عشق یک خانم معلم به مرد محکوم به اعدام + ویدیو
رأی دهید
قاب نهم «ماه عسل» تصویر زنی را نشان داد که حاضر شده با یک مرد محکوم به اعدام ازدواج کند.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، محمد مهمان برنامه درباره قصه زندگی اش گفت: به خاطر اتهام به قتل به زندان رفتم و تنهایی های زیادی را تحمل کردم. در کنار آن یک پرونده بدهکاری مالی هم داشتم. در یک جایی مثل ناکجاآباد گیر افتاده بودم و چهار سال از بهترین روزهای زندگی ام را پشت دیوارهای چهارمتری بودم. درگیر ماجراهای زیادی شدم، همسرم از من جدا شد به خاطر سختی هایی که این مسیر داشت. همسر سابقم اعتقاد داشت که آبرویش رفته، البته وقتی خودم را در جایگاه او قرار می دادم، شاید به او حق می دادم. اما من خیلی تلاش کردم، گریه کردم التماس کردم اما او من را ترک کرد.
محمد در ادامه گفت: زمانی که همسرم مراحل طلاق را سپری میکرد، حال من به شدت خراب بود. توی آن روزها یکی از همبندی هایم از من پرسید محمد چرا حالت بد است؟ زمانی که مشکلم را گفتم. او یک خانم معلم نیکوکار را به من معرفی کرد. بعد از چند وقت کلنجار رفتن با خودم به معلم زنگ زدم و با اصرار یک زمان ملاقات فراهم شد. او قبول نمی کرد که به دیدار من بیاید، درواقع من را باور نداشت. اما خب نهایتا اصرارهای من جواب داد و توانستم برای اولین بار ایشان را ببینم. من در همان ملاقات اول از او خواستم تا با همسرم حرف بزند، و او را راضی کند تا به زندگی اش با من ادامه بدهد.
محمد توضیح داد: از آن خانم خواستم که یک قرار ملاقات داشته باشیم تا بتوانیم درباره این مسئله باهم صحبت کنیم. ما همدیگر را دیدیم و زندگی ام از این رو به آن رو شد.
علیخانی گفت : آقایان دیداری تصمیم میگیرند و خانم ها شنیداری.
علیخانی به محمد گفت: الان دیگر قهرمان زندگی ات همین خانم است؟ محمد در پاسخ گفت: نه او بالاتر از قهرمان است، یک پهلوان است.
خانم کامکار، به صحنه ماه عسل آمد و در کنار محمد نشست. از حال و هوای روزهایی گفت که یک نفر ناشناس از زندان به او زنگ زده و از او کمک خواسته. از روزهایی گفت که برایش سخت بوده پذیرش اینکه به این مرد غریبه، زندانی، متهم به قتل و به نوعی بر لبه تیغ کمک کند. اما بالاخره با اصرارهای مکرر او این را می پذیرد. با همسر محمد حرف می زند، ولی او نمی پذیرد که در کنار محمد بماند.
خانم کامکار پس از آن از روزی می گوید که در کمال ناباوری محمد به او پیشنهاد ازدواج می دهد. کامکار پیش از این ازدواج کرده بود و هفت سال قبل از اینکه با محمد آشنا شود، همسرش را از دست داده بود. او از ازدواج اولش صاحب دو فرزند بود. دو فرزندی که در طول این مدت برایشان هم مادر بوده و هم پدر.
همسر محمد تعریف کرد: محمد روی نقطه ضعف من دست گذاشت و گفت فکر کن من یکی از شاگردان شما هستم.
علیخانی از او پرسید چطور او را باور کردید خانم معلم میگفت: من یک سال و نیم او را باور نداشتم. در تمام این مدت با خانم سابقش صحبت میکردم و میخواستم او را راضی کنم اما این اتفاق نیفتاد.
پیشنهاد ازدواج محمد، پای خانم کامکار را به زندان باز می کند. او برای دیدن محمد و ملاقات او، هویتش را جعل می کند. خود را به مامورین زندان، خواهر محمد معرفی می کند و به شکلی وارد زندان می شود. او در این رابطه می گوید: من با توجه به اینکه هیچ نسبتی با محمد نداشتم با شناسنامه خواهر او رفتم و خواهر ایشان هم پشت سر من با کارت ملی آمد و نگهبان ها متوجه شدند. من را دستگیر کردند و قاضی من را به بازداشتگاه فرستاد. در آنجا من با یک خانم اعدامی هم بند بودم.
