سکوت قاتل دختر ایرانی در آخرین جلسه بازپرسی

ایران وایر : «چه شعر قشنگی.» این کامنتی است که «ساناز نظامی» در تاریخ ۲۲ دسامبر ۲۰۱۱ زیر شعری نوشت که «نیما نصیری» در فیس‌بوک خود به اشتراگ گذاشته بود. آن زمان ساناز ساکن ایران بود و نیما ساکن ایالات متحده آمریکا. اما فیس‌بوک عاملی شد برای سرآغاز یک رابطه عاشقانه ولی اسرارآمیز و ناگوار.


نیما همان‌شب پاسخ داد:«ممنونم! باهاش رپ هم می‌شه خوند.»


ساناز:«یعنی همین شعر رو می‌تونی به شکل رپ هم بخونی؟»

حالا دو سال بعد از این جمله‌های ساده، نیما این هفته در دادگاهی حاضرشد تا به اتهام قتل ساناز که چند ماه پیش به قصد زندگی مشترک با او به میشیگان رفته بود، پاسخ‌گوی پرسشی باشد که ذهن خیلی‌‌ها را به خودش مشغول کرده است:«چه بلایی بر سر ساناز آوردی؟»

این بار اما پاسخ نیما سکوت و نگاه‌های خیره است.

 

دادگاه محلی پرونده عامل قتل ساناز نظامی را به دادگاه عالی ارجاع داده است. چهارماه تا یک سال زمان برای روشن شدن حکم قطعی نیما نصیری نیاز است و هنوز روشن نیست سکوت نیما تا کی ادامه خواهد داشت. هرچند خونسردی و آرامش ظاهری او در دادگاه، همه حاضران را شگفت‌زده کرده است.
وکیل تسخیری نیما نیز درباره وضعیت پرونده سکوت کرد. اعضای خانواده او از زمان حادثه تا امروز هیچ تماسی با وی برقرار نکرده‌اند و حتی تلاشی هم برای استخدام وکیلی خصوصی از خود نشان نداده‌اند. اعضای خانواده نیما به پلیس گفته‌اند هیچ رابطه‌ای با او ندارند.اما با‌ گذشت چند روز، حالا ابعاد دیگری از ماجرا روشن شده است که مهم‌ترین آن‌ها، کتک خوردن ساناز در سوم شهریورماه در آنکارای ترکیه در هتل محل اقامت‌شان است.


پدر 56 ساله ساناز نظامی حالا درباره آن روز به خبرنگاران خارجی گفته است: «درهتل بودیم، اتاق آن‌ها نزدیک اتاق من بود، صدای داد و فریادشان بلند شد، نیما ساناز را کتک زده بود، صورتش زخمی بود. به اداره پلیس رفتیم و گزارش دادیم. نیما به دست و پای ما افتاد و بازهم عذرخواهی کرد. فکر می‌کردم خب همه چیز تمام شده است.
برای من مهم این بود که حالا حتماً ساناز فهمیده است چرا ما با این ازدواج مخالفیم اما ساناز گفت می‌خواهد باز هم به او فرصت بدهد.»


وی در بخش دیگری از گفت‌وگو می‌گوید: «واقعاً مخالف بودم. تا لحظه آخر گفتم نرو، این پسر به درد تو نمی‌خورد. حتی وقتی امریکا بود از سفارت کانادا ایمیلی دریافت کرده بود که با ویزای او برای تحصیل در اوتاوا موافقت شده است. برایش  5 هزار دلار پول فرستادم و گفتم بیا برو کانادا. به حرفم گوش نکرد.»
این مرد- پدر ساناز- در مدت یک سال و نیم گذشته شاهد مرگ دوعضو خانواده‌اش بوده است؛ سال گذشته مادر ساناز که لیسانس روان‌شناسی داشت و برای ادامه تحصیل اقدام کرده بود، در چهارراه ولیعصر تهران وقتی از خودروی همسرش از ماشین پیاده شد، با یک موتورسیکلت تصادف کرد و در دم جان سپرد.
وی می‌گوید: «جلوی چشم خودم همسرم فوت کرد. شوک وحشتناکی بود. نزدیک دفاعیه ساناز از پایان‌نامه فوق لیسانسش بود. ساناز بازهم توانست ازعهده دفاع  بربیاید، اما نمی‌دانم چطور شد که عاشق این پسر شد. ساناز از مالزی پذیرش گرفته بود و برای دانشگاهی در لندن هم اقدام کرده و پذیرفته شده بود. دانشگاه اوتاوا هم او را پذیرفته بود و حتی برای تحصیل در دانشگاه صنعتی میشیگان هیچ نیازی نداشت با این پسر ازدواج کند. من مخالفتی با رفتنش نداشتم.


 بارها گفتم خودت برو. خوابگاه هست، این همه دانشجوی تنها خارج از ایران زندگی می‌کنند ولی نمی‌دانم واقعاً ساناز چرا با خودش و ما این کار را کرد.»دوستان ساناز می‌گویند او رابطه صمیمی با خانواده داشته است. یکی از آ‌‌‌‌‌‌‌ن‌ها تعریف می‌کند: «ساناز مستقل و باهوش بود، او قبل از همه ما از پایان نامه‌اش دفاع کرد، رتبه‌های دانشگاهی و معدل‌های او می‌تواند ثابت کند که او واقعاً یک دانشجوی عالی بود.»


