تبعید در ایران، «مجازاتی برای همه اعضای خانواده»
رأی دهید
رادیو فردا , فرین عاصمی
خبر کوتاه بود و به سرعت در شبکههای اجتماعی گسترش یافت؛ همسر و مادر امیررضا معروف به پیمان عارفی، زندانی سیاسی تبعید شده به زندان مسجد سلیمان هفته گذشته در راه بازگشت از ملاقات او در تصادف رانندگی کشته شدند.
دوستان و نزدیکان پیمان عارفی در شبکههای اجتماعی و رسانهها اعلام کردند که همسر و مادر آقای عارفی پیش از این هم در راه ملاقات با او در جاده تصادف کرده بودند.
دادگاه انقلاب پیمان عارفی را برای گذراندن دوران حبس به زندان مسجد سلیمان در استان خوزستان تبعید کرده است. به گفته نزدیکان پیمان عارفی همسر و مادر او ساکن تهران بودند و هر بار برای ملاقات با او ناچار به سفری طولانی حدود ۸۰۰ کیلومتر تا مسجد سلیمان میشدند. مشکلی که تنها این خانواده با آن روبهرو نبودند و خانوادههای بیشتر زندانیان تبعید شده با آن مواجه هستند.
پیمان عارفی به اتهام عضویت در انجمن پادشاهی ایران در سال ۱۳۸۸ دستگیر شد. او ابتدا به اعدام محکوم شد اما حکمش در دادگاه تجدید نظر به ۱۵ سال حبس در تبعید تغییر کرد. زیبا صادق زاده همسر پیمان عارفی هم به همراه او از ۲۸ فروردین ۸۸ بازداشت و در نهایت در مرداد همان سال آزاد شد.
زندانیان تبعیدی، شرایط آنها و مشکلاتی که خانوادههای آنها با آنها روبهرو هستند موضوع بحث این هفته دیدگاهها بود با حضور سه میهمان: شیرین عبادی، حقوقدان و برنده جایزه صلح نوبل، محمد حسین آغاسی، حقوقدان و وکیل مدافع پیمان عارفی که هم اکنون ساکن آمریکا است و علی عجمی، زندانی سیاسی پیشین که به زندان رجایی شهر تبعید شده بود و هم اکنون پس از آزادی در خارج از ایران به سر میبرد.
آقای آغاسی؛ شما وکیل مدافع امیررضا معروف به پیمان عارفی هستید. اتهام آقای عارفی چیست و چه شد که حکم اعدامش تقلیل یافت؟
محمد حسین آغاسی: اتهام موکل من محاربه بود و ناشی از مکاتبات و تماسهایی که با انجمن پادشاهی داشت. از طریق ایمیل. بعضا مکاتباتی کرده بود. بر اساس رهنمودهایی که به او داده بودند به اتفاق مرحوم رحمانی که پسر دایی اش بود و متاسفانه در این پرونده اعدام شد، اقداماتی کرده بودند که هیچ کدام به ثمر ننشسته بود و در دادگاهی که نزد قاضی صلواتی شعبه پانزده دادگاه انقلاب داشتیم من این مسایل را عنوان کردم. دادگاه ایشان را در ۱۱ بند مجرم شناخت و حکم اعدامش را صادر کرد. خوشبختانه در حکمی که آقای صلواتی صادر کرده بود به نحوی نگارش پیدا کرده بود که میتوانست دادگاه تجدید نظر را قانع کند و خود من هم ازش بهره برداری کردم. هر ۱۱ بندی را که بر شمرده بود نهایتا خنثی شده بود اقدامات و چون در ماده استنادی پیش بینی شده که اگر افرادی به این گروههایی که مرکزیتشان باقی هستند کمکهایی بکنند که موثر در راه منویات آنها باشد اینها محارب هستند. مفهوم مخالف این عبارت این است که اگر موثر قرار نگرفته باشد محارب نیستند. خود دادستان در پشتش نوشته بود و یکی یکی برشمرده بود و گفته بود به این علت موثر واقع نشده بود من از همین استفاده کردم و گفتم با توجه به این که هیچگونه تاثیری در اهداف و نیات آن انجمن پادشاهی که عنوان میشود، نداشته بنابراین اصولا عنوان محارب برای موکل من مصداق ندارد. اگرچه دادگاه تجدید نظر نپذیرفت که این مصداق را بردارد، اما مجاب شدند که به جای حکم اعدام مجازات حبس در تبعید را که نه در قانون است و نه در فقه، برای جرم محاربه پیشبینی شده برایش در نظر بگیرند. من این را توضیح بدهم. البته در قانون و در شرع برای جرم محاربه ۴ مجازات در نظر گرفته شده است. یک، اعدام، دو، به صلیب کشیدن، سوم، مجازات زندان، چهارم، تبعید. بنابراین مجازات حبس در تبعید موضوعی است که بنا به یک دستورالعملی که کاملا خصوصی است و در اختیار دادگاههای انقلاب پروندههای امنیتی قرار گرفته تعیین شده توسط بالاترین مقام کشور و آنها بر اساس آن و خارج از موازین قانونی این را تعیین میکنند. ولی به هر حال خانوادهاش و من راضی بودیم که او هم مانند هم پروندهایاش یعنی آقای رحمانی اعدامش تایید نشد.
