نجات متهم جنایت ۴۰ میلیونی از چوبه دار
رأی دهید
در ادامه بررسیها، مادر مقتول به مأموران گفت بیژن از مدتی قبل با دوست 25 سالهاش به نام کیان اختلاف داشت و کیان چندباری او را تهدید کرده بود. بهاینترتیب مأموران به سراغ کیان رفتند و او را بازداشت کردند. این در حالی بود که پلیس متوجه شد آخرین تماسی که بیژن قبل از مرگش داشته با کیان بوده است.
کیان بعد از بازداشت به مأموران گفت: مقتول مدتی قبل به سراغ من آمد و پس از گرفتن مبلغ ۴۰ میلیون تومان به صورت دستی، دیگر از او اطلاع ندارم. در شرایطی که کیان در چندین مرحله از تحقیقات همچنان اظهارات قبلی خود را تکرار کرده بود، سرانجام لب به اعتراف گشود و به ارتکاب جنایت اعتراف کرد.
کیان در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: مقتول قصد انجام معامله عتیقه داشت. من به دلیل ورزشکاربودن و داشتن بدن قوی و تنومند همیشه بهعنوان بادیگارد او را همراهی میکردم تا اینکه یک روز، مقتول مبلغ قابلتوجهی را در یک معامله به دست آورد، اما باوجوداین هیچ پولی به من پرداخت نکرد و حتی چند روز بعد به سراغم آمد و ۴۰ میلیون تومان نیز به صورت دستی از من گرفت. با گذشت چند روز از این ماجرا، درحالیکه از این رفتار مقتول بسیار ناراحت و عصبانی شده بودم، بهدروغ به او گفتم معامله سنگینی را هماهنگ کردهام و به این بهانه مقتول را به منزل یکی از بستگان نزدیک خودم که کلید خانهاش در اختیارم بود کشاندم و مدعی شدم محل انجام معامله، آنجاست. در خانه به مقتول گفتم باید سهم معامله چند روز پیش را به من بدهد و همچنین از او خواستم طلبم را هم بدهد. اما او مدعی شد پولی ندارد، درحالیکه من اطمینان داشتم دروغ میگوید. دیگر کنترل خودم را از دست دادم. او را روی زمین انداختم و یک رشته طناب پلاستیکی را دور گردنش انداخته و از پشتسر آن را کشیدم. زمانی متوجه مرگ مقتول شدم که دیگر نفس نمیکشید. از بینی و دهانش خون آمده بود و دیگر تکان نمیخورد. بسیار ترسیده بودم. یک پتوی آبیرنگ برداشتم و جسد را پس از بستن دست و پا داخل پژو ۲۰۶ قرار دادم و به محل کشف جسد منتقل کردم.
پرونده با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه 12 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهم یکبار دیگر اعترافات قبلیاش را تکرار و دادگاه نیز او را به قصاص محکوم کرد. در نهایت رأی صادره مورد تأیید قرار گرفت، اما اولیایدم بعد از دو سال تلاش موفق شدند رضایت اولیایدم را جلب کنند. متهم که روز گذشته برای محاکمه به لحاظ جنبه عمومی جرم به دادگاه برده شده بود، گفت: من تازه ازدواج کرده بودم و بهخاطر پولی که به بیژن داده بودم همسرم عصبانی بود و از من خواست که پول را پس بگیرم و حتی تهدید کرد اگر پول را نگیرم، از من طلاق میگیرد. بهخاطر فشار زیادی که تحمل میکردم دست به این کار زدم. من قصد کشتن بیژن را نداشتم و فقط میخواستم کاری کنم که مجبور شود پولم را بدهد، اما او تحمل فشاری را که من آوردم نداشت و جانش را از دست داد. در نهایت، دادگاه با توجه به نواقصی که در پرونده بود، ادامه رسیدگی را به بعد موکول کرد.