ایران؛ ضعیفترین تیم جام جهانی در صادرات به اروپا
بیست و یک نفر از بازیکنان تیم ملی بوسنی و هرزگوین در لیگهای اروپایی بازی میکنند
محمد شهرابی
خبرنگار ورزشی
جام جهانی ۲۰۱۴ هم مثل سه دوره قبلی در همان مرحله گروهی برای ایران تمام شد و تیم ملی با یک امتیاز به ایران برگشت. یک مساوی مقابل نیجریه و دو باخت مقابل آرژانتین و بوسنی حاصل کار تیم ملی ایران بود که مثل همیشه منتقدین و موافقین بسیاری داشت.
عدهای معتقد هستند که این تیم بازیهای خوبی ارائه داده و مخالفین هم عقیده دارند که تیم بیش از حد دفاعی و محتاط بازی کرده و عملکردش تفاوتی با دورههای قبلی نداشته است.
اینکه حق با کدام طرف است و کدامیک نگاه منطقیتری دارند، موضوعی است که باید به صورت جداگانه آن را بررسی کرد اما نکتهای که تقریبا دو طرف روی آن اتفاق نظر دارند این است که پتانسیل فوتبال ایران همین است و فقط میتوان بازدهی آن را اندکی کم یا زیاد کرد.
در واقع موافقین تیم ملی بر این عقیدهاند که فوتبال ایران ابزار لازم برای انجام بازیهای بهتر مقابل حریفان قدر را ندارد و با ابزار موجود بهترین نمایش را ارائه کرده و اغلب منتقدین هم بر این باورند که تیم ملی میتوانسته فقط کمی شجاعانهتر بازی کند وگرنه انتظار بیشتری از آن ندارند.
نگاه منصفانه به این دو دیدگاه، نتیجهاش این است که باید به هر دو طرف ماجرا حق داد. امروزه در سطح ملی، معمولا تیمهایی موفقتر هستند که بازیکنان بیشتری در لیگهای معتبر دنیا دارند و لیگ خودشان نیز از سطح قابل قبولی برخوردار است.
در حقیقت وجود باشگاههای توسعهیافته در هر کشور یا حضور بازیکنان آن تیم در باشگاهها و لیگهای معتبر، شرط لازم برای موفقیت است و در مرحله بعد، برخورداری از مربی خوب و تدارکات مناسب است که میتواند شانس موفقیت آنها را افزایش دهد.
با در نظر گرفتن این شرایط و مقایسه تیم ملی ایران با سایر تیمهای حاضر در جام جهانی، واقعیت فوتبال ایران بیشتر نمایان میشود.
اگر طبق آخرین رنکینگ اعلام شده از سوی یوفا، چهار لیگ اسپانیا، ایتالیا، آلمان و انگلیس را لیگهای درجه یک اروپا در نظر بگیریم و لیگهای فرانسه، هلند، روسیه و پرتغال را لیگهای درجه دو بدانیم، ایران در میان تیمهای حاضر در جام جهانی، جزو کشورهایی است که کمترین سهم را در دستههای مختلف این چهار لیگ و سایر لیگهای اروپا دارد.
در میان ۳۲ کشور حاضر در جام جهانی فقط چهار کشور اکوادور، هندوراس، ایران و مکزیک هستند که فصل قبل کمتر از ۱۰ بازیکنشان در لیگهای مختلف اروپایی بازی کردهاند که وضعیت سه کشور اول خیلی شبیه هم است.
اکوادور فقط دو بازیکن در دستههای مختلف لیگهای درجه یک داشته، دو بازیکنش هم در لیگهای درجه ۲ اروپا بازی کردهاند و سایر بازیکنانش هم در لیگهای مختلف قاره آمریکا حضور دارند.
هندوراس ۴ بازیکن در دستههای مختلف لیگهای درجه یک اروپا دارد، در لیگهای درجه دو اروپا نمایندهای ندارد و دو بازیکنش هم در سایر لیگهای اروپا بازی میکنند. ایران هم ۴ بازیکن در دستههای مختلف لیگهای درجه یک و دو بازیکن هم در دستههای مختلف لیگهای درجه دو اروپا دارد.
