قتل در کارواش؛ دفاع مشروع در برابر آشنای خانوادگی
رأی دهید
به گزارش خبرنگار ما، دو سال قبل مأموران پلیس در جریان درگیری در یک کارواش قرار گرفتند. مرد جوانی در این درگیری زخمی شده بود. بعد از انتقال مرد جوان به بیمارستان، خبر رسید او براثر خونریزی جانش را از دست داده است. فردین، پسر جوانی که ضارب بود، ازسوی مأموران بازداشت شد. زمانی که فردین مورد بازجویی قرار گرفت، واردکردن ضربه به سامان را قبول کرد و گفت: من سامان را زدم، اما قصدم کشتن او نبود و میخواستم از خودم دفاع کنم. متهم گفت: سامان به من حمله کرد و برای دفاع از خودم مجبور شدم ضربه وارد کنم. او چاقو داشت. بعد از گفتههای پسر جوان و تکمیل تحقیقات، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده، ابتدا کیفرخواست علیه متهم خوانده شد. در ادامه اولیایدم در جایگاه قرار گرفتند و خواستار صدور حکم قصاص شدند. وقتی متهم در جایگاه قرار گرفت، گفت: من به عمد سامان را نکشتم، اما قبول دارم که ضربه را زدم. متهم گفت: سامان برادرشوهر خواهرم بود و من او را از مدتها قبل میشناختم. خودم کارگر ساده بودم که در کارواش کار میکردم و درآمد کمی داشتم. سامان چندینبار به اتهام سرقت بازداشت و زندانی شده بود. یک روز به کارواش آمد تا من را ببیند، زمانی که رفت، دیدم گوشی تلفن همراهم نیست. متوجه شدم سامان آن را برداشته است. به شوهرخواهرم گفتم و از او خواستم با سامان صحبت کند تا گوشی را برگرداند، اما شوهرخواهرم توجهی نکرد. من نمیخواستم موضوع به درگیری بین ما کشیده شود، به همین خاطر هم به شوهرخواهرم گفتم از برادرش گوشی من را بگیرد. بااینحال بیتوجهی کرد و از اینکه من گفتهام برادرش از من دزدی کرده است، خوشش نیامد. تا اینکه سامان دوباره سراغم آمد. وقتی وارد کارواش شد، به او گفتم اول گوشی من را بدهد و بعد با هم صحبت کنیم. سامان خیلی ناراحت شد، گفت گوشی را او ندزدیده است. گفتم من میدانم گوشی دست اوست و باید بدهد. یکدفعه روی من چاقو کشید و گفت او این کار را نکرده و چون من تهمت زدهام، پس مرا با چاقو میزند. من فرار کردم تا درگیری بین ما اتفاق نیفتد. او دنبالم کرد و در گوشهای از کارواش من را گرفت، میخواست ضربه را بزند که من یک مشت به شکمش زدم و چاقو از دستش رها شد. چاقو را برداشتم. او دوباره به سمت من حمله کرد و من هم یک ضربه زدم تا خودم را نجات دهم.
متهم گفت: من قصد کشتن نداشتم، حتی فرار کردم، اما دنبالم آمد و برای اینکه خودم را نجات دهم، چارهای بهجز این کار نداشتم. اگر چاقو را نگرفته بودم، سامان من را میزد. قاضی از متهم پرسید تو یک ضربه به سامان زدی و چاقو را گرفتی، چرا با چاقو او را زدی میتوانستی بروی. متهم گفت: سامان دستبردار نبود، او به سمت من حمله کرد. اگر سامان را نمیزدم، او حتما من را میکشت. افراد دیگری هم در کارواش بودند و دیدند من فرار کردم تا درگیر نشوم، اما سامان دستبردار نبود.
بعد از گفتههای متهم، وکیلمدافع او در جایگاه قرار گرفت و گفت: موکل من قصد قتل نداشته است. او حتی از دست مقتول فرار کرده، اما مقتول دوباره به او حمله کرده است. اگر موکل من مقتول را نمیزد، کشته میشد.
با پایان جلسه دادگاه در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران، قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند و عمل متهم را مصداق دفاع مشروع دانسته، اما این دفاع را افراطی توصیف کردند. به همین دلیل متهم را به پرداخت دیه محکوم کرده و از اتهام قتل عمد تبرئه کردند.