران» در گزارشی به «محمد شریعتمداری»، سیاستمدار و وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی فعلی، آیتالله «محمود هاشمی شاهرودی» و «علی آقامحمدی»، سه معتمد دایمی نظام را داد. او سابقه بازداشت در دوران پهلوی به دلیل سخنرانی علیه مواضع «محمدرضا شاه» را هم داشت. با این وجود از نزدیکترین مردان پیش از انقلاب به «علیاکبر هاشمی رفسنجانی» هم بود. یک بار که ساواک به دنبال علیاکبر هاشمی رفسنجانی در همدان میگشت، او را در خانهاش پناه داده بود.
راهاندازی و مدیریت «شورای هماهنگی انقلاب» در ایران و هماهنگی با «نوفل لوشاتو»، محل اقامت «روحالله خمینی»، او را از مردان امین نظام کرده بود.
این امانتداری پس از انقلاب هم ادامه داشت. «احمد توکلی» در خاطراتش به نقش آقامحمدی در زمان ریاست جمهوری «ابوالحسن بنیصدر» اشاره کرد و نوشت: «سال ۱۳۵۹ آقای آقامحمدی بعد از دیدار با امام، به من گفت خیلی خوب شد که امام ما را آرام کرد. اگر امام چیزی علیه بنیصدر میگفت، ما فردا ۴۰ شهر را در نماز جمعه علیه بنیصدر به هم میریختیم.»
خودش عامل به هم ریختن شهر بود اما در استقلال باید از به هم ریختگی دوباره جلوگیری میکرد.
حالا علی فتح اللهزاده کیست و چهگونه از زیر سایه علی آقامحمدی به مرد همیشه مدعی در استقلال بدل شد؟ او تا پیش از ازدواج با خواهرزاده علی آقامحمدی، تقریبا هیچکس نبود. متولد سال ۱۳۳۷ در شهرستان خوی است. ۳۰سالگی به تهران آمد و دو سال بعد با خواهرزاده علی آقامحمدی ازدواج کرد. از اینجا زندگی او معنا گرفت.
همان سال که به خویشاوندی علی آقامحمدی درآمد، یعنی سال ۱۳۶۹، به سفارش دایی همسرش، به روزنامه «اطلاعات» رفت، با توصیه او سردبیر مجله «جوانان» شد و سال ۱۳۷۲ هم سردبیری یک هفتهنامه ورزشی که باز هم توسط همان دایی همسرش به نام «استقلال جوان» راهاندازی شده بود را در دست گرفت.
تا اینجا هرچه دارد، محصول دایی همسرش است. آبان ۱۳۷۵، علی فتحاللهزاده با دستور مستقیم علی آقامحمدی به اتاق مدیرعاملی باشگاه استقلال رسید. میتوان فهمید که اگر ۲۶ بهمن باران نمیبارید، اگر دو بازی قهرمانی لیگ تهران لغو نمیشدند، اگر آقامحمدی به استقلال نمیرفت و نقش پدرخوانده را در دست نمیگرفت، شاید هرگز پای علی فتحاللهزاده هم به استقلال نمیرسید.
او از معدود مدیران تاریخ ورزش ایران است که با تمامی دولتهای نظام همکاری کرده است. مدیریتش در دوران ریاست جمهوری علیاکبر هاشمی رفسنجانی آغاز شد، در دولت «محمد خاتمی» ثبات پیدا کرد، در دولت «محمود احمدینژاد» هم به ثروت و قدرت کافی رسید و در دوران ریاست جمهوری «حسن روحانی» نیز از استقلال دور نماند.
علی فتحاللهزاده بازی در رسانهها و سرگرم شدن در فضای هواداری را به خوبی آموخته است. کانالهای تلگرامی تحت امرش، منویات او را پیش میبرند و خودش نیز به خوبی میتواند به تیتر اول خبرگزاریهای ایران برسد؛ مانند امروز (سهشنبه) که بیش از شش ساعت، صحبتهایش خبر اول خبرگزاریهای «تسنیم» و «فارس»، رسانههای وابسته به سپاه پاسداران بود.
