یوزف منگله «فرشته مرگ بازداشتگاه آشویتس» که ۱۷ سال پنهانی در برزیل زندگی کرد
رأی دهید
پزشکی که در اردوگاه مرگ آشوویتس روی زندانیان یهودی آزمایشهایی انجام میداد، پس از فرار از عدالت، ۱۷ سال پنهانی در برزیل زندگی کرد.
در ۷ فوریه ۱۹۷۹، در شهر ساحلی برتوگیا در جنوبشرقی برزیل، در پایان وقت ٰاداری، افسر پلیس، اسپیدو دیاس، تماس تلفنی فوری دریافت کرد.
خبر غرق شدن فردی در ساحل اینسدا بود.
وقتی دیاس به محل حادثه رسید، دریافت که منطقهای متروکه و خالی است و غیر از جسد فرد غرق شده و زنی اتریشی به نام لیزلوت بوزرت کسی آنجا نبود.
افسر پلیس بازنشسته، که ۷۲ سال دارد، به بخش خبر بیبیسی برزیل چنین گفت:" کاری از دست من دیگر برنمیآمد. مرد را بیجان از آب گرفته بودند".
اسپیدیتو رومائو در سال ۱۹۷۹ جسد منگله را پیدا کرد هویت جعلی
فرد متوفی، که سکته کرده بود، به نام اتریشی ولفگانگ گرهارد، ۵۴ ساله، شناسایی شد، اما شش سال بعد همه دنیا فهمیدند که این هویت جعلی بوده است.
او همان یوزف منگله، یکی از بدنامترین افراد مرتبط با هولوکاست (کشتار یهودیان) است که متهم به قتل ۴۰۰ هزار یهودی است.
بسیاری از آنها قربانیان آزمایشهای پزشکی وحشتانگیز او در اردوگاه زندانیان آشوویتس در طول جنگ جهانی دوم بودند.
اما این پزشک که به "فرشته مرگ" مشهور بود، چطور از برزیل سر در آورد؟
مانند بسیاری دیگر از جنایتکاران جنگی ارتش نازی، منگله هم به آرژٰانتین پناهنده شد، کشوری که با آلمان همراه بود، تا آن حد که علیه متحدین (کشورهایی که در طول جنگ جهانی دوم با متفقین میجنگیدند) یک ماه پیش از پایان ماجرا اعلام جنگ کرد و بسیاری از آلمانیتبارها را پذیرفت.
منگله (دومین نفر از چپ به راست) در سال ۱۹۴۵ به اسارت نیروهای امریکایی درآمد اما هویت او مشخص نشد. به همین دلیل او پیش از آنکه به آرژانتین برود، توانست چهار سال از دید همه پنهان باشد مارکوس گوترمن، تاریخنگار برزیلی و نویسنده کتابی درباره سیل مهاجرت مقامات نازی به امریکای جنوبی پس از جنگ جهانی دوم، میگوید: "منگله، آرژٰانتین را مثل خانه خودش میدانست".
غیر از منگله، نازی بدنام دیگری که به آرژانتین گریخت، آدولف آیشمن بود، از طراحان هولوکاست یا کشتار سازمان یافته یهودیان.
اما در سال ۱۹۶۰ عوامل اسرائیلی، آیشمن را در نزدیکی بوئنوسآیرس ربودند و دو سال بعد در اسرائیل اعدام شد.
منگله پیش از آیشمن، در سال ۱۹۵۹، شناسایی شد، اما به اروگوئه و پس از آن به پاراگوئه و برزیل فرار کرد.
گوترمن اضافه میکند:"او میترسید گیر بیفتد. فقط برای همین بود که به برزیل رفت".
منگله فرزند کارخانهدار ثروتمند آلمانی بود آشوویتس
وقتی دیگر شکست در جنگ جهانی دوم حتمی بود، افسرهای نازی سه راه بیشتر نداشتند، خودکشی، زندان یا فرار.
در ۱۷ ژانویه ۱۹۴۵، ده روز قبل از اینکه نیروهای شوروی اردوگاه مرگ آشوویتس را آزاد کنند، منگله فرار کرد.
هرچند ابتدا نیروهای آمریکایی او را دستگیر کردند اما آنها او را شناسایی نکردند.
در ماه ژوئیه آزاد شد و پیش از آنکه به آرژانتین سفر کند، چهار سال در مزرعه سیبزمینی در جنوب آلمان کار کرد.