خانم عبادی، میشود بیشتر برایمان درباره حکم تبعید زندان در تبعید توضیح بدهید؟ آقای آغاسی یک مقدار توضیح دادند. اصولا چه میشود که یک زندانی تبعید میشود و چقدر این در قانون برجسته است؟
شیرین عبادی: همانطور که همکارم آقای آغاسی اشاره کردند، زندان در تبعید اساسا نداریم. در نهایت برای اینکه برخی از متهمان سیاسی عقیدتی را بیشتر مجازات کنند به آنها حکم در تبعید میدهند و برخی از این احکام را فورا اجرا میکنند. مثل آقای عارفی و بعضی دیگر را به عنوان شمشیر دموکلس بالای سر آنها نگه میدارند که به محض اینکه باز صحبت از دموکراسی وحق و عدالت و آزادیخواهی کنند این حکم در تبعید را اجرا کنند. چنانکه وقتی ستار بهشتی به آن وضع فجیع زیر شکنجه جانش را از دست داد، هم بندی او وقتی که میآید شهادت میدهد او را به حبس در تبعید میفرستند و ضمنا باید اضافه کنم که آقای عبدالفتاح سلطانی، همکار من وکیل دادگستری که شهرت بینالمللی دارند به خاطر دفاع از موکلین بیگناه خودشان به ۱۳ سال حبس در تبعید محکوم شدند که خوشبختانه تحت فشار بینالمللی حبس در تبعید ایشان هنوز اجرا نشده است. زیرا به هر حال این چنین نیست که دنیا بیحساب و کتاب باشد. ولیکن این احکام که سه نمونهاش را برای شما برشمردم نشان میدهد که به صورت مضاعف زندانیانی را که میخواهند اذیت و آزار کنند به زندان در تبعید محکوم میکنند.
آقای عجمی، شما پیش از این خودتان به زندان رجایی شهر تبعید شده بودید. یک مقدار از شرایطی که داشتید برای ما بگویید. چه شد که شما تبعید شدید از تهران به زندان رجایی شهر و چه وضعیتی داشت حکمتان؟
علی عجمی: علاوه بر مواردی که گفته شد درباره احکام محاربه و زندانهای در تبعید، در مورد خود من به این شکل بود که در حکم اولیه اصلا تبعید نبود. ۴ سال زندان بود. در دادگاه تجدید نظر حکم ۴ سال زندان ۲ سال و بعد تبعید به زندان رجایی شهر هم به آن اضافه شد… در متن حکم. طبیعی است اولین چیزی که خودم قبل از تبعید فکر میکردم تفاوت چندانی ندارد. هر دو زندان هستند. ولی به محض اینکه حتی به در ورودی زندان رجایی شهر منتقل شدم متوجه شدم که کاملا خصلت تنبیهی دارد و شرایط از زمین تا آسمان متفاوت است. کاملا. خیلی بدتر است. زندان رجایی شهر از برخورد نگهبانان در بدو ورود گرفته تا شرایط صنفی زندان، وضع ملاقاتها، وضعیت روحی زندان، همبندیهایی که قرار است شما با آنها در ارتباط باشید، پرسنل زندان... کاملا بدتر است. به نحوی که من بارها هم در خود زندان رجایی شهر و هم بعد از آزادی گفتم با اینکه فاصلهای نباشد بین زندان اوین تهران و زندان رجایی شهر کرج، من حاضر بودم دو سال دیگر در زندان اوین بمانم ولی یک سال را در زندان رجایی شهر نباشم. به دلیل این که آن جا مریض شدم. رسیدگی خیلی کم بود و وضعیت ملاقات خیلی بد بود. مخصوصا اینکه من چون خودم هم حقوق خواندم به قول اساتید من که اینجا هستند این خلاف اصل فردی بودن مجازات بود. یعنی مجازات بیش از من بر خانواده من اعمال میشد به دلیل اینکه نتوانستند به ملاقات بیایند. در این اتفاق اخیری هم که افتاد ما این را دیدیم باز مجازات را بیش از خودش خانوادهاش تحمل کردند.