او سال ۱۳۸۹ در برنامهای که از شبکه دوم صداوسیمای حکومتی ایران پخش شد، محمود احمدینژاد رییس جمهوری وقت را «هوادار استقلال» خواند و از او بابت کمکهایش به مجموعهای که خودش مدیرعامل آن بود، تشکر کرد.
اسفند ۱۳۹۷ باز هم همان جملات را تکرار کرد: «احمدینژاد استقلالی بود و خاطرات خوشی در زمان ریاست جمهوریاش داشتیم.»
علی فتحاللهزاده کمی پس از دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد، دلتنگش شد و گفت: «هر وقت میباختیم، به ما اخم میکرد.»
میان همه این تعریف و تمجیدهایش گاهی به یاد میآورد که او دیگر رییس دولت نیست. برای همین اینگونه تغییر موضع میداد: «احمدینژاد هرگز به ما کمک نکرد. هیچ وقت یک ریال به ما پول نداد و حاضر نبود با من ملاقات کند. اما به پرسپولیس بارها کمک مالی کرد.»
او به همین صراحت دروغ میگوید. دهم اسفند۱۳۹۸، علی فتحاللهزاده در مصاحبهای تلویزیونی که دیگر قادر به تکذیب آن نبود، مسعود سلطانیفر را بهسان قهرمان مدیریتی ورزش ایران ستود. او گفت: «برخی مدیران استقلال، بیعرضگی و بیلیاقتی خود را گردن وزیر ورزش و جوانان میاندازند.»
او در همین مصاحبه از کمکهای مالی ویژه مسعود سلطانیفر به باشگاه استقلال رونمایی کرد: «اتفاقا من به آقای سلطانیفر میگویم که تو مظلوم واقع شدی. تو پول میدی و فحش هم میخوری. وزیر ورزش در دوران من سه میلیارد تومان میداد و عزت میدید اما الان آقای سلطانیفر ۵۰۰ هزار دلار به استقلال به صورت مستقیم پول داده. من به شما میگویم او بیش از ۸۰ میلیارد تومان تاکنون به استقلال کمک مستقیم کرده است.»
فتح الله زاده دوم مرداد ۱۳۹۹ باز هم به دادخواهی از مسعود سلطانیفر برخاست: «شخص آقای وزیر به من گفت به استقلال کمک کرده و باز هم کمک میکند.»
او از مدیران باشگاه استقلال هم خواست هواداران را علیه وزارت ورزش تحریک نکنند.
حرفهای او با پایان دولت حسن روحانی اما ناگهان تغییر کرد. هفته گذشته گفت: «حرفهایم را میزنم، ولو به زندان بروم. سطح فکری وزیر ورزش و جوانان پایین است.»
او از «ابراهیم رئیسی»، رییس همزمان دستگاه قضا و قوه مجریه نیز درخواست کرد که به داد استقلال برسد.
امروز هم فتحاللهزاده در گفتوگو با رسانهها مدعی شده است که به زندان خواهد رفت اما حق استقلال را از وزارت ورزش و جوانان خواهد گرفت.
مسعود سلطانیفر قطعا یکی از مدیرانی است که باید در دستگاه قضایی کشور نسبت به فساد مالی گسترده خود، آقازاده و مدیران منصوبش پاسخگو باشد. اما علی فتحاللهزاده از تجمعات امروز و دیروز چیزی جز بازگشت به قدرت و در دست گرفتن یکی از قدرتمندترین باشگاههای فوتبال ایران نمیخواهد.
تجمعکنندگان بنرهایی در دست داشتند که به فساد مالی و مدیریتی «مسعود سلطانیفر»، وزیر ورزش و جوانان و «مهدی علینژاد»، معاون ورزش قهرمانی این وزارتخانه اشاره کرده بودند.
روی یکی از بنرهایی که هواداران استقلال مقابل ساختمان قوه قضاییه در دست داشتند، به رابطه مسعود سلطانیفر با «انجمن فرهنگی ایران و هلند» و نقش دلالگونه وزیر ورزش در حضور «مارک ویلموتس» اشاره شده بود.