مقامات اسرائیلی در سال ۱۹۵۹ رد او را پیدا کردند و مقامات آلمانی حکم بازداشت او را صادر کردند. هرچند وقتی دولت آرژانتین این احکام را پذیرفت، منگله مدتها بود که ناپدید شده بود.
منگله که در سال ۱۹۱۱ در شهرگونزبورگ بهدنیا آمده بود، فرزند کارخانهدار ثروتمندی بود اما بهجای اینکه پیشه خانوادگی را در پیش بگیرد، پزشک شد.
اوایل سال ۱۹۴۳ بود که به آشوویتس رفت و به عنوان پزشک ارشد اردوگاه منصوب شد.
روزنامهنگار امریکایی، جرالد پوسنر، نویسنده کتاب داستان کامل منگله (منتشرشده در سال ۲۰۰۰ میلادی)ِ میگوید: "منگله سنگدلترین و بیرحمترینشان بود. او برای خودش خدایی میکرد و سرنوشت کسانی را که به آشوویتس آورده میشدند، تعیین میکرد".
"بعضی زندانیان وادار به کار در اردوگاههای کار اجباری میشدند و بعضی دیگر در اتاقهای گاز انداخته میشدند".
گروه سومی هم بودند که شامل دوقلوها، کوتاهقامتها و کمتوانان و همچنین بچهها بود که به عنوان موشهای آزمایشگاهی مورد استفاده تجربههای هولناک منگله قرار میگرفتند.
تحقیق او هیچ ربطی به علم نداشت، برای مثال در میان همه کارهای وحشتانگیزی که میکرد یکی این بود که "با آزمایش روی آدمها دریابد که آنها گرما را تا چه درجه حرارتی میتوانند تحمل کنند".
او معمولاً در این "آزمایشها" از ریختن آبجوش بر روی افراد استفاده میکرد و به زنان سیمان مایع تزریق میکرد تا اثر آن را بر عقیمسازی دریابد.
گوشهنشینی
منگله در سال ۱۹۶۱ با نام پیتر هوخبیچلر به برزیل رسید و در شهر نوااروپا، شهری در ۳۱۸ کیلومتری شمال سائوپائولو، ساکن شد.
به کمک ولفگانگ گرهارد، یکی از طرفداران نازیها که از سال ۱۹۴۸ در برزیل زندگی میکرد، او به زوج مجاری معرفی شد و آنها او را استخدام کردند تا مزرعه قهوهشان را اداره کند، در حالی که نمیدانستند او کیست.
از ترس دستگیری، منگله به ندرت خانه را ترک میکرد و بیشتر روزهایش را به خواندن کتابهای گوته و شنیدن موسیقی اشتراوس میگذراند.
او فقط با قیافه مبدل و همراه با چند سگ تربیتشدهاش در خیابانها ظاهر میشد.
میزبانانش دریافتند که به یک جنایتکار جنگی پناه دادهاند اما منگله با پرداخت پول آنها را وادار به سکوت کرد.
این تصویر یکی از خانههایی است که منگله در دوران اقامت خود در برزیل در آن زندگی میکرد. این خانه برج مخصوصی داشت که او میتوانست از بالای آن ببیند چه کسی به خانهاش نزدیک میشود جایزه ۳.۴ میلیون دلاری
آخرین مخفیگاه منگله در سائوپائولو، بزرگترین و پرجمعیتترین شهر برزیل بود. او در آنجا مهمان لیزلوت و ولفرام بوزرت بود که در روز مرگ نیز همراه او بودند.
پزشک نازی از ترس دستگیری، هر شب با اسلحهای زیر بالشش میخوابید.
در آن زمان، برای مرده یا زنده او جایزهای معادل ۳.۴ میلیون دلار تعیین کرده بودند.
در سال ۱۹۷۷، "فرشته مرگ"، پسرش رالف ینکل را ملاقات کرد، که به مدت دو هفته به برزیل آمده بود تا از پدرش در مورد آشوویتس بپرسد.
در مصاحبه تلویزیونی در سال ۱۹۸۶، ینکل گفت که منگله کوچکترین نشانی از احساس گناه یا پشیمانی نداشته است.
"او باور نداشت که کار اشتباهی مرتکب شده است. او به من گفت که فقط از دستورات اطاعت میکرده است".
مرگ و کشف راز او
در آن زمان، پس از آنکه دوستش به اتریش بازگشت، منگله نام او، ولفگانگ گرهارد را برای خود انتخاب کرد.