آقای عجمی، اتهام شما چه بود؟
تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی.
در این مدتی که در زندان رجایی شهر بودید خانوادهتان به طور مرتب میتوانستند بیایند دیدن شما یا با مشکلاتی مواجه بودند؟
نه. قطعا با مشکلات مواجه بودند به دلیل این که راه دورتر میشد و باید به شکلی میآمدند که شب را اینجا میماندند. و یا باید به این شکل میآمدند که برادرم از تهران تا کرج رانندگی میکرد که این خیلی خطرناک بود و خودم راضی نبودم و خانوادهام راضی نبود. ضمن این که زندان رجایی شهر ملاقات زنانه مردانه بود. یعنی تفکیک جنسیتی بود. به این شکل که مادرم به تنهایی نمیتوانست بیاید. و یک هفته اگر مادرم و برادرم میآمدند مادرم میتوانست بیاید داخل و برادرم نمیتوانست بیاید. و هفته دیگر برادرم باید به تنهایی میآمد. به همین دلیل من شاید در کل مدت یک سالی که در زندان رجایی شهر بودم بیش از دو بار نتوانستم مادرم را ملاقات کنم. آن هم نه به شکل حضوری. ضمن این که برخورد و بازرسی با ملاقات کنندهها در زندان رجایی شهر به شکلی بود که چندین بار صدای خانوادهها را درآورد و خیلی اصلا عطای آن ملاقات را به لقایش میبخشیدند.
آقای عجمی، بازهم در مورد تجربیاتتان در تبعید در زندان با شما صحبت میکنیم. الان سئوالی که میخواهم بکنم از آقای آغاسی است. آقای آغاسی بعضا دیده شده که خانوادههای زندانیان سیاسی با مشکلات و سختیهای زیادی روبهرو میشوند. مثلا برای دیدن فرزندانشان که زندانی هستند مصافتهای طولانی را باید طی کنند. بعضی از فعالان حقوق بشر معتقدند که این به نوعی ظلم مضاعف به خانوادهها است و خانوادههای زندانیان سیاسی در فشار بیشتری هستند. در بین موکلان شما چنین چیزی را دیدید و اصولا نظرتان در این مورد چیست در مورد خانوادهها؟
حتی قبل از اینکه این مشکل مطرح شود و لمس شود زمانی که آقای عارفی برایش مجازات حبس در تبعید تعیین شد، البته در ابتدا ما [به دلیل] آن خوشی و سرخوشی که داشتیم توجهی به این قضیه نکردیم. ولی بعد از یک هفته مراجعاتی داشتم حتی به قسمت اجرای احکام. جالب اینجاست. متاسفم از اینکه این پیش بینی را کردم. گفتم که اینها مجبورند که فاصله زیادی را طی کنند برای ملاقات این جوان به خصوص که خدا رحمت کند خانمش، واقعا به نحو بسیار... نمیتوانم توصیف کنم... چشمگیری همسرش را دوست داشت. عاشقانه او را دوست داشت. گریههای این مادر و دختر را من مکرر دیدم. به خصوص زمانی که حکم اعدام صادر شده بود، قبل از این که این حکم نقض شود، اظهار کردند که ممکن است خطری داشته باشد برای اینها و در جاده اتفاقی برایشان بیافتد و چه کسی میتواند جوابگو باشد. ولی یک لبخندی میزدند هر یک از آن دوستان وحضرات و موضوع را نادیده میگرفتند. میگفتند حکم صادر شده و باید اجرا شود. زمانی که من ایران بودم این حکم اجرا نشده بود. نه اینکه بخواهم ادعا کنم کاری میتوانستم بکنم. وی متاسفانه با بیرون آمدن من از کشور دیگر این حکم هم اجرا شد و اینها هم شاید دسترسی به کسی نداشتند که کاری برایشان بکند. اما من هم مثل آقای عجمی معتقدم که این مجازات از جنبه فردی وشخصی آن تبدیل میشود به یک مجازات جمعی برای خانوادههای محکوم. خانواده کسی که محکوم شده. صدای من اگر شنیده میشود توجه داشته باشند که این مجازاتی که خارج از راه و روش قانونی دارد اعمال میشود و صرفا بر اساس یک دستورالعمل است آثار بسیار بسیار مصیبت بار ممکن است داشته باشد. شما حساب کنید یک زن جوان پا شود از تهران بخواهد یک مسیر بسیار طولانی برود. حالا البته این خانم موکل من با مادر موکل من میرفتند. ولی هستند زنهایی که تنها باید این مسیر را طی کنند و چه احتمالاتی را میشود پیش بینی کرد. من هم با سرکار خانم شیرین عبادی و آقای عجمی صد در صد موافق هستم که این تصمیم تصمیمی است که مجازات فردی را تبدیل میکند به مجازات جمعی.