پدر ساناز که وضعیت روحی مناسبی ندارد، یک سال ونیم حادثه تلخ و دردناک پی در پی، حالا او را مجبور کرده با قرص آرام‌بخش و قرص قلب کمی آرام بگیرد. درباره نیما می‌گوید: «از همان فرودگاه که دیدمش خوشم نیامد. نه تحصیلات عالیه، نه شغل درست و حسابی، نه حتی ظاهری که فکر کنم دخترم به آن دل‌بسته شود.  فقط من نبودم، خواهر ساناز و حتی داماد ما بارها گفتند که این پسر به درد تو نمی‌خورد. بعد از کتک خوردن ساناز هم مطمئن شدم که از نظر اخلاقی هم این پسر مشکل‌دار است. فقط کاش ساناز همان جا به حرف من گوش می‌کرد.»
 نظامی در این باره می‌گوید: «من فکر می‌کنم اصلاً این خانواده می‌خواستند نیما را از سرخودشان بازکنند. من بارها پرسیدم مواد مخدر، مشروب، اعتیاد به چیز خاصی ندارد؟ پرسیدم سلامت روحی و اخلاقی دارد؟ آ‌ن‌ها هم تأیید کردند که بله دارد و پسر بسیار آرامی است. حالا این پسر آرام تأیید می‌کند که سر دخترم را به زمین کوبیده و موجب مرگ وی شده است.»


وی از ساناز می‌گوید: «دختر آرامی بود، اصلاً سرکشی نداشت. باور نمی‌کنید یک بار نشد به من حرفی بزند که برنجم. هیچ نمی‌توانم بفهمم چرا ساناز آنقدر بی‌قرار نیما شده بود؟ من نمی‌توانستم جلوی او را بگیرم.»
یکی از همکلاسی‌های ساناز در دوره فوق‌‌لیسانس می‌گوید: «ساناز واقعاً دختر باهوشی بود اما راحت به آدم‌ها اعتماد می‌کرد. خیلی ساده بود و البته بلندپرواز. عاشق تحصیل در دانشگاه‌های خارج از کشور بود و همه فکر و ذکرش همین بود. در ظاهر دختر مذهبی نبود اما مرتب قرآن می‌خواند و رفتنش دلیل آزادی‌خواهی بیشتر یا محدودیت در ایران نبود. رؤیایش برای رفتن به خارج، فقط تحصیل در دانشگاه‌های معتبر جهانی بود.»


پدر ساناز هم درباره روحیه مذهبی ساناز توضیح می‌دهد که او علاقه زیادی به قرآن داشته و در تلاش برای ترجمه قرآن به زبان اسپانیایی بوده است، می‌گوید: «مرتب کتاب جلوی ساناز بود. باور کنید از دوره ابتدایی هم دختر باهوشی بود حتی می‌توانست درکلاس اول، چند کلاس بالاتر شرکت کند که به توصیه یکی از معلم‌هایش، این کار را نکردیم و فقط یک سال جهشی خواند. در مواقع استراحت هم قرآن، انگلیسی و عربی می‌خواند. اهل خانه و خانواده بود. همه این‌ها باعث می‌شود تا از خودم مدام بپرسم چرا؟ من بعد از حادثه ترکیه به هر دری زدم تا او از فکر نیما بیرون بیاید. بارها به او گفتم این پسر تو را به کشتن می‌دهد. نمی‌دانم این چه فکری بود که مدام در سرم می‌آمد ولی حس خیلی بدی داشتم. آخرین حرفم هم قبل از رفتن همین بود که با این پسر نرو.»
شواهد دیگری هم نشان می‌دهد رابطه ساناز و نیما رابطه‌ای عجیب بوده است. ازکتک خوردن ساناز در ترکیه تا کتک خوردن او در میشیگان، شواهدی از شکنجه و آزار روحی در دسترس نیست، اما شواهدی مبنی بر رابطه آرام وجود دارد از جمله عکس‌هایی که ساناز برای خانواده‌اش ارسال می‌کند، شعر عاشقانه نیما که روی صفحه فیس‌بوک ساناز ارسال شده است و کامنت محبت‌آمیز ساناز برای نیما در28 نوامبر، چند روز پیش از حادثه. از سویی دیگر در تماس ساناز با پلیس، صدای نیما را هم می‎شود به وضوح شنید که در تأیید آدرس، به ساناز در کمال خونسردی می‌گوید: «بله، آدرس همین است.»


در نهایت نیما نصیری هنگام ورود پلیس هیچ مقاومتی نمی‌کند و به گفته مسئولان پرونده، کوبیدن سر همسرش به زمین را تأیید کرده است.
در ذهن پدر داغدار ساناز پرسش‌های زیادی وجود دارد؛ این که چه بلایی سر دخترش آمده؟ چرا حرف پدر را گوش نکرد و با نیما ازدواج کرد: «قصه ساناز را همان طور که هست روایت کنید. بگذارید حداقل دختران دیگر به راه اشتباه نروند، بدانند پدر و مادرها خیر و صلاح آن‌ها را می‌خواهند؛ بدانند خارج از ایران خبری نیست. حتی اگر یک نفرهم از راه اشتباه بازگردد و به جای عشق کورکورانه، با منطق تصمیم بگیرد، فکر می‎کنم مرگ ساناز بیهوده نبوده است. ساناز ارزش زندگی کردن را داشت، می‌توانست خیلی مفیدتر از این‌ها باشد اما کاش مرگش برای دیگران مفید باشد و کسی دیگر به روزگار ما دچار نشود.»
پدر ساناز در نزدیکی سال جدید میلادی یک بسته پستی برای دخترش از ایران ارسال می‌کند اما بسته زمانی به میشیگان می‌رسد که ساناز دیگر زنده نیست تا آن‌ها را دریافت کند. پدر ساناز از افسر پرونده خواسته بسته پستی را به پرسنل و پرستاران بیمارستان اهدا کند؛ همان‌هایی که حاضر شدند جلوی وب‌کم از جانب او بوسه‌ای بر پیشانی دخترش بزنند.

