«مرا صبور حسینی صدا می‌زنند، اما من لیلا هستم»

"مرا صبور حسینی صدا می‌کنند، اما من اصلی من لیلا هستم"بی بی سی :محبوبه نوروزی
"دختر است یا پسر؟" اولین پرسشی که پس از به دنیا آمدن هر نوزاد مطرح می‌شود.

اما پاسخ همیشه "پسر" و یا "دختر" نیست. ممکن است ماما در آن لحظه نتواند با قاطعیت بگوید نوزاد چه جنسیتی دارد.


سازمان ملل می‌گوید حدود ۱/۷ درصد جمعیت جهان بیناجنس یا اینترسکس هستند. یعنی ممکن است هردو اندام جنسی را داشته باشد یا اندام جنسی جوری باشد که نتوان جنسیت آن را مشخص کرد. بعضی اوقات ممکن است اندام جنسی بیرونی آنها منتسب به مردانه باشد اما تخمدان هم داشته باشند. جمعیت این افراد تقریبا برابر افراد مو نارنجی است.

در برخی موارد بلافاصله پس از تولد مشخص می‌شود که اندام جنسی نوزاد در دوگانه زنانه یا مردانه می‌گنجد. در موارد دیگر، ممکن است آلت جنسی نوزاد در سنین کودکی یا در سن بلوغ مشخص‌تر شود. در بسیاری از کشورها در همان آغاز تولد روی نوزاد عمل جراحی انجام می‌شود و یکی از دو جنس به او منتسب می‌شود. چیزی که بعدا ممکن است تا پایان عمر برای آن فرد مشکل ساز باشد.
برای "صبور حسینی" حتی در همان کودکی شک و شبهه‌ وجود نداشت که "لیلا" استداستان لیلا
برای "صبور حسینی" حتی در همان کودکی شک و شبهه‌ی وجود نداشت که "لیلا" است.

"لیلا" ۶۴ سال پیش در روستای ولسوالی گذره هرات به دنیا آمد. او می‌گوید:" وقتی به دنیا آمدم پدرم به دلیل نامشخص بودن جنسیتم، حضانت مرا به عمه‌ام واگذار کرد."

در نهایت خانواده تصمیم گرفت جنسیت او را پسر اعلام کند و نامش را صبور گذاشتند.

او از دوران مدرسه به یاد می‌آورد که همیشه با هم‌کلاسی‌هایش می‌خواند "من دختر هراتم، چون شاخه‌ی نباتم".

داستان لیلا به این دلیل منحصر به فرد است که او در چارچوب‌ جنسیتی که برایش انتخاب شد، اسیر نماند و با وجود تمام دشواری‌ها و مشکلات تا به امروز همه تلاشش را کرده که هم در اجتماع فعال باشد و هم "لیلا" باشد.

لیلا می‌گوید "پس از آنکه در سن پنج سالگی مورد تعرض قرار گرفتم، همه در مدرسه فهمیدند که من بیناجنس هستم، پسران شروع کردند به اذیت و آزار جنسی من و دختران دیگر نمی‌گذاشتند در کنار آنها بنشینم و با آنها بازی کنم."

اما لیلا پس از به پایان رساندن تحصیلاتش تا دبیرستان، در یکی از روستاهای دوردست هرات آموزگار شد.

رسانه‌های محلی چند ماهیست بخش‌هایی از داستان او را روایت کرده‌اند. او در کنار آموزگاری به هنر رقص و بازیگری نیز علاقه‌ فراوان دارد.

لیلا در چندین نمایش‌نامه و در یک مجموعه‌ی تلویزیونی به نام "خیال‌پلو" هم نقش آفرینی کرده است. او می‌گوید:"رقص را به صورت حرفه‌ای در هند یاد گرفتم. دوست دارم لباس‌های زنانه بپوشم، آرایش کنم و در محافل دوستان و آشنایان برقصم." اما در کشور سنتی و به شدت مذهبی افغانستان، چنین کاری فراتر از چالش‌برانگیز است.
برخورد با دگرباشان
در افغانستان برخورد جامعه و حتی کارکنان دولت با دگرباشان بخصوص افراد ترنس، بیناجنس‌ها و همجنسگرایان نامهربانانه و در بسیاری مواقع غیرانسانی است. گاهی این برخوردها از همان بدو تولد و در کانون خانواده شروع می‌شود.

