عکس روز : شام یک سرباز در ارتش جمهوری اسلامی

رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۵۷
دوستدار - استهکلم، سوئد

همینه دیگه غذا نظامه بخوری همینه نخوری همینه منت هم داره!
‌چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۸
۴۴
mahdi moud - تهران، ایران

سربازی که پشت مردمش نباشه و با اسلحه روبروی مردمش باشه همینم زیادشه
‌چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۹ - ۱۳:۰۸
۵۲
بردیا2577 - زابل، ایران
تبه گردد این رنجهای دراز. نشیبی درازست پیش فراز. پدر با پسر کین سیم آورد. خورش کشک و پوشش گلیم آورد
‌چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۹ - ۱۳:۱۴
۴۴
amirgheryou - تهران، ایران

غذای سربازای سپاه خیلی بهتر از ارتشه
‌چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۹ - ۱۴:۴۴
۴۸
شمرالله - مونیخ، آلمان

بعله، هزینه عذای این سرباز را برای ساخت ناو اقیانوس پیمای سپاه خرج کردند!
‌چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۶
۶۴
zarduscht - فرانکفورت، آلمان

کی‌ زمان شاه سربازی بود؟ آسان نبود. پوست می‌‌کندند. ولی‌ ایران دوست تولید می‌‌کردند. من گرگان بودم. یادتان است .دیگ‌های پر از گوشت و برنج. این مسافر را باید زمان شاه می‌‌فرستادند سربازی. کیلو کیلو گوشت. تا مجبور نبود. امروز به خاطر یک تکه استخوان آخوندی. اینجا شب و روز امام امام کند.
‌چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۹ - ۱۶:۵۳
۳۹
redsky95 - تورنتو، کانادا
واقعا ؟ . خاک تو سرتون خب. تفنگ دستته برو خیابون . ۱۰۰ نفرتون حمله کنه بیت رهبری. ۱۰۰ نفرتون کاخ ریاست جمهوری. ۱۰۰ نفرتون صدا سیما. تموم. جراتشو ندارین؟ این کباب و نون از سرتونم زیادیه پس. زمان ما اگه پایگاه بودیم سلف سرویس بود. بشقاب استیل برج نون خورش که همیشه یا قیمه بود یا زرشک پلو. اگه خارج پادگان بودیم سوار وانت میاوردن غذا رو که همون سینی استیل با برنج و خورش بود. یادش بخیر. چه زود گذشت.
‌چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۹ - ۱۷:۱۰
۶۴
zavareh - رودسر، ایران
فقط بخورید و از این همه حقارت هیچ دم بر نیاورید.
‌چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۹ - ۱۹:۱۱
۴۰
kakolzari - لندن، انگلستان
[::redsky95 - تورنتو، کانادا::]. احتمالا شما هم مث بنده سرباز تحصیلکرده (افسر) بودید. سرباز های صفر واقعا سختی میکشند. من هم دوران سربازی لباس شخصی بودم و غذا هم همیشه زیاد میومد. این بیچاره لابد بدشانسی اورده.
‌پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ - ۱۰:۳۸
۳۹
redsky95 - تورنتو، کانادا
[::kakolzari - لندن، انگلستان::]. پادگان ما ستوان یکم با سرباز یکم یه جا میرفتیم غذا میخوردیم. فرقی نداشت. چون پادگان زمان شاهی بود و اشپزخانه و سلف سرویس جدا داشت و فرمانده هم همونجا میومد. قضیه سربازی ماها اینطوری بود که فرمانده میگفت کی دانشگاه شیمی خونده؟ یکی دستشو بلند کرد گفت من. فرمانده گفت برو با وایتکس دستشوییها رو بشور. بعدش گفت کی مکانیک خونده؟ یکی دستشو بلند کرد گفت من. فرمانده گفت برو دستمال و یه سطل اب بگیر ماشینا رو برق بنداز. پادگان ما از همون قدیم به غذا و اشپزخونه زمان شاهیش معروف بود. میگفتن افسرای امریکایی بر اساس پادگان خودشون تو امریکا ساختن. اشپزخونه کاملا مکانیزه بود. کنار هر دیگ و اجاق شیر اب داشت دیگ صنعتی بود. از این الومینیومی ها نبود. یعنی دم و دستگاه داشت با برق کار میکرد. شیر اب داشت کنار دیگ که بعد غذا پختن شلینگو باز میکردی میشستی. کف اشپزخونه شیار داشت و اب رو هدایت میکرد به سیستم فاضلاب. پادگانای جدید همون موقعا میگفتن یه سالنه چندتا دیگ و اجاق گذاشتن وسط و یه یچزی میپختن. خودم پادگانای دیگه نرفتم ندیدم چیزی نمیتونم بگم.
جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۹ - ۱۳:۰۵
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.