ر



آخرین جلسه بازپرسی

گروه شوک: دومین جلسه دادگاه همسر ساناز نظامی نیز در سکوت مبهم و مخوف متهم آشفته گذشت.
در این جلسه که روز چهارشنبه 25 دی در هافتون کانتی برگزار شد، بار دیگر اتهام‌های متهم در قتل ساناز نظامی دانشجوی نخبه 27 ساله ایرانی قرائت شد اما این بار نیز نیما نصیری 34 ساله در سکوت مطلق به روند دادرسی توجه می‌کرد.
با این سکوت، دادگاه بدون هیچ بحثی وارد مرحله بعدی شد و قرار است 30 روز پس از این جلسه طرفین در کنفرانس پیش‌از دادگاه دور هم جمع شده و شواهد و مدارک لازم را ارائه کنند.
نیما نصیری که از روز دستگیری ضرب و شتم همسرش را رد نکرده به دلیل قتل همسر در جریان درگیری به قتل از نوع درجه دوم متهم است و به گفته قاضی پرونده در صورت اثبات اتهام‌ها، حبس ابد در انتظار او خواهد بود.
ساناز نظامی که برای تحصیل در مقطع دکترا پذیرش دو دانشگاه میشیگان را گرفته بود به‌همراه همسر ایرانی- امریکایی‌اش به رغم مخالفت خانواده‌اش راهی امریکا شد. هنوز مشخص نیست نیما نصیری با چه قصد و نیتی دختر بیچاره را به باد کتک گرفته اما ضربات او در روز حادثه آنقدر مهلک بود که ساناز را در حال مرگ انداخت.
به‌گزارش گروه‌های امداد میشیگان در روز حادثه ساناز نظامی که به‌خاطر ضربه‌های پی درپی به سرش از نفس افتاده بود در آخرین لحظات با امداد تماس گرفت و درخواست کمک کرد. این زن ایرانی پس از این حادثه دچار مرگ مغزی شد و با رضایت خانواده‌اش اعضای بدنش را در میشیگان اهدا کردند. این عمل جراحی به صورت آنلاین برای خانواده نظامی در تهران پخش شد.

