۵ دلیل اینکه چرا شناخت احساسات مهم است
رأی دهید
شانا نایت، کارشناس سلامت روان کودک، دیدگاههای خود را در مورد اهمیت درک و شناخت احساسات وعواطف کودکان و بزرگسالان در میان گذاشته است.
افرادی که به خوبی احساساتشان را درمییابند و میتوانند خودشان را آرام کنند یا رفتارسازگاری با موقعیت در پیش بگیرند، زندگی بهتری دارند و روابط سالمتری برقرار میکنند و با مشکلات و شکستها به خوبی کنار میآیند.
احساسات قوی گاهی میتوانند ویرانگر باشند. هم بچهها و هم بزرگسالان باید تلاش کنند تا واکنششان را در برابراحساساتشان کنترل کنند و طوری رفتار کنند که مهار احساسات از دستشان خارج نشود.
برای مثال آیا تا به حال به قدری عصبانی شدهاید که به کسی که دوستش دارید، حرفی بزنید که دلتان نمیخواسته بزنید؟ بعد که آرام میشوید،احساسات هم آرام میگیرد، آرزو میکنید کاش چنان برخوردی نکرده بودید؟
همه ما چنین رفتارهایی داشتهایم، اما برای بچهها در دوران رشد خیلی مهم است که یاد بگیرند چگونه این احساسات و عواطف را کنترل کنند تا بتوانند با شرایط مختلف سازگاری بهتری داشته باشند.
آموزش کودکان در مورد احساساتشان و چگونگی مهار آنها باعث میشود مهارتهای زندگی و راهبردهایی یاد بگیرند که بتوانند در مسیر زندگی از موقعیتهای سخت بگذرند و این شرایط را با آرامش و هدفمندی بیشتری پشت سر بگذرانند.
۵ دلیل اینکه چرا شناخت احساسات مهم است
۱. فهمیدن دلیل هر احساسما انسانها، احساساتی داریم که میتوانیم با آدمهای اطرافمان ارتباط برقرار کنیم و میتوانیم دریابیم که چه چیزی حالمان را خوب میکند و چه چیزی حالمان را بد میکند.
احساسات ما مثل قطبنمایی درونی عمل میکنند و به ما کمک میکنند تا دریابیم هر موقعیتی چه احساسی در ما ایجاد میکند. این دریافت به ما کمک میکند تا تصمیم بگیریم آیا میخواهیم در این موقعیت باشیم یا نه و به ما اجازه میدهد که بدانیم چه کارهایی را در زندگی میخواهیم یا نمیخواهیم انجام دهیم.
لازم است بدانیم چه زمانی احساسی در ما ایجاد میشود و این احساس چیست و چه میخواهد به ما بگوید. برای مثال، اگر کودکی با آدمهایی به سر میبرد که او را تحتفشار قرار میدهند و دچار اضطراب میشود و احساس بدی نسبت به خود پیدا میکند، خیلی مهم است که بتواند این احساس را بشناسد و احساسش به او بگوید که در موقعیت و شرایط درستی قرار ندارد.
اگر بتواند به احساساتش گوش دهد و در برابر احساساتش واکنش نشان دهد، بیشتر جذب کسانی خواهد شد که احساس خوبی در مورد خودش به او بدهند.
کودکی که به این آگاهی نرسیده باشد نمیتواند بفهمد که دوستانی که انتخاب کرده است تأثیر منفی بر سلامت روانی او میگذارند.
۲. برای مهار بهتر احساسات
احساسات ما میتوانند تا حد زیادی بر روحیه و رفتارهای ما اثر بگذارند. اگر خیلی عصبانی، مضطرب یا نگران باشید این احساسات بر دوستیها و روابط خانوادگی و تحصیل و احساس شادمانی و خوشبختی شما اثر میگذارد.
داشتن احساسات منفی شدید هم باعث میشود که بچهها احساس کنند دلشان نمیخواهد در سرگرمیهای گروهی و فعالیتهای خارج از مدرسه شرکت کنند و خیلی مهم است که به بچهها کمک کنیم تشخیص بدهند که چه زمانی احساس ناراحتی میکنند تا بتوانند دلیل آن را بفهمند و تلاش کنند راهحلی برای رسیدن به احساس بهتر پیدا کنند.
