زندگینامه آیت الله خامنه ای( بخش سیزدهم ) - خامنه‌ای در کنار چمران

مراد ویسی

در بخش پیشین از این برنامه‌ها به بررسی نقش آیت‌الله خامنه‌ای در برکناری ابوالحسن بنی‌صدر، اولین رئیس جمهوری منتخب ایران، پرداختیم.
 


حالا به بررسی نقش و جایگاه آقای خامنه‌ای در سال های اولیه جنگ ایران و عراق می پردازیم.

 هنگامی که جنگ هشت ساله ایران و عراق در شهریور سال ۵۹ آغاز شد، آقای خامنه ای، نماینده آیت الله خمینی در شورای عالی دفاع بود.
 
ابوالحسن بنی صدر که آن روزها به عنوان رئیس جمهور ، فرمانده کل قوای مسلح ایران و رئیس شورای عالی دفاع نیز به شمار می رفته، درباره ترکیب این شورا و نقش آقای خامنه ای در آن در سال ۵۹ چنین می گوید:
 
شورای عالی دفاع یک نهاد مشورتی بود و در فرماندهی هیچ نقشی نداشت. فرماندهی با فرمانده کل قوا بود.
 
در آن شورا ایشان بود و از سوی آقای خمینی هم آقای دکتر چمران. رئیس جمهوری و نخست وزیر بود و بنا بر مورد ممکن بود وزیر دفاع هم شرکت کند. رئیس ستاد ارتش و فرمانده کل سپاه پاسداران هم حضور داشتند.
 
اگر کتاب عبور از بحران آقای هاشمی رفسنجانی را بخوانید می بینید که آقای خامنه ای هم وقتی نزد آقای خمینی می رفته اند از جمله شکایت هایش این بوده که من در امور این آقا کمترین دخالتی نکرده ام.
 
البته حقی هم نداشت که دخالت کند. اگر آن آقا آن زمان نقشی داشت که این نقشش بر مردم معلوم می شد. لازم نیست که ۳۰ سال بعد بیاید و بگویید که من آن زمان این نقش را داشتم. اگر نقشی داشت در مطبوعات آن زمان منعکس می شد.
 
الان مطبوعات آن زمان وجود دارد. رادیو تلویزیون آن زمان هست. یک روحانی از ارتش چه اطلاعی داشت که من به او اجازه دخالت بدهم؟
 
هنگامی که جنگ ایران و عراق در شهریور ماه سال ۵۹ شروع شد، نیروهای مسلح کلاسیک و ارتش ایران تحت فرماندهی ابوالحسن بنی صدر عمل می کردند و در کنار آن برخی نیروهای داوطلب مردمی و اعضای سپاه که به جبهه رفته بودند، زیر نظر مصطفی چمران، ستادی به نام ستاد جنگ های نامنظم تشکیل داده بودند.
 
این ایام ، درست ایامی بود که آقای خامنه ای همراه با سایر رهبران حزب جمهوری اسلامی ، از رئیس جمهور شدن ابوالحسن بنی صدر ناراضی و ناراحت بودند.
 
به همین دلیل هم آقای خامنه ای ترجیح داد در موضوع جنگ نیز بین بنی صدر و مصطفی چمران ، در کنار چمران قرار گیرد.
 
در همین راستا در ماههای اول جنگ همراه با چمران به جبهه رفت. آیت الله خامنه ای سالها بعد در یکی از سخنرانی هایش از آن روزها در اوایل جنگ می گوید:
 
مرحوم چمران ۶۰، ۷۰ نفر با خودش آورده بود . همه ما با یک هواپیمای ۳۳۰ رفته بودیم آنجا. من البته بهش گفتم من هم می توانم بیایم؟ تشویق کرد که بله.بله شما هم می توانید بیایید. من هم همان جا لباسم را کندم و یک لباس نظامی پوشیدم و کلاشینکف داشتم. برداشتم و رفتیم با آنها.
 
