کفش‌های مقتول،پلیس را به قاتل رساند

مرد میانسال که درکلاس‌های ترک اعتیاد با مرد جوانی آشنا شده بود، وقتی در خانه دوستش میهمان بود، نیمه‌های شب ازخواب بیدارشد و با کارد آشپزخانه، صاحبخانه را در خواب به قتل رساند. عامل این قتل صبح دیروز در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرزبه ریاست قاضی رنجبر پای میز محاکمه ایستاد وبه تشریح جزئیات شب واقعه پرداخت.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»،رسیدگی به این جنایت از روز یکم دی سال 94 وبه دنبال اعلام خبرقتل مرد جوانی درخانه‌اش واقع در اشتهارد کرج دردستورکار بازپرس کشیک قتل وتیم جنایی قرارگرفت.آنها پس ازحضوردرمحل واقعه با پیکر خونین مرد 39 ساله‌ای به نام یونس در رختخواب روبه رو شدند. پس ازانتقال جسد به پزشکی قانونی، تجسس‌های ویژه برای افشای رازجنایت آغازشد تا اینکه یکی از دوستان مقتول به پلیس گفت: «شب قتل، یونس را دیدم که با یکی ازدوستانش به نام فریدون به خانه‌اش می‌رفت.» کارآگاهان با کشف این سرنخ ودرتجسس‌های فنی پی بردند فریدون با به جا گذاشتن کفش‌هایش در صحنه جنایت، به اشتباه کفش‌های مقتول را پوشیده و از خانه‌اش بیرون رفته است که همین اشتباه، پلیس را به قاتل رساند. متهم پس ازدستگیری و اعتراف به قتل دستگیرشد. سرانجام او صبح دیروز در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز که به ریاست قاضی رنجبر و با حضور قاضی یزدان‌پور - مستشار دادگاه -  تشکیل جلسه داده بود پای میز محاکمه ایستاد.در آغاز جلسه، پس ازبیان کیفرخواست، مادر و تنها فرزند مقتول از قضات دادگاه خواستارقصاص قاتل شدند. سپس متهم که کارگر ساختمانی بود در برابر قضات دادگاه ایستاد تا به سؤالات آنها پاسخ دهد.
اتهام شما مباشرت در قتل یونس است آیا این اتهام را قبول دارید؟
بله قبول دارم اما باورکنید قصد کشتن او را نداشتم.

 با مقتول چطور دوست شدی؟
من او را در کلاس‌های ترک اعتیاد شناختم وپس ازآن با هم دوست شدیم.

شب حادثه چرا به خانه مقتول رفته بودی؟
در کلاس ترک اعتیاد بودیم که به دعوت یونس به خانه‌اش رفتیم و با هم شام خوردیم و خوابیدیم.
چرا مقتول را کشتی؟
من انگیزه‌ای برای کشتن‌ وی نداشتم. آن شب وقتی خوابیده بودم ناگهان از خواب بلند شدم و به آشپزخانه رفتم که چاقو به چشمم خورد آن را برداشتم و رفتم سراغ یونس و با یک ضربه چاقو او را کشتم.
ازحدود 30 سال قبل افسردگی داشتم و دارو مصرف می‌کردم. به همین خاطرشب حادثه هم حالت عادی نداشتم...
آیا سرقت هم کردی؟
نه چیزی ندزدیدم.
بعد از قتل یونس چکار کردی؟
صبر کردم صبح شود، بعد رفتم سرکار...
چرا کفش‌های صاحبخانه را پوشیدی؟
نمی دانم، آن روز حالم خوب نبود و بدون اینکه متوجه باشم کفش‌های دوستم را پوشیدم...
ازدواج کرده‌ای؟
بله یک فرزندهم دارم اما از همسرم چند سال قبل جدا شده ام.
چرا؟
همسرم به خاطر اعتیادم طلاق گرفت.
آیا پشیمانی؟
بله من بدون اینکه متوجه باشم مرتکب قتل شدم.اما می‌دانم که اشتباه بزرگی کردم و تمام این اشتباهم به خاطر اعتیادم بود. مواد مخدر زندگی‌ام را سیاه کرد.
رئیس دادگاه از همسر مقتول پرسید:چرا شب حادثه در خانه و کنار همسرت نبودی؟
و زن پاسخ داد دو سالی بود که من از شوهرم طلاق گرفته بودم.
چرا از او جدا شدی؟
شوهرم اعتیاد داشت و بداخلاق بود برای همین از او جدا شدم و حضانت تنها دخترم را از او گرفتم.
الان دخترت چند ساله است؟
12 سال. البته با سختی مخارج زندگی‌مان را تأمین می‌کنم. یونس به خاطر اعتیادش هم زندگی مرا نابود کرد و هم جان خودش را بر سر این اعتیاد گذاشت. او راننده نیسان بود. ما 19 سال با هم زندگی کردیم اما به خاطر اعتیادش مجبور شدم از او جدا شوم. الان تنها نگرانی‌ام آینده تنها دخترم است.در پایان محاکمه، قضات وارد شور شدند وقراراست بزودی حکم شان را صادر کنند.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.