با همین نام بود که این جنایتکار جنگی در شهر امبوداسآرتس، در نزدیکی سائوپائولو در سال ۱۹۷۹ دفن شد.
بقایای جسد او ممکن بود تا امروز همانجا بماند اگر در سال ۱۹۸۵ پلیس آلمان نامههای خانواده بوزرت را نیافته بود. این نامهها را آنها برای هانس سدلمایر یکی از کارگزاران سابق خانواده منگله فرستاده بودند.
مقامات آلمانی ، پلیس دولتی برزیل را خبردار کردند و محل اقامت بوزرتها بازرسی شد و حقیقت آشکار شد.
در نبش قبر منگله بقایای جسد او بررسی شد و هویت او را در ژوئیه ۱۹۸۵ مقامات برزیلی تائید کردند.
آزمایش دیانای که هفت سال بعد در انگلستان انجام شد هم یافتههای آنها را تائید کرد.
گزارش پلیس از مرگ منگله، این گزارش با نامی که او از ولفگانگ گرهارد "قرضگرفته بود" تنظیم شده است. ینکل، پسر منگله، هرگز ادعایی بر جسد پدرش نداشت و تا سه دهه آن را جایی پنهان کردند تا طرفداران نازیها به ملاقات آن نیایند یا آن را به سرقت نبرند.
در سال ۲۰۱۶، دانیل رومرو مونوز، یکی از متخصصانی که استخوانهای منگله را شناسایی کرده بود، از بعضی از آنها در کلاس درس پزشکیقانونی در دانشگاه سائو پائولو، استفاده کرد.
در ۷ فوریه ۱۹۷۹، در شهر ساحلی برتوگیا در جنوبشرقی برزیل، در پایان وقت ٰاداری، افسر پلیس، اسپیدو دیاس، تماس تلفنی فوری دریافت کرد.
خبر غرق شدن فردی در ساحل اینسدا بود.
وقتی دیاس به محل حادثه رسید، دریافت که منطقهای متروکه و خالی است و غیر از جسد فرد غرق شده و زنی اتریشی به نام لیزلوت بوزرت کسی آنجا نبود.
افسر پلیس بازنشسته، که ۷۲ سال دارد، به بخش خبر بیبیسی برزیل چنین گفت:" کاری از دست من دیگر برنمیآمد. مرد را بیجان از آب گرفته بودند".
فرد متوفی، که سکته کرده بود، به نام اتریشی ولفگانگ گرهارد، ۵۴ ساله، شناسایی شد، اما شش سال بعد همه دنیا فهمیدند که این هویت جعلی بوده است.
بسیاری از آنها قربانیان آزمایشهای پزشکی وحشتانگیز او در اردوگاه زندانیان آشوویتس در طول جنگ جهانی دوم بودند.
اما این پزشک که به "فرشته مرگ" مشهور بود، چطور از برزیل سر در آورد؟
مانند بسیاری دیگر از جنایتکاران جنگی ارتش نازی، منگله هم به آرژٰانتین پناهنده شد، کشوری که با آلمان همراه بود، تا آن حد که علیه متحدین (کشورهایی که در طول جنگ جهانی دوم با متفقین میجنگیدند) یک ماه پیش از پایان ماجرا اعلام جنگ کرد و بسیاری از آلمانیتبارها را پذیرفت.
غیر از منگله، نازی بدنام دیگری که به آرژانتین گریخت، آدولف آیشمن بود، از طراحان هولوکاست یا کشتار سازمان یافته یهودیان.
اما در سال ۱۹۶۰ عوامل اسرائیلی، آیشمن را در نزدیکی بوئنوسآیرس ربودند و دو سال بعد در اسرائیل اعدام شد.
منگله پیش از آیشمن، در سال ۱۹۵۹، شناسایی شد، اما به اروگوئه و پس از آن به پاراگوئه و برزیل فرار کرد.
گوترمن اضافه میکند:"او میترسید گیر بیفتد. فقط برای همین بود که به برزیل رفت".
وقتی دیگر شکست در جنگ جهانی دوم حتمی بود، افسرهای نازی سه راه بیشتر نداشتند، خودکشی، زندان یا فرار.
در ۱۷ ژانویه ۱۹۴۵، ده روز قبل از اینکه نیروهای شوروی اردوگاه مرگ آشوویتس را آزاد کنند، منگله فرار کرد.
