آخرین پیام شوروی به پیشه‌وری: «سنی گتیرن، سنه دییر گت!» - قسمت بیست و هشتم برنامه «فرقه»

جعفر پیشه‌وری(در قسمت‌های اخیر دیدیم که در پی نخست‌وزیری احمد قوام، مذاکرات میان او و سران شوروی به توافق‌نامه‌ای منجر شد که بر مبنای آن، شوروی می‌بایست به اشغال ایران پایان دهد، شرکت نفت ایران و شوروی تأسیس شود، و بحران آذربایجان، به شکل مسالمت‌آمیز حل شود.)
 
احمد قوام حتی زمانی که نخست‌وزیر نبود هم به عنوان یکی از سیاستمداران برجسته پایتخت، بیانیه صادر کرده بود و با ارسال ارتش برای پایان دادن به تشکیلات فرقه دموکرات در آذربایجان، مخالفت کرده بود. وقتی او نخست‌وزیر شد و شوروی از ایران خارج شد، دیگر مانعی بر سر راه ارتش ایران برای بازگشت به‌ آذربایجان وجود نداشت.
 
در این زمان دستکم در یک مورد، بعد از خروج نیروهای شوروی، میان قوای ایران و فدائیان فرقه درگیری نظامی رخ داد.
 
اما به طور کلی قوام به وعده‌اش که در توافقش با ایوان سادچیکف، مکتوب شده بود عمل کرد و راه مصالحه را در پیش گرفت و مذاکراتی میان دولت مرکزی و تشکیلات «حکومت ملی آذربایجان» آغاز شد.
 
در نخستین دور این مذاکرت نیز گروه بزرگی از سران فرقه نیز روز هشتم اردیبهشت سال ۲۵ راهی تهران شدند. جعفر پیشه‌وری که در این زمان عنوان «نخست‌وزیر حکومت ملی آذربایجان» را یدک می‌کشید، شخصاً رهبری این هیات را بر عهده گرفت.
 
به گفته مجید تفرشی، تاریخ‌پژوه ساکن لندن، در این هیئت، صادق پادگان، نصرت‌الله جهانشاهلو افشار، فریدون ابراهیمی، صداق دیلمقانی وتقی شاهین از سوی تشکیلات آذربایجان و محمد حسین سیف قاضی به نمایندگی از «جمهوری کردستان» در مهاباد، حضور داشتند.
 
این پژوهشگر می‌گوید: «اینها عموماً کسانی بودند که در کابینه پیشه‌وری مسئولیت داشتند. این گروه در تهران با صادق مستشارالدوله، رئیس مجلس ]از مشروطه‌طلبان قدیمی آذربایجان و نماینده تبریز در مجلس[ و شیخ حسین لنکرانی ]نماینده اردبیل در مجلس[، محمد علی فرمانفرمائیان ]اهل تبریز و نماینده سراب در مجلس[، مورخ‌الدوله ]احمد علی[ سپهر ]وزیر فرهنگ[ و مظفر فیروز که دستیار قوام‌ا‌لسلطنه بود، ملاقات می‌کنند. به نظر می‌رسد که در این مقطع باید مصالحه‌‌ای بین فرقه دو دولت مرکزی صورت بگیرد، اما اسناد سال‌های اخیر نشان می‌دهند که شخص شاه جوان و دربار (طبیعتاً با حمایت ضمنی بریتانیا)، با مصالحه مخالفت می‌کنند و بدین ترتیب در بهار سال ۲۵، در این مذاکرات نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود.»
نامه استالین
در روزهای پایانی این سفر و در حالی که هنوز پیشه‌وری در تهران بود، آخرین سربازان شوروی نیز ایران را ترک کردند. در نگاه سران فرقه، این حادثه نیز به تضعیف موقعیت آنها در مذاکرات منجر شد.
 
در این زمان فرقه دموکرات، کماکان خود را در ائتلافی تنگاتنگ با اتحاد جماهیر شوروی می‌دید و حتی سیاست‌های سران این حزب در مذاکره با تهران نیز، متأثر از خواسته‌های برادر بزرگتر بود.
 
اما به گفته تورج اتابکی، رئیس دپارتمان تاریخ اجتماعی خاورمیانه و آسیای مرکزی در دانشگاه لایدن، در این مقطع بار دیگر نمایندگان شوروی، توصیه‌های متناقضی به سران فرقه ارائه می‌کردند و گویی باز میان سیاست‌های باکو و مسکو، تفاوت‌هایی وجود داشت.
 
