از هلند تا ایران در جستوجوی پدر و مادر
رأی دهید
فقط ۲سال داشت که والدینش او را در یک سبد پلاستیکی در سالن سینما رها کردند و رفتند.
شاید آنها تصور میکردند در میان جمعیتی که آن روز به سینما آمده بودند، یکی پیدا میشود که مادر خوبی برای بچهشان باشد. شاید فکر میکردند که این، تنها راه پیش روست تا سرنوشت دخترشان چیزی جز سرنوشت خودشان شود اما بیشک باورش را هم نمیکردند که دختربچه 2ساله آنها پدر و مادری هلندی پیدا کند و راهی اروپا شود. این دختر که حالا زنی 40ساله است در جستوجوی پدر و مادر واقعیاش در ایران است.
اصفهان، 1352
دهم بهمنماه بود و سرمای زمستان تا مغز استخوان نفوذ میکرد. در سینما چهارباغ اما جمعیت بیخیال سرما منتظر آخرین اکران فیلم بودند که در همین هنگام صدای گریه بچگانهای توجه یکی از تماشاچیان را جلب کرد. او وقتی به سمت صدا رفت، در تاریکی سالن، زنبیلی را دید که داخل آن دختربچهای 2ساله قرار داشت.
صدای گریه دختربچه بقیه تماشاچیان را هم متوجه ماجرا کرد. یکی سعی میکرد او را آرام کند و دیگری بهدنبال مادرش میگشت اما دختربچه تنها بود. نه از مادرش خبری بود و نه از پدرش. انگار که او را عمدا در آنجا گذاشته بودند؛ داخل همان زنبیل پلاستیکی تا شاید یکی پیدا شود و پدر یا مادرش شود.
طولی نکشید که با تماس مسئولان سینما، مأموران کلانتری یک اصفهان در محل حاضر شدند. هنوز از پدر و مادر دختربچه اثری نبود. مأموران شک نداشتند که این دختر را سر راه گذاشتهاند و به همین دلیل او را به کلانتری بردند و پس از انجام تشریفات قانونی، دختر بچه در اختیار شیرخوارگاه قرار گرفت.
سرنوشت عجیب
از وقتی او را به شیرخوارگاه بردند، نام نیلوفر رخشا را برایش انتخاب کردند. هنوز هم کسی نمیداند که چرا این نام را برایش انتخاب کردند اما او شناسنامه نداشت و باید برایش نامی انتخاب میشد. مسئولان شیرخوارگاه بعد از بررسیهای انجام شده متوجه شدند که دختربچه 2ساله است. کاغذها و وسایلی که در بررسی لوازم داخل زنبیل پیدا شد، از این حکایت داشتند که نیلوفر متولد دهم بهمن سال 50 است و درست در سالگرد دومین سال تولدش، والدینش او را سر راه گذاشتهاند. حالا زندگی تازه نیلوفر در شیرخوارگاه شروع شده بود تا اینکه یک سال بعد، یعنی در اواسط زمستان 53، زوج جوانی به شیرخوارگاه رفتند و سرپرستی او را بهعهده گرفتند. این زوج اما نه ایرانی، که هلندی بودند و میخواستند بعد از گرفتن سرپرستی دخترک، او را با خودشان به اروپا ببرند.
در جستوجوی والدین
نیلوفر به اروپا رفت و در کنار پدر و مادر جدیدش زندگی تازهای را آغاز کرد. زندگیای که شاید پدر و مادر واقعیاش هم تصور آن را نمیکردند. سالها میگذشت و او بزرگ و بزرگتر میشد تا اینکه در همان نوجوانی داستان زندگیاش را از زبان پدر و مادر هلندیاش شنید و تصمیم گرفت وقتی بزرگتر شد بهدنبال پدر و مادر واقعیاش بگردد. او این تصمیم را زمانی عملی کرد که 34ساله بود.