لیلا می‌گوید با افراد تراجنسی (ترنس)‌ و بیناجنسی‌ زیادی در تماس است که زندگی مخفیانه‌ دارند یا هویت خود را فاش نمی‌کنند. اما تحقیر، تبعیض و بدرفتاری با دگرباشان جنسی و جنسیتی در افغانستان به یک ضربه و یک دشنام خلاصه نمی‌شود.

لیلا می‌گوید:"دندان‌های مرا شکسته‌اند و پا و بدنم را سوزانده‌اند".

اگرچه لیلا با لبا‌س‌های منتسب به مردانه و هویت "صبور" در جامعه زندگی می‌کند اما باز می‌گوید مردان او را به اتوبوس و حمام راه نمی‌دهند وحتی امام مسجد به او اجازه نمی‌دهد در نماز جماعت شرکت کند.

لیلا در اثر ضربه‌ای که چند ماه پیش در راه بازگشت از مسجد به سرش وارد شده، بینایی و شنوایی‌اش را تا حدی از دست داد. او درباره این اتفاق گفته:

"شام یک روز وقتی از مسجد بیرون می‌آمدم، افراد ناشناس به من حمله کردند و یکی از آنها مشتی محکمی به صورتم حواله کرد و گفت که چرا به مسجد رفته‌ام. این ضربه بینایی و شنوایی‌ام را تا حد زیادی تضعیف کرد و دکترها می‌گویند نیاز به عمل جراحی چشم دارم."

لیلا می‌گوید هورمون‌های طبیعی بدنش منجر به رشد پستان‌هایش شده بود و همین باعث آزار و اذیت بیشتری شد. او می‌گوید "مجبور شدم برای کوچک‌ کردن پستان‌هایم دارو مصرف کنم. پزشکان به من مجوز تطبیق جنسیت را داده‌اند ولی به دلیل هزینه گزاف آن این کار را نمی‌توانم بکنم."
بسیاری افراد تفاوت بین میان‌جنسی (intersex) و تراجنسی (transexual) تراجنسیتی (transgender) و حتی گاهی دوجنسگرایی (bisexual) را نمی‌دانندناآگاهی دلیل بدرفتاری
موجودیت همین مشکلات در افغانستان سبب شده تا بسیاری از دگرباشان جنسی و جنسیتی از ابتدایی‌ترین حق و حقوق انسانی شان آگاهی نداشته باشند.

در بسیاری از موارد افراد تراجنسی (ترنس)‌ و بیناجنسی مایه‌ شرم و ننگ خانواده‌ها دانسته می‌شوند. به آنها "دوجنسه، ایزک و نرماده" می‌گویند که بار تحقیر و توهین دارند. حتی در برخی رسانه‌ها و انتشارات رسمی افغانستان از این اصطلاحات استفاده می‌شود.

ناآگاهی افراد جامعه و حتی قشر تحصیل‌کرده زندگی برای این افراد در جامعه را سخت کرده است. حتی در کمترین حد ممکن هم در افغانستان فرهنگ‌سازی نشده‌است.

زینب پیغمبرزاده، پژوهشگر مطالعات جنسیت می‌گوید:

نه تنها در افغانستان بلکه "علی‌رغم تلاش‌های ارزشمندی که در سال‌های اخیر در حوزه گرایش‌ جنسی و هویت جنسیتی انجام شده، متاسفانه در بسیاری از کشورها به موضوع ویژگی‌های جنسی چندان پرداخته نشده است و معمولا افراد تفاوت بین میان‌جنسی (intersex) و تراجنسی (transexual)، تراجنسیتی (transgender) و حتی گاهی دوجنسگرایی (bisexual) را نمی‌دانند و به اشتباه برای اشاره به همه این گروه‌ها از واژه دوجنسه استفاده می‌کنند."