این سه کشور، شبیهترین تیمهای جام جهانی به هم هستند و نزدیکترین به آنها مکزیک است با این تفاوت که ۵ بازیکنش در سطح اول اروپا حضور دارند، سه بازیکن در لیگهای درجه دو اروپا دارد و سایر بازیکنانش هم در لیگهای منطقه آمریکا بازی میکنند که بعضی از آنها لیگهای نسبتا خوبی هستند.
حق علیه حق
در چنین شرایطی باید به منتقدین و موافقین تیم ملی حق داد. منتقدین تیم ملی، بازیهای این تیم را با تیمهایی شبیه اکوادور و هندوراس مقایسه میکنند و معتقدند که تیم ایران میتوانست دور از تفکر نتیجهگرایانه، با پتانسیل موجود، بازی خودش را بکند و از فرصت حضور در جام جهانی برای نمایش واقعیتهای فوتبالش بهترین بهره را ببرد.
این دسته عقیده دارند، دفاع مطلق و دلخوش کردن به ضد حمله، حتی اگر همراه با چند نتیجه آبرومند باشد، واقعیت فوتبال یک کشور را نمایش نمیدهد و همه چیز به گل نخوردن و راضی شدن به حداقلها ختم میشود.
از نگاه این دسته، حضور در جام جهانی برای تیمهایی مثل ایران، یک فرصت بزرگ است تا خودشان را در مقابل تیمهای بزرگ دنیا محک بزنند و در صورت امکان نتیجه هم بگیرند نه اینکه همه چیز را فدای نتیجه کنند.
موافقین تیم ملی و کیروش اما بر این باورند که فوتبال ایران با این ابزار و پتانسیل، بهترین نمایش ممکن را ارائه داده و از بسیاری از تیمهای هم سطح خود و حتی تیمهای آسیایی که شرایط و امکانات بهتری هم دارند، بهتر ظاهر شده است.
از نگاه این دسته، تساوی مقابل تیم خوب نیجریه و باخت یک- صفر مقابل آرژانتین پرستاره در حالی که تیم ایران چند موقعیت خوب گلزنی هم داشته، یک نمایش فوقالعاده بوده و به خاطر همین باید تیم ملی را تحسین کرد چون توان ارائه نمایشی بهتر از این را نداشته است.
ضعف بزرگ در بیرون از زمین
فارغ از اینکه حق با کدام طرف است، یک واقعیت تلخ وجود دارد و آن اینکه کلیت فوتبال ایران در شیب نزولی قرار گرفته است.
فوتبالی که سهمش از ۸ لیگ معتبر دنیا و سایر لیگهای اروپایی فقط ۶ بازیکن است که تعدادی از آنها در دسته دوم و تعدادی هم کشف شده و بدون سابقه بازی در لیگ ایران هستند، یک فوتبال ضعیف و تقریبا از پیش باخته است ولو اینکه در یک مقطع کوتاه به خاطر تفکر نتیجهگرایانه توانسته باشد بالاتر از تمام تیمهای قاره در رنکینگ فیفا قرار بگیرد.
بدون تردید عامل اصلی در به وجود آمدن این وضعیت هم، ضعف مدیریتی و ساختاری فوتبال ایران در تمامی سطوح از باشگاهها و هیاتهای فوتبال گرفته تا فدراسیون فوتبال، سازمان لیگ و در مجموع کلیه نهادهای مرتبط با فوتبال است.
وقتی به عنوان مثال کشوری آفریقایی مثل الجزایر با وجود بسیاری از مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، ۱۷ بازیکن از ۲۳ بازیکنش در لیگهای مختلف اروپایی بازی میکنند اما لیگ ایران فقط توانسته ۳ بازیکن به این لیگها بفرستد حتما یک جای کار ایراد دارد.
