رؤیاهایی که در زندان رنگ باخت / گفت و گوی با ستاره دهه ۷۰ فوتبال

«وقتی چشمم به زمین فوتبال محوطه زندان افتاد، دلم بیشتر گرفت. انگار دنیا روی سرم خراب شد. سال 75 با تیم زندانیان همین زندان بازی کردیم و 11 گل به آنها زدیم. اصلاً فکر نمی‌کردم یک روز دستبند بر دست، محصور میان دیوارهای بلند زندان، کنار متهمانی که هیچ سنخیتی با آنها نداشتم مجبور شوم روزهای تلخ و سیاه تنهایی را تحمل کنم»این‌ها بخشی از صحبت‌های علی اکبریان، معروف به «روماریو» ایران است؛ مرد 47 ساله‌ای که به جرم نگهداری و حمل مواد مخدر 9 سال از زندگی‌اش را پشت میله‌های زندان گذرانده است. ستاره گلزن تیم‌های فوتبال پرسپولیس و استقلال به حبس ابد محکوم شد اما این حکم نیز بعد از رسیدگی دوباره، به بیست سال حبس تغییر کرد. برای گفت‌و‌گو با این فوتبالیست دهه هفتاد به زندان قزل حصار رفتیم.از انرژی و هیجان دوران جوانی خبری نیست در این مدت که پشت میله‌های زندان بوده، چهره‌اش خیلی شکسته شده و روزگار خوبی ندارد.

چه شد که به اینجا رسیدی؟

31 سالم بود که در جریان بازی فوتبال مینیسک پایم پاره شد و دیگر نتوانستم فوتبال بازی کنم. دکتر گفت حدود دو سال و نیم درمان پایت طول می‌کشد البته مثل قبل هم نمی‌شود. این‌طور شد که تصمیم گرفتم مربی شوم، باید می‌رفتم انگلیس نزد برادرم و آنجا دوره‌های مربیگری را می‌گذراندم، اما فدراسیون همکاری‌های لازم را با من نکرد. بهانه پشت بهانه می‌آورد و من که تنها شده بودم بزرگترین اشتباه زندگی ام را مرتکب شدم.

کدام اشتباه؟
خانه پدری‌ام در منطقه پاسگاه نعمت آباد بود. در آن روزهای تنهایی بیشتر وقتم را با بچه محل‌های قدیمی می‌گذراندم. در بزم دوستانه آنها وقتی به خودم آمدم که دیگر معتاد شده بودم. 3 ماه هر روز صبح می‌رفتم و در پاتوق دوستانه که یک خانه قدیمی بود کنار دوستانم می‌نشستم و مواد می‌کشیدم. فکر کنید کسی که تا به حال در عمرش سیگار نکشیده بود یکباره به سراغ شیشه رفت.

چرا و به چه جرمی دستگیر شدی؟
به یک نفر از دوستانم 200 هزار تومان پول دادم تا برایم مواد مخدر بخرد. 40 گرم شیشه برایم خرید و زمانی که آمد شیشه‌ها را بدهد، ماشین پلیس را سر خیابان دیدم. وقتی مأموران به ما نزدیک شدند دوستم بسته مواد را به پشت بام انداخت. بسته‌ای که 350 گرم کراک داخل آن بود و مأموران خیلی زود بسته را پیدا کردند و ما را به اداره آگاهی بردند. فردای آن روز پدر دوستم آمد و از من خواست که به او کمک کنم. تا آن موقع نمی‌دانستم داشتن این همه کراک جرم سنگینی است و من جرم را به گردن گرفتم. او با فیش حقوقی آزاد شد و من به حبس ابد محکوم شدم.

بعد از آن‌چه شد؟
5 سال حبس کشیدم تا نهایت توانستم با وثیقه 400 میلیون تومانی یک ماه از زندان مرخصی بگیرم. دخترم را باید در مدرسه ثبت‌نام می‌کردم و به 500 هزار تومان پول نیاز داشتم. به هر کسی که فکر کنی رو زدم اما هیچ کسی این پول را به من نداد. نمی‌دانستم چکار کنم که یادم افتاد قبل از زندانی شدنم 300 هزار تومان به یکی از بچه محل‌های سابقم قرض داده بودم. با او تماس گرفتم.گفت پول ندارم اما 30 گرم شیشه دارم به دردت می‌خورد؟ شیشه‌ها را گرفتم و به طرف کرج می‌رفتم که از شانس بد من در بین راه ماشین پنچر شد و خودروی پلیسی هم که از آن اطراف در حال گذر بود به ما مشکوک شد و برای دومین بار با مواد بازداشت شدم. این بار نیز دادگاه مرا به 20 سال حبس محکوم کرد.