مهارت در شناخت احساسات و درک اینکه احساسات چطور فرد را کنترل میکنند، اثر گستردهای بر هدفمندی و در اختیار گرفتن زندگی دارد.
۳. احساسات منفی باعث افکار منفی میشود
اگر مدام تلاش کنیم بفهمیم چه زمانی احساس ناراحتی میکنیم، همین باعث افکار ناراحتکننده میشود.
خیلی مهم است که به بچهها کمک کنیم تا بفهمند افکارشان در اختیار خود آنهاست. اگر بیشتر اوقات به چیزهایی مثل، "من خیلی خوب نیستم" یا "هیچکس مرا دوست ندارد" فکر کنند؛ این افکار بر طرز فکر آنها اثر میگذارد و نگرش آنها را به موقعیتهایی که درآن قرار میگیرند، تعیین میکند.
به کودکان باید یاد بدهیم که میتوانند این افکار را تغییر دهند و تصمیم بگیرند که با تغییرافکارشان، دریافتشان را از محیط اطرافشان دگرگون کنند ودر آینده جوانانی شوند که رویکرد دیگری به امور منفی دارند و شادتر هستند و خودشان را باور دارند.
پیامی که باید شنیده شود این است که اگر باور داشته باشند، میتوانند کاری را که میخواهند انجام دهند. تنها کاری که باید بکنند باور داشتن است. اولین گام مثبت برای سلامت روانی و تندرستی این است که متوجه باشیم چه زمانی احساس ناراحتی میکنیم تا افکار منفی خود را تغییر دهیم.
۴. میتوانیم کمک بخواهیم
گاهی وقتی حالمان خوب نیست، لازم است از آدمهای دوروبرمان کمک بگیریم، مادر و پدرها، بزرگترها، معلمها یا دوستان.
اینکه بدانیم چه زمانی در مورد احساساتمان احتیاج به کمک داریم، خیلی مهم است و بیشتر بچهها نمیتوانند خودشان آن را بفهمند. آنها نیاز به راهنمایی و پشتیبانی مداوم در مورد احساساتشان دارند تا بدانند چطور آرامش پیدا کنند.
بیشتر اوقات کودکان وقتی احساساتشان سرریز میکند، فقط نیاز به آغوشی اطمینانبخش دارند یا کسی که بدون داوری به حرفهای آنها گوش کند؛ کسی که احساسات کودک برایش مهم باشد نه موقعیتی که پیش آمده است. کودکان باید بتوانند احساسات شدیدشان را با آدم بزرگ رازداری که آنها را راهنمایی کند، در میان بگذارند.
یادگیری ارتباط با آدمهای اطراف و تشخیص نیازها و خواستهها به کودکان کمک میکند که راههای سالمی برای پرورش و تنظیم احساسات خود پیدا کنند.
۵. شما میتوانید دوست بهتری باشید
وقتی در تشخیص احساسات خودتان مهارت پیدا کردید و توانستید آنها را اداره کنید و با دیگران به خوبی ارتباط برقرار کنید، میتوانید به دیگران هم کمک کنید که همین کار را بکنند.
بچههایی که به خوبی احساسات آدمهای اطرافشان را میفهمند، میتوانند بگویند چه زمانی حال آدمهای دوروبرشان خوب نیست و در نتیجه واکنشهای مناسبی نشان میدهند و به آنها کمک میکنند.
آنها میتوانند از خواهر و برادرهایشان و دوستان و آدمهای اطرافشان حمایت کنند و به آنها کمک کنند تا با هم روابط بهتری برقرار کنند.
