جدایی بی پایه

زن میانسال روی صندلی دادگاه نشسته بود و با نگاهی پر از افسوس و حسرت به پسر و عروسش نگاه می‌کرد. زن و مرد جوان با فاصله از یکدیگر ایستاده بودند. اضطراب در صورتشان موج می‌زد اما طوری رفتار می‌کردند که انگار برای جدایی لحظه شماری می‌کنند.

منشی دادگاه صدایشان کرد و هر دو وارد اتاق شدند. مادر نیز لنگ لنگان به دنبالشان رفت و روی صندلی ردیف عقب نشست. نگاهش به قاضی بود و زیر لب دعا می‌خواند. شاید دنبال معجزه‌ای می‌گشت که عشق را به زندگی پسرش بازگرداند...

«آرین» نگران بود همسرش پیش از او صحبت کند و جو دادگاه علیه او شود، به همین خاطر قبل از آنکه او صحبت کند عجولانه شروع به حرف زدن کرد. «اولین بار نفس را روز اسباب کشی خانواده‌اش دیدم. آنها خانه روبه‌رویی‌مان را خریده بودند. در همان نگاه اول از او خوشم آمد. پدر «نفس» کارگاه تولیدی داشته اما به علت ورشکستگی و فشارهای عصبی فوت کرده بود و او با مادر و خواهرش زندگی می‌کرد. کم کم به هم علاقه‌مند شدیم. احساس می‌کردم زندگی بدون او معنایی ندارد. به همین دلیل در یکی از ملاقات هایمان از او خواستگاری کردم. از مراسم خواستگاری تا روز عروسی‌مان کمتر از یک ماه زمان برد و خیلی زودتر از آنچه فکرش را می‌کردیم زیر یک سقف رفتیم. اما برخلاف تصوراتم هر چه می‌گذشت از هم دورتر می‌شدیم. «نفس» نمی‌خواهد زیر بار مسئولیت زندگی مشترک برود و همچنان مثل دوستان مجردش، یا دنبال خرید لباس‌های برند است یا برنامه میهمانی‌های دوستانه دارد. هر وقت هم اعتراض می‌کنم می‌گوید تو همش کار می‌کنی و من حوصله‌ام سر می‌رود. اما از طرفی اگر وقتی باشد دورهمی‌های دوستانه‌اش را به بودن کنار من ترجیح می‌دهد. من ساعت فروشی دارم و درآمدم بد نیست اما گاهی برای این میهمانی‌ها آنقدر خرج می‌کند که از پس هزینه‌ها برنمی‌آیم...»

«نفس» که از عصبانیت سرخ شده بود دستش را به نشانه اعتراض بالا آورد و گفت: «آقای قاضی! من این‌طوری بزرگ شده‌ام و خودش هم از همان روزهای اول آشنایی‌مان موضوع را می‌دانست. چون گفته بود درآمد خوبی دارد، تن به این ازدواج دادم. جوری حرف می‌زند انگار همیشه مخارجم را او می‌دهد. باور کنید اگر مادرم به من پول ندهد اصلاً زندگی‌مان نمی‌چرخد. مدام می‌گوید پول ندارم.

من نمی‌توانم شیوه زندگی‌ام را تغییر دهم او باید روز اول فکر همه چیز را می‌کرد. آرین همیشه سرکار است من هم حوصله خانه ماندن ندارم... بارها گفته‌ام که می‌تواند با دوستانش بیرون برود اما خودش دوست ندارد... حالا هم اگر من را می‌خواهد یا باید این شرایط را بپذیرد یا جدا شویم...»

«آرین» سرش را به نشانه تأسف تکان داد و ادامه داد: «من همسرم را دوست دارم و تنها خواسته‌ام این است که کمی مراعات من را بکند. او از کار کردن زیاد من ناراحت است اما هزینه‌هایی که برایم تراشیده مجبورم کرده مدام کار کنم. من فقط 27 سالم است، دوست دارم مثل همه جوان‌های هم سن و سالم با همسرم تفریح کنم و میهمانی بروم اما او این شرایط را درک نمی‌کند. آنقدر از خانواده‌اش پول گرفته که آنها فکر می‌کنند من برایش کم می‌گذارم... دست آخر هم من متهم هستم و او...»