نیلوفر که حالا زنی جوان و مادری مهربان بود برای تحقق آرزویی که از سالها قبل در سر داشت راهی ایران شد. او میگوید: حدود یکیدوسالی بود که به تمرینهای تمرکز ذهن میرفتم. در این مدت خیلی وقت داشتم که در تنهایی خودم فکر کنم. این تمرینها باعث شد که من به کودکی خودم برگردم و تصمیم بگیرم به ایران بروم و ببینم پدر و مادرم کی بودند. برای همین به همراه خانوادهام راهی ایران شدیم و 2هفته آنجا بودیم.
تنها چیزی که در این سفر دستگیرمان شد، نامه بهزیستی بود. نامهای که نشان میداد پدر و مادرم مرا در سینما چهارباغ رها کرده بودند. وقتی وارد ایران شدم، حس کردم که به آنجا تعلق دارم. من پیش از این هم به کشورهای دیگری ازجمله ایتالیا و اسپانیا سفر کرده بودم و در آنجا همیشه بهدنبال گمشدهای بودم اما وقتی وارد ایران شدم با خودم گفتم که به اینجا تعلق دارم. من به ایرانی بودنم افتخار میکنم و همیشه و همه جا وقتی از من سؤال میشود، میگویم
که مادرم ایرانی است. هر چند در شهری که ما زندگی میکنیم، هیچ ایرانیای زندگی نمیکند و شناخت زیادی روی مردم کشورم ندارم اما دوست دارم هر چه زودتر پدر و مادر واقعیام را پیدا کنم. نیلوفر که از طریق کنسولگری ایران در هلند توانسته با همشهری تماس بگیرد از هموطنانش میخواهد که برای پیدا کردن والدینش به او کمک کنند. کسانی که از آنها خبر دارند میتوانند از طریق شماره تماس 23023623، با گروه حوادث روزنامه همشهری تماس بگیرند و اطلاعات خود را ارائه دهند.
raha1984 - هامبورگ - المان
عزیز پدر و مادرت واقعی شما همون خانواده محترم هلندی هستند قدر همانها رو بدونید!! پدر و مادری که وصله تنشون رو حالا به هر دلیلی سر راه بزارند و برن همون بهتر که هیجوقت اثر و نشونی ازشون نباشه
دوشنبه 23 دي 1392 - 16:54
datis - سن دیگو - امریکا
دنبال پسر مادری که با بیرحمی ۲ سالگی راحت کردند، پدرو مادری اونایی آن که با آغوش گرم بزرگت کردند، نه کسایی که به هر دلیل به این دنیا اوردنتو بد دیدن نمیتونن نگاهت دارند، اگه تو همون بهزیستی بودی وسرپرستیتا کسی نمیگرفت الان احساست فرق داشت
دوشنبه 23 دي 1392 - 18:11
سهیل ایرانی - اصفهان - ایران
برو بابا خدا خیرت بده. شانس آوردی در حد لالیگا. حالا ما که همه چیزمون مشخصه چه گلی به سرمون خورده؟
دوشنبه 23 دي 1392 - 19:28
گلسان - تهران - ایران
امان از فقر و امیدوارم مادرش را پیدا کنه و ایکاش بعد از این همه سال بتونن با هم رابطه خوبی برقرار کنن . یه مستندی دیدم ( در یوتیوب هم هست ) به اسم daughter from danang که داستان دختری ویتنامی هست به اسم هایدی که تویط مادرخونده ش در امریکا بزرگ میشه و وقتی به دیدن مادرش در ویتنام با هزاران شوق میره متاسفانه بخاطر اختلاف فرهنگی نمیتونه با مادرش ارتباط خوبی برقرار کنه و شکسته و غمگین به امریکا برمیگرده و هرگز سراغ مادرش نمیره . پیشنهاد میکنم حتما ببینید این مستند را.
دوشنبه 23 دي 1392 - 18:53
بت شکن - مونترال - کانادا
قابل توجه شاه الله هایی که حکومت پهلوی برایشان مدینهای فاضله بود، حکومتی با درآمد روزانه ۶ میلیون بشکه نفت برای ۳۵ میلیون جمعیت، میلیونها نفر بودند که ناهارشان نان و پیاز و ماست یا نان و سبزی و انگور یا نان و سبزی و هندوانه و آیا نان و کاهو و ترشی بود و در بین آن جمعیت فقیر بودند کسانی مثل والدین نیلوفر که همین مقدار را هم نداشتند و مجبور به سر راه گذاشتن دلبندشان بودند!! همان فقر و فساد و دژخیم ساواک بود که مردم را به خیابانها کشاند به امید فردا یی بهتر!!!