چند راه برای کمک به کنترل احساسات کودک:
- مراقبه یا مدیتیشن: زندگی کودکان خیلی پرمشغله شده است، آنها دیگر وقتی برای فراغت و آرامش ندارند بخصوص با بازیهای کامپیوتری و فناوریها و شبکههای اجتماعی. مراقبه یا مدیتیشن روشی عالی برای آرامش ذهن است و به بچهها کمک میکند تا با خودشان ارتباط برقرار کنند و احساس آرامش کنند. مراقبه و مدیتیشن باعث دگرگونی بزرگی در چگونگی واکنشهای احساسی آنها میشود. مراقبه همچنین بهترین راه برای کمک به آرام گرفتن و خوابیدن کودکان است. مراقبه تصویری خیلی بهتر است چون داستانی در مورد مکانی آرامشبخش برای کودک نقل میشود و او گوش میدهد و آن مکان را در ذهن خود تصور میکند.
- تنفس آگاهانه: وقتی بچهها احساساتی میشوند به آنها کمک کنید تا آرام شوند و از آنها بخواهید که ۱۰ بار نفس عمیق بکشند. به نظر کار مهمی نیست اما واقعاً اثر دارد! بگویید نفس بگیرند و به آهستگی هوا را بیرون دهند. توضیح دهید که هر بار نفس میگیرند تصور کنند که با هر نفس نیروی مثبت در آنها جاری میشود. وقتی نفس خود را بیرون میدهند به آنها بگویید که تصور کنند همه احساسات و افکار منفی را با آن بیرون میرانند. ۵ بار این کار را کامل و درست انجام دهید و این باعث میشود که احساس بهتری پیدا کنید. بگویید که هرجا بخواهند میتوانند این کار را انجام دهند، حتی در مدرسه.
- تغییر افکار منفی: اجازه ندهید افکار منفی غلبه کنند. بچهها نیاز دارند تا باور کنند دوستداشتنی هستند وهمان چیزی که میخواهند در زندگی خواهند شد. آنها اگر باور داشته باشند کارهای شگفتانگیزی میتوانند بکنند. به آنها کمک کنید تا افکار منفی خود را مهار کنند و اگر دیدند ذهنشان از افکار منفی پر شده است تشویقشان کنید تا تلاش کنند آن را با افکار مثبت پر کنند. بهجای اینکه فکر کنند " من خجالتیام" فکر کنند "من میتوانم و آنچه میخواهم بگویم ارزش شنیدن دارد" یا اگر فکر میکنند" من نمیتوانم این کار را انجام دهم" بهتر است فکر کنند" هر کاری که اراده کنم میتوانم انجام دهم".
- تأکید مثبت: تأکید مثبت جملهای است که میتوانی به خودت بگویی تا احساس بهتری پیدا کنی و یادت نرود که میتوانی هر کاری بخواهی بکنی و آن کسی که میخواهی بشوی. از بچهها بخواهید که هر روز صبح در آینه به خودشان جملههای تأکیدی مثبت بگویند و این جملهها را دور اتاقشان بچسبانند و در دفتر و یادداشتهای روزانهشان داشته باشند. جملههایی مثل: "من قوی هستم"، "آیندهام در دست خودم است"، "من استحقاق بهترین زندگی را دارم"، "من تندرست و خوشبختم" و "من آدم خوبی هستم که دیگران مرا دوست دارند" کمک میکند تا طرز فکر آدم عوض شود.
- رنگآمیزی آگاهانه: رنگآمیزی فقط برای بچههای کوچک نیست. حتی بزرگسالان هم این روزها رنگآمیزی میکنند. رنگآمیزی آگاهانه زمانی است که خطوط و طرح و نقشهایی روی صفحه میکشید و با حوصله آنها را رنگ میکنید. از بچهها بخواهید که وقتی احساساتشان شدید میشود این کار را بکنند یا به عنوان بخشی از برنامه راهبردی مراقبت شخصی از سلامتشان هر هفته این کار را انجام دهند. میتوانید همیشه وقتی برای این کار کنار بگذارید و همراه با هم این کار را انجام دهید. اجازه دهید سر فرصت و با آرامش رنگآمیزی کنند و هنگام رنگآمیزی به موسیقی آرامشبخش گوش کنند و زمانی سرشار از آرامش داشته باشند. تمرکز بر رنگآمیزی باعث کاهش ضربان قلب و آرام شدن تنفس و تمرکز ذهن میشود، یاد دادن این روش به بچهها ابزاری برای کنترل احساساتشان در اختیار آنها میگذارد.