آقای عجمی، در مورد تجربیاتتان گفتید در زمانی که در تبعید بودید در زندان رجایی شهر. آیا در بین همسلولیهایتان کسی بود که مصافت طولانیتری را باید طی میکرد... از خانواده شما طولانی تر است منظورم... که تبعید شده بود به زندان رجایی شهر و خانوادهاش در شهر دیگر بودند؟ در مورد تجربیاتی از این دست برای ما بگویید.
قطعا بوده است. ما کسانی داشتیم که پنج سال بود هیچ ملاقاتی نداشتند. خانوادهاش باید از کردستان میآمدند. او نمیتوانست بچههایش را در کردستان تنها بگذارد و ترجیح میداد نیاید ملاقات. کسانی داشتیم از بندرعباس بودند. از کردستان بودند. از لرستان بودند. در تمام مدت زندان رجایی شهر به جرات میتوانم بگویم الان بیش از ۲۰ نفر هستند که ملاقاتی ندارند. در واقع امکان این که خانوادهاشان بتوانند بیایند ملاقات، چه به لحاظ هزینه و چه به لحاظ بحثهای اجرایی اش... این امکان را نداشتند. بله، شرایط شان خیلی بدتر از من بود.
در روحیه این زندانیها چه تاثیری میگذارد این قضیه؟
قطعا تاثیر میگذارد. یک مقایسه کنم با زندان اوین. گرچه هر دو زندان هستند. در زندان رجایی شهر شرایط روحیشان خوب نبود. اغلب شان ملاقاتی نداشتند. خانوادهشان را نمیتوانستند ببینند. خیلی تاثیر دارد. من خودم همیشه دنبال یک فرصت بودم که در مورد بقیه زندانها به جز این صحبت کنم. در مورد شرایطشان و الان هم به همین دلیل این جا هستم.
خانم عبادی، چقدر ما میتوانیم امیدوار باشیم که این وضعیت بهبود پیدا کند. با توجه به منشور حقوق شهروندی که جدیدا از سوی دولت آقای روحانی تدوین شده... آیا در مورد زندانیان سیاسی و خانوادههایشان تغییری اصولا دیده میشود و میشود امیدوار بود که وضعیتشان بهبود پیدا کند؟
من قبل از اینکه به این سئوال شما پاسخ بدهم باید به یک نکته اشاره کنم و آن این است که وقتی که شخصی که به یک اتهام سیاسی و عقیدتی دستگیر میشود اولین کاری که ماموران وزارت اطلاعات میکنند این است که خانواده او را مرعوب میکنند که صحبت نکنند و همواره وعده میدهند که اگر صحبت نکنید وضعیت بهتر میشود و اگر صحبت میکنید فلان بلا سر شما میآید مثلا پسرتان اخراج میشود یا دخترتان دستگیر میشود و یا سایر امور. به همین دلیل تعدادی سکوت میکنند. آنچه آقای عجمی به درستی اشاره کردند این وضعیت به خاطر این تشدید میشود وضعیت زندانیان که خانوادهها سکوت میکنند. بنابراین من اعلام میکنم که مردم نباید از ماموران امنیتی بترسند؛ این ترس باعث تجری آنها میشود و آنها به کارهای خلاف قانون شان بیشتر ادامه میدهند. اما در مورد حقوق شهروند. آنچه که به عنوان حقوق شهروندی به نظرخواهی گذاشتهاند در حقیقت اختراع دوباره چرخ است. حقوق شهروندی در زمان آقای خاتمی در مجلس ششم تصویب شد و علاوه بر آن در قانون اساسی در فصل ملت به حقوقی اشاره شده که هیچیک از اینها متاسفانه اجرا نمیشود. از جمله اینکه هیچکس را نباید تحت شکنجه قرار داد که میبینیم که شکنجه به اقرار افرادی که تحت شکنجه بودند و بارها نامه نوشتند وجود دارد اما کسی رسیدگی نکرده است. در