"زینب پیغمبر زاده می‌افزاید:"گروه‌های میان‌جنسی در کشورهای مختلف به خصوص کشورهای غربی تلاش دارند، زندگی به عنوان جنس سوم را در جامعه ممکن و قانونی کنند و موفقیت‌هایی هم در این زمینه به دست آورده‌اند. هر چند تا تغییر نگاه دوگانه محور جامعه که تلاش دارد جنس همه افراد را تنها در قالب زن یا مرد تعریف کند، هنوز راه درازی باقی است."

به گفته او فرد میان‌جنسی به لحاظ جسمی در تعریف معمول آنچه که یک بدن "استاندارد" و "طبیعی" زنانه یا مردانه خوانده می‌شود، نمی‌گنجد و بنابر این بسیاری از پزشک‌ها معتقد هستند که بدن این افراد باید جراحی یا این افراد تعیین جنسیت شوند.
آیا عمل جراحی همیشه بهترین راه حل است؟
در بسیاری از کشورها، نوزادی که بیناجنس تشخیص داده می‌شود، در بدو تولد یا در کودکی مورد عمل جراحی قرار می‌گیرد و در برخی موارد این عمل جراحی با تجویز دارو در سال‌های بعد تکمیل می‌شود.

زینب پیغمبرزاده که به واسطه فعالیتش در زمینه حقوق دگرباشان افراد بیناجنسی زیادی را ملاقات کرده ‌است، می‌گوید آنچه که در میان آن‌ها مشترک است "فشارهای فیزیکی و روانی‌ است که در نتیجه تصمیم پزشک‌ها و خانواده‌ها در کودکی و نوجوانی تحمل کرده‌اند. این در حالی است که ضرورت انجام جراحی‌ها و مصرف دارو در بسیاری از موارد زیر سئوال است و نه تنها این افراد بدون این عمل‌های جراحی می‌توانستند زندگی سالمی داشته باشند، بلکه همین جراحی‌ها و مصرف داروها خودشان عامل مشکلات جسمی و روانی بسیاری در بین بسیاری از این افراد است."
قانون مدنی افغانستان
افراد بیناجنسی در افغانستان حتی در قانون مدنی این کشور هم جایگاه مشخصی ندارند. تنها در ماده ۲۰۵۷ مربوط به میراث از "جنس خنثی" یاد شده و در آن آمده ‌است: "خنثایی که ذکوریت و انوثت او فهمیده شده نتواند، "اقل نصیبین" (کمترین سهم میراث درمقایسه با دختر و پسر) را مستحق گردیده و باقی‌مانده متروکه به ورثه دیگر داده می‌شود."

آرتمیس اکبری فعال دگرباشان فارسی زبان می‌گوید دگرباشان جنسی و جنسیتی افغانستان که با او در تماس هستند، می‌گویند که اولین ضربه را از خانواده‌ها و حلقه نزدیکان خود می‌خورند. آنها قربانی خشونت‌های خانگی می‌شوند، مورد ضرب‌وشتم قرار می‌گیرند، زندانی می‌شوند و در برخی از موارد به قتل می‌رسند و یا از خانه فرار می‌کنند.

در بخشی از ماده ۲۴ قانون اساسی افغانستان آمده ‌است: "آزادی و کرامت انسان از تعرض مصون است. دولت به احترام و حمایت ازآزادی و کرامت انسان مکلف می‌باشد."

کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان می‌گوید باید برای حمایت از این قشر یک قانون جداگانه تصویب شود تا بتوانند به حقوق و امتیازات قانونی‌شان دست یابند. اما تا زمان تصویب شدن چنین قانونی "لیلا" و صدها فرد بیناجنسی دیگر باید هر روز با تبعیض و آزار و اذیت سیستماتیک دست و پنجه نرم کنند.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.