یادی از ابوالحسن صبا، شهریار موسیقی

 

ابوالحسن صبا را استاد برحق موسیقی ایرانی می‌دانند. اغلب موسیقیدانان برجسته ایرانی چون مهدی خالدی، فرامرز پایور، علی تجویدی و همایون خرم از شاگردان او بوده‌اند. امسال ۱۱۰ سال از تولد او و ۵۵ سال از مرگ او می‌گذرد.
 

یهودی منوهین، نوازنده و آهنگساز برجسته جهان معتقد است، هر سازی را که بتواند ویژگی‌های موسیقی ملی کشوری را عرضه کند، می‌توان جزو سازهای آن سرزمین به شمار آورد. مرتضی محجوبی و جواد معروفی توانستند پیانو را با موسیقی ایرانی درآمیزند و ابوالحسن صبا موفق شد ویولن را که به شیوه کمانچه نواخته می‌شد با نواهای ملی به سازی ایرانی تبدیل کند.


 

ابوالحسین صبا در سال ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد. خانواده‌ی پدری او تا سه نسل با حرفه‌ی پزشکی سرو کار داشتند، اما همه از دوستداران دانش و هنر بودند. دو تن نیز با نام های فتحعلی خان صبا و محمود خان صبا از شاعران دربار قاجار بودند. همه زمینه‌ها به اضافه پدری که از ذوق سرشار پسر در زمینه موسیقی آگاهی و خود نیز با نواختن چند ساز آشنایی داشت، راه را برای پرورش استعدادهای ابوالحسین صبا باز کرده بود.
 
با این همه فتح‌الله دولتشاهی از دوستان و همشاگردی‌های او در کالج آمریکایی‌ها به  وجود دو زن و تاثیر‌گذاری آنان بر صبا اشاره می‌کند و می‌گوید: «از دیگر شرایط مساعد برای پیشرفت ابوالحسن خردسال، وجود کوکب‌الدوله، عمه‌ی علاقمند به ساز و سرود او بوده است. این بانو ندیمه‌ای به اسم ربابه خانم (از منسوبان حبیب سماعی) داشته که تنبک‌نوازی چیره‌دست و خواننده‌ای بسیار خوش صدا بوده است. استاد صبا نواختن ساز بسیار مهم تنبک را از ربابه خانم فرا گرفت.»
 
صبا در تمام درازای عمر کوتاه  خود هیچگاه از تعلیم و تعلم باز نماند. از کودکی به یادگیری بسیاری از آلات موسیقی نزد استادان بزرگ آن زمان چون درویش خان پرداخت. تار و سه تار و سنتور و کمانچه و سپس ویولن از دیگر سازهایی بودند که او دستی توانا در نواختن آن ها داشت.
 
کلنل علینقی خان وزیری نیز با برگزیدن او به عنوان مدیر مدرسه صنایع ظریفه در رشت نقش بزرگی در پیشرفت و شناخته شدن هر چه بیشتر او در میان علاقمندان به موسیقی ایرانی داشته است. آهنگ های معروف زرد ملیجه، دیلمان، طبری و...در قفس، حاصل همین سفر او به خطه شمال ایران است. اما آن چه بیش از همه این ها نام او را همچنان زنده و جاوید نگاه داشته، شیوه نواختن ویولن و آهنگ‌های دلنشین باقی مانده از اوست.

 

ابوالحسین صبا (چپ)

 

ساسان سپنتا، پژوهشگر موسیقی در این مورد می‌گوید: « تونالیته ویولن صبا بر خلاف اکثر نوازندگان ویولن هم عصر او، صاف و تمیز و دلنشین بود و تکنیک صحیح ویولن را با دقت خاصی رعایت می‌کرد. تونالیته سازش از نظر صافی به فلوت نزدیک بود و خود بیشتر این را می‌پسندید. ویولن صبا صدای کمانچه نمی‌داد و آرشه و پنجه نقش مطلوب خود را ایفا می‌کردند. او ردیف قدیم را که مفصل و گاه کسل‌کننده بود، خلاصه کرد و در واقع یک نوع ردیف موسیقی مجلسی تدوین کرد.»
 
