برادر ۱۹ سالهمان را پلیس کشت؛ میترسیم خونش پایمال شود
رأی دهید
عصر روز دوشنبه ۸ مهر، «علیاصغر خدایی»، به عادت معمول به همراه چند نفر از رفقای هم محلهای روی یکی از نیمکتهای پارک سحر (شاهرخآباد) خیابان وصال ارومیه مشغول وقتگذرانی بودند که ناگهان موردحمله همان افسر نیروی انتظامی به اسم مصطفیزاده قرار میگیرد و براثر ضربهمغزی به کُما میرود: «یکدفعه یکی از پشتسر با لگد به پشت علی میکوبد. لگد چنان محکم بوده که علی از روی نیمکت پرتاب شده و بهشدت به زمین میخورد. آنچنانکه سرش هنگام خوردن به زمین صدا میدهد. علی چند ثانیه بعد بلند میشود، چند قدم برمیدارد و میگوید «کلهم ترکید» و دوباره به زمین میافتد.»
این بخشی از روایت دوستان همراه علیاصغر خدایی از اتفاقی است که موجب به کما رفتن این جوان ۱۹ ساله و درنهایت مرگ او شد.
یک هفته پیشازاین حمله، یک افسر نیروی انتظامی به نام «فرید مصطفیزاده» او را هنگام موتورسواری متوقف میکند و از او گواهینامه میخواهد: «علی که گواهینامه ندارد با پلیس جروبحث میکند و افسر پلیس هم او را به فحش میکشد و به پدر و مادرش هم فحاشی میکند. علی هم که از توهین به پدر و مادر درگذشتهاش خشمگین میشود، پلیس را هول داده به او فحاشی میکند و با موتور ازآنجا میگریزد.»
دوستانش چیزی از سابقه ماجرا نمیدانند، وحشتزده به او نگاه میکنند و به افسر پلیس و دو مامور دیگر همراه او پرخاش میکنند که علی را کشتهاند. آنها بعدا متوجه میشوند که افسر مصطفیزاده از دور علیاصغر خدایی را میبیند و او را به یاد میآورد و برای اینکه توجه او جلب نشود و فرار نکند، بیسروصدا پشتسر آنها آمده و ناگهان به او از پشتسر حملهور میشود: «یکی از دوستان علی رو به پلیس داد میزند که بیشرف علی را کشتید. سه مامور پلیس هم که متوجه وخامت وضع علی شده بهجای درخواست آمبولانس از محل فرار میکنند.»
دوستان علیاصغر او را به بیمارستان امام رضای ارومیه میرسانند. علیاصغر با تشخیص کُمای مغزی در بخش آیسییوی بیمارستان بستری میشود و دوستانش، خواهران او را خبر میکنند: «علی یک هفته در آیسییو ماند و در این مدت هم مسوولان بیمارستان مرتب از خانوادهاش میخواهند به اهدای اعضای بدن او رضایت دهند چون او شانسی برای برگشت و خارج از شدن از کُما ندارد.»
علیاصغر خدایی که دوستان و خانوادهاش او را علی صدا میکردند، اهل منطقه فقیرنشین شاهرخآباد ارومیه، روز دوشنبه ۱۵مهر۱۳۹۸ پس از یک هفته ماندن در کُما، در بیمارستان امام رضا در ارومیه درگذشت. «احسان حسینزاده»، وکیل دادگستری و از بستگان آقای خدایی میگوید: «علیاصغر پیک موتوری بود و از یک خانواده مستمند کارگری میآمد و مرگش نتیجه یک سیستم بیمار است. سیستمی که در آن هیچ مکانیزم حمایتی پیشبینی نشده است، پلیس بهآسانی خشونت میکند و جان شهروندان به هیچ گرفته میشود.»