ایران در مقایسه با سایر نمایندههای آسیا و آفریقا هم شرایطی مشابه دارد. مثلا استرالیا ۱۲ بازیکن، ژاپن ۱۲ بازیکن، کره جنوبی ۱۰ بازیکن، کامرون ۲۱ بازیکن، نیجریه ۱۷ بازیکن، غنا ۱۸ بازیکن و ساحل عاج ۲۲ بازیکن در لیگهای مختلف اروپا دارند که بخش عمده آنها در لیگهای درجه یک بازی میکنند. حتی کشوری مثل کاستاریکا هم ۱۱ بازیکن از ۲۳ بازیکنش در لیگهای اروپایی حضور دارند.
تیمهایی مثل کرواسی، یونان، بوسنی، سوییس، شیلی، کلمبیا و اروگوئه هم همین شرایط را دارند و تیمهای بزرگ جهان هم که حسابشان از بقیه جداست.
تنها تیم حاضر در جام جهانی که بازیکنی در لیگهای درجه یک اروپا ندارد، روسیه است که تمام بازیکنانش در لیگ این کشور به عنوان یکی از لیگهای خوب اروپا بازی میکنند.
البته شاید یکی از دلایل ضعیف ظاهر شدن روسیه در برزیل هم همین موضوع باشد چون داشتن بازیکنانی در لیگهای طراز اول میتواند در مقاطع حساس، گرهگشا باشد اما روسیه از این امتیاز محروم بود.
با این حال لیگ ایران را اصلا نمیتوان با لیگ روسیه مقایسه کرد. ضعف امکانات نرمافزاری و سختافزاری، فقر دانش روز فوتبال جهان، فقدان تفکر حرفهای در میان بازیکنان، مربیان و مدیران و همچنین مشکلات تشکیلاتی و ساختاری در فوتبال ایران بسیار زیاد است و باعث شده، سرعت پیشرفت فوتبال در کشور لاکپشتی باشد.
در چنین وضعیتی، بازیکنان برای حضور در لیگهای خوب اروپایی تربیت نمیشوند و در سالهای اخیر، به ندرت بازیکنی توانسته خودش را حتی به یکی از لیگهای درجه پایین برساند. البته نباید از ولخرجی بیش از حد باشگاهها هم غافل شد که انگیزه رفتن به اروپا را در میان بازیکنان کم کرده است.
از آنجایی که بسیاری از لیگهای اروپا پول زیادی به بازیکنان به ویژه بازیکنان آسیایی و آفریقایی نمیدهند، بازیکنان نسبتا مطرح ایران ترجیح میدهند در لیگ ایران یا کشورهای عربی که فشار به مراتب کمتری دارند، راحت بازی کنند و پول خوب بگیرند تا اینکه به لیگها یا تیمهای کمتر مطرح اروپا بروند.
این وضعیت اما برای تیمهای آفریقایی یا سایر تیمهای همسطح ایران متفاوت است. به عنوان مثال در حالی که تیمهای آفریقایی نمایندگان زیادی در لیگ ترکیه دارند اما ایران علیرغم همسایه بودن با کشور ترکیه، نتوانسته در لیگ این کشور جایگاه خوبی پیدا کند و هیچ نمایندهای در این لیگ ندارد.
این قطعا هیچ دلیلی ندارد جز مشکلات مدیریتی و ساختاری فوتبال ایران که باعث شده به غیر از دو کشور اکوادور و هندوراس، سایر تیمها از نظر داشتن تعداد بازیکن در لیگهای اروپایی، شرایط خیلی بهتری نسبت به فوتبال ایران داشته باشند.
شاید اگر کیروش چند بازیکن از جمله اشکان دژاگه، رضا قوچان نژاد و دانیال داوری را به تیم ملی نمیآورد الان اوضاع بدتر هم بود اما به هر حال تیم ایران کمی از وجود این بازیکنان بهرهمند شده است.
وقتی فوتبالی با این مشکلات درگیر باشد، حضور مربیان درجه یک هم دردی را دوا نمیکند. آنها تنها ممکن است تاثیری کوچک بگذراند یا مثلا با روشی خاص، یک مقطع را سپری کنند اما موفقیتشان دائمی نخواهد بود. فوتبال ایران برای نجات از این وضعیت، به یک تحول مدیریتی بزرگ نیاز دارد که شرایط کلی کشور نشان می دهد این آرزو به این زودیها محقق نخواهد شد.