در این بین، یک چهره آشنا تلاش میکند از آب گلآلود استقلال، درشتترین ماهی را بگیرد و تمام این اعتراضات را به سود منافع خود مصادره کند؛ «علی فتحاللهزاده».
***
«فساد» بخشی از هویت مدیریتی مسعود سلطانیفر در دوران مدیریتش بر وزارت ورزش و جوانان بوده است. سلطانیفر به همراه برخی از معاونان و مدیران منصوبش از سال ۱۳۸۹ تاکنون، برای «امید اسدبیگی»، مدیرعامل متهم به اختلاسِ «شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه»، «پولشویی» میکند.
ردپای آقازاده وزیر ورزش و جوانان، یعنی «علی سلطانیفر» در فسادهای مالی فدراسیون فوتبال، تحمیل کارگزار به «باشگاه پرسپولیس»، انتخاب مربی برای استقلال و حتی شرکتهای سرمایهگذاری و مجمتعسازیها و پتروشیمی هم به چشم میخورد. با این وجود نمیتوان خط ممیزی میان علی فتحاللهزاده، عنصر برخاسته از نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی و یکی از شاخههای درخت و شجره قطور هزار فامیل جمهوری اسلامی با خاندان مسعود سلطانیفر کشید. او سالها است از خون باشگاه استقلال ارتزاق میکند.
علی فتحاللهزاده را میتوان با جملهای همیشگی به یاد آورد: «من برای استقلال، فرش زیر پای زن و بچهام را فروختم.»
«جواد زرینچه»، بازیکن پیشین استقلال سال ۱۳۸۰ در مصاحبهای گفت: «آقای فتحاللهزاده با موتورگازی به استقلال آمد و حالا بنز سوار است. کدام فرش زیر پا را برای کدام استقلال فروخت؟»
زندگی او با استقلال لبریز از شبهات و فسادهای مالی است؛ برای نمونه، «امیر واعظ آشتیانی»، مدیرعامل پیشین باشگاه استقلال در مورد زمینهای کمپ باشگاه بارها علی فتحاللهزاده را متهم به دست بردن در اموال این باشگاه کرد و حتی از او خواست با وی مناظره کند.
فتحاللهزاده اما هم درخواست مناظره را رد کرد و هم پاسخی به چرایی بر باد رفتن اسناد کمپ «ناصر حجازی» نداد.
پای علی فتحاللهزاده در زمینهای «کیاشهر» نیز وسط کشیده شد. براساس تحقیقات هیات مدیره باشگاه استقلال و حکم مراجع قضایی، فتحاللهزاده پنج هکتار زمین باشگاه استقلال که از زمان تیمسار «خسروانی» به «باشگاه تاج» (استقلال کنونی) رسیده بود را به نام خودش سند زد.
زندگی علی فتح اللهزاده در فوتبال ایران و باشگاه استقلال، رابطهای مستقیم با یک باران سیلآسا در تهران دارد. اگر روز ۲۶ بهمن ۱۳۶۸ آسمان تهران ابری و بعد بارانی نمیشد و اگر فردای آن روز، یعنی بیست و هفتم بهمن دیدار استقلال و «پاس» در «ورزشگاه شیرودی» به دلیل آبگرفتگی زمین لغو نشده بود، علی فتحاللهزاده هرگز پایش به استقلال نمیرسید.
۲۷ بهمن ۱۳۶۷، وقتی هواداران استقلال برای تماشای بازی تعیین کننده تیمشان به ورزشگاه شیرودی رفتند و با درهای بسته و خبر لغو بازی مواجه شدند، ناگهان در خیابانهای اطراف این ورزشگاه فریاد «مرگ بر جمهوری اسلامی» سر دادند.
عمر نظام هنوز به یک دهه نرسیده بود. پس فریاد مرگ بر جمهوری اسلامی در یک منطقه مرکزی پایتخت، نمیتوانست به سادگی از زیر چشم و گوش نظام عبور کند.
