۱۳ خانهای که حبسخانه شد - 2
از قرن هفدهم میلادی که گالیله به جرم گرد دانستن زمین به حبس خانگی رفت، تاریخ شاهد محاکمههای زیادی شبیه دادگاه تفتیش عقاید گالیله بوده است.
بعضی زندانیان حتی فرصت محاکمه و دفاع هم نداشتند. بسیاری مانند رئیسجمهوری پیشین تونس، رئیسجمهوری سابق اندونزی و آیتالله محمدکاظم شریتعمداری مرجع شیعیان، در بستر بیماری و پشت دیوارهای خانه خود از دنیا رفتند؛ خانهای که برایشان حبسخانه شده بود.
در ایران پیش از انقلاب، حکم نوشته و نانوشته حبس خانگی تقریبا وجود نداشت، جز محمد مصدق که تبعید او به روستایی کوچک، بیشتر شبیه حبسی خانگی بود. تاریخ ۳۴ ساله پس از انقلاب اسلامی اما به وفور شاهد خانههایی بود که سران احزاب چپ و نویسندگان روشنفکر، بدون حکم قضایی در آن محبوس شدند.
این مجموعه نگاهی است به پیشینه و دلایل حبس خانگی ۱۳ نفر از چهرههای مشهور معاصر ایران و جهان که خانه، زندانشان شد.
ندا سانیچ
بیبیسی
احمد بن بلا
نام احمد بنبلا، متولد ۱۲۹۵ شمسی (۱۹۱۶) با نبرد استقلال الجزایر گره خورده است.
او که خود در ارتش فرانسه خدمت و در تیم فوتبال آنها بازی کرده بود، سازمان مخفی نظامی را برای استقلال الجزایر از فرانسه تشکیل داد. قاچاق سلاح به الجزایر برای مبارزه با فرانسویان و تلاشهای استقلالطلبانه باعث شد بهار ۱۳۲۰ به هشت سال زندان محکوم شود.
آقای بنبلا اما دو سال بعد از زندان فرار کرد و به تونس و سپس مصر گریخت. در نهایت تلاشهایش به ثمر نشست و یک سال بعد از استقلال الجزایر در سال ۱۳۴۱ شمسی اولین رئیس جمهوری الجزایر شد.
مهرماه ۱۳۴۲ الجزایر به عنوان صد و نهمین کشور جهان در فهرست سازمان ملل متحد ثبت شد. محبوبیت احمد بنبلا بعد از استقلال الجزایر بین مردم چند برابر شده بود.
سه سال بعد اما ورق برگشت و توسط کلنل هواری بومدین فرمانده ارتش الجزایر برکنار شد.
بعد از برکناری، احمد بن بلا بیش از ۱۳ سال بدون محاکمه در زندان و حبس خانگی بود تا زمانی که بعد از مرگ هواری بومدین، به سوئیس تبعید شد. ۱۰ سال در سوئیس زندگی کرد و سپس به کشورش بازگشت.
او بهار امسال بر اثر بیماری در سن ۹۵ سالگی در گذشت؛ زمانی که الجزایر پنجاهمین سال استقلال از فرانسه را جشن میگرفت.
حبیب بورقیبه
زینالعابدین بنعلی، رئیسجمهوری پیشین تونس (وسط) و همسرش لیلا در بازدید از حبیب بورقیبه در بیمارستان نظامی. فروردین ۱۳۷۹. آقای بنعلی یک دهه بعد خود بعد از اعتراضهای بهار عربی مجبور به کنارهگیری شد
حبیب بورقیبه معروف به 'مجاهد کبیر' پدر جنبش استقلال طلبی تونس است.
تاریخ دقیق تولدش مشخص نیست اما به روایتی او ۱۳۱۸ هجری قمری یا ۱۹۰۰ میلادی به دنیا آمد. آقای بورقیبه در جوانی برای تحصیل در حقوق و علوم سیاسی به فرانسه رفت. کشوری که هم در آن تحصیل کرد هم در مجموع ۱۱ سال عمرش را در زندانهای آن گذراند.
۲۹ اسفند ۱۳۳۴ تونس به طور رسمی از فرانسه مستقل شد و بعد از آن با تشکیل حکومتی مستقل حبیب بورقیبه نخست وزیر شد. یک سال بعد با تبدیل تونس به کشوری جمهوری، آقای بورقیبه نخستین رئیس جمهوری این کشور شد. ریاستی که سه دهه طول کشید.
در تاریخ تونس او را با مصطفی کمال آتاتورک در ترکیه مقایسه میکنند. بورقیبه که به جامعه مدنی غرب اعتقاد داشت سعی کرد با حذف حجاب، دادن حق رأی به زنان، ممنوعیت چندهمسری، تغییر قانون طلاق و حذف دادگاههای شرعی جامعه تونس را متحول کند.
با گسترش بحران های سیاسی داخلی، زین العابدین بنعلی نخست وزیری که تازه روی کار آمده بود آقای بورقیبه را آبان ماه ۱۳۶۶ از ریاست جمهوری عزل کرد. مجسمه و خیابانی به نام او در قلب تونس باقی ماند اما خود او به زادگاهش در ۱۶۰ کیلومتری شهر تونس تبعید و در خانه ای بزرگ محبوس شد. تا ۱۳ سال بعد که فروردین ۱۳۷۹ سال ۲۰۰۰ میلادی در همان مکان درگذشت.
آگوستو پینوشه
رهبر نظامی شیلی که متهم به قتل هزاران نفر در جریان کودتای شیلی بود، بعد از چندبار لغو حکم دادگاه در نهایت تنها حدود یک ماه در حبس خانگی به سر برد.
قاضی شیلی که مدتها دنبال بازداشت آقای پینوشه بود در نهایت پاییز ۱۳۸۵ ژنرال پینوشه را به اتهام قتل یک شهروند شیلیایی و ناپدیدشدن نه نفر دیگر در حصر خانگی قرار داد.
این اتهامات به عملیات «کاروان مرگ» بر میگشت که در یک عملیات نظامی، مخالفان دولت از میان برداشته میشدند.
چند روز پیش از مرگ او در سن ۹۱ سالگی خانوادهاش برای درمان درخواست کردند حکم حبس خانگی او لغو شود.
آگوستو پینوشه تابستان ۱۳۵۲ یا ۱۹۷۳ میلادی در کودتایی علیه دولت منتخب سالوادور آلنده، رییس جمهوری چپگرای شیلی به قدرت رسید و ۱۷ سال در رأس قدرت بود.. در دوران حکومت او بیش از ۳ هزار نفر کشته یا ناپدید شدند.
هنوز با گذشت چهار دهه از کودتای شیلی، مادران عزادار در این کشور به دنبال یافتن بقایایی فرزندان خود هستند که مشخص نیست چطور ناپدید شدهاند.
پینوشه ۲۰ آذر ۱۳۸۵ در بیمارستانی در سانتیاگو پایتخت شیلی در گذشت.
آنگسان سوچی
آنگسان سوچی، همسرش مایکل اریس و پسر اول آنها در لندن، سال ۱۳۵۲
خرداد ۱۳۶۸ در سال ۱۹۸۹ میلادی آنگسان سوچی رهبر سیاسی و فعال حقوق بشر توسط حکومت نظامی برمه در خانه زندانی شد. آبان ۱۳۸۹ که از زندان خانگی آزاد شد در مجموع بیشتر دو دهه آخر عمر خود را در حبس خانگی گذرانده بود.
حزب او یک سال بعد از شروع حبس خانگی در انتخابات برنده شد. در نتیجه انتخابات خانم سوچی باید نخستوزیر منتخب برمه میشد، اما در حبس خانگی راه به جایی نبرد.
