آیا پرخوری شما هم احساسی است؟

حتماً می‌گویید یعنی چه؟ مگر خوردن از روی احساس هم می‌تواند باشد؟ مگر اساساً احساس در خوردن و تغذیه اثرگذار است. بسیاری ممکن است به این نکته اشاره کنند که غذا خوردن صرفاً عملی برای رفع گرسنگی جسم است و ربطی به احساس یا روح انسان ندارد. اما در واقع این نیست!
 

بسیاری از رژیم‌های غذایی به سبب همین مسئله شکسته شده و فرد دیگر رژیمش را ادامه نمی‌دهد. درست برعکس، مشکلات روحی بر آنچه می‌خوریم، میزان آن و نیز زمان مصرف مؤثر است. ما همواره قصدمان از غذا خوردن این نیست که گرسنگی‌مان را رفع کنیم. بسیار از ما انسان‌ها برای مواجهه با استرس یا مبارزه با احساسات ناخوشایندشان مانند غم، تنهایی، یا خستگی به غذا خوردن رو می‌آورند. و پس از آن آنکه غذا را مصرف کردند احساس به مراتب بدتری را تجربه خواهند کرد. نه فقط مشکل روحی به جای خودش باقی است بلکه احساس گناه حاصل از پرخوری نیز به سراغشان می‌آید. اما راه حل این است که با خوردن از روی توجه می‌توانند بر این احساس ناخوشایند فائق بیایند و این عادت را از خودشان دور کنید و میزان غذا و احساسشان را کنترل کنند.

 
خوردن از روی احساس به چه معنی است؟
 
خوردن احساسی یا خوردن از روی احساس یا از روی استرس، مصرف غذاست برای این که فرد احساس بهتری پیدا کند- یعنی خوردن با هدف ارضای نیازهای روحی تا نیاز جسمی. ممکن است فرد پس از گذراندن یک روز کاری پرمشغله در زمانی که دچار احساس بی‌تفاوتی و شکست روحی می‌کند یک ظرف بستنی بزرگ یا پیتزای خانواده سفارش دهد یا اینکه فقط شروع به رانندگی بی‌هدف در خیابان‌ها کند.
 
در واقع مصرف غذاها و خوراکی‌ها به عنوان پاداشی برای فرونشاندن احساس، به هیچ عنوان عادت درستی نیست. هنگامی که خوردن اولین مکانیسم یا هنر مواجهه فرد با مشکلات روحی باشد، به‌محض حس آن استرس، اضطراب، ناراحتی، غم، تنهایی، خستگی و بی‌حوصلگی به سراغ یخچال می‌رود و به این شکل به چرخه نادرست و غیرسالم مصرف می‌افتد و مشکل روحی وی نیز هرگز درمان نخواهد شد.
 
گرسنگی احساسی با هیچ غذایی فرونشانده نمی‌شود. فرد اولین لحظات پس از مصرف حس خوبی پیدا می‌کند اما این احساس موقتی است و به‌زودی از بین می‌رود و فرد را با همان احساسات باقی می‌گذارد. حتی ممکن است احساس ناشی از مصرف کالری‌های اضافی نیز به آن افزوده شود.
 
اینکه ما تا چه اندازه در برابر این احساس و مصرف غذاها مقاومت می‌کنیم مشکلی را حل نمی‌کند؛ زیرا مشکل به درجات مختلف در ما وجود دارد، پس به هر حال نیاز به تغییر این وضعیت وجود دارد. راه‌های علمی‌تر و سالم‌تری برای مواجهه با احساسات ناراحت کننده وجود دارد تا یاد بگیرد که با توجه و دقت بیشتر غذا بخورد و کنترل وزنش را در دست داشته باشد و جلوی این عادت را بگیرد.
 
آیا از روی احساس غذا و خوراکی می‌خوریم؟
 
در این جا چند سؤال مطرح می‌شود که پاسخ به آن‌ها نشان می‌دهد که آیا ما هم دچار این مشکل هستیم یا خیر.
 
• آیا ما وقتی احساس استرس می‌کنیم شروع به خوردن می‌کنیم؟
• آیا در زمانی که احساس گرسنگی نمی‌کنیم یا وقتی سیر هستیم باز هم غذا و خوراکی می‌خوریم؟
• آیا غذا می‌خوریم تا احساس بهتری پیدا کنیم (مثلاً آرام شویم زمانی که ناراحتیم یا احساس اضطراب می‌کنیم یا عصبانی هستیم)؟
• آیا ما به وسیله غذا به خودمان پاداش می‌دهیم؟
• آیا معمولاً آن قدر می‌خوریم تا احساس پری کنیم؟
• آیا غذا باعث می‌شود احساس امنیت کنیم؟ آیا تصور می‌کنیم که غذا دوست ماست؟
• آیا در مقابل غذا خود را ناتوان می‌بینیم و کنترلی بر روی این که آن را نخوریم نداریم؟
 
در مقاله بعد تفاوت‌های میان گرسنگی احساسی و گرسنگی فیزیکی را بیان می‌کنیم و آن را در روح انسان ریشه‌یابی خواهیم کرد تا راحت‌تر بتوان این مشکل را تشخیص داد و برای حل آن اقدام کرد. دانستن این نکات ظریف قادر است تا حد زیادی افرادی را که بارها به رژیم‌های مختلف روی می‌آورند ولی در میانه راه بی‌حرکت می‌مانند را توجیه کرده و آنان را یاری خواهد کرد.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.