حبس پسر ۱۰ساله در چمدان
رأی دهید
رسیدگی به این پرونده از پانزدهم اسفند 94 به دنبال شکایت یک زن و مرد افغان در دستور کار افسران کلانتری 159 بیسیم تهران قرار گرفت. مرد افغان به ماموران پلیس گفت: «پسر10 سالهام به نام محمد در یک کارگاه خیاطی حوالی خیابان مولوی کار میکند. او ظهر وقتی از مدرسه به خانه برگشت به کارگاه خیاطی رفت اما دیگر به خانه برنگشت. اول گمان میکردیم چون روزهای آخر سال است پسرم تا دیروقت برای کار در کارگاه مانده اما وقتی با صاحبکارش به نام نظر تماس گرفتیم متوجه شدیم او عصر به خانه برگشته است.»
تماس نجاتبخش همسایهها با پلیس
تلاش برای افشای راز ناپدیدشدن پسر نوجوان آغاز شده بود که یک روز بعد چند مرد با پلیس 110 تماس گرفتند و گفتند از خانه همسایهشان صدای ناله به گوش میرسد. ماموران کلانتری مولوی مقابل در خانه موردنظر رفتند و فریادهای کمکخواهی یک پسربچه را شنیدند. ماموران پلیس وارد زیرزمین خانه قدیمی شده و با یک چمدان مرموز روبهرو شدند. ماموران پس از گشودن در چمدان با یک پسربچه روبهرو شدند که دست و پایش با طناب بسته و روی سرش نایلون کشیده شده بود. پسربچه با آمبولانس اورژانس به بیمارستان منتقل شد و گفت که محمد نام دارد. در بررسیها روشن شد وی همان پسری است که یک شب قبل ناپدید شده بود. پلیس به بازجویی از مرد صاحبخانه که صاحبکار محمد بود، پرداخت.
داستانسراییهای مرد افغان
نظر 28 ساله گفت که از ماجرای پیدا شدن پسربچه طنابپیچ در خانهاش اطلاعی ندارد و نمیداند چه کسی این پسر را به خانهاش منتقل کرده است.
وقتی در بررسیهای بعدی روشن شد نظر خواستگار خواهر محمد بوده و با مخالفت خانواده وی روبهرو شده است، فرضیه آدمربایی خواستگار کینهجو قوت گرفت اما نظر در بازجوییهای بعدی ادعای تازهای مطرح کرد. وی گفت: «دو نفر از دوستانم چمدانی را به خانهام منتقل کردند و از من خواستند تا چمدان را در خانهام نگهداری کنم. من نمیدانستم داخل چمدان محمد که در کارگاه خیاطیام مشغول به کار است، حبس شده است.» نظر که در مسیر تحقیقات حرفهای ضدونقیضی را مطرح کرده بود آخرینبار گفت: «میخواهم حقیقت را بگویم. یکی از دوستانم که با پدر محمد خصومت داشت پسرش را گروگان گرفت و در ازای آزادیاش هشتهزار دلار خواست. من به محض اینکه از این ماجرا مطلع شدم مبلغ درخواستشده را به مرد گروگانگیر پرداختم و پسربچه را به خانه خودم آوردم. من میخواستم او را آزاد کنم اما قبل از آزادی همسایهها با پلیس تماس گرفته بودند.»
پسر 10ساله که از مرگ نجات یافته بود به پلیس گفت: «چند ماهی است در کارگاه نظر کار میکنم. بعد از مدرسه به آنجا رفته بودم که او به من یک آبمیوه داد. وقتی آبمیوه را خوردم بیهوش شدم و وقتی به هوش آمدم که دست و پایم بسته بود و در یک جای تنگ زندانی شده بودم.»
انکار آدمربایی در دادگاه
با توجه به مدرکهای به دستآمده علیه نظر کیفرخواست صادر و به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست حسین اصغرزاده و با حضور دو مستشار تشکیل شد، نظر منکر آدمربایی شد. وی گفت: «من تاجر هستم و همسر و فرزندانم در افغانستان زندگی میکنند. چندسالی است که برای کار به ایران آمدهام و خواستگار خواهر محمد بودم. برای هموطنانم صرافی میکنم. پول کارگران افغانی را که در ایران کار میکنند، میگیرم و آن را به دست خانوادههایشان در افغانستان میفرستم. من انگیزهای برای آدمربایی نداشتم و حالا قربانی یک توطئه شدهام. نمی دانم چه کسی محمدرضا را داخل چمدان محبوس کرده و به خانهام آورده است.»
در پایان این جلسه هیاتقضایی وارد شور شد و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده نظر را به 15سال زندان به جرم آدمربایی محکوم کرد.
دیدگاه خوانندگان
۲۵
Parsa-cologne - برلین، آلمان
حتما میخواسته ترتیب پسره رو بده
شنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۴
۲۵
Parsa-cologne - برلین، آلمان
حتما میخواسته ترتیب پسره رو بده
شنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۴
۲۵
Parsa-cologne - برلین، آلمان
حتما میخواسته ترتیب پسره رو بده
شنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۴
۲۵
Parsa-cologne - برلین، آلمان
حتما میخواسته ترتیب پسره رو بده
شنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۴
۲۵
Parsa-cologne - برلین، آلمان
حتما میخواسته ترتیب پسره رو بده
شنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۴