مرگ خاموش مردم ایران
سال هاست که مردم ایران تاوان لجبازی های نظام را در زمینه های مختلف می پردازد؛ از اشغال سفارت ها گرفته تا جنگ هشت ساله، از دخالت در امور کشورهای دیگر تا همین ماجرای دنباله دار انرژی هسته ای. مردم آنقدر زیر بار تحریم ها بوده اند که به راستی از یاد برده اند زندگی بدون تحریم چه مزه و شکلی دارد و این همان نقطه ای است که جمهوری اسلامی دائم از آن سوءاستفاده کرده و به نفع خود بهره برده است.
بهروز بهبودی
در واقع مردم ایران به منزله گروگان ها و اسیرانی هستند که در زندانی با اعمال شاقه عمر می گذرانند. مصیبت ها و دردهای این مردم کم بود! که این روزها اخباری در منابع خبری درباره ارتباط آلودگی هوای شهری چون اصفهان با جابجایی های هسته ای منتشر شده که به راستی قلب را می فشارد.
مسئولان در توجیه علت آلودگی ها به وجود کارخانه ها و خودروهای شخصی فراوان به عنوان عوامل اصلی آلودگی اشاره می کنند. اگر این توجیه را بپذیریم و خبر مذکور را دروغ بدانیم باید بپرسیم آیا همین خودروها از بنزین استاندارد استفاده می کنند؟ راستی چه کسی مجوز استفاده از بنزین تولید داخل را به مصرف کنندگان داده است، بنزینی که حداقل استانداردها را ندارد وسیله مناسبی برای تولید سرب معلق است؟ راستی آیا رفتار مردم ایران باعث شد تا تحریم های جهانی اعمال شوند و واردات بنزین قطع گردد؟ مگر همین لجبازی های دولتمردان ایران مسبب این مسئله نبوده است؟ چه کسی جوابگوی لجبازی ها و سیاسی کاری های دولت و شهرداری تهران در اختصاص ندادن و یا تاخیر در پرداخت بودجه مربوط به مترو است؟ چه کسی مسبب کهنه بودن ناوگان حمل و نقل شهرهای کشور بخصوص تهران است؟ ناوگانی که باعث می شود مردم بیشتر به خودروهای خود تکیه کنند؟ چه کسی برای حفظ تولید خودروهای داخلی و منافعی که به جیب عده ای خاص می رود این همه خودرو را روانه بازار کرده است؟ تا کی برای پاک کردن صورت مسئله می توان از مردم خواست از شهرها بیرون بروند یا در خانه ها بمانند و شهرها را به تعطیلی کشاند؟
امروز دامنه این آلودگی ها که به نظر می رسد بی ارتباط با فعالیت های مخفیانه هسته ای ایران، کهنگی و غیر استاندارد بودن برخی از نیروگاه ها نیست به کشورهای منطقه هم در حال سرایت است. مگر همین چند وقت پیش وزیر امور خارجه بحرین از خطرناک بودن تاسیسات هسته ای ایران ابراز نگرانی نکرده بود؟ آیا علاوه بر خطرات دیگری که جمهوری اسلامی به دلیل حمایت از تروریسم، دخالت در امور کشورهای دیگر و تفرقه افکنی میان شیعه و سنی در منطقه و حتی جهان ایجاد کرده نباید نگران افزایش دامنه این آلودگی ها به شهرهای دیگر ایران و کشورهای منطقه بود؟ و من در شگفتم که چرا مجامع و سازمان های بین المللی در برابر این آلودگی های زیست محیطی سکوت اختیار کرده اند و هیچ عکس العملی در برابر آن از خود نشان نمی دهند؟ تا کی باید مردم ایران تاوان عملکردهای نادرست سران خود را بدهند و در دست آنها چون گروگان باشند؟
رهبر ایران که در ماجرای عزل حیدر مصلحی وارد گود شد و حکم حکومتی صادر کرد، او که در ماجرای سوال از رئیس جمهور از همین ابزار بهره برد، چگونه در برابر جان مردم و لجبازی احمدی نژاد با وزیر سابق بهداشتش در عدم تخصیص ارز مورد نیاز برای دارو از این حربه بهره نجست؟ چرا هیچ کس از نمایندگان مرده مجلس از فرماندهان سپاه درباره پارازیت ها و به خطر افتادن جان مردم بدان سبب، بالا رفتن سقط جنین ها، ناباروری، سرطان و بیماری های قلبی پرسشی نمی کند؟ راستی سپاه پاسداران زیر نظر کدام فرمانده کل قواست!؟
جمهوری اسلامی در همه این سال ها ثابت کرده است به تنها چیزی که می اندیشد حفظ همین نظام است. در راستای حفظ جمهوری اسلامی، سپاه اجازه دارد هرچه می خواهد با سلامت مردم بکند. برای نظام چه اهمیتی دارد که نسل جوان و آینده با چه بیماری هایی دست به گریبان هستند یا خواهند بود! جمهوری اسلامی جوانی را می خواهد که مشکل تراش نباشد، سوال نکند و در یک کلام بساط حکومت را به چالش نکشد، حال اگر بیمار هم باشد اهمیتی ندارد!
آنچه امروز در ایران اتفاق می افتد یک تراژدی به تمام معناست؛ تراژدی ای که می توان نامش را مرگ خاموش ایرانیان نهاد. مسبب همه این فجایع نیز نظام و پیش از همه رهبری است که وجود خود را عطیه ای الهی برای مردم می داند و برای ماندن آن نظام از هیچ جنایتی فروگذار نمی کند. مگر نه آنکه در ادبیات مسئولان جمهوری اسلامی حفظ نظام از اوجب واجبات است؟ این سخن بدان معنی است که در دین و دنیا هیچ واجبی، واجب تر از حفظ جمهوری اسلامی وجود ندارد. همین توجیه انجام واُعمال هر جنایتی را امکان پذیر می سازد بنا برهمین توجیه است که جان، مال و آبروی مردم در برابر نظام هیچ ارزشی ندارد و اگر رهبر نظام تصمیم به داشتن قدرت اتمی گرفته باشد و بپندارد قدرت و ماندگاری نظامش در داشتن این انرژی است چه باک از اینکه مردم فدا شوند؟
مسئولان جمهوری اسلامی البته دغدغه های دیگری در سوریه، عراق، افغانستان، جنوب لبنان، غزه، ونزوئلا... دارند و با این همه مشغله نباید وقتی برای مردم ایران داشته باشند، اما آیا دنیا چنانکه در برابر نسل کشی بشار اسد در سوریه واکنش نشان می دهد، نباید در مقابل این نسل کشی خاموش نیز حرکتی کند؟ تا به امروز همواره مجامع بین المللی در برابر ستم های جمهوری اسلامی بر مردم ایران رفتار درخوری از خود نشان نداده اند، آیا همچنان باید به این رویه و از دست رفتن جان ایرانیان بی اعتنا بود؟ ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد!
بهروز بهبودی
نیویورک – چهارم ژانویه 2013