گزینه احمدینژاد: پایان بگم بگم یا سوزاندن مهرههای آیت الله خامنهای
پارسا پیلتن
بی بی سی
در فاصله چهار ماه تا یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، بازداشت ناگهانی سعید مرتضوی، رئیس سازمان تامین اجتماعی و دادستان پیشین تهران، جنگ قدرت محمود احمدینژاد و مخالفان حکومتی اش را به نبردی سرنوشت ساز نزدیک کرده است.
این بازداشت تنها یک روز پس از «افشاگری» بی سابقه رئیس جمهوری ایران در صحن علنی مجلس علیه برادران لاریجانی در جریان استیضاح بر سر آقای مرتضوی صورت میگیرد.
آقای احمدینژاد با طرح اتهام فساد علیه برادران لاریجانی سه هدف روشن داشت: ۱) بدنام کردن علی لاریجانی، رئیس مجلس و نامزد احتمالی انتخابات آتی ریاست جمهوری، ۲) به زیر سوال بردن عزم صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه برای مبارزه با فساد، ۳) جلا بخشیدن به وجهه ای زنگار گرفته از خود به عنوان مردی مصمم برای مبارزه با فساد ولی بی یاور برابر باندهای هزار فامیل.
شعار آشنا
حدودا هشت سال پیش، وعده مبارزه با «فساد خانواده اکبر هاشمی رفسنجانی» راه پیروزی انتخاباتی آقای احمدینژاد را هموار کرد.
او در دو دوره ریاست جمهوری خود از این شعار همانند شمشیری بران برای بقا در کشاکش جنگ قدرت سود جسته است، اما روی برگرداندن بخش عمده هوادران سابقش که خود را به آیت الله خامنه ای و رجال محبوبش وفادارتر میدانند، این تردید قوی را پدید آورده که آقای احمدی نژاد شاید روی همان شمشیر خود فرو افتد. اما تردید بزرگتر، و برای مخالفانش هولناکتر، این است که او چقدر میداند؟
در پاییز گذشته در جریان تلاشهای مکرر مجلس برای طرح سوال از رئیس جمهوری، اولین زمزمهها درباره «پروندههای زیر بغل آقای احمدینژاد» به گوش رسید. اما تا پیش از جلسه یکشنبه مجلس، او و یارانش غالبا سربسته یا با کنایه اتهام میزدند، از «برادران قاچاقچی خودمون» گرفته تا کشمکش بر سر فهرست محرمانه بدهکاران بانکی.
آقای احمدینژاد خود بارها متهم شده است که از رسیدگی قضایی به اتهام فساد یارانش، از جمله معاون اول خود، سرسختانه جلوگیری میکند. در مقابل، او دولتش را پاک ترین دولت تاریخ ایران خوانده و وعده داده است در صورت مشاهده یک سند دال بر فساد مالی دولتمردانش، آنها را در اختیار قوه قضاییه بگذارد.
هر چند روشن نیست که کدام طرف راست میگوید، اما شکی نیست که این اتهامها و ضد اتهامها، خصمانه ترین مرحله جنگ قدرت میان آقای احمدی نژاد و محافظه کاران حامی آیت الله خامنه ای است.
آنها میگویند آقای احمدینژاد دچار این توهم شده که مشروعیت خود را از رای مردم گرفته و نیازی به اطاعت بی چون و چرا از رهبر ایران ندارد. آنها همچنین مدعی اند آقای احمدینژاد به تقلید از الگوی ولادیمیر پوتین و دمیتری مدودیف در روسیه، میکوشد با کمک به پیروزی مهره ای دست نشانده، چهار سال بعد به ریاست جمهوری بازگردد.