هرچند ابتدا نیروهای آمریکایی او را دستگیر کردند اما آنها او را شناسایی نکردند.
در ماه ژوئیه آزاد شد و پیش از آنکه به آرژانتین سفر کند، چهار سال در مزرعه سیبزمینی در جنوب آلمان کار کرد.
مقامات اسرائیلی در سال ۱۹۵۹ رد او را پیدا کردند و مقامات آلمانی حکم بازداشت او را صادر کردند. هرچند وقتی دولت آرژانتین این احکام را پذیرفت، منگله مدتها بود که ناپدید شده بود.
منگله که در سال ۱۹۱۱ در شهرگونزبورگ بهدنیا آمده بود، فرزند کارخانهدار ثروتمندی بود اما بهجای اینکه پیشه خانوادگی را در پیش بگیرد، پزشک شد.
اوایل سال ۱۹۴۳ بود که به آشوویتس رفت و به عنوان پزشک ارشد اردوگاه منصوب شد.
روزنامهنگار امریکایی، جرالد پوسنر، نویسنده کتاب داستان کامل منگله (منتشرشده در سال ۲۰۰۰ میلادی)ِ میگوید: "منگله سنگدلترین و بیرحمترینشان بود. او برای خودش خدایی میکرد و سرنوشت کسانی را که به آشوویتس آورده میشدند، تعیین میکرد".
"بعضی زندانیان وادار به کار در اردوگاههای کار اجباری میشدند و بعضی دیگر در اتاقهای گاز انداخته میشدند".
گروه سومی هم بودند که شامل دوقلوها، کوتاهقامتها و کمتوانان و همچنین بچهها بود که به عنوان موشهای آزمایشگاهی مورد استفاده تجربههای هولناک منگله قرار میگرفتند.
تحقیق او هیچ ربطی به علم نداشت، برای مثال در میان همه کارهای وحشتانگیزی که میکرد یکی این بود که "با آزمایش روی آدمها دریابد که آنها گرما را تا چه درجه حرارتی میتوانند تحمل کنند".
او معمولاً در این "آزمایشها" از ریختن آبجوش بر روی افراد استفاده میکرد و به زنان سیمان مایع تزریق میکرد تا اثر آن را بر عقیمسازی دریابد.
گوشهنشینی
منگله در سال ۱۹۶۱ با نام پیتر هوخبیچلر به برزیل رسید و در شهر نوااروپا، شهری در ۳۱۸ کیلومتری شمال سائوپائولو، ساکن شد.
به کمک ولفگانگ گرهارد، یکی از طرفداران نازیها که از سال ۱۹۴۸ در برزیل زندگی میکرد، او به زوج مجاری معرفی شد و آنها او را استخدام کردند تا مزرعه قهوهشان را اداره کند، در حالی که نمیدانستند او کیست.
از ترس دستگیری، منگله به ندرت خانه را ترک میکرد و بیشتر روزهایش را به خواندن کتابهای گوته و شنیدن موسیقی اشتراوس میگذراند.
او فقط با قیافه مبدل و همراه با چند سگ تربیتشدهاش در خیابانها ظاهر میشد.
میزبانانش دریافتند که به یک جنایتکار جنگی پناه دادهاند اما منگله با پرداخت پول آنها را وادار به سکوت کرد.
آخرین مخفیگاه منگله در سائوپائولو، بزرگترین و پرجمعیتترین شهر برزیل بود. او در آنجا مهمان لیزلوت و ولفرام بوزرت بود که در روز مرگ نیز همراه او بودند.
پزشک نازی از ترس دستگیری، هر شب با اسلحهای زیر بالشش میخوابید.
در آن زمان، برای مرده یا زنده او جایزهای معادل ۳.۴ میلیون دلار تعیین کرده بودند.
در سال ۱۹۷۷، "فرشته مرگ"، پسرش رالف ینکل را ملاقات کرد، که به مدت دو هفته به برزیل آمده بود تا از پدرش در مورد آشوویتس بپرسد.
در مصاحبه تلویزیونی در سال ۱۹۸۶، ینکل گفت که منگله کوچکترین نشانی از احساس گناه یا پشیمانی نداشته است.
"او باور نداشت که کار اشتباهی مرتکب شده است. او به من گفت که فقط از دستورات اطاعت میکرده است".