صبا  و شهریار
 
صبا که خود دستی بر سرودن شعر داشت و شعرهای طنزآمیزش را با ایرج میرزا نیز رد و بدل می‌کرد، با شیفتگی به سوی استادِ غزل، شهریار رفت. تقی تفضلی، روزنامه‌نگار، می‌گوید: «شهریار پس از شعر و شاعری به موسیقی عشق می‌ورزید. هر جا شهریار و صبا بودند، شهریار شعرش را با حال‌تر و شیرین‌تر می‌خواند و صبا سازش را شیرین‌تر و با حال‌تر می‌زد. شهریار بعدها از صبا سه تار آموخت و سه تار می‌زد. ترانه‌ی غزل شهریار از آن شیواست/ که حق صحبت ساز صبا نگه دارد/»
 
شهریار خود نیز در مورد صبا می‌سراید:
 
در این خزان فضیلت، هزار دستانی است/ فکنده غلغله بر شاخسار موسیقی/
 دلا! بساط سخن گستران که مهمان است/ به شهریار غزل، شهریار موسیقی/
 
غالبا می‌گویند هر هنرمندی برای آفرینش یک اثر خوب هنری به شرایط مساعد نیاز دارد. همانطور که ساز صبا در کنار شهریار زیباتر و بهتر به صدا در می‌آمد، در مراسم یاد بود درویش خان نیز شرایط به گونه‌ای همآهنگ شد که جواد معروفی پیانیست و آهنگساز، در خاطراتش از مدهوش شدن کمال‌الملک غفاری در اثر شنیدن ساز می‌گوید: «مرحوم درویش خان، نوازنده و آهنگساز معروف که به قول شاعری هنگام نواختن به مرده جان می‌داد در یک تصادف جان خود را از دست داد. برای یادبود این هنرمند عالیقدر در هنرستان موسیقی استاد کلنل علینقی وزیری مجلسی به این مناسبت بر پا کرد. ضمن اجرای موسیقی بین هنرجویان نجوائی در میگیرد. رئیس هنرستان میپرسد چه اتفاقی افتاده است؟ میگویند ما علاقه داریم صبا در این یادبود نوازندگی کند. صبا چنان سازی می نوازد که کلنل تحت تاثیر شدید قرار میگیرد و در گوش صبا می‌گوید نباید این نوازندگی برانگیزنده‌ی تو را بلا جواب بگذارم! و به نوبت چنان تاری می‌نوازد که در صف اول مدعوین استاد کمال الملک نقاش معروف به حال غش روی زمین می‌افتد که استاد کلنل وزیری را پابوسی کند.»
 
صبا در صحرای شام
 
اما تنها در مراسم یادبود درویش خان نیست که صبا سازش به گونه‌ای دیگر به صدا در می‌آید. نجات از مرگ و امید به زندگی در صحرای بی آب و علف شام نیز با او چنان می‌کند که بی‌اختیار ساز را به دست می گیرد.
 
جواد بدیع‌زاده خواننده و آهنگساز که برای ضبط آهنگ همراه با صبا در سال ۱۳۱۷ به حلب سفر کرده بود، می‌گوید: «بغداد را به مقصد حلب ترک می‌کنیم. برای رسیدن به مقصد می‌بایست از صحرای شام، بیابانی عظیم و فاقد هرگونه شهر و روستا و آب و آبادانی می‌گذشتیم. راننده متوجه می‌شود که راه را گم کرده است و گم کردن راه در آن بیابان یک نام داشت و آن هم مرگ بود. در وسط صحرا جنبنده‌ای پیدا نمی‌شد جز خار مغیلان که غذای شتران است. من و صبا و دیگر همراهان مدت چهار شبانه روز در آن محل نامشخص ویلان و سرگردان منتظر رسیدن مرگ بودیم! ولی بخت یاری کرد و بالاخره در چهارمین روز سرگردانی صبا که از ما ها باهوش‌تر بود گفت صدای حرکت ماشین را حس می‌کنم و در همان لحظه روزنه کوچکی از امید به گوشه چشم ما باز شد. بعد از چندی از افق در صحرا روشنائی دمید و تمام صحرا را مثل روز روشن کرد و در فاصله ای دور از ما ایستاد. خود را به ماشین رساندیم همگی شاد و شنگول شدیم. صبای مرگ به چشم دیده و به جان آمده وسط صحرای شام ویولن را برداشت و در مایه سه گاه درآمدی زد و من نیز حال گمشده‌ی خود را باز یافتم و در همان مایه و در همان حال غزل زیر را خواندم:
 