سال بعد از پیروزی در انتخابات او برنده جایزه صلح نوبل شد که اجازه نیافت برای دریافت جایزه از کشور خارج شود و پسرش به جای او جایزه را از کمیته صلح نوبل دریافت کرد. او در لندن درس خواند و ازدواج کرد. همسرش که سرطان داشت نتوانست ویزای ورود به برمه را بگیرد. دولت برمه به طور موقت حبس خانگی خانم سوچی را لغو کرد اما او که میدانست ممکن است راه برگشتی نباشد، حاضر نشد برای آخرین وداع با همسر از برمه خارج شود.
در طول سالهای زندان هواداران خانم سوچی گاهی پشت در خانه او جمع میشدند و برایش گل و هدیه میآوردند.
او آبان ۱۳۸۹ توسط دولت جدید برمه از حبس خانگی آزاد شد. دولتی که سعی دارد فضای سیاسی برمه را متحول کند. حزب خانم سوچی فروردین امسال بعد از دو دهه سرکوبی در انتخابات میان دورهای برمه برنده شد.
آنگسان سوچی به نماد مقاومت مسالمتآمیز در برابر استبداد تبدیل شده است.
احمد سوکارنو
بعد از نزدیک به چهل سال مبارزه سیاسی و به جاگذاشتن تاثیر شگرف در فرهنگ و سیاست اندونزی، احمد سوکارنو که از بنیانگذاران جمهوری اندونزی و نخستین رئیسجمهوری این کشور بود، سالهای پایانی زندگیاش را در حبس خانگی گذراند.
احمد سوکارنو که نام اصلیاش کوسنو سوسوردیهاردیو بود در ۲۵ سالگی به جنبش ملیگرایی پیوست و یک سال بعد یعنی در سال ۱۳۰۶ شمسی و ۱۹۲۷ میلادی همراه با گروهی از دوستان و همفکران، "اتحادیه ملیگرایان اندونزی" را تشکیل داد و به رهبری این حزب که مشی ضدامپریالیستی، ضدسرمایهداری داشت برگزیده شد.
دو سال بعد بازداشت شد و یک سال را در زندان گذراند. او بار دیگر در سال ۱۳۱۲ در جاکارتا به دست پلیس هلند بازداشت شد و حدود ۱۲ سال تا زمانی که اندونزی به اشغال ژاپن درآمد، در زندان ماند.
احمد سوکارنو بعد از آزادی از زندان به خدمت ژاپنیها درآمد و عملا فرماندار اندونزی تحت اشغال ژاپن شد. سه روز بعد از تسلیم ژاپن در جنگ جهانی دوم، یعنی در ۱۸ اوت ۱۹۴۵ یا ۲۷ مرداد ۱۳۲۴ سوکارنو رسما تشکیل جمهوری اندونزی به عنوان کشوری مستقل را اعلام کرد. بعد از جنگ جهانی دوم، نیروهای بریتانیا وارد اندونزی شده و بخشهایی از این کشور را مجددا به سلطه استعمار هلند بازگرداند که منجر به ناآرامیها و درگیریهای طولانی شد؛ تا نهایتا پنج سال بعد در سال ۱۳۲۹، اندونزی توانست استقلال کامل و واقعی به دست آرد و احمد سوکارنو به عنوان "پدر ملت" شناخته شود.
تیرماه ۱۳۴۲، مجلس اندونزی که از سوکارنو حرفشنوی کامل داشت، او را به عنوان رئیسجمهوری مادامالعمر کشور تعیین کرد.
اما سرنوشت ریاستجمهوری سوکارنو قرار بود به گونه دیگری رقم بخورد. در سحرگاه اول اکتبر ۱۹۶۵ یا ۱۳۴۴ شمسی، گروهی از افسران گارد ریاست جمهوری، شش نفر از ژنرالهای ارشد ارتش را از رختخواب بیرون کشیده و به قتل رساندند و این آغاز کودتایی بود که بعدها به "جنبش ۳۰ سپتامبر" موسوم شد. افسران کودتاچی، خود را کمونیست و حامی سوکارنو معرفی کردند و گفتند هدفشان خنثی کردن کودتایی بوده که گروهی دیگر از نظامیان در تدارکش بودند.