درنهایت خانم کامکار، را به دادگاه بردند و او دلیل حضورش در زندان و ملاقات محمد را تعریف می کند و رای به بی گناهی اش میدهند.
علیخانی در اینجا به صراحت از محمد پرسید با این همه مشکلات تو چرا خواستگاری کردی؟ تو در زندان بودی، با آن شرایط ویژه. این خانم شرایط سخت زندگی را داشت. هیچ فکر نکردی اگر تبرئه نشوی، آزاد نشوی، به اعدام محکوم بشوی با ازدواجت با این خانم چه بر سر او و خانواده اش می آوری؟
محمد گفت: وقتی مشکل همسر سابق من حل نشد، از او تفاضای ازدواج کردم. در جایی که تنهایی، خدا را بیشتر میفهمی. شب ها تا صبح نماز میخواندم و از خدا میخواستم که مشکلم را حل کند.
علیخانی از همسر محمد پرسید شما چرا به یکباره به این ماجرا فکر کردید؟ او پاسخ داد: محمد گفت من برای بچه یتیم تو قدم برمیدارم. تو اگر با من ازدواج کنی تمام مشکلات من حل میشود. من با خدا معامله میکنم.
نهایتا این ازدواج با رضایت خانم کامکار سر گرفت. این دو به عقد هم در آمدند. در انتهای برنامه علیخانی از خانواده خانم کامکار، دخترانش و دامادش دعوت کرد تا به صحنه بیایند.
در پایان برنامه محمد دست همسرش را بوسید و از او برای تحمل تمام این سختی ها تشکر کرد.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، محمد مهمان برنامه درباره قصه زندگی اش گفت: به خاطر اتهام به قتل به زندان رفتم و تنهایی های زیادی را تحمل کردم. در کنار آن یک پرونده بدهکاری مالی هم داشتم. در یک جایی مثل ناکجاآباد گیر افتاده بودم و چهار سال از بهترین روزهای زندگی ام را پشت دیوارهای چهارمتری بودم. درگیر ماجراهای زیادی شدم، همسرم از من جدا شد به خاطر سختی هایی که این مسیر داشت. همسر سابقم اعتقاد داشت که آبرویش رفته، البته وقتی خودم را در جایگاه او قرار می دادم، شاید به او حق می دادم. اما من خیلی تلاش کردم، گریه کردم التماس کردم اما او من را ترک کرد.
محمد در ادامه گفت: زمانی که همسرم مراحل طلاق را سپری میکرد، حال من به شدت خراب بود. توی آن روزها یکی از همبندی هایم از من پرسید محمد چرا حالت بد است؟ زمانی که مشکلم را گفتم. او یک خانم معلم نیکوکار را به من معرفی کرد. بعد از چند وقت کلنجار رفتن با خودم به معلم زنگ زدم و با اصرار یک زمان ملاقات فراهم شد. او قبول نمی کرد که به دیدار من بیاید، درواقع من را باور نداشت. اما خب نهایتا اصرارهای من جواب داد و توانستم برای اولین بار ایشان را ببینم. من در همان ملاقات اول از او خواستم تا با همسرم حرف بزند، و او را راضی کند تا به زندگی اش با من ادامه بدهد.
محمد توضیح داد: از آن خانم خواستم که یک قرار ملاقات داشته باشیم تا بتوانیم درباره این مسئله باهم صحبت کنیم. ما همدیگر را دیدیم و زندگی ام از این رو به آن رو شد.
علیخانی گفت : آقایان دیداری تصمیم میگیرند و خانم ها شنیداری.
علیخانی به محمد گفت: الان دیگر قهرمان زندگی ات همین خانم است؟ محمد در پاسخ گفت: نه او بالاتر از قهرمان است، یک پهلوان است.
خانم کامکار، به صحنه ماه عسل آمد و در کنار محمد نشست. از حال و هوای روزهایی گفت که یک نفر ناشناس از زندان به او زنگ زده و از او کمک خواسته. از روزهایی گفت که برایش سخت بوده پذیرش اینکه به این مرد غریبه، زندانی، متهم به قتل و به نوعی بر لبه تیغ کمک کند. اما بالاخره با اصرارهای مکرر او این را می پذیرد. با همسر محمد حرف می زند، ولی او نمی پذیرد که در کنار محمد بماند.
خانم کامکار پس از آن از روزی می گوید که در کمال ناباوری محمد به او پیشنهاد ازدواج می دهد. کامکار پیش از این ازدواج کرده بود و هفت سال قبل از اینکه با محمد آشنا شود، همسرش را از دست داده بود. او از ازدواج اولش صاحب دو فرزند بود. دو فرزندی که در طول این مدت برایشان هم مادر بوده و هم پدر.