رأی دهید
peiman3 - تهران - ایران
کثافت از اون ریخت منحوسش میباره . امیدوارم تو زندان بمونه تا اخر عمرش
شنبه 28 دي 1392 - 01:09
perser68 - فلوریدا - امریکا
تو عکس‌های بالا کاملا مشخصه که ساناز عاشق این پسر یا حالا مرد شده بود!!!یه ضرب‌المثل ایرانی‌ میگه،چشم عاشق کوره!هر کی‌ عاشق شده میتونه کاملا این ضرب‌المثل رو بفهمه!!!ساناز عاشق شده بود و در عین حال دختر ساده و کم تجربه و فکر میکرد که با گذشت زمان میتونه این آدم رو درست کنه و اهل زندگی‌!مثل هزاران زن ایرانی‌ داخل که دارن با طلاق عاطفی به خاطره این و اون و از روی ناچاری و بی‌ پناهی با شوهر زندگی‌ میکنند!البته خیلی‌‌ها هم چه زن و چه مرد جدا میشن و تکلیف خودشون رو برای همیشه مشخص میکنند!برم که تا از توی لبتابم دستی‌ نیومده و گردن منو نشکسته!فقط یادتون نره چشم عاشق کوره و نمیتونه درست تصمیم بگیره!با خانواده ساناز احساس همدردی می‌کنم.بدرود
شنبه 28 دي 1392 - 01:20
sharafYabi - بیمبه - انگولا
افسوس. اشتباهی که ساناز مرتکب شد این بود که جلوی یک حیوان روانی‌ به پلیس زنگ زد. باید خانه را ترک میکرد و میرفت به اداره پلیس. روحش شاد.
شنبه 28 دي 1392 - 01:23
رزم جو - لوس انجلس - امریکا
اینقدر دروغ سر بندی نکن ببم جان. کل ماجرا اومدن به امریکا و اقامت اینجا بوده وگر نه هر کسی با دیدن قیافه نیما میفهمه طرف کی هست و .....
شنبه 28 دي 1392 - 01:48
dkdk - اسلیس - دانمارک
حیوان گستاخ اشغال.من از لحاظ منطقی اصلا برایم عشق اینترنتی (فیس بوک)قابل قبول نیست .چرا که انسانها همیشه زیبا سخن می‌گویند ولی‌ عملکرد آنها در واقع چطور باشد اصلا با عشق اینترنتی مشخص نخواهد شد.و این حماقتی بزرگ است که انسان با اینترنت عاشق شود چه برسه به اینکه ازدواج کند.(البته از ‌یک درصد ازدواج اینترنتی که ممکن است به سر انجام رسیده باشد بگذریم.)
شنبه 28 دي 1392 - 02:06
samsad - تهران - ایران
آخه تو پدر بی عرضه متوجه شدی که توی ترکیه یعنی همان روز های اول ازداوجشون دعوا کردن بعد برخوردی نکردی؟؟!!!. مردیکه الاغ کدام داماد سالمی در اولین روزهای زندگی اش اجازه همچین کاری را بخود میده. همانجا اگه خشتک یارو را می کشیدی سرش و یک سیلی هم به دختری که در تشخیص مرد زندگیش اینقدر ضعیف بوده می زدی الان هم اون حیوان پیش ننه بابای روانیش بود و هم دخترت زنده بود...خاک بر سرت..
شنبه 28 دي 1392 - 04:15
ali-dk - لونگبو - دانمارک
در صحبتهای این خانواده خیلی ضد و نقیص است حالا بیائید لا پوشی کنید چندین بار گفتم باز هم می گویم به خاطر رفتن به آمریکا این دختره بوده می خواسته سوء استفاده کند که به اینجا ختم شد هر چند جان 7 آمریکائی را نجات داد ولی یک ایرانی را بیچاره کرد .
شنبه 28 دي 1392 - 05:00
iran farda - سندیگو - آمریکا
هی‌ دخترایی که فکر می‌کنید با یه حیوون هم که شده توی خارج ازدواج می‌کنید میاید اینجا واسه هرچی‌ خودتونو گرفتار نکنید چون اگه کسی‌ آدم بود یه نفرو همینجا پیدا میکرد پس نیاز نداره بیاد با یه نفر تو یه کشور دیگه که هیچ شناختی‌ هر دو طرف از هم ندارند ازدواج کنه
شنبه 28 دي 1392 - 05:12
parsaus - امریکا - امریکا
طرف اومده با ازدواج اقامت امریکا رو بگیره شک نکنید پدره هم بد از مرگ زنش خسته اول دختر رو بفرسته بد خودش بیاید تا دیده پسره گاگول هست گفته چه بهتر بد از اقامت راحت تر می‌تونیم از دستش راحت شیم .حالا این وسعت کافی‌ هست عاشق ‌یک پسر چشم آبی‌ و قد بلند بشی‌ بد به شوهرت بگی‌ کوتوله دوست پسرم من رو دعوت کرده پارتی دانشجوی.اول باید پدر ساناز رو دار زد بد پسر رو فرستاد تیمارستان
شنبه 28 دي 1392 - 05:57
yashainiran - ایران - ایران
اراذل بودن از سر و وضعه پسره می باره
شنبه 28 دي 1392 - 06:43
amooojoghdeshakhdar - ونیز - ایتالیا
مرتیکه ازگل با نیم وجب قدش ، به نظر ۱۵۰ میاد
شنبه 28 دي 1392 - 07:32
داروساز - پونا - هندوستان
من که پسرم حالم از ریخت و هیکل این مردک به هم خورد..
شنبه 28 دي 1392 - 08:03
danilprimmer - لندن - انگلستان
ﺷﺒﻴﻪ ﺑﻪ ﺳﻤﻨﺪﻭﻥ, ﻣﮕﻪ ﻗﺤﻂﻲ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺎ اﻳﻦ ﭼﻠﻐﻮﺯ اﺯﺩﻭاﺝ ﻛﺮﺩ. ﺭﻭﺣﺶ ﺷﺎﺩ و اﻣﻴﺪﻭاﺭﻡ ﺩﺭﺱ ﻋﺒﺮﺗﻲ ﺑﺸﻪ ﺑﺮاﻱ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﻴﭻ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﺩﺧﺘﺮﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﻣﻴﻔﺮﺳﺘﻨﺪ ﺩﻳﺎﺭ ﻏﺮﺑﺖ ﻛﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﺸﻪ.
شنبه 28 دي 1392 - 08:26
raha1984 - هامبورگ - المان
خوک کثیف !! قیافه چندش اورش حتی قابل تف انداختن هم نیست !! خیلی از این خانواده های ایرانی هستند که برای پنهان کردن ضعف های بچه هاشون میحوان زن از ایران براشون بگیرنند !!دختر عمه من هم گول یکی ار همینها رو خورد و ازدواج کرد و رقت امریکا بعد از ۱ سال مچ پسره با یک مرد امریکایی تو رختخواب گرفت !! بچه های مریض و روانیشون رو اینجوری به جون یکسری افرادی که ساده هستند و گول زرق و برق و یا هر چیز دیکه ای رو میخورنند میاندازند برای حفظ ابروی نداشته خودشون !!
