مُهر باطل شد جمهوری اسلامی بر اساس جمهوری اسلامی
دکتر بهروز بهبودی
حکومت بهتر از هرکسی می داند که جنبش مردمی زنده است به همین دلیل بازی های ایذایی را برای انصراف و بی تفاوت کردن آنها شروع کرده است. اما مردم هم باید حرکت بعدی خود را تغییر دهند. اگر حکومت منتظر اعتراض و یا سوال مردم از فردای پس از انتخابات بود، اکنون عمل شورای نگهبان زمینه اتحاد آنها را برای به پرسش کشیدن حکومت دیکتاتوری فراهم کرده است ...
بهروز بهبودی
از تمام کسانی که برای انتخابات ثبت نام کرده بودند تنها هشت نفر از فیلتر گذشتند به یک دلیل آشکار؛ همان دلیلی که باعث شد من در هفته های گذشته مردم را به حضور در انتخابات دعوت کنم و این دعوت اگرچه سوءتفاهم های فراوانی را در میان مخاطبانم درباره من به وجود آورد، اما عملکرد شورای نگهبان نشان داد پافشاری ام بر حضور مردم اشتباه نبوده است. جمهوری اسلامی اگرچه هیچ اعتباری برای مردم قائل نیست همواره در یک وضعیت متناقض به وجود آنها نیازمند بوده است زیرا این رژیم همواره می خواسته خود را دموکراتیک نشان بدهد و برای این ظاهرنمایی که از اساس با ماهیتش تفاوت دارد مجبور شده است که از برگ مردم در جهت نشان دادن مشروعیت خود استفاده کند. جمهوری اسلامی مردم را تنها برای مشروعیت دادن به خود می خواهد اما سخن من در هفته های گذشته این بوده که وقتی به دلیل همین ماهیت متناقض، روزنه ای بسیار کوچک برای مردم باز می شود، روزنه ای که به وسیله آن می توانند خواب رژیم را آشفته کنند، چرا از فرصت ها استفاده نکنند؟
نکته مهم دیگر آنکه این روزها نوشته های فراوانی در مظلومیت هاشمی نوشته شده است و می شود و در آشفته بازار فعلی همه او را ناجی مردم و کشور می دانستند و می دانند. اگر واقعا مردم در صورت تایید رفسنجانی بنا به تشخیص خود به او رای می دادند رایشان مورد احترام بود زیرا دموکراسی هم جز این نمی خواهد. اما حالا که رفسنجانی هم به سرنوشت دیگران دچار شده است، نشستن و گریه و زاری کردن کاری نامعقول است. هاشمی رفسنجانی که امروز یکی از قربانیان شورای نگهبان لقب گرفته، خود در به وجود آمدن این شرایط مقصر بوده است. او مهمترین نقش را در نشاندن خامنه ای بر مسند قدرت داشت و فکر نمی کرد که چاقو دسته اش را ببرد اما برید. رفسنجانی امروز تقاص کرده های خود در سال های گذشته بخصوص در دهه اول انقلاب را پس می دهد. او هم به سرنوشت کسانی دچار آمده که خامنه ای برای حفظ نظام، آنها را از سر راه خود کنار زد و پیش از این مقتدایش خمینی هم با مخالفان چنین کرده بود.
به راستی باید پرسید تیغ نظارت استصوابی که امروز گلوی هاشمی را هم بریده، چرا و به چه علتی در دوره خامنه ای تیز شد. امثال رفسنجانی باید دلیل این مسئله را بهتر بدانند بنابراین غصه خوردن و نشستن به پای کسی که خود نیز در به وجود آمدن اوضاع امروز به هر حال مقصر بوده، کاری درست نیست.
شورای نگهبان هم البته نشان داد در آشفته بازار فعلی، وقاحت را به حد اعلای خود رسانده و مهندسی ای که امثال علی سعیدی نماینده رهبری در سپاه پیشتر از آن سخن گفته بودند این بار پیش از انتخابات انجام داد. شورای نگهبان با رد صلاحیت های اخیر خیال خود را از حضور مردم جمع کرد. اگرچه به نظر من این کار باز در راستای سیاستی است که در جمهوری اسلامی باب بوده است. حکومت می خواهد ببیند واکنش مردم نسبت به این تصفیه ها چیست. بخشی از مهندسی انتخابات در این دوره به این موضوع اختصاص دارد که سرکوبگران با آگاهی از میزان حضور مردم و نوع واکنش آنها برای سرکوب و دفع سریعتر خطرات آماده تر باشند. آنها می خواهند بدانند نتیجه سرکوب های چهار سال پیش در انتخابات امسال چیست. افزون بر این نتایج را هم از همین الآن به دلخواه خود رقم بزنند.