«حسن غفوریفرد»، رییس وقت سازمان تربیتبدنی گفت این فریادها از قبل طراحی شده بودند که راهپیمایی ۲۲ بهمن را که در سالروز پیروزی انقلاب برگزار میشود، تحتالشعاع قرار دهد. «عبدالله نوری»، وزیر کشور وقت اما گفت که روح فوتبال با جنجال آمیخته شده است و نباید این حرکت کوچک را جدی گرفت. همان روز خودش دستور داد «حسن امینبخش»، رییس هیات فوتبال تهران بازداشت شود.
با همین فریاد و اتفاق، استقلال و پرسپولیس بیش از قبل زیر نگاه امنیتی قرار گرفتند. «علی آقامحمدی» بلافاصله متولی باشگاه استقلال شد.
حالا علی آقامحمدی کیست؟ سال ۱۳۸۸ و با آغاز اعتراضات به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری، سایت «عصر ایران» در گزارشی به «محمد شریعتمداری»، سیاستمدار و وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی فعلی، آیتالله «محمود هاشمی شاهرودی» و «علی آقامحمدی»، سه معتمد دایمی نظام را داد. او سابقه بازداشت در دوران پهلوی به دلیل سخنرانی علیه مواضع «محمدرضا شاه» را هم داشت. با این وجود از نزدیکترین مردان پیش از انقلاب به «علیاکبر هاشمی رفسنجانی» هم بود. یک بار که ساواک به دنبال علیاکبر هاشمی رفسنجانی در همدان میگشت، او را در خانهاش پناه داده بود.
راهاندازی و مدیریت «شورای هماهنگی انقلاب» در ایران و هماهنگی با «نوفل لوشاتو»، محل اقامت «روحالله خمینی»، او را از مردان امین نظام کرده بود.
این امانتداری پس از انقلاب هم ادامه داشت. «احمد توکلی» در خاطراتش به نقش آقامحمدی در زمان ریاست جمهوری «ابوالحسن بنیصدر» اشاره کرد و نوشت: «سال ۱۳۵۹ آقای آقامحمدی بعد از دیدار با امام، به من گفت خیلی خوب شد که امام ما را آرام کرد. اگر امام چیزی علیه بنیصدر میگفت، ما فردا ۴۰ شهر را در نماز جمعه علیه بنیصدر به هم میریختیم.»
خودش عامل به هم ریختن شهر بود اما در استقلال باید از به هم ریختگی دوباره جلوگیری میکرد.
حالا علی فتح اللهزاده کیست و چهگونه از زیر سایه علی آقامحمدی به مرد همیشه مدعی در استقلال بدل شد؟ او تا پیش از ازدواج با خواهرزاده علی آقامحمدی، تقریبا هیچکس نبود. متولد سال ۱۳۳۷ در شهرستان خوی است. ۳۰سالگی به تهران آمد و دو سال بعد با خواهرزاده علی آقامحمدی ازدواج کرد. از اینجا زندگی او معنا گرفت.
همان سال که به خویشاوندی علی آقامحمدی درآمد، یعنی سال ۱۳۶۹، به سفارش دایی همسرش، به روزنامه «اطلاعات» رفت، با توصیه او سردبیر مجله «جوانان» شد و سال ۱۳۷۲ هم سردبیری یک هفتهنامه ورزشی که باز هم توسط همان دایی همسرش به نام «استقلال جوان» راهاندازی شده بود را در دست گرفت.
تا اینجا هرچه دارد، محصول دایی همسرش است. آبان ۱۳۷۵، علی فتحاللهزاده با دستور مستقیم علی آقامحمدی به اتاق مدیرعاملی باشگاه استقلال رسید. میتوان فهمید که اگر ۲۶ بهمن باران نمیبارید، اگر دو بازی قهرمانی لیگ تهران لغو نمیشدند، اگر آقامحمدی به استقلال نمیرفت و نقش پدرخوانده را در دست نمیگرفت، شاید هرگز پای علی فتحاللهزاده هم به استقلال نمیرسید.
او از معدود مدیران تاریخ ورزش ایران است که با تمامی دولتهای نظام همکاری کرده است. مدیریتش در دوران ریاست جمهوری علیاکبر هاشمی رفسنجانی آغاز شد، در دولت «محمد خاتمی» ثبات پیدا کرد، در دولت «محمود احمدینژاد» هم به ثروت و قدرت کافی رسید و در دوران ریاست جمهوری «حسن روحانی» نیز از استقلال دور نماند.