شنبه 28 دي 1392 - 09:11
عقل وهوش - اصفهان - ایران
با اون خنده های مصنوعی ومسخره اش و قیافه انگلش داد میزنه که مرتیکه روانی بوده فقط نمیدونم واقعا این دختر عاشق چی چی این هپلی بوده واقعا عجیبه به قول باباش نه شغلی نه ظاهری حتی یک ذره اخلاق ومعرفت هم که نداشته پس واقعا چه خیری داشته اینهم عاقبت مشورت نکردن ونافرمانی پدر
شنبه 28 دي 1392 - 09:04
hossein+87 - ایران - ایران
دلیل همه ی این اتفاقات حماقت بود و بس.
شنبه 28 دي 1392 - 09:07
elali - ساکرامنتو - امریک
نخیر شما میخواستین دخترتون و از سره خودتون ر د بکنین و بفرستین آمریکا
شنبه 28 دي 1392 - 09:17
گلسان - تهران - ایران
دختر ناز آخه تو فکر نکردی که اگه این گرگ بی صفت درست حسابی بود اون ماده گرگهای ایرانی متولد اونجا که سراپا نجابت و اصالت هستن ! نمیزاشتن این گرگ نر تا الان مجرد بمونه ؟! به درد این آشغال همون ماده گرگهای گرسنه اونجا میخورده و بس. حیف از تو و ننگ بر پدر و مادری که همچین توله وحشی پس انداختن
شنبه 28 دي 1392 - 06:21
machan - لس انجلس - آمرکا
چرا این خبر را اینقدر بزرگش می کنید؟. خوب یک جنایتی اتفاق افتاده. بهتره بیشتر به جنبه کار خیر یعنی اهدای عضو پرداخته بشه تا اینکه همش از قتل و .. صحبت بشه...
شنبه 28 دي 1392 - 10:54
kasra persia - لندن - انگلیس
این نشون میده که درس خوان بودن دلیل شعور داشتن نیست و به نظر میرسه هر دو از جهاتی متفاوت مشکل روانی داشتند . و کل این قضیه بو میده واگر نه هر کس با یه نخود عقل خودشو اینطور تو باتلاق نمیندازه .
شنبه 28 دي 1392 - 10:57
Jalal50 - بیرمینگهام - انگلستان
خوی وحشیگری این آمریکاییان هم به ایرانیان سرایت کرده. آواز دحل ...
شنبه 28 دي 1392 - 11:23
juvel - اسلو - نروژ
این کثافتو باید بندازن جلوی سگای هار تا تیکه تیکش کنن.
شنبه 28 دي 1392 - 11:26
st helena - لندن - یو کی
خوب .. این طفل معصوم قربانی یک عشق بیمار شده . از دست دادن مادرش اونو شکننده می‌کنه و به شدت حساس ، گرفتن پذیرش از یه کشور غریب حس ترس از تنها موندن و آینده . اونو بیشتر به سمت نیما جذب می‌کنه و از طرفی‌ نیما که به خاطر ظاهرش حس ترحم رو بر می‌‌انگیزه حس مادرانهٔ این دختر رو بیدار می‌کنه . دلیل بخشش‌های متعدد از طرف ساناز هم همین حس مادرانه و ترحم بوده به این حیوان صفت .. جوری که هر خشونت و دردی رو تحمل می‌کنه . به خصوص به خاطر زمینهٔ مذهبی‌ هم که داشته احتمالا فکر کرده که خدا اون و نیما رو سر راه هم گذشته که به نیمای بیمار محبت کنه و یه عشق واقع‌ای رو به دنیا نشون بده . روحش شاد ،. به نظر من با نقشه این کارو نکرده و واقعا عاشق بوده و قربانی سادگیش شده ..
شنبه 28 دي 1392 - 11:45
Azadikhah - تكسل - هلند
روح ساناز نظامی شاد. امیدوارم نیما نصیری به جزای عملش برسه.واقعا چه آدم هایی تو این دنیا پیدا میشن
شنبه 28 دي 1392 - 11:56
khyar - اوپسالا - سوئد
امیدوارم سرنوشت این دختر درس عبرتی برای خیلیها بشه تا قدر زندگی‌ خوب خودشون را در ایران بدونند،پدر این دختر هم به اندازه همون دختر و این روانی‌ مقصره،و بهتره بجای دروغ گویی واقعیت را بگه.
شنبه 28 دي 1392 - 12:08
HERMES-world - موناکو - فرانسه
همش واسه اقامت بوده.اینو دیگه از عکسها هر خری میفهمه....تقصیره خودش بوده.آمدن سره پسره بیچاره کلاه بزارن ،که اینطوری شد.خدا جای حق نشسته
شنبه 28 دي 1392 - 14:06
HERMES-world - موناکو - فرانسه
چاه نکن بهر کسی‌--------------------اول خودت بدن کسی‌............اینم عاقبت زرنگ بازی
شنبه 28 دي 1392 - 14:10
ehsan.t66 - تهران - تهران
ببین رویای اقامت در امریکا انسان کجا ها میبره اخه این کوتوله واویلا خیکی خوک صفت میتونه عشق کسی بشه....?
شنبه 28 دي 1392 - 14:27
Lolalola - پاریس - فرانسه
Elali- چه قاطع جواب این پدر رو میدى؟!!از کجا مطمئنى. بابا هاى ایرانى اینجوری اند حتماً تو ندارى نمیدونى. سعى کن به زندگى خودت برسى
شنبه 28 دي 1392 - 14:32
HERMES-world - موناکو - فرانسه
بیچاره پسره که قربانی یک خانواده کلاه برادر شده.
شنبه 28 دي 1392 - 14:00
تیتو تیتو - تهران - ایران
واقعا عجیبه این دو تا هیچ تناسبی باهم نداشتن چجوری باهم ازدواج کردن به قول دوستان مشکوکه یعنی دختره واسه اقامت اینکارو کرده یا بقوله پدره نیازی نداشته و عاشق پسره شده!
شنبه 28 دي 1392 - 16:18
leona - لندن - انگلیس
منم دارم با یک دیونه که نه قد و هیکل داره نه ریخت نه شعور و تربیت دارم زندگی می کنم .بعد از گذشت 6 ماه از زندگی مشترک فهمیدم چه غلطی کردم . مدام فحش های رکیک می ده .اهل کار کردن هم نیست. کمک دولتی می گیره . من دارم درس می خونم .من سر به سرش نمی گذارم و جواب فحش ها شو نمی دم که به سرنوشت ساناز دچار بشم.فقط درس می خونم و پسرمو بزرگ می کنم.یکی از ارزوهام اینه که یک روزی من و پسرم بدون اون یک زندگی آروم و بدون استرس داشته باشیم.