حکومت بهتر از هرکسی می داند که جنبش مردمی زنده است به همین دلیل بازی های ایذایی را برای انصراف و بی تفاوت کردن آنها شروع کرده است. اما مردم هم باید حرکت بعدی خود را تغییر دهند. اگر حکومت منتظر اعتراض و یا سوال مردم از فردای پس از انتخابات بود، اکنون عمل شورای نگهبان زمینه اتحاد آنها را برای به پرسش کشیدن حکومت دیکتاتوری فراهم کرده است. تنوع ها و تکثرهای قومی و دینی باید به وحدت برسد. اختلاف نظرها چه در داخل و چه در خارج باید به کناری نهاده شود. مردم باید از پیرمردانی که یک پایشان بر لبه گور است بپرسند به چه مناسبتی از طرف آنها تصمیم گرفته اند و خود را قیم آنها فرض کرده اند. مردم باید به این خود قیم پنداران بفهمانند بصیرت آنها در انتخاب اعجوبه ای به نام احمدی نژاد و به بازی گرفتن اعتقادات مردم با معجزه خواندن آن انتخاب ( بخوانید انتصاب) ، منجر به سقوط کشور شده است. در این میان که به هزار و یک دلیل دست اپوزیسیون خارج بازتر از داخلی هاست، اپوزیسیون خارج از کشور هم باید کوشش های خود را بیشتر کند. با نشستن، فحش دادن به رژیم و دعوت از مردم برای در خانه ماندن هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.
به یقین خود قیم پندارن بی بهره از عقل و هوش تنها با آتشفشان اعتراض های مردمی بساط گستاخی های خود را جمع خواهند کرد. آنچه همه این سالخوردگان بازنشسته و ورشکسته را اینگونه در توهین به شعور و آگاهی مردم گستاخ کرده، تنها فرض بی تفاوتی مردم است. آنها در همه این سال ها کوشیده اند تا مردم را بی تفاوت کنند و بعد با خیالی آسوده به شعور آنها توهین نمایند.
اگر امثال جنتی و مصباح یزدی مردم و حقوق آنها را به هیچ می گیرند تنها به این دلیل است که مردم خود از حقشان دفاعی نکرده و پشت همدیگر را خالی کرده اند. اگر در ماجرای سال 88 مردم در همه شهرها و روستاها از معترضان در شهرهای بزرگ حمایت می کردند و اپوزیسیون خارج هم به مانند بازوی مردم عمل می کرد آیا سرنوشت مردم ایران همچنان دچار بودن به فلاکتی به نام جمهوری اسلامی بود؟
خامنه ای در سیاست خارجی اش کوتاه نیامدن را تجربه کرده است. او به این باور رسیده که اگر در برابر یکی از خواسته های جهانی کوتاه بیاید باید در برابر خواسته های دیگر هم همین کار را بکند. به همین دلیل سیاست خود را بر پایه تهاجم و لجبازی استوار کرده است. کشورهای دنیا هم از قِبَلِ این سیاست منفعت های فراوانی برده اند و می برند. خامنه ای در داخل هم همین سیاست را دنبال می کند. او می داند اگر امروز در مقابل خواست مردم کوتاه بیاید فردا خواسته های آنها بیشتر می شود بنابراین از ترس حضور مطالبه محور مردم و ترس از جنبش اعتراضی پس از انتخابات حتی تن به مُهر باطل شد بر اصل و اساس نظام با رد صلاحیت ها می دهد. اما آیا مردم هم مثل کشورهای دنیا از سکوت خود منفعت می برند یا با این کار ریشه های استبداد را مستحکم تر می کنند؟ آیا وقت آن نرسیده است که اپوزیسیون خارج از کشور با زیاد کردن ارتباطات خود با مردم در داخل و نیز ایجاد ارتباطات وسیع با مجامع بین المللی به آنچه توهین به بشریت در ایران خوانده می شود، پایان دهد؟ اگر سیاست داخل و خارج خامنه ای مشابه است مردم و مخالفان نمی توانند و نباید سیاست یک بام و دو هوای کشورهای دنیا را دنبال کنند چون روزگارشان سیاه تر از این خواهد شد.
اگر خامنه ای معتقد است بهترین دفاع حمله است مردم هم باید چنین کنند. شورای نگهبان با مهندسی انتخابات می خواهد حضور و هجوم مردم را خنثی کند. تا دیر نشده مردم باید با اتحاد خود به دیکتاتورها نشان دهند نهضت آنها هنوز زنده است و اجازه نخواهند داد خفاش های خون آشام نور دموکراسی را از آنها دریغ کنند. خفاش ها با نور میانه ای ندارند. برای از بین بردن این شب همگان
در داخل و خارج باید دست به کار شوند وگرنه کشورهای دنیا و حکومت دیکتاتوری که از همدیگر منفعت های فراوان می برند دلی برای آنها نمی سوزانند و نخواهند سوزاند.
بهروز بهبودی
ونکوور – شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۲