دو ماه است که بچهام را دزدیدهاند !
رأی دهید
به گزارش روزنامه شهروند ،این حادثه عجیب نه در شهرهای دورافتاده و محروم بلکه زیر گوش پایتخت رخ داد. بیمارستان تأمین اجتماعی شهریار جایی است که حدود دو ماه پیش نوزادی یکروزه به راحتی دزدیده شد.
باورکردنی نیست، اما واقعیت دارد؛ واقعیتی که بیمسئولیتی و البته پاسخگو نبودن مسئولان بیمارستان تلخی آن را دو چندان میکند. اینکه چطور زنی ناشناس بدون کوچکترین مزاحمتی وارد بیمارستان میشود و با لباس پرستاری به بخش زنان میرود و پس از چند دقیقه ویزیت زنان فارغشده و نوزادانشان و حتی تجویز دارو یکی از آنها را به دلخواه انتخاب میکند و درنهایت با تغییر پوشش از این مرکز درمانی خارج میشود، پرسشی است که هنوز هیچ جواب روشنی برای آن وجود ندارد.
حالا بماند سوالهای پدر جوانی که در این مدت با خشم فروخورده بهدنبال فرزندش از نگهبان تا رئیس بیمارستان را مخاطب قرار داده و در ازای این همه بلاتکلیفی و مصیبت فقط این چند کلمه را به عنوان پاسخ شنیده: «شرمنده، ببخشید، انشاءالله پیدا میشود.» حسینی، پدر نوزاد ربودهشده میگوید: «شرمندگی آنها به چه درد من میخورد. من باید چه چیزی را ببخشم؟ پسرم را، نخستین فرزندم را؟» این همه بیمبالاتی باورکردنی نیست، اما افسوس که باید باور کرد.
حالا جواد پدر کارگری که در همین حاشیه تهران آنقدر او را ترسانده بودند که حتی جرأت رسانهای کردن این حادثه عجیب و البته آبروریزی بزرگ را نداشت، دل را به دریا زده و از همه کمک میخواهد. کمک برای پیدا کردن «آراد» نوزادی که حالا دو ماه از به دنیا آمدنش گذشته، اما هیچکس از او خبری ندارد.
چطور این اتفاق افتاد؟
راستش خودمان هم ماندهایم. برای من و همسرم سوال است. در بیمارستانی با این همه نگهبان و دوربین چطور ممکن است بچهای به این راحتی دزدیده شود. همسر من ١۴ خردادماه فارغ شد. ساعت ٩:٣٠ شب همان روز خانمی با لباس پرستاری وارد اتاق او شده و بعد از معاینه همسرم و بچه به او میگوید که ناف پسرم خونریزی کرده و دکتر باید او را ویزیت کند. بعد از چند دقیقه دوباره به اتاق برمیگردد و بچه را به بهانه ویزیت با خودش میبرد.
همسرتان چه زمانی متوجه ماجرا شد؟
بعد از چند دقیقه تاخیر، همسرم به زحمت از تخت پایین آمده و به بخش پرستاری مراجعه کرده بود. سراغ بچه را گرفته بود و بعد هم معلوم شد آن خانم پرستار نبوده است.
آن خانم لباس پرستاری به تن داشت؟
بله، اصلا به همین دلیل کسی به او شک نکرده بود. همسرم هم بندهخدا از همهجا بیخبر بود. هر کس دیگری هم جای او بود همین کار را میکرد.
همسرتان در بیمارستان همراه نداشت؟
نه، به ما گفتند چون زایمان طبیعی است همراه نیاز ندارد. فقط آنهایی که سزارین میشدند، اجازه داشتند همراه داشته باشند. اتفاقا همان شب مادر همسرم از شهرستان آمده بود تا پیش همسرم باشد، اما نگهبانی اجازه ورود به او نداد. گفتند که وقت ملاقات تمام شده است.
پس آن خانم که پسر شما را ربود، چطور وارد بیمارستان شد؟
برای ما هم جای تعجب دارد. آن خانم نهتنها وارد بیمارستان شد، بلکه به راحتی به بخش زنان رفت. در صورتی که درِ ورودی آن قسمت بسته است و آیفون دارد. یعنی درِ ورودی فقط برای افراد شناختهشده باز میشود.
این موضوع را به پلیس هم گفتید؟
بله، به پلیس، قوه قضائیه، رئیس بیمارستان و به هر کسی که فکرش را بکنید، حتی نگهبان و پرستارها با من درگیر هم شدند. هم بچهام را از دست دادهام هم بد و بیراه شنیدهام و هم کتک خوردهام؛ آن هم از کسانی که روز قبلش به بهانه به دنیا آمدن پسرم از من شیرینی گرفتند، اما حالا جرأت نمیکنم پایم را داخل بیمارستان بگذارم.