شنبه 28 دي 1392 - 17:20
گلسان - تهران - ایران
elali - ساکرامنتو - امریکا همه که مثل خونواده تو نیستن . لطفا کمی هم از بدبختی هات در امریکا بنویس . خوبه که امثال تو رو هر روز در اونجا می بینم . ساعتی هشت دلار خوب بهتون ساخته و همه چیزو از یاد بردین و ادعا می کنید. خجالت بکش و همه رو از دریچه دید خودت و خونواده ت قضاوت نکن. امریکا سرزمین رویاهای تو و امثال تو هست . جواب کامنتتو هم ابدا نمیدم چون در حد همون نیما نصیری هستی
شنبه 28 دي 1392 - 17:40
ali-dk - لونگبو - دانمارک
پدر ساناز هم دست کمی از نیما ندارد از چهره پدر ساناز هم شر می بارد خدایا این خانواده ساناز چقدر دروغ سر هم می کنند عموش و خواهرش می گفتند پدرش راضی به این اردواج نبوده به این دلیل برای ازدواج ساناز به ترکیه نرفت فکر نمی کرد عکس عروسی را در دید قرار بدهند . به خدا فسم این ساناز و خانوادش بودن خواستن سوء استفاده کنند بله اهدای عضو قابل تقدیر است خان 7 نفر را نجات داده و یک ایرانی را بیچاره کرده . و این که در قسمت های قبلی نوشته بودن به خاطر هزینه بیمارستان مدیون بیمارستان نشوند قبول کردن که عضو بدنش اهدا شود .
شنبه 28 دي 1392 - 18:16
ali-dk - لونگبو - دانمارک
شواهد دیگری هم نشان می‌دهد رابطه ساناز و نیما رابطه‌ای عجیب بوده است. ازکتک خوردن ساناز در ترکیه تا کتک خوردن او در میشیگان، شواهدی از شکنجه و آزار روحی در دسترس نیست، اما شواهدی مبنی بر رابطه آرام وجود دارد پدر ساناز هم درباره روحیه مذهبی ساناز توضیح می‌دهد که او علاقه زیادی به قرآن داشته و در تلاش برای ترجمه قرآن به زبان اسپانیایی بوده است، روز به روز حتماً پدرش می گوید ساناز گل زبان های دنیا را می دانست .
شنبه 28 دي 1392 - 18:36
ali-dk - لونگبو - دانمارک
از قول پدرش : وی در بخش دیگری از گفت‌وگو می‌گوید: «واقعاً مخالف بودم. تا لحظه آخر گفتم نرو، این پسر به درد تو نمی‌خورد. حتی وقتی امریکا بود از سفارت کانادا ایمیلی دریافت کرده بود که با ویزای او برای تحصیل در اوتاوا موافقت شده است. برایش 5 هزار دلار پول فرستادم و گفتم بیا برو کانادا. به حرفم گوش نکرد.» یکی یکی خانواده ساناز خودشان را لو می دهند بعد از اینکه خرشون از پل گذاشت حتماً می خواسته جدا شود به هر حال زوده که قضاوت کرد 100% این خانواده از نیما سوء استفاده کردن .
شنبه 28 دي 1392 - 18:45
یار دبستانی - تورنتو - کانادا
این خانم و خانوادش با نقشه تن‌ به این ازدواج دادند فقط به خاطر اقامت و تحصیل در آمریکا.شما اگر پذیرش از ‌یک دانشگاه را داشته باشید ولی اقامت آنجا را نداشته باشید هزینه تحصیل خیلی‌ بالاست ولی اگر مقیم باشید هم هزینه پائین است و هم دولت وام میدهد، در ضمن نیما آنقدر ساناز را دوست داشته که به خاطر اون به این شهر مهاجرت کرده اون افرادی که در خارج زند‌گی می‌کنند می‌فهمند من چی‌ میگم. پس نمیشه ‌یک طرفه قضاوت کرد
شنبه 28 دي 1392 - 19:18
حسین آلمان - مانهایم - آلمان
موناکو فرانسه.تو چرا حرف مفت میزنی چه کلاه برداری اومدید خارج زرزر میکنید
شنبه 28 دي 1392 - 19:30
goleshab - اوگسبورگ - المان
چرا خانواده ساناز اینقدر ضد و نقیض حرف میزنند مثلا یک جا خواهر ساناز یعنی سارا در مصاحبه‌ای گفته بود که پدرم با ازدواج ساناز و نیما مخالف بود به همین دلیل پدرم خواهرم را برای مراسم عروسی همراهی نکرد و بجای پدر عمو ساناز را همراهی کرد ، پس چرا در این گزارش قضیه جور دیگه‌ای هست ؟ پدر در ترکیه حضور دارد ! البته‌ای کامنت من مبنی بر تایید کردن کار نیما نیست ولی به هر حال این قضیه خیلی مرموزه و من با اطمینان میگم که خانواده ساناز اصلا رو راست حرف نمیزنند در ضمن این دختر مثلا نابغه چطور تونست یک فردی که نه ظاهر دلبری داره و نه سواد درست حسابی و نه شغل چشم گیری رو به همسری بپذیره ؟ تازه از اینها همه گذشته هر نادانی هم با یک نگاه در فیسبوک نیما میتونهبفهمه که اون اهل ماریجوانا و یا حتی چیزهای خطرناکتری هم بوده !!!!!!! به هر حال گرفتن اقامت در حین تحصیل میتونه یکی از دلایل مهم تن دادن به این ازدواج اسرار امیز باشه ! در اخر دعا میکنم که روحش شاد باشه
شنبه 28 دي 1392 - 20:22
sarap - ونکوور - کانادا
حرفهای خانواده ساناز واقعا حال به هم زنه. اون دختر بیچاره که مرد و رفت روحش هم شاد ولی واقعا یکی به اینا بره بگه میشه زبون به دهن بگیرین و اینقدر بیشتر آبروی خودتونو نبرید؟ آخه شماها که ده هزار دلار نداشتید بدین جسد دخترتون رو از مملکت غربت بیارن تو زادگاهش دفن کنند دیگه اینهمه قمپز در کردنتون چیه؟ مرد حسابی تو واقعا ۵ هزار دلار داشتی فرستادی امریکا؟. کاملا مشخص و واضح و مبرهمنه که ساناز برای اقامت و فرار از فقر و وضعیتش تو ایران با این مردک ازدواج کرده حالا هی پدره میاد مدرک های صد تا یه غاز رو میکنه که اینا همدیگه رو دوست داشتند. خجالت بکشید واقعا
شنبه 28 دي 1392 - 21:40
HERMES-world - موناکو - فرانسه