همان حقوق شهروندی که الان وجود دارد قید شده که هیچکس را برخلاف قانون و بدون محاکمه نمیشود بازداشت کرد که میبینیم میکنند. نمونهاش آقای موسوی و کروبی و خانم رهنورد است که کجا اینها محاکمه شدهاند. یا اینکه در همین حقوق شهروندی که به نظرخواهی گذاشته شده که تکرار دوباره همان قوانین است به صورت ضعیفتر و بدون ضمانت اجرایی. بایستی اضافه کنم که احترام به قانون همیشه مورد تاکید قانون اساسی جمهوری اسلامی هم بوده. اما مشکل ما با حکومت این است که در حالتی که مامورین حکومت به ویژه ماموران امنیتی توقع دارند که شهروندان کلیه قوانین را رعایت کنند اما خودشان آنها را رعایت نمیکنند. در حقیقت چالش اجتماعی ما از این جا سرچشمه میگیرد که حکومت حاضر نیست قوانینی که خودش تصویب کرده اجرا کند. یک نمونهاش همان زندان در تبعید است که موضوع بحث امروز ماست.
آقای آغاسی، برای جمعبندی صحبتی دارید؟
من در پایان این مطالب اجازه بدهید فقط تکرار کنم که اگر کسانی هستند که صدای من را میشنوند و احیانا به گوش متصدیان حاکمیت میتوانند برسانند باید عرض کنم که اگر قصد مساعدت به متهمی که متهم است به محاربه دارید، به جای این که مجازات حبس در تبعید را تجویز کنید بهتر است یکی از دو مجازات سوم و چهارم را تجویز کنید و نه هر دو مجازات را. این نه به مصلحت جامعه است و نه باعث خوشنامی شما خواهد بود.
آیا اصلا آماری داریم از زندانیان تبعیدی، آقای آغاسی، خانم عبادی، شما آماری میدانید از این زندانیان؟
محمد حسین آغاسی: من متاسفانه نمیدانم. شاید خانم عبادی بدانند.
شیرین عبادی: یکی از مشکلات قوه قضاییه این است که هرگز تعداد زندانیان را اعلام نمیکنند و همانطور که گفتم چون برخی از خانوادهها را مورد ارعاب قرار میدهند آنها هم صحبتی نمیکنند و در نتیجه میزان دقیق مشخص نیست و تعدادی که ما اعلام میکنیم و میدانیم عددی است که از روی اسامی افرادی که خانوادهشان حاضر شدند صحبت کنند یا نامشان در سایتهای مختلف آمده آنها را حساب می کنیم. من میتوانم بگویم که مسلما بیش از ۵۰۰ نفرند.
خیلی متشکرم. آقای عجمی شما چیزی میخواهید به بحث اضافه کنید؟
من فقط یک نکته اضافه کنم و آن این است که علاوه بر مواردی که در قانون و مواد قانونی متن حکم ذکر شده مجازات تبعید، یک مجازات تبعید دیگر هم هست که اسم انتقال روی آن میگذارند و در واقع در حکم و ربطی به حکم اتهام زندانی ندارد و رسما از سوی خود سازمان زندانها اعمال میشود به عنوان مجازات تنبیهی، که حالا ممکن است بعدا امضای قاضی را بگیرند. چیزی که الان بعد از ۸۸ خیلی معمول شد مثل آقای احمد زیدآبادی که تنبیهی منتقل شد، آقای بهمن امویی، آقای مجید توکلی و... این نه در حکم آمده و نه ربطی به اتهام دارد و راسا سازمان زندانها این را در نظر میگیرد.
آزاده هبوط - ملبورن - استرالیا
الهی . گل بگیرند در این مجلس و دهن حکومت کثیف
سه شنبه 3 دي 1392 - 09:31
persiangulf2535 - لندن - انگلیس
این اخوندهایه بی وجدان تاوان این همه ظلم رو چجوری میخوان بدن.
سه شنبه 3 دي 1392 - 11:43