سینه مرغ قالبی

ایوهناس کجا هستید پس؟ . مردم از بس پشه خوردم ومگس . دل من برایتان تنگ شده . آشپزخانه پر از سنگ شده . بگمانم که دو سال و اندیست . که هما وزیر فرهنگ شده! . یادتان هست در اینجا چه گذشت؟ . در اوان خوب، سپس زشت وپلشت . عده اى از حسد و کین مردند . آبرویى ز رفاقت بردند . عاشقان را دشمنان انگاشتند . دل شکستن را هنر پنداشتند . چونکه در دل هنرى یافت نشد . تخم کین را در دل خود کاشتند . لیکن امروز من اینجا هستم . قلم عشق و وفا در دستم . هر که از جور و جفا مینالد . آشپزخانه به او میبالد . دعوتى دارم ز بانو اصفهان . تا که باز آیند از دار نهان . بر سر ما بچه ها منت نهند . مطبخ ما را زنو رونق دهند.

ایوهناس کجا هستید پس؟ . مردم از بس پشه خوردم ومگس . دل من برایتان تنگ شده . آشپزخانه پر از سنگ شده . بگمانم که دو سال و اندیست . که هما وزیر فرهنگ شده! . یادتان هست در اینجا چه گذشت؟ . در اوان خوب، سپس زشت وپلشت . عده اى از حسد و کین مردند . آبرویى ز رفاقت بردند . عاشقان را دشمنان انگاشتند . دل شکستن را هنر پنداشتند . چونکه در دل هنرى یافت نشد . تخم کین را در دل خود کاشتند . لیکن امروز من اینجا هستم . قلم عشق و وفا در دستم . هر که از جور و جفا مینالد . آشپزخانه به او میبالد . دعوتى دارم ز بانو اصفهان . تا که باز آیند از دار نهان . بر سر ما بچه ها منت نهند . مطبخ ما را زنو رونق دهند.

ایوهناس کجا هستید پس؟ . مردم از بس پشه خوردم ومگس . دل من برایتان تنگ شده . آشپزخانه پر از سنگ شده . بگمانم که دو سال و اندیست . که هما وزیر فرهنگ شده! . یادتان هست در اینجا چه گذشت؟ . در اوان خوب، سپس زشت وپلشت . عده اى از حسد و کین مردند . آبرویى ز رفاقت بردند . عاشقان را دشمنان انگاشتند . دل شکستن را هنر پنداشتند . چونکه در دل هنرى یافت نشد . تخم کین را در دل خود کاشتند . لیکن امروز من اینجا هستم . قلم عشق و وفا در دستم . هر که از جور و جفا مینالد . آشپزخانه به او میبالد . دعوتى دارم ز بانو اصفهان . تا که باز آیند از دار نهان . بر سر ما بچه ها منت نهند . مطبخ ما را زنو رونق دهند.

ایوهناس کجا هستید پس؟ . مردم از بس پشه خوردم ومگس . دل من برایتان تنگ شده . آشپزخانه پر از سنگ شده . بگمانم که دو سال و اندیست . که هما وزیر فرهنگ شده! . یادتان هست در اینجا چه گذشت؟ . در اوان خوب، سپس زشت وپلشت . عده اى از حسد و کین مردند . آبرویى ز رفاقت بردند . عاشقان را دشمنان انگاشتند . دل شکستن را هنر پنداشتند . چونکه در دل هنرى یافت نشد . تخم کین را در دل خود کاشتند . لیکن امروز من اینجا هستم . قلم عشق و وفا در دستم . هر که از جور و جفا مینالد . آشپزخانه به او میبالد . دعوتى دارم ز بانو اصفهان . تا که باز آیند از دار نهان . بر سر ما بچه ها منت نهند . مطبخ ما را زنو رونق دهند.

ایوهناس کجا هستید پس؟ . مردم از بس پشه خوردم ومگس . دل من برایتان تنگ شده . آشپزخانه پر از سنگ شده . بگمانم که دو سال و اندیست . که هما وزیر فرهنگ شده! . یادتان هست در اینجا چه گذشت؟ . در اوان خوب، سپس زشت وپلشت . عده اى از حسد و کین مردند . آبرویى ز رفاقت بردند . عاشقان را دشمنان انگاشتند . دل شکستن را هنر پنداشتند . چونکه در دل هنرى یافت نشد . تخم کین را در دل خود کاشتند . لیکن امروز من اینجا هستم . قلم عشق و وفا در دستم . هر که از جور و جفا مینالد . آشپزخانه به او میبالد . دعوتى دارم ز بانو اصفهان . تا که باز آیند از دار نهان . بر سر ما بچه ها منت نهند . مطبخ ما را زنو رونق دهند.