به گفته این پژوهشگر در این زمان سیاست سفارت شوروی در تهران که بازتاب سیاست وزارت خارجه  شوروی (زیر نظر مولوتوف) در مسکو بود، سازش فرقه دموکرات با دولت احمد قوام بود. و این نقطه مقابل سیاست‌هایی بود که در تبریز و توسط عوامل میرجعفر باقروف به پیشه‌وری منتقل شده بود.
 
در این زمان، پیشه‌وری به شکل علنی به انتقاد از سیاست‌های شوروی و برخوردشان با فرقه دموکرات آذربایجان روی آورد. او معتقد بود که رهبران شوروی در ازای دریافت وعده نفت از قوام، به او و حزبش پشت کرده‌اند.

محمد رضا شاه جوان در کنار احمد قوام، منوچهر اقبال و مظفر فیروز که نماینده اصلی دولت در مذاکره با تبریز بود​جمیل حسنلی، درباره واکنش پیشه‌وری به فشارهای مسکو برای سازش می‌گوید: «پیشه‌وری از این مسئله بسیار خشمگین شد و گفت شما در گیلان نیز این بلا را سر ما آوردید. ما کارهای بزرگی را همراه با شما در زمینه‌های عمرانی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی آغاز کرده‌ایم. اصلاحات ارضی انجام داده‌ایم. زمین‌های مالکان فراری را بین کشاورزان تقسیم کرده‌ایم. اکنون این کارها را نیمه کاره گذاشته کجا می‌روید؟ پیشه‌وری گفت که ‘بروید به رهبران خود بگویید که آنها بسیار بی‌وجدان هستند. البته منظور من باکو نیست.’»
 
سرانجام در حالی که عملاً سرنوشت مذاکرات تهران در ابهام فر رفته، ایوان سادچیکف، سفیر شوروی در تهران که از خشم پیشه‌وری مطلع است، او و هیئت نمایندگی فرقه را بار دیگر به سفارت فرا می‌خواند.
 
تورج اتابکی می‌گوید در این دیدار دوم است که پیشه‌وری در برابر نظر صریح استالین قرار می‌گیرد.
این استاد دانشگاه می‌گوید: «سادچیکف در این دیدار دوم، متن تلگرافی را به پیشه‌وری نشان می‌دهد که در آن استالین خطاب به او گفته، انقلاب فراز و نشیب دارد، اکنون باید تن به نشیب داد و خود را برای فراز آماده کرد. بنابراین بپذیرید و تن به سازش بدهید.»
 
در واقع واکنش استالین، یکی از استثنایی‌ترین ماجراهای مربوط به فرقه دموکرات آذربایجان را رقم می‌زند. آنچه که استالین در واکنش به خشم و نارضایتی پیشه‌وری، خطاب به او نوشته، یک نامه کوتاه است که در دهه ۹۰ میلادی، متن کامل آن در یک نشریه مؤسسه تاریخ معاصر روسیه منتشر شد. جمیل حسنلی، پژوهشگر تاریخ در باکو درباره این نامه می‌گوید:
 
«گزارش دیدار با پیشه‌وری به استالین ارائه شد سخنان او هیچ‌گاه از حافظه استالین پاک نشد. پیشه وری به حدی تند صحبت کرده بود که استالین در اقدامی بی‌سابقه به او نامه شخصی نوشت. هیچ‌گاه سابقه نداشت که استالین به رهبران جنبش‌های ملی-دموکراتیک نامه شخصی بنویسد.
 
او خطاب به پیشه‌وری نوشت که شما باید وضعیت ما را درک کنید. شما نخستین پیشاهنگان انقلاب دمکراتیک در شرق هستید. کارهای بزرگی انجام داده‌اید و غیره. اما ما نمی‌توانیم با کشورهای غربی وارد جنگ شویم.
 
پیشه‌وری به قدری از وضعیت موجود ناراضی بود که در زمانی که مذاکرات با حکومت مرکزی در تهران جریان داشت یک بار در مذاکرات شرکت نکرد. در محل اقامتش نیز نبود و نهایتاً سفیر شوروی وی را در خانه مادر همسرش پیدا کرد. به او گفتند که این مذاکرات باید ادامه پیدا کند. استالین از این مذاکرات حمایت می‌کند و حکومت مرکزی ضمانت‌های لازم را خواهد داد.»
 