همسر محمد تعریف کرد: محمد روی نقطه ضعف من دست گذاشت و گفت فکر کن من یکی از شاگردان شما هستم.
علیخانی از او پرسید چطور او را باور کردید خانم معلم میگفت: من یک سال و نیم او را باور نداشتم. در تمام این مدت با خانم سابقش صحبت میکردم و میخواستم او را راضی کنم اما این اتفاق نیفتاد.
پیشنهاد ازدواج محمد، پای خانم کامکار را به زندان باز می کند. او برای دیدن محمد و ملاقات او، هویتش را جعل می کند. خود را به مامورین زندان، خواهر محمد معرفی می کند و به شکلی وارد زندان می شود. او در این رابطه می گوید: من با توجه به اینکه هیچ نسبتی با محمد نداشتم با شناسنامه خواهر او رفتم و خواهر ایشان هم پشت سر من با کارت ملی آمد و نگهبان ها متوجه شدند. من را دستگیر کردند و قاضی من را به بازداشتگاه فرستاد. در آنجا من با یک خانم اعدامی هم بند بودم.
درنهایت خانم کامکار، را به دادگاه بردند و او دلیل حضورش در زندان و ملاقات محمد را تعریف می کند و رای به بی گناهی اش میدهند.
علیخانی در اینجا به صراحت از محمد پرسید با این همه مشکلات تو چرا خواستگاری کردی؟ تو در زندان بودی، با آن شرایط ویژه. این خانم شرایط سخت زندگی را داشت. هیچ فکر نکردی اگر تبرئه نشوی، آزاد نشوی، به اعدام محکوم بشوی با ازدواجت با این خانم چه بر سر او و خانواده اش می آوری؟
محمد گفت: وقتی مشکل همسر سابق من حل نشد، از او تفاضای ازدواج کردم. در جایی که تنهایی، خدا را بیشتر میفهمی. شب ها تا صبح نماز میخواندم و از خدا میخواستم که مشکلم را حل کند.
علیخانی از همسر محمد پرسید شما چرا به یکباره به این ماجرا فکر کردید؟ او پاسخ داد: محمد گفت من برای بچه یتیم تو قدم برمیدارم. تو اگر با من ازدواج کنی تمام مشکلات من حل میشود. من با خدا معامله میکنم.
نهایتا این ازدواج با رضایت خانم کامکار سر گرفت. این دو به عقد هم در آمدند. در انتهای برنامه علیخانی از خانواده خانم کامکار، دخترانش و دامادش دعوت کرد تا به صحنه بیایند.
در پایان برنامه محمد دست همسرش را بوسید و از او برای تحمل تمام این سختی ها تشکر کرد.
دیدگاه خوانندگان
۴۵
kiyanzx1 - استکهلم، سوئد
واین بود قصه ما ، نخود نخود هرکه رود خانه خود !!
جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۶:۵۴
۴۱
raha1984 - هامبورگ، آلمان
بی شوہری چہ کارا کہ نمیکنہ
جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۷:۴۳
۸۱
واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
RAHA المان. بسیار ادم منطقی و درستی هستی. بسیاری از زنها که شوهرانشان زندانی هستند به ملاقات انها نمی روند اما این خانم جنین شاهکاری میکنه درد بی شوهری بزرگترین درد هاست تا جائی که خاضرشد خلاف بکند و در انجا بازداشت هم بشود. واقعا بی شوهری بد ترین دردهاست. البته بسیاری از زنان در خال حاضر جزو کار افرینان دبی هستند و تا 36 نفر باین کامنت من رای منفی میدهند . شما هستید ما هم هستیم. حالا خواهید دید
جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۶
۱۰۰
بادبادک میرزا - استابروک ، بلژیک
ویدیو پیام خطا میدهدو باز نممی شود
شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۰
۱۰۰
بادبادک میرزا - استابروک ، بلژیک
merci مرسی که ویدو رو درست کردی د بهتون بر نخو ره البت ه شاید دلیلش اینه که بیشتره مردای واقهعی تو زندونن و بیشتره نامردا بیرون اینه که این زنه تو زندون مرد واقهعی شو پیدا کررده ::واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان::]
شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۹:۴۴
۸۱
واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
در این ماجرا کامنت های منفی را دیدید . همه این منفی ها را زنانی میدهند که سرگذشت مشابه دارند و یا بدلیل خیانت بار ها زندان رفته اند و فعلا در سایت ها بصورت ساکت نشسته وبا خواندن کامنت ها فقط نمره میدهند در خالیکه خودشان فاقد نمره هستند و ضمنا هم دوباره دنبال یک خر دیگری میگردند.اگر خوب دقت کنید هیچکدام اینها جرات اظهار نظر را ندارند. اصلا سواد برای اظهار نظر ندارند
سه شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵ - ۱۵:۲۱