قاضی که در تمام این دقایق با صبوری به حرف‌های زوج جوان گوش می‌داد، لبخندی زد و گفت: «من حکمی برای‌تان نمی‌دهم. امیدوارم مشکل‌تان با چند جلسه مشاوره حل شود. شما همدیگر را دوست دارید و جدایی خواسته هیچ کدام‌تان نیست...»

«آرین» و «نفس» خواستند اعتراض کنند اما قاضی که متوجه لبخند رضایت مادر پسر جوان شده بود با حرکتی آنها را مجبور به سکوت کرد. منشی دادگاه با دستور قاضی برای چند هفته بعد به آنها وقت داد و هر دوی آنها در حالی که سعی می‌کردند در ظاهر خود را از رأی ناراضی نشان دهند، از اتاق خارج شدند تا برای مشاوره وقت بگیرند...
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.
  • اجبار شرم‌آور شوهر سوری: بوسیدن پای مادر شوهر متکبر، جنجالی تازه در شبکه‌های اجتماعی! + ویدئو
  • شما حتی یک اسم مسلمانی روی این همه دختربچه نمی‌بینید! آنچه برباد رفته، «اسلام» است
  • اعتراف جنجالی کمال تبریزی: من در اشغال سفارت آمریکا حضور داشتم! + ویدئو
  • تشویق یکصدای رسول خادم توسط تماشاچیان بعد از اعلام نام علیرضا دبیر!
  • راز «زشت‌ترین حیوان جهان»؛ چه توضیحی پشت پرده دماغ میمون بینی‌دراز پنهان است؟
  • حضور معنادار مسیح علینژاد در کنار حامیان رهبر اپوزیسیون ونزوئلا + ویدیو
  • مهران غفوریان: فحاشی به دختر خردسالم دور از انسانیت است. با دختر ۷ ساله من چه کار دارید؟
  • تصویری کمتر دیده شده: بوسه محمد مصدق بر دستان ثریا اسفندیاری
  • «کوچر بیرکار»، پناهنده کُرد ایرانی که استاد ریاضی دانشگاه کمبریج شد، دومین ایرانی برنده مدال «فیلدز» پس از مریم میرزاخانی
  • جایزه فحاشی؟ کادوی آیفون ۱۷ پرومکس برای مداحی که اردستانی را حرام زاده نامید! + ویدئو
  • +190شیرین سعیدی، استاد دانشگاه آرکانزاس، به دلیل «تمجید از خامنه‌ای و مواضع ضداسرائیلی» اخراج شد
  • +136مهری طالبی دارستانی، از مدافعان حجاب اجباری، پس از بازجویی توسط نیروهای امنیتی سکته کرد!
  • +136شاهزاده رضا پهلوی: هم‌صدایی و همبستگی‌ را حفظ کنید و خواستار آزادی همه بازداشت‌شدگان باشید
  • +127حمایت مردم از شاهزاده رضا پهلوی در مراسم خسرو علی‌کردی؛ بازداشت نرگس محمدی و چند فعال دیگر
  • +121نماینده ویژه آمریکا: فقط پادشاهی در خاورمیانه کار می کند
  • +120اتریش حجاب را برای دختران زیر ۱۴ سال در مدارس ممنوع کرد
  • +108چرا یک نفر این آقای ابوالفضل اقبالی را از برق نمی‌کشد؟: پدیده شوهرکُشی در ایران از زن‌کُشی بیشتر است
  • +104تشویق یکصدای رسول خادم توسط تماشاچیان بعد از اعلام نام علیرضا دبیر!
  • +100برادر خسرو علی‌کردی: فریاد خون‌خواهی برادرم را در مجامع بین‌المللی مطرح می‌کنم
  • +100یک دانشجو خطاب به سعید جلیلی: دست‌ها و نفستان آغشته به خون است + ویدیو