فردای آن روز، یک ژنرال دیگر ارتش به نام حاج محمد سوهارتو پایگاه هوایی تحت اشغال کودتاچیان را اشغال و به غائله پایان داد. این کودتا، جایگاه سوکارنو در صحنه سیاسی اندونزی را به شدت تضعیف کرد. رقابتهای سیاسی بین کمونیستها و مسلمانان که هر دو از ستونهای اصلی حفظ سوکارنو در قدرت بودند بالا گرفت و موج تشنج و ناآرامی سیاسی تا دو سال بعد ادامه داشت.
۲۱ اسفند ۱۳۴۵، شورای مشورتی خلق یا مجلس اندونزی، به خلع سوکارنو از ریاست جمهوری رای داد و نقطه پایانی گذاشت بر چهار دهه فعالیت سیاسی مردی که زمانی پدر ملت شناخته میشد.
سوکارنو ۳۱ خرداد ۱۳۴۹، بعد حدود سه سال حبس خانگی، در خانه خود در جاکارتا درگذشت.
نیکیتا خروشچف
نیکیتا سرگیویچ خروشچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی از شهریور ۱۳۳۲ تا مهرماه ۱۳۴۳، جانشین ژوزف استالین بود. در دوران رهبری او، دیوار برلین ساخته شد و انتقال موشکهای بالستیک هستهای روسیه به کوبا، بحران موشکی کوبا را به راه انداخت که جهان را تا آستانه یک جنگ هستهای پیش برد.
رهبری خروشچف، در داخل روسیه با تنشهایی همراه بود. نقطه آغاز اختلافها سخنرانی محرمانهاش در بیستمین کنگره حزب کمونیست بود.
نیکیتا خروشچف در این سخنرانی از دیکتاتوری استالین، کشتار مخالفان و فضای وحشتی که او ایجاد کرده بود انتقاد کرد و کارهای او را خلاف تعالیم مارکسیسم و آموزههای لنین خواند.
این سخنرانی آغاز اصلاحاتی شد که به استالینزدایی مشهور است. برنامه خروشچف بالابردن سطح زندگی مردم و حمایت از صنایع بود. فرستادن اسپوتنیک ۱ به مدار زمین، به عنوان اولین ماهواره تاریخ و پیشرفت صنایع فضایی روسیه حاصل این حمایتها بود.
اما اصلاحات خروشچف، در مجموع موفقیت آمیز نبود. مخصوصا برنامههای کشاورزی او برای ایجاد روستاهای مصنوعی شکست خورد. از طرفی سیاست خارجی خروشچف، از جمله نحوه پایان بحران کوبا، به نظر سران حزب کمونیست، برای روسیه تحقیرآمیز بود.
خروشچف به طور غیر منتظره در ۷۰ سالگی اعلام بازنشستگی کرد. یا در واقع توسط مخالفانش به رهبری لئونید برژنف مجبور به بازنشستگی از حزب کمونیست شد. در هفت سال آخر عمر، رفت و آمدهای او به شدت کنترل میشد. با آنکه رسما زندانی نبود اما عملا توسط حزب کمونیست در خانهاش حصر شده بود. خاطراتی که او در سالهای پایانی نوشته بود در روسیه اجاره انتشار نیافت.
سرانجام ۲۰ شهریور ۱۳۵۰ در سن ۷۷ سالگی درگذشت اما تشیع جنازهاش بدون مراسم رسمی و با محدودیت انجام شد و حکومت اجازه نداد پیکرش به رسم معمول در کاخ کرملین دفن شود.