آگهی ترحیم علی اصغر خدایاریعلیاصغر که دو خواهر بزرگتر از خودش دارد تا سال اول دبیرستان درس خوانده بود. او اندکی پس از مرگ همزمان پدر و مادرش در سانحه رانندگی، ترک تحصیل کرده بود: «پدر علی کارگر و مادرش خانهدار بود. ۶ سال پیش وقتی علی ۱۳ ساله بود، پدرش برای نخستین بار در زندگیاش اتومبیلی میخرد و بیآنکه گواهینامه داشته باشد همسرش را سوار میکند تا با پراید تازه خریداریشده دوری بزنند. آنها متاسفانه همان روز با یک کامیون تصادف میکنند و هر دو جان میدهند.»
با مرگ پدر و مادر، قیم خانواده، خانه کوچک خانواده خدایی را میفروشد تا خرج زندگی و پرداخت قرضهای خانواده کنند و علیاصغر ساکن خانه مادربزرگش میشود. او تا سن ۱۸ سالگی از مقرری پدرش استفاده میکند و پس از قطع مقرری بهعنوان پیک موتوری مشغول به کار میشود: «علی هم مثل برخی دیگر از جوانهای همسن خودش بدون داشتن گواهینامه موتورسیکلت، موتورسواری میکرد و البته خرج زندگی خودش را هم از همین طریق به دست میآورد.»
پس از مرگ علیاصغر با شکایت خانواده آقای خدایی پروندهای گشوده میشود. پلیس ابتدا اعلام میکند که علیاصغر خدایی به علت نوشیدن مشروبات الکلی مست بوده و بدون اینکه کسی به او حمله کند، خودش تعادلش را ازدستداده و به زمینخورده و ضربهمغزی شده است. پلیس بعدا مصرف مواد مخدر را هم به ادعای قبلی خود اضافه میکنند تا ثابت کنند علیاصغر وضعیت متعادلی نداشته است. آقای حسینزاده میگوید این ادعاها دروغهایی بیشرمانه هستند: «همان لحظه انتقال به بیمارستان، از علیاصغرآزمایش خون گرفته میشود و بنا بر تایید بیمارستان، در خون او هیچ آثاری از مصرف مشروبات الکلی و مواد مخدر وجود نداشته است.»
اما هرچند وبسایت حقوقبشری هرانا خبر مرگ علیاصغر خدایی به دست پلیس را منتشر کرد اما خبر فوت او یا به تعبیر خانواده و دوستان او قتل علیاصغر، توجه چندانی به خود جلب نکرد.
این بخشی از روایت دوستان همراه علیاصغر خدایی از اتفاقی است که موجب به کما رفتن این جوان ۱۹ ساله و درنهایت مرگ او شد.
یک هفته پیشازاین حمله، یک افسر نیروی انتظامی به نام «فرید مصطفیزاده» او را هنگام موتورسواری متوقف میکند و از او گواهینامه میخواهد: «علی که گواهینامه ندارد با پلیس جروبحث میکند و افسر پلیس هم او را به فحش میکشد و به پدر و مادرش هم فحاشی میکند. علی هم که از توهین به پدر و مادر درگذشتهاش خشمگین میشود، پلیس را هول داده به او فحاشی میکند و با موتور ازآنجا میگریزد.»
دوستانش چیزی از سابقه ماجرا نمیدانند، وحشتزده به او نگاه میکنند و به افسر پلیس و دو مامور دیگر همراه او پرخاش میکنند که علی را کشتهاند. آنها بعدا متوجه میشوند که افسر مصطفیزاده از دور علیاصغر خدایی را میبیند و او را به یاد میآورد و برای اینکه توجه او جلب نشود و فرار نکند، بیسروصدا پشتسر آنها آمده و ناگهان به او از پشتسر حملهور میشود: «یکی از دوستان علی رو به پلیس داد میزند که بیشرف علی را کشتید. سه مامور پلیس هم که متوجه وخامت وضع علی شده بهجای درخواست آمبولانس از محل فرار میکنند.»