۸۱
واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
در این ماجرا کامنت های منفی را دیدید . همه این منفی ها را زنانی میدهند که سرگذشت مشابه دارند و یا بدلیل خیانت بار ها زندان رفته اند و فعلا در سایت ها بصورت ساکت نشسته وبا خواندن کامنت ها فقط نمره میدهند در خالیکه خودشان فاقد نمره هستند و ضمنا هم دوباره دنبال یک خر دیگری میگردند.اگر خوب دقت کنید هیچکدام اینها جرات اظهار نظر را ندارند. اصلا سواد برای اظهار نظر ندارند
سه شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵ - ۱۵:۲۱
۱۰۰
بادبادک میرزا - استابروک ، بلژیک
merci مرسی که ویدو رو درست کردی د بهتون بر نخو ره البت ه شاید دلیلش اینه که بیشتره مردای واقهعی تو زندونن و بیشتره نامردا بیرون اینه که این زنه تو زندون مرد واقهعی شو پیدا کررده ::واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان::]
شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۹:۴۴
۱۰۰
بادبادک میرزا - استابروک ، بلژیک
ویدیو پیام خطا میدهدو باز نممی شود
شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۰
۸۱
واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
RAHA المان. بسیار ادم منطقی و درستی هستی. بسیاری از زنها که شوهرانشان زندانی هستند به ملاقات انها نمی روند اما این خانم جنین شاهکاری میکنه درد بی شوهری بزرگترین درد هاست تا جائی که خاضرشد خلاف بکند و در انجا بازداشت هم بشود. واقعا بی شوهری بد ترین دردهاست. البته بسیاری از زنان در خال حاضر جزو کار افرینان دبی هستند و تا 36 نفر باین کامنت من رای منفی میدهند . شما هستید ما هم هستیم. حالا خواهید دید
جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۶
۴۱
raha1984 - هامبورگ، آلمان
بی شوہری چہ کارا کہ نمیکنہ
جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۷:۴۳
۴۵
kiyanzx1 - استکهلم، سوئد
واین بود قصه ما ، نخود نخود هرکه رود خانه خود !!
جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۶:۵۴
۴۵
kiyanzx1 - استکهلم، سوئد
واین بود قصه ما ، نخود نخود هرکه رود خانه خود !!
جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۶:۵۴
۴۱
raha1984 - هامبورگ، آلمان
بی شوہری چہ کارا کہ نمیکنہ
جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۷:۴۳
۸۱
واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
RAHA المان. بسیار ادم منطقی و درستی هستی. بسیاری از زنها که شوهرانشان زندانی هستند به ملاقات انها نمی روند اما این خانم جنین شاهکاری میکنه درد بی شوهری بزرگترین درد هاست تا جائی که خاضرشد خلاف بکند و در انجا بازداشت هم بشود. واقعا بی شوهری بد ترین دردهاست. البته بسیاری از زنان در خال حاضر جزو کار افرینان دبی هستند و تا 36 نفر باین کامنت من رای منفی میدهند . شما هستید ما هم هستیم. حالا خواهید دید
جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۶
۱۰۰
بادبادک میرزا - استابروک ، بلژیک
ویدیو پیام خطا میدهدو باز نممی شود
شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۰
۱۰۰
بادبادک میرزا - استابروک ، بلژیک
merci مرسی که ویدو رو درست کردی د بهتون بر نخو ره البت ه شاید دلیلش اینه که بیشتره مردای واقهعی تو زندونن و بیشتره نامردا بیرون اینه که این زنه تو زندون مرد واقهعی شو پیدا کررده ::واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان::]
شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۹:۴۴
۸۱
واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
در این ماجرا کامنت های منفی را دیدید . همه این منفی ها را زنانی میدهند که سرگذشت مشابه دارند و یا بدلیل خیانت بار ها زندان رفته اند و فعلا در سایت ها بصورت ساکت نشسته وبا خواندن کامنت ها فقط نمره میدهند در خالیکه خودشان فاقد نمره هستند و ضمنا هم دوباره دنبال یک خر دیگری میگردند.اگر خوب دقت کنید هیچکدام اینها جرات اظهار نظر را ندارند. اصلا سواد برای اظهار نظر ندارند
سه شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵ - ۱۵:۲۱