باز آی ساقیا که هوا خواه خدمتم/ مشتاق بندگی و دعا گوی دولتم/
 من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش/ در عشق دیدن تو هوا خواه غربتم!.../
 
صبای طناز
 
صبا به طنزگویی و محفل‌آرایی نیز معروف بود.علی تجویدی، ویولن‌نواز و آهنگساز معروف نمونه‌ای هم از این بذله‌گویی‌ها دارد:«به یاد دارم زمانی که کمیسیون اساتید (درباره ردیف موسیقی سنتی) بدون اخذ نتیجه منحل شد.ابراهیم قنبری مهر از او می‌پرسد: قربان فرق بین سلمک و سلامک چیست؟ صبا لبخند معنی‌داری بر لب آورد و بر سبیل طنز گفت: اوسا جون، غیر از سلمک و سلامک گوشه‌ی ملمک هم داریم و فرق بین آن‌ها چند دی ری لیم، دی ری لیم است».
 


صبا خود معتقد بود که تمدن‌ها می‌آیند و می‌روند و فقط این هنر است که باقی می‌ماند. در راه هنر و اعتلای آن همه چیز باید وقف شود. او نیز خود را وقف هنر کرد. صبا از سال ۱۳۱۰ تمام اوقات خود را صرف تعلیم شاگردان کرد. او با پرورش شاگردان خود، که همه متفق‌القول روش او را بهترین و برابر با سیستم‌های مدرن غربی می‌دانستند، نه تنها موسیقی ایرانی را در زمان خود به آن اعتلائی که می‌خواست رسانید، بلکه راه را برای آیندگان نیز گشود.
 
او با پژوهش بر روی موسیقی محلی آفریده‌های شاد خود مثل رقص قاسم آبادی را نیز به گنجینه موسیقائی ایران افزود، تا به منتقدان بگوید که موسیقی ایرانی ملال‌انگیز نیست. صبا در سن پنجاه و پنچ سالگی در اثر ناراحتی قلبی با زندگی وداع گفت. "شهریار غزل" که "شهریار موسیقی" خود را از دست داده بود گفت:
 
ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی/ چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی/
 تو که آتشکده عشق و محبت بودی/ چه بلا رفت، که خاکستر خاموش شدی/
 ای مزاری که صبا خفته به زیر سنگ ات/ به چه گنجینه ی اسرار که سرپوش شدی/
 شهریارا! به جگر نیش زند تشنگی ام/ که چرا دور از آن چشمه پر جوش شدی!/
 
حسین تهرانی، تنبک‌نواز معروف که با صبا در رادیو نیز همکار بود و بارها مثل او به خاطر دیر رفتن بر سر جلسات تمرین جریمه‌ی مالی شده بود، هنگام خاکسپاری در گوش صبا می‌گوید: «بخواب صبا جان که دیگر رادیو تو را جریمه نخواهد کرد.»

رأی دهید
همون پنج ساله عاشق آلمان - میسور - هند
خیلی به موسیقی ایران خدمت کرد. روحش شاد و یادش گرامی.
‌پنجشنبه 30 آذر 1391 - 16:25
feminism - لندن - انگلستان
مرسی سایت گرامی که گهگاهی از نام آوران موسیقی سنتی ایرانی یاد میکنید. ایکاش میشد که از آوازها ، آهنگها و نوازندگی این عزیزان هم پخش کنید. بار دیگر از شما قدردانی میکنم.
‌پنجشنبه 30 آذر 1391 - 16:12
porharfi - آرنم - هلند
آخیش ! کاش امروز ه روز ..صبــــا بود ! ..چه خوب بود ..که موسیقی ایرانی امروز ه روز ..چنین ضایع نمی بود!!.
‌پنجشنبه 30 آذر 1391 - 22:24
kobalt - کرج - ایران
از صبا تا کامران وهومن چه راه درازی پیموده این موسیقیه مظلوم و تو سری خورده وبلا زده .
جمعه 1 دي 1391 - 06:33
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.