دوشنبه 23 دي 1392 - 20:10
شاهنشاه روحت شاد - تهران - ایران
برو خدا را شکر کن که درهلند زندگی میکنی .وگرنه الان باید در کشور ایران که بیشتر به جهنم و زندان شباهت داره زندگی میکردی.
دوشنبه 23 دي 1392 - 21:16
IRAN+ISRAEL+USA 4EVER - مونیخ - آلمان
با آرزو،یه موفقیت برای این خانم باید بگم داستان خیلی خیلی آبگوشتی بود، سر تهش به هم nemikhoreکاغذها و وسایلی که در بررسی لوازم داخل زنبیل پیدا شد، از این حکایت داشتند که نیلوفر متولد دهم بهمن سال ۵۰ است و درست در سالگرد دومین سال تولدش، والدینش او را سر راه گذاشتهاند!!! یا این: او میگوید: حدود یکیدوسالی بود که به تمرینهای تمرکز ذهن میرفتم. در این مدت خیلی وقت داشتم که در تنهایی خودم فکر کنم. این تمرینها باعث شد که من به کودکی خودم برگردم و تصمیم بگیرم به ایران بروم و ببینم پدر و مادرم کی بودند!!!!!!. برای همین به همراه خانوادهام راهی ایران شدیم و ۲هفته آنجا بودیم یا inمن پیش از این هم به کشورهای دیگری ازجمله ایتالیا و اسپانیا سفر کرده بودم و در آنجا همیشه بهدنبال گمشدهای بودم اما وقتی وارد ایران شدم با خودم گفتم که به اینجا تعلق دارم. من به ایرانی بودنم افتخار میکنم و همیشه و همه جا وقتی از من سؤال میشود، میگویم.
دوشنبه 23 دي 1392 - 20:19
azadeh11 - آمستردام - هلند
raha1984 - هامبورگ - المان. این دختر کمک خواسته که پدر و مدرسه را پیدا کنه، و میدونه که پدر و مادر هلندی خوبی داره، احتمالا پدر و مادری داشته که نمیتونستن ازش مراقبت کنند. و خوشبختانه این دختر را ننداختند تو جوب یا دم در مسجد بردن دم سینما گذاشتند . امیدوارم که پدر و مادرش را پیدا کنه،
دوشنبه 23 دي 1392 - 20:35
kamran-london-calgary - لندن-کلگاری - انگلستان-کانادا
بت شکن. تو با این افکار ناندر تالت تو بلاد کفر چکار میکنی؟؟؟؟ میخواهند یک شهر نوسازی کنن 30سال طول میکشه .وای به حال اینکه یک مملکت مترقی بشه و ناندرتالها را ادم کنن!!!! طرفدار اون رژیم نیستم ولی لااقل تو خارج ازکشور به چشم یک ادم به ما نگاه نه به چشم نه ......
سه شنبه 24 دي 1392 - 08:11
kamran-london-calgary - لندن-کلگاری - انگلستان-کانادا
بت شکن. زمان شاهنشاه اگه 6 ماه سر کار نمی رفتی انقدر داشتی که بهتزین لباس مد اروپا بپوشی و همان غذا ها رو بخوری.الان همان غذاها ببین هزینه اش چفدره؟؟؟ اینقدر سرتونو تو برف نکنن همه جاتون پیداست!!!!!!!!!!
