ماجرای عجیب سرقت های یک زن برای دادن حق السکوت در برابر فیلم سیاه
رأی دهید
در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده و با حضور یک قاضی مستشار برگزار شد ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند. وی گفت: ماه گل ۴۳ ساله متهم به دو فقره سرقت و آدم ربایی به شیوه بیهوش کردن مالباخته ها در اواخر سال 96 و اوایل سال 97 است .اکنون با توجه به شکایت شاکی ها برای وی تقاضای مجازات دارم.
سپس مالباخته ها که دو زن میانسال بودند به تشریح جزئیات ماجرا پرداختند. یکی از آنها به نام مریم گفت: من حدود یک ماه قبل از این ماجرا در پارک با ماه گل آشنا شده بودم .او به خانه مان رفت و آمد داشت . آخرین بار وقتی به خانهمان آمد و فهمید سر درد دارم به من قرصی داد که بعد از خوردن آن ها بیهوش شدم .وقتی به هوش آمدم که متوجه شدم ماه گل همه طلاهایی را که در خانه داشتم سرقت کرده است.
دومین شاکی که اقدس ۵۰ ساله نام داشت گفت :من هم حدود یک ماه قبل از سرقت در پارک با ماه گل آشنا شده بودم .آن روز می خواست به خانه من بیاید که قبول نکردم. به همین خاطر با هم به پارک رفته بودیم که به من بیسکویت کرمدار تعارف کرد. اما بعد از خوردن بیسکویت حالم بد شد و بیهوش شدم .چند ساعت بعد در حالی که در یکی از خیابان های ولنجک مرا رها کرده بود به هوش آمدم و به بیمارستان منتقل شدم. ماه گل همه طلا هایی را که همراهم بود سرقت کرده بود. من از او شاکی هستم .
سپس متهم به نام سمیرا به دفاع پرداخت .وی در تشریح جزئیات زندگی است گفت: من زندگی خوبی داشتم .همسرم مرد مهربانی بودم. پدرم جواهرفروش و دو خواهرم استاد دانشگاه و گوینده هستند .هیچ مشکلی نداشتم تا اینکه تفریحی شروع به استفاده از مواد مخدر کردم. از وقتی به دام اعتیاد افتادم زندگی ام تباه شد .من برای به دست آوردن شیشه مجبور بودم دست به هر کاری بزنم. آنجا بود که با دو مرد معتاد آشنا شدم. آنها برایم شیشه تهیه می کردند .آخرین بار که برای گرفتن شیشه به پارک رفته بودم آنها قرصی به من دادند و ادعا کردند متادون است. اما بعد از خوردن قرص حالم بد شد و بیهوش شدم. آنها مرا به خانهشان بردند و از من فیلم سیاه تهیه کردند .
وی ادامه داد :آن روز بعد از اینکه به هوش آمدم به خانه برگشتم اما حال طبیعی نداشتم و شوهرم متوجه ماجرا شد .اما به دروغ به او گفتم در جشن تولد دوستم مشروب خوردم و به همین خاطر حالم بد است. بعد از آن ماجرا تهدید دو مرد معتاد شروع شد. آنها با تهدید من به پخش کردن عکس هایم مرا مجبور می کردند تا دست به سرقت بزنم .باور کنید من همه طلاهایی را که از دو دوستم دزدیده بودم به دو مرد معتاد دادم.
وی در تشریح جزییات سرقتها گفت: اواخر سال ۹۶ بود که با مریم آشنا شدم .بعد از چند بار رفت و آمد به خانه او به بهانه درمان سردرد قرص خواب آور به او خوراندم و طلاهایش را سرقت کردم .می خواستم به همین شیوه طلاهای اقدس را هم بدزدم اما مرا به خانه اش راه نداد. به همین خاطر قرص خواب آور را داخل بیسکویت کرمدار ریختم و به او خوراندم. اقدس در حال بی هوش شدن بود که یک ماشین کرایه کردم و به راننده گفتم او مادرم است که به تازگی از بیمارستان ترخیص شده است.من پس از سرقت طلاهای اقدس او را در یکی از خیابان های ولنجک رها کردم .من اتهام سرقت را قبول دارم اما دست به آدم ربایی نزده بودم.
این زن ادامه داد :باور کنیدمن هیچ نشانی از دو مرد معتاد که طلاها را از من گرفتند ندارم و نمیدانم کجا رفته اند .
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت :از وقتی به زندان افتادم همسرم سکته قلبی کرد وچند روز بعد فوت شد. من حتی برای شرکت در مراسم ختم او نیز حاضر نشدم.حالا تقاضای بخشش دارم و می خواهم آزاد شوم تا بر سر مزار همسرم بروم و از او طلب بخشش کنم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند