چرا تومور مغزی‌ام را 'به قطب جنوب فرستادم'
رأی دهید
همان طور که یک میلیون و نیم دنبال‌کننده او در یوتیوب می‌دانند، سیمونه در سال ۲۰۱۸ یک تومور غیرسرطانی داشت و با انجام عمل جراحی بیشتر آن را بیرون آورد. اما چیزی که بیشتر مردم نمی‌دانند این است که این تومور هم همراه او راهی خانه‌اش شد.
او به بی‌بی‌سی گفت: "می‌خواستم تومورم را به دورترین جای دنیا بفرستم."
ملکه ماشین‌های خرابکار
این ماشین‌ها که آدم را یاد مجموعه "والاس و گرومیت" می‌اندازد، معمولا در آخر کار گند می‌زنند. به همین دلیل هم او خودش را خانم ماشین‌های بد و مادر اختراعات افتضاح می‌نامد.
او سال ۲۰۱۵ اولین ویدئو از ماشین‌های خرابکارش را در یوتیوب گذاشت و الان کانالش در این شبکه اجتماعی یک و نیم میلیون عضو دارد. اما آوریل ۲۰۱۸ ویدئویی در این کانال منتشر شد که داستانی کاملا با سایر ویدئوها تفاوت داشت.
در حالی که مخاطبان خودشان را آماده دیدن یک دستگاه عجیب و غریب دیگر کرده بودند، او به مخاطبانش خبر داد که یک تومور خوش‌خیم "به اندازه یک توپ گلف" دارد و باید با جراحی آن را بیرون بیاورد.
او گفت: "ببخشید که در مورد این موضوع شوخی کردم، اما این تنها راهی است که در روبرو شدن با آن بلد هستم. زمان‌هایی که خیلی ناراحت هستم، بیش از همیشه شوخ‌طبع می‌شوم."
"مانند ماراتنی که در آن ثبت‌نام نکردم"
پس از جراحی تومور، سیمونه تلاش کرد به زندگی معمولی بازگردد. با این حال ژانویه امسال بود که به او گفته شد قسمتی از تومور در مغزش باقی مانده (و خطرناک‌تر از آن هست که بتوان بیرونش آورد)، اندازه‌اش بزرگ‌تر می‌شود و باید پرتو درمانی کند.
او گفت: "از چیزی که انتظار داشتم، ناراحت‌تر بودم. برای کارهایی که می‌خواستم در سال ۲۰۱۹ انجام دهم، حسابی هیجان زده بودم، آن‌هم پس از این که بیماری، تمام وقتم در سال ۲۰۱۸ را بلعیده بود. واقعا ناراحت بودم چون وقتی فکر می‌کردم قضیه تمام شده، همه چیز دوباره برگشت. مثل ماراتنی بود که برایش آماده نشده بودم و در آن ثبت‌نام نکرده بودم. با خودم گفتم این شاید آن قدرها هم که به نظر میرسد، بد نباشد."
سفر به آخر دنیا
سیمونه قرار بود سال ۲۰۱۸ برای فیلمبرداری یک فیلم مستند به قطب جنوب سفر کند، اما به دلیل بیماری نتوانست. اما او خوش‌شانس بود که دوستش آریل والدمن، قرار بود برای یک سفر تحقیقاتی راهی قطب جنوب شود و به سیمونه گفت که آن جا کاری داشته باشد، می‌تواند برایش انجام دهد.
سیمونه هم دقیقا می‌دانست که چه چیزی می‌خواهد: "فکر کردم حالا که خودم نمی‌توانم آن‌جا بروم، چیزی که مانع رفتنم شده بود را بفرستم. من نباید یک دختر با تومور مغزی باشم، من می‌توانم دختری باشم که تومور مغزی‌اش را به قطب جنوب می‌فرستد."