بازیکن تیم‌های پرسپولیس و استقلال، چرا باید اینقدر بی‌پول باشد؟
آن موقع مبلغ قراردادها به اندازه الان نبود. سال 72 با استقلال قراردادی  که بستم 700 هزار تومان بود که در سه قسط پرداخت شد. آخرین قراردادم سال 81-80 بود که با 5 میلیون تومان بسته شد و دو و نیم میلیون تومان از آن را بهم دادند. می‌دانید بزرگ‌ترین اشتباه من در زندگی چه بود؟ سال 71 آقای گل لیگ دسته سه شدم آن زمان در تیم پارس خودرو توپ می‌زدم. تیم پولداری بود. مدیر عامل پارس خودرو به من گفت باهات قرارداد دو ساله می‌بندیم با حقوق بالا و یک حواله 700 هزار تومانی خودروی پاترول هم بهت می‌دهم فقط بمان و برای ما بازی کن. حساب کردم آن زمان 5 میلیون تومان دستم را می‌گرفت، آن موقع با 5 میلیون تومان سه تا خانه دوبلکس در اکباتان می‌توانستم بخرم اما به جای آن بازی در تیم استقلال را انتخاب کردم. آن زمان جباری سرپرست تیم بود، از من خواست که به استقلال بروم. استقلال وضع مالی خوبی نداشت و برای این انتقالی باید به‌خاطر رضایت نامه‌ام یک میلیون و دویست هزار تومان به پارس خودرو می‌دادم تا بتوانم به تیم استقلال بروم. ماشینم را 900 هزار تومان فروختم و 300 هزار تومان هم یکی از طرفدارهای استقلال داد و من رضایت نامه‌ام را گرفتم و برای استقلال توپ زدم. هر چی بدبختی سرم آمد به‌خاطر تصمیمی بود که آن سال گرفتم. البته کشورهای زیادی را هم برای تفریح رفتم؛ تایلند، ازبکستان، هلند، آلمان، دوبی، کویت، قطر و ... خب این تفریحات هم بی‌هزینه نبود. این را هم بگویم، شاید یکی از اشتباهاتم این بود که بموقع ازدواج نکردم. اگر در 18 سالگی ازدواج می‌کردم اوضاع این‌طور نبود.

چرا؟
من 35 سالم بود ازدواج کردم و واقعاً ازدواجم قسمت بود. زمانی قصد داشتم دختر یکی از ثروتمندان عرب را بگیرم همه کارهایم را هم کرده بودم و برای برداشتن شناسنامه‌ام به ورزشگاه رفتم که در کمد قفل بود و من از پرواز جا ماندم. سر موضوع به این سادگی ازدواجم بهم خورد.

در مدتی که در زندان بودی فوتبالیست‌ها و ورزشکاران به سراغت نیامدند؟
رضا شاهرودی، افشین پیروانی، میرشاد ماجدی، حاج آقا اولیایی و حاج آقا نبی خیلی کمک کردند. در تمام این 9 سال به حساب خودم یا خانواده‌ام پول واریز می‌کنند. بعد از دومین بازداشتم خیلی‌ها ترکم کردند، اما خیلی‌ها که مدعی هستند به من کمک کردند اصلاً کمک نکردند.  یکی از مربیان مطرح کشور  قول داده بود برایم کاری کند بعد از 5 سال به او زنگ زدم و قرار ملاقات گذاشتیم که به زندان بیاید و صحبت کند، اما نیامد وقتی زنگ زدم و علت تأخیرش را پرسیدم، گفت کدام زندان بودی؟ منم گوشی تلفن را قطع کردم. نوشتند یکی از بازیکنان سابق پرسپولیس  نیز 50 میلیون تومان به من کمک کرده است ولی من تا به حال چنین پولی ندیده ام.  یکی از هواداران پولدار پرسپولیس هم از من شماره حساب خواست ولی بعد از آن جواب تلفنم را هم نداد. باید بگویم دردها فراموش می‌شوند اما همدردها هرگز.

 شنیده‌ایم که در حکم شما تخفیف داده اند؟
بله، با تلاش مسئولان زندان و خواست خدا حکم ابدم به 16 سال شکسته شد. 20 سال حبس هم دارم که آن هم به امید خدا کم می‌شود. اگر خدا بخواهد تا چند سال دیگر شاید سه سال یا کمتر و بیشتر از زندان آزاد شوم. آرزوهای زیادی برای خودم دارم و می‌ترسم به آرزوهایم نرسم.

 چه آرزوهایی؟
اولین آرزویم راه پیدا کردن به تیم استقلال است، آرزوی اصلی‌ام که مربیگری تیم است اما در کادرش جا بگیرم می‌توانم خودم را به مربیگری برسانم. الان دخترم در تیم نوجوانان استقلال بازی می‌کند. صفحه اینستاگرامش پر است از عکس‌های مختلف و حرف‌هایی از من. هنوز هم در شبکه‌های اجتماعی طرفدارهای زیادی دارم و می‌دانم پس از آزادی، موفقیت‌های زیادی به‌دست می‌آوردم.

 قبل از بازداشت شدن، با تیم زندانیان مسابقه داده بودی؟
سال 75 با تیم زندانیان در همین زندان بازی کردیم. 11 تا گل زدیم که 6 تایش برای من بود. روزی که سوار خودروی زندان شده و به اینجا منتقل شدم چیزی تو دلم فرو ریخت. من اینجا چه می‌کردم؟ من علی اکبریان، روماریوی ایران. چشمم که به زمین فوتبال در حال تعمیر زندان افتاد دلم بیشتر گرفت. با خودم گفتم‌ ای دل غافل اینجا زمین فوتبال هم ندارم. البته چند وقت بعد زمین درست شد.

  روزها در زندان چه می‌کنی؟
هواخوری، ورزش. بازی. در اینجا بعضی از خلافکاران توبه کرده و قرآن خوان شدند. افراد شروری بودند که پایشان به زندان باز شد اخلاقشان خیلی فرق کرد. من اگر به اینجا رسیدم برای این بود که خدا را فراموش کردم.

 حرف آخر؟
به جوان‌هایی که علاقه به فوتبال دارند باید بگویم ورزشکاران بخصوص فوتبالیست‌ها زود معروف می‌شوند. همه عاشق فوتبالیست‌های معروف هستند اما مراقب باشند رفیق بازی مرا به این روز کشاند. ورزش با غرور، رفیق بازی، قلیان و شب زنده‌داری جور در نمی‌آید. از همه رفقایم که در این مدت تنهایم نگذاشتند ممنونم و همچنین از پرسنل زندان قزل حصار که واقعاً هوای مرا دارند.         
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.