سه شنبه 24 دي 1392 - 10:58
بت شکن - مونترال - کانادا
kamran-london-calgary - لندن-کلگاری - انگلستان-کانادا---تو هم حتماً ازّ اون ایرانیان خوش نشین کاباره روها بودی که مثل خوانندهها و ساواکیها و امیران ارتش و نمایندگان صحیح است بگوها بودی که هنوز حسرت داشتن یک شغل ابرودار و پوشیدن لباسهای شیک را داری، ۹۰ درصد مردم ایران اگر گول شعارهای انقلابی را خوردن به خاطر فقر و فلاکتی که اون تاج به سر فراری و خواهر قاچاقچی اش به مردم روا داشته بودند. در قرن بیستمی که مردم روستا آب آشامیدنی نداشتند، بهداشت نداشتند، برق نداشتند، مدرسه نداشتند، جاده نداشتند اسم این را گذاشته بودید تمدن و اصلا شما شاه الله هیهای خوش نشین چه میدانید که روستا چیست و دهات کجاست!! ولی امروز با این همه دزدی و غارت و چپاول و اختلاس و اختناق و حق کشی کافیست که از طریق اینترنت یک روستای دور افتاده را نگاه کنید و تفاوتها را ببینید!!
سه شنبه 24 دي 1392 - 13:27
سهیل ایرانی - اصفهان - ایران
بت شکن - مونترال - کانادا آره دیگه، انقلاب شد یه مشت پابرهنه مثه تو اومدن رو کار و جیباشون را پر کردن و مملکت را به گند کشیدن و حالا برامون کانادا برو شدن.
سه شنبه 24 دي 1392 - 17:46
Lolalola - پاریس - فرانسه
ببین شکن. الان ٢٠١٤ همه جا اینترنت هست اون موقع ١٩٦٠ بوده تو میگى ، کمتر مصرف کن باشه
سه شنبه 24 دي 1392 - 20:48
بت شکن - مونترال - کانادا
سهیل ایرانی - اصفهان - ایران---جواب ابلهان دادن خاموشی است، شما اگر سواد داشتید از متن کامنتها میتوانستید نظرات افراد را بفهمید!!! ولی فهم کیلو چند!!!؟؟؟
سه شنبه 24 دي 1392 - 21:53
گلسان - تهران - ایران
سهیل ایرانی - اصفهان - ایران ببخشید اما بدترین ایرانی که من در امریکا دیدم یه دختر اصفهانی هست که مامور جمهوری اسلامیه و درست هم با تیپ اروپایی ش ذهن ساده لوح ها رو گول میزنه و در قالب مخالف جمهوری اسلامی در وایت پارتی ( مهمونی تازه به دوران رسیده های امثال خودش) ظاهر میشه تا مخالفهای واقعی رو شناسایی و به دولت معرفی کنه . ببخشید اما...پس لطفا توهین نکن. اگه این دختر از خونواده سالم و درست حسابی بود خودشو با تن فروشی به امریکا نمیرسوند و بعدش هم از روی بدبختی و اینکه از گشنگی نمیره خودشو جاسوس نمیکرد!
چهارشنبه 25 دي 1392 - 08:54
سهیل ایرانی - اصفهان - ایران
گلسان - تهران - ایران حالا به تو چرا برخورد؟ نکنه تو هم از همون مستضعفان و پابرهنگان تازه به دورون رسیدهای؟ تغاری بکشند ماستی بریزد، جهان گردد به کام کاسه لیسون.
چهارشنبه 25 دي 1392 - 15:36
گلسان - تهران - ایران
سهیل ایرانی - اصفهان - ایران تو اصلا توی عمرت تغار دیدی؟! شماها که از ترس اینکه مبادا گرسنه بشین یه جا نمی رین
پنجشنبه 26 دي 1392 - 10:41
سهیل ایرانی - اصفهان - ایران
گلسان - تهران - ایران تو میخوای بحثو عوض کنی؟ ما خودمون یه عمره ترولیم. من دارم در مورد رژیم حرف میزنم اونوخت تو بحث را قومیتی میکنی؟ برو به رییست که ساعتی 7 بهت میده بگو طرف زبلتر از این حرفاست.
جمعه 27 دي 1392 - 07:58
گلسان - تهران - ایران
سهیل ایرانی - اصفهان - ایران میدونم که تو کلا ترولی! اما مستر ترول اینو بدون که جواب متلک متلکه
شنبه 28 دي 1392 - 10:08
سهیل ایرانی - اصفهان - ایران
گلسان - تهران - ایران مشکلی نیست. فقط دیگه تکرار نشه.
شنبه 28 دي 1392 - 16:38