تورج اتابکی معتقد است در نهایت آنچه که در رویارویی سیاست‌های دوگانه شوروی در قبال آذربایجان رخ داد، مغلوبه شدن دیدگاه باقروف در برابر موضع دیپلماتیک ویاچسلاو مولوتوف بود.
اختلاف با تهران و مسئله کردها
اختلاف اصلی در مذاکرات تهران و تبریز نیز بر سر شبه‌نظامیانی بود که با عنوان «فدایی»، نقش نیروی نظامی «حکومت ملی آذربایجان» را بازی می‌کردند.
 
دولت اصرار داشت که این واحد شبه نظامی باید منحل شود، اما سران فرقه به دنبال ادغام این نیرو با ارتش ایران بودند و می‌خواستند که درجات این نیرو نیز در ارتش، پذیرفته شوند.
 
در این مقطع اما بر سر مسائلی چون استاندار شدن جعفر پیشه‌وری و تبدیل مجلس ملی آذربایجان به انجمن ولایتی آذربایجان، بین دو طرف توافق وجود داشت.
 
این مذاکرات ادامه یافت و در دور دوم، گروهی از سیاستمداران دولت به رهبری مظفر فیروز، معاون سیاسی نخست‌وزیر، به تبریز سفر کردند.
 
و در همین دور از مذاکرات بود که گویا برای نخستین بار راه تشکیلات کردها در مهاباد، از «حکومت ملی آذربایجان» جدا شد و در پی ابتکار عمل تهران، قاضی محمد، رهبر حزب دموکرات کردستان تصمیم گرفت که بار دیگر از خود استقلال عمل نشان دهد.

تورج اتابکی، نویسنده کتاب «آذربایجان، قومیت و جنگ قدرت در ایران»تورج اتابکی درباره این مذاکرات می‌گوید: «در دیدار تبریز، محمد قاضی، صدر حزب دموکرات کردستان نیز در کنار پیشه‌وری حضور داشت. مظفر فیروز هم با اشاره به کردستان گفت در موافقتنامه‌ای که می‌خواهیم امضا کنیم باید بندی اضافه کنیم مبنی بر اینکه دولت مرکزی به کردها عفو عمومی‌ می‌دهد، کردستان بخش لاینفک ایران است و کردها هم قول بدهند که هیچ ادعای جداسری نداشته باشند. قاضی محمد بلافاصله این نکته را می‌پذیرد و از آن استقبال می‌کند.»
 
هر چند که پیشه‌وری و یارانش از این موضوع دلخور شدند و معتقد بودند که دولت مرکزی در تلاش است تا با جدا کردن مسائل مربوط به آذربایجان و کردستان، در اردوگاه این احزاب شکاف بیاندازد. حتی اگر هدف سیاستمدارانی چون مظفر فیروز، ایجاد چنین شکافی بود، بهرحال در عمل این اتفاق رخ داد و کردها راه خود را از تبریز جدا کردند.
 
بعد از حل مسئله کردها، مقرر شد که مذاکرات بار دیگر در تهران ادامه یابد و این‌بار به جای پیشه‌وری، سلام‌الله جاوید که از چهره‌های خوشنام و موجه فرقه در تبریز محسوب می‌شد، سرپرستی هیئت نمایندگی حکومت ملی آذربایجان را بر عهده گرفت.
 
اینگونه به نظر می‌رسید که مواضع سلام‌الله جاوید هم با سفارت شوروی همخوانی بیشتری دارد و هم با خواسته‌های دولت قوام هم‌راستاست.
 
بدین ترتیب در این سفر، دو طرف بر سر یک «نقشه‌راه» که مورد پسند شوروی نیز بود، به توافق رسیدند. در این طرح جدید دیگر از استانداری پیشه‌وری خبری نبود و در عوض دو طرف توافق کردند که بعد از انحلال «حکومت ملی آذربایجان»، مقام استانداری آذربایجان به سلام‌الله جاوید سپرده شود.
 
سرانجام در روز ۱۷ خرداد ماه سال ۱۳۲۵، محمدرضا شاه، سلام‌الله جاوید را در کاخ سعدآباد به حضور پذیرفت و او را به مقام استانداری آذربایجان منصوب کرد.
 
او همچنین دستور داد که برای حل مشکل آب شهر تبریز، یک میلیون تومان بودجه اختصاص یابد و شخصا، یک اتومبیل نیز به استاندار جدید هدیه داد.
 