دوستان علیاصغر او را به بیمارستان امام رضای ارومیه میرسانند. علیاصغر با تشخیص کُمای مغزی در بخش آیسییوی بیمارستان بستری میشود و دوستانش، خواهران او را خبر میکنند: «علی یک هفته در آیسییو ماند و در این مدت هم مسوولان بیمارستان مرتب از خانوادهاش میخواهند به اهدای اعضای بدن او رضایت دهند چون او شانسی برای برگشت و خارج از شدن از کُما ندارد.»
علیاصغر خدایی که دوستان و خانوادهاش او را علی صدا میکردند، اهل منطقه فقیرنشین شاهرخآباد ارومیه، روز دوشنبه ۱۵مهر۱۳۹۸ پس از یک هفته ماندن در کُما، در بیمارستان امام رضا در ارومیه درگذشت. «احسان حسینزاده»، وکیل دادگستری و از بستگان آقای خدایی میگوید: «علیاصغر پیک موتوری بود و از یک خانواده مستمند کارگری میآمد و مرگش نتیجه یک سیستم بیمار است. سیستمی که در آن هیچ مکانیزم حمایتی پیشبینی نشده است، پلیس بهآسانی خشونت میکند و جان شهروندان به هیچ گرفته میشود.»
با مرگ پدر و مادر، قیم خانواده، خانه کوچک خانواده خدایی را میفروشد تا خرج زندگی و پرداخت قرضهای خانواده کنند و علیاصغر ساکن خانه مادربزرگش میشود. او تا سن ۱۸ سالگی از مقرری پدرش استفاده میکند و پس از قطع مقرری بهعنوان پیک موتوری مشغول به کار میشود: «علی هم مثل برخی دیگر از جوانهای همسن خودش بدون داشتن گواهینامه موتورسیکلت، موتورسواری میکرد و البته خرج زندگی خودش را هم از همین طریق به دست میآورد.»
پس از مرگ علیاصغر با شکایت خانواده آقای خدایی پروندهای گشوده میشود. پلیس ابتدا اعلام میکند که علیاصغر خدایی به علت نوشیدن مشروبات الکلی مست بوده و بدون اینکه کسی به او حمله کند، خودش تعادلش را ازدستداده و به زمینخورده و ضربهمغزی شده است. پلیس بعدا مصرف مواد مخدر را هم به ادعای قبلی خود اضافه میکنند تا ثابت کنند علیاصغر وضعیت متعادلی نداشته است. آقای حسینزاده میگوید این ادعاها دروغهایی بیشرمانه هستند: «همان لحظه انتقال به بیمارستان، از علیاصغرآزمایش خون گرفته میشود و بنا بر تایید بیمارستان، در خون او هیچ آثاری از مصرف مشروبات الکلی و مواد مخدر وجود نداشته است.»
اما هرچند وبسایت حقوقبشری هرانا خبر مرگ علیاصغر خدایی به دست پلیس را منتشر کرد اما خبر فوت او یا به تعبیر خانواده و دوستان او قتل علیاصغر، توجه چندانی به خود جلب نکرد.
چهارشنبه ۱۸مهر، یک روز پس از به خاکسپاری پیکر علیاصغر خدایی در باغ رضوان ارومیه، ضابطان قضایی فرید مصطفیزاده، افسر پلیسی که با حمله به علیاصغر باعث به کما رفتن و مرگ او شد، بازداشت کردهاند که تا لحظه تنظیم این گزارش هنوز در بازداشت است. خانواده آقای خدایی هم شکایتی از پلیس تنظیم کردهاند و پروندهای علیه این افسر پلیس گشوده شده است.
آقای حسینزاده میگوید وضعیت دو خواهر علیاصغر، تنها بازماندگان خانواده خدایی، پس از مرگ تنها برادرشان بسیار بههمریخته است: «مرگ او در کنار اتهاماتی که متوجه برادرشان شده است تا قاتل او تبرئه شود آنها را به سرحد جنون رسانده است. آنها میگویند برادرشان را پلیس کشته است و هیچ امیدی هم به این ندارند که مامور خاطی به خاطر قتل برادرشان مجازات شود و خون علیاصغر هدر شده است. آنها میگویند پشت قاتل گرم است و از دست ما کاری ساخته نیست.»