از سکوت تا پرده دری
این جنگ قدرت در ابتدای دولت دوم آقای احمدی نژاد با سرپیچی اولیه او از آیت الله خامنه ای برای عزل اسفندیار رحیم مشائی از مقام معاون اولی رئیس جمهوری در تیر ۱۳۸۸ کاملا علنی شد. قهر و خانه نشینی یازده روزه آقای احمدی نژاد در فروردین ۱۳۹۰ بر سر برکناری ناموفق حیدر مصلحی از وزارت اطلاعات، کشمکش دو گروه محافظه کار حاکم را در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی بی نظیر کرد.
بازداشت برخی از نزدیکان آقای احمدی نژاد که اعضای جریان انحرافی خوانده میشوند، او را واداشت تا در تیر ۱۳۹۰ هشدار دهد که خط قرمزش، دست اندازی به هیات دولت است، اما همچنان اصرار داشت که موضعش در برابر فشار اصولگرایان مخالف، سکوت است.
حمله ماموران به ساختمان روزنامه ایران برای بازداشت علی اکبر جوانفکر، رئیس سابق خبرگزاری ایرنا و مشاور آقای احمدی نژاد، در آذر ۱۳۹۰ جدی ترین تعرض به این خط قرمز بود. سرانجام در مهر ۱۳۹۱ آقای جوانفکر روانه زندان شد و از آن تاریخ میتوان دید که رویکرد آقای احمدینژاد علیه محافظه کاران سنتی طرفدار آیت الله خامنه ای تهاجمیتر شده است.
آقای احمدینژاد در اولین مصاحبه مطبوعاتی خود پس از بازداشت آقای جوانفکر تیغ را از رو بست. او با نام بردن از علی لاریجانی گفت که رئیس مجلس در گفتگو با «خبرگزاری یک نهاد امنیتی-نظامی» تقصیر عمده مشکلات اقتصادی را به گردن سوء مدیریت دولت انداخته و اثر تحریمها را کمرنگ جلوه داده است.
سپس به بازدید از زندان اوین با وجود مخالفت قوه قضاییه پافشاری کرد، از سپاه خواست برخی از داراییهای خود را برای حل مشکلات اقتصادی مملکت بفروشد، بر اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانهها اصرار ورزید، توصیههای مجلس برای حفظ مرضیه وحید دستجردی در مقام وزیر بهداشت را نادیده گرفت و ترتیبی داد که در مجلس سخنرانی کند بدون آن که نمایندگان فرصت دفاع داشته باشند.
با بالا گرفتن خصومت دو اردوگاه، آیت الله خامنه ای در مقام رهبری به ظاهر بیطرف بارها کوشیده که از تنشها کم کند و هشدار داده است اگر سران قوا کماکان اختلافات خود را علنی کنند، آنها را خائن به کشور معرفی خواهد کرد. او حتی برای آرام کردن فضا، مانع از طرح مجدد سوال از آقای احمدی نژاد در مجلس شد.
حالا بازداشت سعید مرتضوی که در دوره محمد خاتمی، دهها روزنامه و روزنامه نگار اصلاح طلب را به دستور آیت الله خامنه ای قلع و قمع کرده بود، پیام روشنی برای محمود احمدینژاد دارد.
اردوگاه حریف سطح خصومت را به طرز بازگشت ناپذیری بالا برده است. اگر در جمهوری اسلامی سعید مرتضوی مصونیت ندارد، آیا کسی برای خط قرمز محمود احمدی نژاد حرمت قائل میشود؟
نزدیکان آیت الله خامنه ای گفته اند که نظر رهبر ایران این است که محمود احمدینژاد دومین دوره ریاست جمهوری خود را تکمیل کند، و به نظر میرسد در چند ماه باقی مانده از عمر دولت دهم، به احتمال زیاد، این خواسته برآورده میشود.
اما سوال این است که آیا آقای احمدینژاد در فضای پس از بازداشت سعید مرتضوی، به تاکتیک «بگم بگم» خود پایان میدهد و در نتیجه، از عرصه سیاسی ایران حذف میشود یا تمام مردان آیت الله خامنه ای در انتخابات پیش رو را با «پروندههای زیر بغلش» به مهرههای سوخته بدل میکند؟