حسین---آلمان...زرّ زرّ توی بیسواد داری میکنی‌ ..بی‌ ادب..اسمه اینجای که من هستم،موناکو است ،،،نه خارج،، دهاتی.و اینجا هر کسی‌ نمیتونه زندگی‌ کنه..خیلی‌ خیلی‌ پول می‌خواد که تو نداری.
شنبه 28 دي 1392 - 23:42
ali-dk - لونگبو - دانمارک
leona - لندن - انگلیس ; شما هم مثل ساناز هستی اگر خوشت نمی آید .. ماندی انگلیس که بعد از اقامت گرفتن طلاق بگیری خدا کند روزی هم مثل ساناز 7 نفر انگلیسی را نجات بدهید
شنبه 28 دي 1392 - 23:46
leona - لندن - انگلیس
ali-dk - لونگبو - دانمارک. اقامت دارم ولی عمرمو دارم با یک ادم بیکار ،تنبل ، بی سواد و بی شعور تلف می کنم به خاطر بچه و مادر مریضم در ایران . تنها دلخوشی مادرم اینه که فکر می کنه من خلیلی خوشبختم. تا مادرم زنده ست تظاهر به خوشبختی خواهم کرد. منتظر می مونم تا بچه به حدی از درک و شعور برسه که بتونم باهاش مسئله رو مطرح کنم. الان خیلی کوچیکه.من خودمو فراموش کردم .من یک مادر هستم.
یکشنبه 29 دي 1392 - 02:36
ali-dk - لونگبو - دانمارک
leona - لندن - انگلیس ; فکر می کنید ارزش این را دارد به خاطر احترام به خواست مادرتان در عذاب باشید ؟ بگر راست می گوئید در عذاب هستین تا دیر نشده برگردین ایران .
یکشنبه 29 دي 1392 - 05:35
sarap - ونکوور - کانادا
leona لندن انگلیس: آخه چرا خودتو عذاب میدی خواهر من، بخدا در آینده بچه ات اگه اینا رو بفهمه راضی نخواهد بود که شما به خاطر اون یه آدم بد رو تحمل کردید. جدا شو برو مستقل باش از حق خودت به عنوان یه انسان دفاع کن، یادت نره که ما فقط یبار زندگی میکنیم...
یکشنبه 29 دي 1392 - 05:37
samsad - تهران - ایران
leona - لندن - انگلیس، فراموش نکنید واژه های شجاعت، درایت وقوی بودن.. برای همین مواقع است. شما باید اول بفهمی، بعد انتظار فهمیده شدن داشته باشی. پس اول همسرت را بفهم که آیا خود را بخواب زده و یا واقعا خوابش برده.(یعنی بیمار است ویا سو استفاده کن). اگر زودتر این آدم را بفهمی، آنوقت می توانی راه درست را تشخیص دهی. ممکن است با کمک شما، رفتارش تغییر کند و ممکن است بفهمی که باید مسیرت را عوض کنی. خداوند مادر شما را حفظ کند ولی شما اول مسئول زندگی خود و فرزندت هستی. در پایان بدانید، ما به دنیا نمی یاییم که در یک مسیر صاف و خطی زندگی کنیم و بعد بمیریم بلکه به دنیا میاییم تا با وجود چالش های مختلف زندگی کردن را بیاموزیم. باور کنید موضوع زندگی این نیست که خود را پیدا کنید، بلکه این است که خود را خلق یا ایجاد کنید. خود جدیدت را که مناسب شرایط الانت هست را خلق کن. موفق باشید.
یکشنبه 29 دي 1392 - 05:57
perser68 - فلوریدا - امریکا
HERMEZ - world - موناکو -فرانسه. پولت رو به رخ دیگران نکش،آدمهای بدجنس و بیرحم پولدار میشن)):
یکشنبه 29 دي 1392 - 06:00
perser68 - فلوریدا - امریکا
leona - لندن - انگلیس. برات آرزوی سلامتی‌ و موفقیت می‌کنم.خواهر من هم دقیقن تو ایران شرایط تو رو داشت و بدتر چون شوهرش معتاد بود و مثل تو با یه پسر کوچیک تحمل کرد و درس خوند و امروز پسرش تو یکی‌ از دانشگاه‌های آمریکا تحصیل میکنه و خودش دبیره و از شوهرش جدا شده!مواظب سلامتیت باش و حتما موفق میشی‌.درود بر تو((:
یکشنبه 29 دي 1392 - 06:07
گلسان - تهران - ایران
sarap - ونکوور - کانادا دوست خوبم حتی اگه اینطور هم هست تو نباید اینقدر تند قضاوت کنی . من ساکن امریکا هستم و دارم وضعیت مردهای ایرانی اونجا رو میبینم . هیچکسی آدم حسابشون نمی کنه چون دخترهای ایرانی متولد اونجا که بدتر از نیما هستن کثیف و پرمدعا و فقط دنبال لقمه های چرب میگردن و این ها میان از ایران زن میگیرن و همه شون با حالتهای روانی که دارن شروع به آزار دخترها میکنن منتها درجه روانی بودنشون شدت و ضعف داره ولی متاسفانه خیلی ها این حقیقت ها را از امریکا نمینویسن تا بلکه دیگران هم توی همون چاهی بیفتن که خودشون افتادن و از دیدن اونها لذت ببرن. من که قصد دارم سایتی بسازم درباره حقیقت زندگی ایرانی ها در امریکا و با تمام دخترهایی که اومدن اینجا و بدبخت شدن صحبت کنم تا بیان و سرنوشتشونو بنویسن تا بقیه بدونن که موندن توی ایران بقول خیلی ها فلان و بهمان بهتر از همزیستی با یه سگ بی اصل و نسب هست
یکشنبه 29 دي 1392 - 07:48
ali-dk - لونگبو - دانمارک
leona - لندن - انگلیس ; قبل از ازدواج شما نمی دانستید ایشان بیسواد است ؟ شما می دانستید که ایشان بیسواد است برای چه با ایشان ازدواج کردین ؟ به خاطر اینکه دل مادرتان را به دست بیاورید تن به این ازدواج دادید الان هم نه بچه را بهانه کنید نه مادرتان را در انگلیس طلاق بگیرید بچه را به شما می دهند . راست می گوئید طلاق بگیرید برگردید ایران که در آسایش باشید .
یکشنبه 29 دي 1392 - 10:06
گلسان - تهران - ایران
leona - لندن - انگلیس عزیز من کاملا درک می کنم چی میگی و امیدوارم این نامردهای ایرانی چوب این قلب سیاهشونو بخورن . تازه به نظر من مردهای ایرانی اروپا خیلی بهتر از مردنماهای گرگ صفت و انسان نمای آمریکا هستن . اگه بدونی چه افتضاحی اونجا بالا آوردن خدا رو شکر می کنی که در اروپا هستی ( البته و صد البته همیشه استثنای خوبی هم هست و من کلیت نمیدم اما به جرات مینویسم اکثریت!) امیدوارم خوشبختی به زندگی ت لبخند بزنه