دیدگاه خوانندگان
۶۰
Sepas - تهران، ایران
اینجور که بیوگرافی این بابارو نوشته پس آدم شری بوده شرارت کار دستش داده
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲۰:۴۴
۴۳
باور عمیق - قم، ایران
جوانان عزیز، لطفا چاقو توی جیبتون نذارید ..
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲۱:۵۵
۴۵
Liberte - ارومیه، ایران
بگذرد این روزگار، تلخ تر از زهر.
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲۲:۳۷
۵۵
لشگر ششم ورماخت - لنگرود، ایران
[::باور عمیق - قم، ایران::] شما بسیجیون و ساندیسیون و ماموران سید علی کا.گِ.بِ هم اسپری گاز اشک آور و اسلحه و باتون تو جیبتون نزارین و شلوار و شُرت مرد اگه پاتون دارین بیایین و دست خالی با ما مبارزه کنین .
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲۳:۰۳
۴۳
باور عمیق - قم، ایران
دست خالی النگوهات میشکنه ها . بوشو بوشو تره نخام . سیایی تره نخام . بلایی تره نخام
یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۸ - ۰۲:۱۵
۱۰۸
منوچهری - کرمان، ایران
[::باور عمیق - قم، ایران::]. [::Sepas - تهران، ایران::]. .... از شماها خیلی کمه! بقول شما اگر چاقو هم بوده (که نبوده), مأمورای مسلح تون از یه پسر ۱۹ ساله با یه چاقو ترسیدن و پا به فرار گذاشتن(به گفته خودتون).بعد از پشت بیاین هل بدین؟؟ یعنی بی وجدانتر و سه نقطه تر از شما ندیدم! بی وجودی از سرو پاتون میریزه, که بدون اسلحه تا .....هم نمیتونید برید, ....!!
یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۸ - ۰۲:۲۸
۵۵
لشگر ششم ورماخت - لنگرود، ایران
[::باور عمیق - قم، ایران::] یه ارتش مازندرون واسه کل سپاه تروریستی تون کافیه . خبر هادین خبر هادین ارتش دارمی مازندرونی شما با توپ اما با چوب شی ملک ایرونستش ارتش مازرون هستش شی جان دمه مه . به امید نابودیه سپاه تروریستیِ سید علی کا.گِ.بِ توسط خود مردم .
یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۸ - ۱۸:۰۳
۵۵
لشگر ششم ورماخت - لنگرود، ایران
[::باور عمیق - قم، ایران::] یه ارتش مازندرون واسه کل سپاه تروریستی تون کافیه . خبر هادین خبر هادین ارتش دارمی مازندرونی شما با توپ اما با چوب شی ملک ایرونستش ارتش مازرون هستش شی جان دمه مه . به امید نابودیه سپاه تروریستیِ سید علی کا.گِ.بِ توسط خود مردم .
یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۸ - ۱۸:۰۳
۱۰۸
منوچهری - کرمان، ایران
[::باور عمیق - قم، ایران::]. [::Sepas - تهران، ایران::]. .... از شماها خیلی کمه! بقول شما اگر چاقو هم بوده (که نبوده), مأمورای مسلح تون از یه پسر ۱۹ ساله با یه چاقو ترسیدن و پا به فرار گذاشتن(به گفته خودتون).بعد از پشت بیاین هل بدین؟؟ یعنی بی وجدانتر و سه نقطه تر از شما ندیدم! بی وجودی از سرو پاتون میریزه, که بدون اسلحه تا .....هم نمیتونید برید, ....!!
یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۸ - ۰۲:۲۸
۴۳
باور عمیق - قم، ایران
دست خالی النگوهات میشکنه ها . بوشو بوشو تره نخام . سیایی تره نخام . بلایی تره نخام
یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۸ - ۰۲:۱۵
۵۵
لشگر ششم ورماخت - لنگرود، ایران
[::باور عمیق - قم، ایران::] شما بسیجیون و ساندیسیون و ماموران سید علی کا.گِ.بِ هم اسپری گاز اشک آور و اسلحه و باتون تو جیبتون نزارین و شلوار و شُرت مرد اگه پاتون دارین بیایین و دست خالی با ما مبارزه کنین .
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲۳:۰۳
۴۵
Liberte - ارومیه، ایران
بگذرد این روزگار، تلخ تر از زهر.
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲۲:۳۷
۴۳
باور عمیق - قم، ایران
جوانان عزیز، لطفا چاقو توی جیبتون نذارید ..
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲۱:۵۵
۶۰
Sepas - تهران، ایران
اینجور که بیوگرافی این بابارو نوشته پس آدم شری بوده شرارت کار دستش داده
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲۰:۴۴
۶۰
Sepas - تهران، ایران
اینجور که بیوگرافی این بابارو نوشته پس آدم شری بوده شرارت کار دستش داده
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲۰:۴۴
۴۳
باور عمیق - قم، ایران
جوانان عزیز، لطفا چاقو توی جیبتون نذارید ..
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲۱:۵۵
۴۵
Liberte - ارومیه، ایران
بگذرد این روزگار، تلخ تر از زهر.
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲۲:۳۷
۵۵
لشگر ششم ورماخت - لنگرود، ایران
[::باور عمیق - قم، ایران::] شما بسیجیون و ساندیسیون و ماموران سید علی کا.گِ.بِ هم اسپری گاز اشک آور و اسلحه و باتون تو جیبتون نزارین و شلوار و شُرت مرد اگه پاتون دارین بیایین و دست خالی با ما مبارزه کنین .
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲۳:۰۳
۴۳
باور عمیق - قم، ایران
دست خالی النگوهات میشکنه ها . بوشو بوشو تره نخام . سیایی تره نخام . بلایی تره نخام
یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۸ - ۰۲:۱۵
۱۰۸
منوچهری - کرمان، ایران
[::باور عمیق - قم، ایران::]. [::Sepas - تهران، ایران::]. .... از شماها خیلی کمه! بقول شما اگر چاقو هم بوده (که نبوده), مأمورای مسلح تون از یه پسر ۱۹ ساله با یه چاقو ترسیدن و پا به فرار گذاشتن(به گفته خودتون).بعد از پشت بیاین هل بدین؟؟ یعنی بی وجدانتر و سه نقطه تر از شما ندیدم! بی وجودی از سرو پاتون میریزه, که بدون اسلحه تا .....هم نمیتونید برید, ....!!
یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۸ - ۰۲:۲۸
۵۵
لشگر ششم ورماخت - لنگرود، ایران
[::باور عمیق - قم، ایران::] یه ارتش مازندرون واسه کل سپاه تروریستی تون کافیه . خبر هادین خبر هادین ارتش دارمی مازندرونی شما با توپ اما با چوب شی ملک ایرونستش ارتش مازرون هستش شی جان دمه مه . به امید نابودیه سپاه تروریستیِ سید علی کا.گِ.بِ توسط خود مردم .
یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۸ - ۱۸:۰۳
۵۵
لشگر ششم ورماخت - لنگرود، ایران
[::باور عمیق - قم، ایران::] شما بسیجیون و ساندیسیون و ماموران سید علی کا.گِ.بِ هم اسپری گاز اشک آور و اسلحه و باتون تو جیبتون نزارین و شلوار و شُرت مرد اگه پاتون دارین بیایین و دست خالی با ما مبارزه کنین .
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲۳:۰۳
۴۵
Liberte - ارومیه، ایران
بگذرد این روزگار، تلخ تر از زهر.