در آن زمان، پس از آنکه دوستش به اتریش بازگشت، منگله نام او، ولفگانگ گرهارد را برای خود انتخاب کرد.
با همین نام بود که این جنایتکار جنگی در شهر امبوداسآرتس، در نزدیکی سائوپائولو در سال ۱۹۷۹ دفن شد.
بقایای جسد او ممکن بود تا امروز همانجا بماند اگر در سال ۱۹۸۵ پلیس آلمان نامههای خانواده بوزرت را نیافته بود. این نامهها را آنها برای هانس سدلمایر یکی از کارگزاران سابق خانواده منگله فرستاده بودند.
مقامات آلمانی ، پلیس دولتی برزیل را خبردار کردند و محل اقامت بوزرتها بازرسی شد و حقیقت آشکار شد.
در نبش قبر منگله بقایای جسد او بررسی شد و هویت او را در ژوئیه ۱۹۸۵ مقامات برزیلی تائید کردند.
آزمایش دیانای که هفت سال بعد در انگلستان انجام شد هم یافتههای آنها را تائید کرد.
در سال ۲۰۱۶، دانیل رومرو مونوز، یکی از متخصصانی که استخوانهای منگله را شناسایی کرده بود، از بعضی از آنها در کلاس درس پزشکیقانونی در دانشگاه سائو پائولو، استفاده کرد.
دیدگاه خوانندگان
۳۸
scandal - برلین، آلمان
خلاصه داستان: حتی هیتلر به آرژانتین از طریق زیر دریایی فرار نموده که حتی یکی از رئیس جمهور این کشور اعتراف به این امر کرد که در فلان سال ما شاهد یک زیر دریایی آلمانی با بزرگان رژیم فاشیستی بودیم و و و !
جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۷:۰۰
۵۱
hovakhshatare - تهران، ایران
متفقین کشورهایی بودند که بر علیه آلمان و متحدین میجنگیدند. در این مقاله این نامها برعکس استفاده شده.
جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۸:۲۴
۵۱
hovakhshatare - تهران، ایران
متفقین کشورهایی بودند که بر علیه آلمان و متحدین میجنگیدند. در این مقاله این نامها برعکس استفاده شده.
جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۸:۲۴
۳۸
scandal - برلین، آلمان
خلاصه داستان: حتی هیتلر به آرژانتین از طریق زیر دریایی فرار نموده که حتی یکی از رئیس جمهور این کشور اعتراف به این امر کرد که در فلان سال ما شاهد یک زیر دریایی آلمانی با بزرگان رژیم فاشیستی بودیم و و و !
جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۷:۰۰
۳۸
scandal - برلین، آلمان
خلاصه داستان: حتی هیتلر به آرژانتین از طریق زیر دریایی فرار نموده که حتی یکی از رئیس جمهور این کشور اعتراف به این امر کرد که در فلان سال ما شاهد یک زیر دریایی آلمانی با بزرگان رژیم فاشیستی بودیم و و و !
جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۷:۰۰
۵۱
hovakhshatare - تهران، ایران
متفقین کشورهایی بودند که بر علیه آلمان و متحدین میجنگیدند. در این مقاله این نامها برعکس استفاده شده.
جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۸:۲۴
۵۱
hovakhshatare - تهران، ایران
متفقین کشورهایی بودند که بر علیه آلمان و متحدین میجنگیدند. در این مقاله این نامها برعکس استفاده شده.
جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۸:۲۴
۳۸
scandal - برلین، آلمان
خلاصه داستان: حتی هیتلر به آرژانتین از طریق زیر دریایی فرار نموده که حتی یکی از رئیس جمهور این کشور اعتراف به این امر کرد که در فلان سال ما شاهد یک زیر دریایی آلمانی با بزرگان رژیم فاشیستی بودیم و و و !
جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۷:۰۰
۳۸
scandal - برلین، آلمان
خلاصه داستان: حتی هیتلر به آرژانتین از طریق زیر دریایی فرار نموده که حتی یکی از رئیس جمهور این کشور اعتراف به این امر کرد که در فلان سال ما شاهد یک زیر دریایی آلمانی با بزرگان رژیم فاشیستی بودیم و و و !
جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۷:۰۰
۵۱
hovakhshatare - تهران، ایران
متفقین کشورهایی بودند که بر علیه آلمان و متحدین میجنگیدند. در این مقاله این نامها برعکس استفاده شده.
جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۸:۲۴