۱۰۰
بادبادک میرزا - استابروک ، بلژیک
merci مرسی که ویدو رو درست کردی د بهتون بر نخو ره البت ه شاید دلیلش اینه که بیشتره مردای واقهعی تو زندونن و بیشتره نامردا بیرون اینه که این زنه تو زندون مرد واقهعی شو پیدا کررده ::واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان::]
شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۹:۴۴
۸۱
واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
در این ماجرا کامنت های منفی را دیدید . همه این منفی ها را زنانی میدهند که سرگذشت مشابه دارند و یا بدلیل خیانت بار ها زندان رفته اند و فعلا در سایت ها بصورت ساکت نشسته وبا خواندن کامنت ها فقط نمره میدهند در خالیکه خودشان فاقد نمره هستند و ضمنا هم دوباره دنبال یک خر دیگری میگردند.اگر خوب دقت کنید هیچکدام اینها جرات اظهار نظر را ندارند. اصلا سواد برای اظهار نظر ندارند
سه شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵ - ۱۵:۲۱
۴۵
kiyanzx1 - استکهلم، سوئد
واین بود قصه ما ، نخود نخود هرکه رود خانه خود !!
جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۶:۵۴
۱۰۰
بادبادک میرزا - استابروک ، بلژیک
ویدیو پیام خطا میدهدو باز نممی شود
شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۰
۸۱
واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
RAHA المان. بسیار ادم منطقی و درستی هستی. بسیاری از زنها که شوهرانشان زندانی هستند به ملاقات انها نمی روند اما این خانم جنین شاهکاری میکنه درد بی شوهری بزرگترین درد هاست تا جائی که خاضرشد خلاف بکند و در انجا بازداشت هم بشود. واقعا بی شوهری بد ترین دردهاست. البته بسیاری از زنان در خال حاضر جزو کار افرینان دبی هستند و تا 36 نفر باین کامنت من رای منفی میدهند . شما هستید ما هم هستیم. حالا خواهید دید
جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۶
۴۱
raha1984 - هامبورگ، آلمان
بی شوہری چہ کارا کہ نمیکنہ
جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۷:۴۳
۴۱
raha1984 - هامبورگ، آلمان
بی شوہری چہ کارا کہ نمیکنہ
جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۷:۴۳
۸۱
واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
RAHA المان. بسیار ادم منطقی و درستی هستی. بسیاری از زنها که شوهرانشان زندانی هستند به ملاقات انها نمی روند اما این خانم جنین شاهکاری میکنه درد بی شوهری بزرگترین درد هاست تا جائی که خاضرشد خلاف بکند و در انجا بازداشت هم بشود. واقعا بی شوهری بد ترین دردهاست. البته بسیاری از زنان در خال حاضر جزو کار افرینان دبی هستند و تا 36 نفر باین کامنت من رای منفی میدهند . شما هستید ما هم هستیم. حالا خواهید دید
جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۶
۱۰۰
بادبادک میرزا - استابروک ، بلژیک
ویدیو پیام خطا میدهدو باز نممی شود
شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۰
۴۵
kiyanzx1 - استکهلم، سوئد
واین بود قصه ما ، نخود نخود هرکه رود خانه خود !!
جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۶:۵۴
۸۱
واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
در این ماجرا کامنت های منفی را دیدید . همه این منفی ها را زنانی میدهند که سرگذشت مشابه دارند و یا بدلیل خیانت بار ها زندان رفته اند و فعلا در سایت ها بصورت ساکت نشسته وبا خواندن کامنت ها فقط نمره میدهند در خالیکه خودشان فاقد نمره هستند و ضمنا هم دوباره دنبال یک خر دیگری میگردند.اگر خوب دقت کنید هیچکدام اینها جرات اظهار نظر را ندارند. اصلا سواد برای اظهار نظر ندارند
سه شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵ - ۱۵:۲۱
۱۰۰
بادبادک میرزا - استابروک ، بلژیک
merci مرسی که ویدو رو درست کردی د بهتون بر نخو ره البت ه شاید دلیلش اینه که بیشتره مردای واقهعی تو زندونن و بیشتره نامردا بیرون اینه که این زنه تو زندون مرد واقهعی شو پیدا کررده ::واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان::]
شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۹:۴۴