با رئیس بیمارستان هم صحبت کردید؟
بله، تنها کسی که در این بیمارستان حرفهای ما را شنید و به ما بیاحترامی نکرد، همین آقا بود، اما جواب او هم دردی از ما دوا نمیکند. رئیس بیمارستان به من گفت: «شرمنده، ببخشید که اینطور شد، انشاءالله پیدا میشود.» شرمندگی به چه دردی میخورد.
شکایت هم کردید؟
بله، از بیمارستان و پرستارهایش و نگهبانی. من به آنها شک دارم، چون آن شب آنها آن زن را دیدهاند.
الان پرونده در چه مرحلهای است؟
دادستان شهریار خیلی کمک کرده و با جدیت پیگیر ماجراست. اما خب، سرنخ درستی وجود ندارد و الان بعد از دو ماه معلوم نیست چه اتفاقی افتاده است.
آخرینبار چه زمانی به پلیس مراجعه کردی؟
بیست و نهم تیرماه بود. پرونده با کمک دادستان به گروه عملیات ویژه سپرده شده است، اما هنوز هیچ خبری نیست.
دوربینهای مداربسته بیمارستان تصویری را ثبت نکرد؟
یک فیلم کوتاه چند ثانیهای که کیفیت خوبی هم ندارد. همه دوربینهای بیمارستان خراب است. رئیس بیمارستان به من میگوید چندمیلیارد هزینه تعمیر و راهاندازی آن بوده و پول نداشتند تا آن را درست کنند.
حال همسرتان چطور است؟
اصلا خوب نیست؛ یک زن جوان، بچه اول، این همه بدبختی و آخرش هم اینطوری. خب، معلوم است که بیتابی میکند. من خودم هنوز باورم نمیشود. ما اسمش را هم انتخاب کردیم، «آراد». حتی برای او شناسنامه هم گرفتیم. همسرم شناسنامهاش را نگاه میکند و اشک میریزد. من خودم یاد آن چند ساعتی هستم که آراد را در بیمارستان بغل کردم.
همسرتان چندسال دارد؟
من ٢٧ سال دارم و همسرم ٢۴ ساله است. حدود یکسال است که ازدواج کردهایم.
شغل شما چیست؟
کارگرم. بیوجدانها از همین سادگی ما هم سوءاستفاده کردند. به ما گفتند که اگر موضوع را به خبرنگارها و روزنامهها بگوییم، بچهام پیدا نمیشود. به همین دلیل هم این مدت موضوع را پنهان کردم.
بازداشت ۴ نفر از پرسنل بیمارستان
عصر دیروز بود که دادستان شهریار خبر از بازداشت سه پرستار و یک نگهبان بیمارستان تامین اجتماعی شهرستان شهریار در خصوص ربودن این نوزاد داد. حمید عسگری پور دادستان عمومی و انقلاب شهریار با اعلام این خبر گفت: «در این ماجرا خانمی با پوشش پرستار وارد بیمارستان تامین اجتماعی شهریار شد و اقدام به ربودن یک نوزاد کرد.
با توجه به حساسیت موضوع در همان بدو امر شخصا در بیمارستان حضور پیدا کرده و موضوع را مورد بررسی قرار دادم و در حال حاضر پرونده در عملیات ویژه اداره آگاهی پلیس غرب استان تهران در دست بررسی است. همه مسئولان شهرستان از جمله فرماندار و فرمانده نیروی انتظامی پیگیری این موضوع را بطور جد در دستور کار قرار داده و امیدواریم تا در آینده نزدیک بتوانیم خبرهای خوبی را به خانواده این نوزاد و مردم اطلاع رسانی کنیم.
یکی از دلایل اصلی این اتفاق اهمال و سهل انگاری مسئولان بیمارستان و کادر پزشکی و پرستاری بیمارستان بوده که اجازه دادند این شخص که هیچگونه رابطه خویشاوندی با بیمار و یا حتی رابطه استخدامی با بیمارستان نداشته به راحتی به اتاقهای استراحت خانمهایی که پس از زایمان در آنها بستری بودند، مراجعه کند.»
وی با بیان اینکه تاکنون چهار نفر از پرسنل بیمارستان در پی سهل انگاری بازداشت شدهاند، ادامه داد: «در حال حاضر سه تن از پرستاران شیفت شب و یکی از نگهبانان بیمارستان در این خصوص بازداشت شدند.
بر حسب تحقیقات صورت گرفته دوربینهای بیمارستان در پی صاعقهای که ایجاد شده بود سوخته بودند و تنها دوربین و فیلمی که اکنون در فضای مجازی منتشر شده مربوط به سالنی است که شخص رباینده در آنجا تردد داشته است.»
وی در پایان با بیان اینکه این پرونده به صورت ویژه در دستور کار قرار دارد گفت: به لحاظ محرمانه بودن تحقیقات نمیتوانیم جزئیات آن را بیان کنیم.