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲۲:۳۷
۱۰۸
منوچهری - کرمان، ایران
[::باور عمیق - قم، ایران::]. [::Sepas - تهران، ایران::]. .... از شماها خیلی کمه! بقول شما اگر چاقو هم بوده (که نبوده), مأمورای مسلح تون از یه پسر ۱۹ ساله با یه چاقو ترسیدن و پا به فرار گذاشتن(به گفته خودتون).بعد از پشت بیاین هل بدین؟؟ یعنی بی وجدانتر و سه نقطه تر از شما ندیدم! بی وجودی از سرو پاتون میریزه, که بدون اسلحه تا .....هم نمیتونید برید, ....!!
یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۸ - ۰۲:۲۸
۵۵
لشگر ششم ورماخت - لنگرود، ایران
[::باور عمیق - قم، ایران::] یه ارتش مازندرون واسه کل سپاه تروریستی تون کافیه . خبر هادین خبر هادین ارتش دارمی مازندرونی شما با توپ اما با چوب شی ملک ایرونستش ارتش مازرون هستش شی جان دمه مه . به امید نابودیه سپاه تروریستیِ سید علی کا.گِ.بِ توسط خود مردم .
یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۸ - ۱۸:۰۳
۴۳
باور عمیق - قم، ایران
دست خالی النگوهات میشکنه ها . بوشو بوشو تره نخام . سیایی تره نخام . بلایی تره نخام
یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۸ - ۰۲:۱۵
۴۳
باور عمیق - قم، ایران
جوانان عزیز، لطفا چاقو توی جیبتون نذارید ..
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲۱:۵۵
۶۰
Sepas - تهران، ایران
اینجور که بیوگرافی این بابارو نوشته پس آدم شری بوده شرارت کار دستش داده
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲۰:۴۴
۶۰
Sepas - تهران، ایران
اینجور که بیوگرافی این بابارو نوشته پس آدم شری بوده شرارت کار دستش داده
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲۰:۴۴
۴۳
باور عمیق - قم، ایران
جوانان عزیز، لطفا چاقو توی جیبتون نذارید ..
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲۱:۵۵
۴۳
باور عمیق - قم، ایران
دست خالی النگوهات میشکنه ها . بوشو بوشو تره نخام . سیایی تره نخام . بلایی تره نخام
یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۸ - ۰۲:۱۵
۵۵
لشگر ششم ورماخت - لنگرود، ایران
[::باور عمیق - قم، ایران::] یه ارتش مازندرون واسه کل سپاه تروریستی تون کافیه . خبر هادین خبر هادین ارتش دارمی مازندرونی شما با توپ اما با چوب شی ملک ایرونستش ارتش مازرون هستش شی جان دمه مه . به امید نابودیه سپاه تروریستیِ سید علی کا.گِ.بِ توسط خود مردم .
یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۸ - ۱۸:۰۳
۱۰۸
منوچهری - کرمان، ایران
[::باور عمیق - قم، ایران::]. [::Sepas - تهران، ایران::]. .... از شماها خیلی کمه! بقول شما اگر چاقو هم بوده (که نبوده), مأمورای مسلح تون از یه پسر ۱۹ ساله با یه چاقو ترسیدن و پا به فرار گذاشتن(به گفته خودتون).بعد از پشت بیاین هل بدین؟؟ یعنی بی وجدانتر و سه نقطه تر از شما ندیدم! بی وجودی از سرو پاتون میریزه, که بدون اسلحه تا .....هم نمیتونید برید, ....!!
یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۸ - ۰۲:۲۸
۴۵
Liberte - ارومیه، ایران
بگذرد این روزگار، تلخ تر از زهر.
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲۲:۳۷
۵۵
لشگر ششم ورماخت - لنگرود، ایران
[::باور عمیق - قم، ایران::] شما بسیجیون و ساندیسیون و ماموران سید علی کا.گِ.بِ هم اسپری گاز اشک آور و اسلحه و باتون تو جیبتون نزارین و شلوار و شُرت مرد اگه پاتون دارین بیایین و دست خالی با ما مبارزه کنین .
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲۳:۰۳