علی فتحاللهزاده بازی در رسانهها و سرگرم شدن در فضای هواداری را به خوبی آموخته است. کانالهای تلگرامی تحت امرش، منویات او را پیش میبرند و خودش نیز به خوبی میتواند به تیتر اول خبرگزاریهای ایران برسد؛ مانند امروز (سهشنبه) که بیش از شش ساعت، صحبتهایش خبر اول خبرگزاریهای «تسنیم» و «فارس»، رسانههای وابسته به سپاه پاسداران بود.
او سال ۱۳۸۹ در برنامهای که از شبکه دوم صداوسیمای حکومتی ایران پخش شد، محمود احمدینژاد رییس جمهوری وقت را «هوادار استقلال» خواند و از او بابت کمکهایش به مجموعهای که خودش مدیرعامل آن بود، تشکر کرد.
اسفند ۱۳۹۷ باز هم همان جملات را تکرار کرد: «احمدینژاد استقلالی بود و خاطرات خوشی در زمان ریاست جمهوریاش داشتیم.»
علی فتحاللهزاده کمی پس از دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد، دلتنگش شد و گفت: «هر وقت میباختیم، به ما اخم میکرد.»
میان همه این تعریف و تمجیدهایش گاهی به یاد میآورد که او دیگر رییس دولت نیست. برای همین اینگونه تغییر موضع میداد: «احمدینژاد هرگز به ما کمک نکرد. هیچ وقت یک ریال به ما پول نداد و حاضر نبود با من ملاقات کند. اما به پرسپولیس بارها کمک مالی کرد.»
او به همین صراحت دروغ میگوید. دهم اسفند۱۳۹۸، علی فتحاللهزاده در مصاحبهای تلویزیونی که دیگر قادر به تکذیب آن نبود، مسعود سلطانیفر را بهسان قهرمان مدیریتی ورزش ایران ستود. او گفت: «برخی مدیران استقلال، بیعرضگی و بیلیاقتی خود را گردن وزیر ورزش و جوانان میاندازند.»
او در همین مصاحبه از کمکهای مالی ویژه مسعود سلطانیفر به باشگاه استقلال رونمایی کرد: «اتفاقا من به آقای سلطانیفر میگویم که تو مظلوم واقع شدی. تو پول میدی و فحش هم میخوری. وزیر ورزش در دوران من سه میلیارد تومان میداد و عزت میدید اما الان آقای سلطانیفر ۵۰۰ هزار دلار به استقلال به صورت مستقیم پول داده. من به شما میگویم او بیش از ۸۰ میلیارد تومان تاکنون به استقلال کمک مستقیم کرده است.»
فتح الله زاده دوم مرداد ۱۳۹۹ باز هم به دادخواهی از مسعود سلطانیفر برخاست: «شخص آقای وزیر به من گفت به استقلال کمک کرده و باز هم کمک میکند.»
او از مدیران باشگاه استقلال هم خواست هواداران را علیه وزارت ورزش تحریک نکنند.
حرفهای او با پایان دولت حسن روحانی اما ناگهان تغییر کرد. هفته گذشته گفت: «حرفهایم را میزنم، ولو به زندان بروم. سطح فکری وزیر ورزش و جوانان پایین است.»
او از «ابراهیم رئیسی»، رییس همزمان دستگاه قضا و قوه مجریه نیز درخواست کرد که به داد استقلال برسد.
امروز هم فتحاللهزاده در گفتوگو با رسانهها مدعی شده است که به زندان خواهد رفت اما حق استقلال را از وزارت ورزش و جوانان خواهد گرفت.
مسعود سلطانیفر قطعا یکی از مدیرانی است که باید در دستگاه قضایی کشور نسبت به فساد مالی گسترده خود، آقازاده و مدیران منصوبش پاسخگو باشد. اما علی فتحاللهزاده از تجمعات امروز و دیروز چیزی جز بازگشت به قدرت و در دست گرفتن یکی از قدرتمندترین باشگاههای فوتبال ایران نمیخواهد.