آقای خامنه ای همچنین بعد از برکناری بنی صدر از ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوا در گفت و گو با تلویزیون ایران مدعی شد که در حالی که بنی صدر به عنوان فرمانده کل قوا در ستادش خواب بوده، او همراه با چمران و برخی از فرماندهان ارشد ارتش حمله تیپ دو لشکر ۹۲ را برای آزادسازی سوسنگرد، اداره و مدیریت کرده است.
 
صدای آقای خامنه ای را می شنوید در همین ارتباط:
 
ساعت پنج تیپ دو از خط عبور کرده بود. اگر بنا بود که بنا به دستور کار می شد تا این آقا از خواب بیدار می شد و به او می گفتند و مشورت می کردند و بالاخره به امری منتهی می شد، آن امر به ساعت ۹ منتهی می شد و ساعت یازده انجام می شد و هرگز انجام..، یعنی انجام می شد منتها یک چیز ناموفق بی ربطی می شد. و شکست می خورد. مرحوم چمران پاشدند و رفتند.من در ستاد مقداری کار داشتم. من هم راه افتادم رفتم طرف جبهه. هم آقای چمران رفته بود هم آقای فلاحی رفته بود هم آقای غرضی رفته بود، ما که رفتیم .... جنگ به دور افتاده بود و نیروهای ما پیش افتاده بودند. آقای ظهیرنژاد آمد و ایشان هم رفت جلو. حدود ساعت دو و نیم بچه های ما صاحب سوسنگرد شدند و موفق و پیروز( صدا خراب بود برخی کلمات را متوجه نشدم)
 
با وجود این سخنان آقای خامنه ای علیه ابوالحسن بنی صدر ، آقای بنی صدر نیز به طور متقابلی می گوید در عملیاتی در منطقه کرخه آقای خامنه ای از اولین کسانی بود که در برابر حمله عراق صحنه رزم را ترک کرد.
 
ایشان یک کار شگرفی در آن جنگ کرد. که آن هم فرار از منطقه کرخه کور بود. ایشان با آقای دکتر چمران در آن کار غیر منتظم همکاری می کرد. آن کار در واقع تصدی اصلی اش با آقای چمران بود.
 
این آقا آمد آنجا و نیروهای ما حمله کردند. در منطقه کرخه کور پیشروی کردند و منطقه را گرفتند.
 بعد از ظهر عراقی ها گارد جمهوری را وارد عمل  کردند و با یک شدت حمله کردند. من اوایل بعد از ظهر بود که با یک زرهپوش نفربر به آنجا رفتم. خیال ما راحت بود که عملیات تمام شده و لشکر عراق را قلع و قمع کرده ایم.
 
هنوز ساعتی نگذشته بود که منشی من آمد و گفت آقا بیایید بیرون که وضع برگشت و اوضاع خراب شده است.
 
آمدم بیرون و دیدم که بله. آن وضعیت خیلی بهم ریخته ای است . پرسیدم چرا این طوری است ؟ گفتند که قوا دارند فرار می کنند چون عراقی ها حمله شدید کرده اند.
 
آقای خامنه ای کجاست؟ چطور نرفته است با اینها صحبت کند تا فرار نکنند؟ به من جواب دادند که اول از همه ایشان فرار کرده اند. کار این آقا روحیه نیروهای ما را خراب کرده بود. خیلی آن روز برایم سخت بود. سوار شدم و با تیپ به جلو رفتم. کامیون حامل سربازها که داشتند می رفتند را دستور دادم نگه داشتند. پیاده شدم و گفتم می خواهید بروید باید بیایید از روی جنازه من رد شوید.
 
آنها هم وقتی مرا دیدند و آن وضعیت را ، گریه شان گرفت و برگشتند و دوباره سنگربندی کردند وگرنه فاجعه بزرگی رخ می داد. معلوم نبود که خوزستان به چه وضعی دچار می شد؟
 
بعد از آن من به آقای خمینی نامه نوشتم که این چه وضعی است؟
 
با وجود اختلاف نظر بین آیت الله خامنه ای و ابوالحسن بنی صدر، در مورد نقش دیگری در ماههای اول جنگ، تردیدی نیست که اگر چه بنی صدر فرمانده کل قوا بوده، اما اسناد موجود نشان می دهد که حجت الاسلام خامنه ای نیز در ماه های اول جنگ به عنوان نماینده آیت الله خمینی و همراه با مصطفی چمران در جبهه های خوزستان حضوری فعال داشته است.
 