پنج روز بعد، در روز ۲۳ خرداد در تبریز، توافق‌نامه‌ای ۱۵ ماده‌ای میان نمایندگان دولت و «حکومت ملی آذربایجان» امضا شد. فردای این روز، این توافق نامه در «مجلس ملی آذربایجان» تصویب شد و در همین روز، نام این مجلس به «انجمن ایالتی آذربایجان» تغییر کرد.
 
یک روز بعد، پیشه‌وری از انجمن ولایتی تقاضا کرد که او را از کار دولتی معاف کنند.
 
بدین ترتیب، تشکیلاتی که به نام «حکومت ملی آذربایجان» در روز ۲۱ آذر سال ۱۳۲۴ کار خود را آغاز کرده بود، در روزهای پایانی خردادماه سال ۱۳۲۵ به کار خود پایان داد و کنترل تشکیلات اداری آذربایجان به دست دولت مرکزی ایران بازگشت.
پایان پیشه‌وری
پیشه‌وری از خرداد ماه در عمل هیچ‌کاره بود و تنها عنوان رهبری فرقه دموکرات آذربایجان را یدک می‌کشید. در نهایت همین عنوان نیز به خواست فرستادگان شوروی از او گرفته شد.

 
به گفته تورج اتابکی، سرانجام کار به جایی رسید که حتی نمایندگان باقروف نیز به این نتیجه رسیدند که دیگر رهبری پیشه‌وری بر «فرقه دموکرات آذربایجان» به صلاح نیست و بهتر است که همزمان با استانداری سلام‌الله جاوید، صدارت این حزب نیز به یکی دیگر از سران فرقه واگذار شود.
 
نمایندگان شوروی در پاییز ۱۳۲۵، سران فرقه را دعوت کردند تا آنها را از تصمیم خود مطلع کنند. تورج اتابکی در شرح این دیدار می‌گوید:
«در این دیدار، سرهنگ قلی‌اف (معاون آتاکیشیوف، وزیر امنیت جمهوری آذربایجان شوروی که نقش رابط را میان تبریز و باکو بر عهده گرفته بود) از پیشه‌وری خواست که به کناره‌گیری از فرقه بیاندیشد و جانشینی برای خود انتخاب کند. همچنین پیشنهاد کرد که محمد بی‌ریا، گزینه مناسبی برای رهبری فرقه دموکرات است.
آقای پیشه‌وری در واکنش می‌گوید ‘آخر چطور می‌شود که من به این سادگی استعفا کنم؟ این نظر کیست؟ این رفتار جوانمردانه‌ای نیست از سوی رفقای شوروی.’
و اینجاست که سرهنگ قلی‌اف با تندی به پیشه‌وری می‌گوید: ‘سنی گتیرن، سنه دییر گت. همان کسی که شما را آورده، حالا می‌گوید، شما باید بروید’.»
 
(در بخش بعدی برنامه «فرقه» از حوادث تابستان و پاییز سال ۲۵ خواهیم گفت. چه شد که سرانجام ارتش ایران وارد آذربایجان شد و چگونه فرقه دموکرات آذربایجان از هم پاشید و سرانش از ایران گریختند؟ )
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۵۳
Pezhman - وین، اتریش
پیشه وری نوکر و عروسک خیمه شب بازی روسها بود. پیشه وری خودفروخته میتوانست مرگ را بر فرار ترجیح دهد. و در ننگ و ذلت فرار نکند. فرارش از آذربایجان نشان از خیانت و گوش به فرمان روسیه بودن آن ترسوی خیانتکار است. سردارملی ستارخان و باقرخان و بسیاری دیگر جان دادند ولی فرار نکردند و هرگز زیر پرچم بیگانگان نرفتند. پیشه وری حتی از آفت الله نوری هم کمتر است. زیرا آیت الله نوری حداقل مردانه روی حرفش ایستاد و کشته شد و مثل این پیشه وری نوکرصفت خیانتکار فرار نکرد.
‌سه شنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴ - ۱۶:۱۳
۳۲
IRAN+ISRAEL+USA4EVER - مونیخ، آلمان
عکس بالا جعفر پیش وری شبیه مسعود بارزانی هست، همه شون دماغ‌های گنده یک برس توالتی- استالینی بالای دهن ، مرده شور هر دو تاشون و بقیه آشغال‌های دیگر تجزیه طلب بیسواد آدمکش.
‌سه شنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴ - ۱۶:۱۳
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.