یکشنبه 29 دي 1392 - 10:41
goleshab - اوگسبورگ - المان
یار دبستانی - کانادا - ۱۰۰۰۰۰۰۰۰% با نظرتون موافقم !!!!!!!!! کار نیما هم بسیار اشتباه بوده ولی امیدوارم به زبون بیاد و خیلی از نا گفته‌ها را نقش بر اب کند ، خیلی دوست دارم بدونم اون شب چه اتفاقی افتاد که دست به این جنایت زد !!!!!!
یکشنبه 29 دي 1392 - 11:25
goleshab - اوگسبورگ - المان
سراپ - ونکور - کانادا - مطلب شما هم برای من جالب و خوندنی بود دقیقا موافقم !
یکشنبه 29 دي 1392 - 11:28
ali-dk - لونگبو - دانمارک
یکی هم این بلا را سر من آورده از خدا می خواهم که بدون هیچ مشکلی خودش برگرده ایران به روزگار ساناز نیفته شما هم بدون آنکه از جریان اطلاعاتی داشته باشید مثل بیما شروع به توهین کنید . تا کسی این بلا سرش نیاد نیما را درک نمی کند .
یکشنبه 29 دي 1392 - 14:08
HERMES-world - موناکو - فرانسه
فلوریدا-آمریکا....چشم،، شما ببخشید...من آدم بدجنسی نیستم..ولی‌ کسی‌ بهم توهین بکنه جواب بش رو میدم.بهتر که اینو همه اینجا بدونیم ،که خیلی‌ از ما‌ها توی این سایت اینجا خارج از ایران متولد .شدیم.همه مهاجر و پناهنده نیستند
یکشنبه 29 دي 1392 - 15:40
leona - لندن - انگلیس
از هم میهن های عزیزی که با من همدردی کردند و یا راهنمایی فرمودند صمیمانه تشکر می کنم . ali-dk - لونگبو - دانمارک. علی آقا لازم نیست شما برای من تعیین تکلیف بفرمایید که برگرد برو ایران. با وجود حکومت زن ستیز جمهوری اسلامی و عدم امنیت و هزار تا مشکل دیگه رفتن به ایران میسر نیست. گفتید نیما رو درک می کنید . به نظرم شما از شوهر من هم بدتر هستید. شما ادم خطرناکی به نظر می رسید.
یکشنبه 29 دي 1392 - 20:36
MACFIT - اسن - آلمان
لندن-انگلیس...این علی‌ آقا از دانمارک خطرناک نیست.خطرناک اون زن و امسال اون هستند که توی ایران پشته کامپیوتر صبح تا شب کمین کردن واسه مردای ساده ایرانی‌ که توی غربت به خاطر دلشون می‌رن از ایران زن میارن.که تا پاشون اینجا نرسیده واسه مرد ۱۰۰۱ بامبول در میارن و آدمو به حده جنون میرسونند.دارو ندار آدمو می‌برن.تازه باز هم ول نمیکنند.حالا خودت بگو خطرناک کیه؟؟؟؟
یکشنبه 29 دي 1392 - 22:25
MACFIT - اسن - آلمان
..HERMES-WORLDموناکو----خیلی‌ ممنون که یکی‌ به این موضوع بلاخره اشاره کرد....من با نظر شما در مورد این مطلب موافق هستم
یکشنبه 29 دي 1392 - 22:33
leona - لندن - انگلیس
MACFIT - اسن - آلمان. خانوادش خواستگاری من اومدن و من به شیوه سنتی ازدواج کردم.بیشتر حرفایی هم که راجع به اقازاده فرموده بودن ار جمله تحصیلات دروغ بود.من پشت کامپیوتر در کمین نبودم . من از 8 صبح می رفتم سر کار ساعت 6 بعدازظهر برمی گشتم خونه.
دوشنبه 30 دي 1392 - 07:19
ali-dk - لونگبو - دانمارک
leona - لندن - انگلیس ; شما بچه و مادرت را بهانه نکن خیلی ها می دانند زنهائی مفل شما چه هستن امید وارم شما هم مثل ساناز بلا سرت بیاد بعدش می گویند شما هم نابغه بودین به هزاران زبان بیگانه مسلط بودین و غیره ........... و جان 7 انگلیسی را نجات دادین و به خاطر شما هم انگیسیها یک فبر ستان الامس تاًسیس کردن .
دوشنبه 30 دي 1392 - 06:22
ali-dk - لونگبو - دانمارک
eona - لندن - انگلیس : شما هم مثل خانواده ساناز یک روده راست در شکم ندارید اول بهانه بچه و مادرت را کردی حالا هم جمهوری اسلامی که به امثال شما اچازه نمی دهند .. و اینکه خرت از پل گذشته حالا شوهرت شد روانی شما شدین آدم حسابی موقع ازدواج فقط به این فکر می کردین حتی حاضر هستی با یک پیر مرد 1000 سله ازدواج کنید که بتوانید به مقضصد برسید .
دوشنبه 30 دي 1392 - 06:30
nahal85 - تهران - ایران
من نمی دونم یعنی واقعا هیچ کس روی نظرات ارسالی این سایت نظارت نداره!!!لطفا این نظرات رو پاک کنید. باعث تاسف و خجالت آوره. یک انسان کشته شده . متاسفم برای جامعه ای که انسانیت خودشون رو از دست داده. به نظر می رسه که تعدادی از کاربران این سایت خودشون قاتلین آینده باشند. چون در کمال بیشرمی از این موجود پست و قاتل که در کمال قساوت همسر خودش رو به قتل رسونده حمایت می کنند!!!باعثه تاسفه . به شما هم می گن انسان؟ شما از ...
دوشنبه 30 دي 1392 - 16:49
nahal85 - تهران - ایران
برای خانواده ی نظامی به خصوص پدرشون آرزوی صبر دارم. بدونید که کسانی هم هستند که با وجودی که شما رو از نزدیک نمی شناسند اما در غمتان شریکند. این حادثه ی دردناک بسیار مرا ازرده کرده است. من می دانم که ساناز چه دختر پاک و صادقی بود. حیف که انسانهای خوب و روشنی مثل او این قدر زود باید بروند. جاش خیلی خالی خواهد بود. اون رفت اما 7 نفر رو زندگی بخشید. مرگش هم زندگی دهنده بود، همون طور که در زندگیش پراز انرژی مثبت و آرزوهای خوب برای دیگران بود.
دوشنبه 30 دي 1392 - 17:04
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.