اگر چه حتی در بین نیروهای مردمی حاضر در ستاد جنگ های نامنظم نیز گاهی با آقای خامنه ای گرم برخورد می شد و گاه، برخوردهای چالش انگیزی بین وی و نیروهای داوطلب به وجود می آمد.
 
صدای آقای خامنه ای را می شنوید در جمع چریک های وابسته به گروه فدائیان اسلام در جبهه خوزستان در سال ۵۹  و گفت و گوی چالشی مجتبی هاشمی، فرمانده این چریک ها با آقای خامنه ای:
 
آقای خامنه ای: ما ذکر خیر شما را خیلی شنفته بودیم.
 اگر ممکن است کمی بلندتر صحبت کنید.
 بلندتر از این نمی توانم. بنده یک جمله ای می خواستم بگویم که نگذاشتند این آقا. این برادرمان. توی حرف من آمدند.
 
بگذارید من حرفم تمام بشود بعد هر چه خواستید بگویید. انشاالله که بار دیگر شما را در یک موقعیتی ببینیم که آن برادرمان با حضور غمگین دست به دهانش نگرفته باشد و ناراحت نباشد. انشاالله همه تان موفق و پیروز باشید به نق های این برادر هم اعتنا نکنید. نق نزنید. کار کنید.
 تمام شبیخون هایی که ما زدیم به نام دیگران ضبط شد.
 
بشود. بشود آقا. مگر شما برای نام می جنگید؟ کدام منطقه را؟
 
انشالله موفق و موید باشید. انشالله زنده باشید.
 
سخنان آقای خامنه ای را شنیدید در اوایل جنگ و در جمع نیروهای مردمی.
 
در بخش های آینده از برنامه بررسی زندگینامه آیت الله خامنه ای به بررسی ترور نافرجام او در ششم تیرماه سال ۱۳۶۰ می پردازیم.

لینکهای مرتبط:

زندگینامه آیت الله خامنه ای (بخش نخست) - تولد و والدین

زندگی‌نامه آیت‌الله خامنه‌ای (بخش دوم) - معرفی برادران و خواهران

زندگی‌نامه آیت‌الله خامنه‌ای (بخش سوم) - دوران کودکی و مدرسه

زندگی‌نامه آیت‌الله خامنه‌ای (بخش چهارم) - شیفته نواب صفوی

زندگی‌نامه آیت‌الله خامنه‌ای (بخش پنجم)- سوابق در دهه ۱۳۴۰

زندگی نامه آیت الله خامنه ای (بخش ششم)- همکاری با مجاهدین خلق

زندگی نامه آیت الله خامنه ای (بخش هفتم)- در حلقه علی شریعتی

زندگی نامه آیت الله خامنه ای (بخش هشتم)- فعالیت های سیاسی در اواخر دوران پهلوی

زندگی نامه آیت الله خامنه ای (بخش نهم)- آیت الله خامنه ای از یاران خاص آیت الله خمینی نبود

زندگی نامه آیت الله خامنه ای (بخش دهم) - راه یابی به حلقه خاص خمینی

زندگی نامه آیت الله خامنه ای (بخش یازدهم) -جبهه گیری در برابر اولین رییس جمهور منتخب

زندگینامه آیت الله خامنه ای( بخش دوازدهم )-در مجلس اول علیه بنی صدر

رأی دهید
pashmakjon - عالمو - آمریکا
خاک بر سر خودش با زندگینامش .
شنبه 30 دي 1391 - 06:12
geteven - انگلستان - انگلستان
این زندگینامه نوشته انگلیسیهاست
یکشنبه 1 بهمن 1391 - 10:16
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.