حکم به قتل آزادیخواهی !
رهبر ایران، سید علی خامنه ای در بخشی از سخنانش در در دیدار با شرکتکنندگان در اجلاس جهانی اساتید دانشگاههاى جهان اسلام و بیدارى اسلامى،گفت:« دشمن را باید شناخت، ابزارهاى دشمن را باید شناخت، حیلههاى دشمن را باید شناخت؛ از کجا وارد می شود؟ ما با این نگاه در قضیه سوریه موضعگیرى کردیم. ما با آمدن خون از بینى یک انسان مسلمان هم موافق نیستیم و دردمان مىآید. ما می گوییم آن کسانى که سوریه را به جنگ داخلى دارند می کشانند، مقصرند. آن کسانى که سوریه را دارند به سمت تخریب و برادرکشى می کشانند و کشاندهاند، مقصرند. همه خواستههاى ملت ها باید از طرق متعارف، معمولى و بدون خشونت هاى اینجورى حل شود.»[i] به نظر می رسد گذاشتن قید مسلمان در کنار انسان توسط رهبر ایران کار زیرکانه ای باشد. زیرا در همین ایران افراد بسیاری کشته و حذف شده اند که آخرین آنها ستار بهشتی بود و آب از آب تکان نخورد و ایشان دردی احساس نکرد. در نگاه علی خامنه ای و سلفش، روح الله خمینی هرکسی در برابر حکومت اسلامی بایستد، کافر است.
بهروز بهبودی
www.bbehbudi.com
contact@bbehbudi.com
پیش از این روح الله خمینی در دیدار با شورای پنج نفره جدید صدا و سیمای جمهوری اسلامی در واکنش به حوادث آذربایجان در اوایل انقلاب گفته بود: « این کارهایی است که اشخاصی می کنند که توطئه گرند و از آمریکا و یا از جاهایی دیگر دستور می گیرند.... این مسئله قیام بر ضد اسلام است و قیام بر ضد دولت اسلام است و ما نمی خواهیم که خونریزی بشود، نمی خواهیم که برادرکشی بشود والا این پوسیده ها که نمی توانند این کارها را انجام بدهند.... قیام کردن برخلاف حکومت اسلامی جزایش جزای بزرگی است... قیام بر علیه حکومت اسلامی در حکم کفر است بالاتر از همه معاصی است.»[ii]
سخنان ایشان بسیار شبیه به سخنان سیدعلی خامنه ای در این سخنرانی و هردوی آنها شکل دیگری از حرف های رهبر فعلی ایران در سخنرانی تاریخی اش پس از انتخابات سال 1388 است که خون مردم به خیابان آمده را به گردن کسانی انداخته بود که آنها را به خیابان ها کشانده بودند. آیا خامنه ای با افزودن صفت مسلمان می خواهد بگوید کشته شدگان مسلمان نبوده اند؟ اما حکومت بعثی اسد که حکومتی اسلامی نیست تا ایستادن در برابر آن مرگ را بر آدمی واجب سازد. آن حکم اگر در کشت و کشتار مردم به دست جلادان حکومت ایران قابل اجراست، اینجا در مورد اسد چندان قابلیتی ندارد به همین سبب باید به شرط یا صفت دوم در سخنان خامنه ای توجه داشت. او نیز چون خمینی یک سر ماجرا را به دشمنان بخصوص آمریکا وصل می کند.
سید علی خامنه ای مدعی دشمن شناسی است و از آنجا که آمریکا و هم پیمانانش از مخالفان حکومت اسد حمایت کرده اند، مخالفان نظام بعثی هم ردیف با دشمنان می شوند. یکی از ملاک های حکومت ایران در دریافت درستی یا نادرستی اعمال آن است که آنها تا چه اندازه دشمن شادکن هستند. با این توجیه متاسفانه مردم ایران سال هاست که هزینه های فراوانی برای سیاست های بی خردانه دولتمردان ایران پرداخت کرده اند و امروز علاوه بر ایرانیان مردم سوریه نیز مجبورند تاوان این سیاست احمقانه را بدهند.
حمایت های ایران، روسیه و چین از نظام بعثی اسد باعث شده است که ده ها هزار انسان به جرم آزادی خواهی و مخالفت با حکومت اسد در ماه های گذشته در درگیری ها کشته شوند و با این حال سید علی خامنه ای مدعی دشمن شناسی است و به استادان کشورهای اسلامی توصیه می کند تا دشمنان را بشناسند.
خامنه ای در حالی مدعی دشمن شناسی است که با سیاست های غلط خود در مقام بدتر از یک دشمن ایران را به خاک سیاه نشانده است. کیست که نداند احمدی نژاد با حمایت های همین رهبر و اطرافیانش به قدرت رسید و با کشور کرد آنچه کرد؟ کیست که نداند حکم حکومتی رهبری که از برملا شدن اسرار پشت پرده هراس دارد، وکیل الدوله های مجلس ایران را از ادامه راه سوال از رئیس جمهور باز داشت؟ کیست که نداند همین رهبر به سبب گیر بودن پای برخی از مقامات دولتی در ماجرای اختلاس بزرگ اخیر، مجلسیان را از ادامه پیگیری ماجرا بازداشت؟ به این پرسش ها ده ها پرسش دیگر می توان افزود و با این همه سید علی خامنه ای در دنیای کوچک و حقیر خود مدعی دشمن شناسی است و خود و اطرافیانش را به عنوان اولین دشمنان ایران و ایرانیان نمی بیند.
اگر ـ به فرض محال ـ کاری به کشته شدگان جنگ های داخلی سوریه نداشته باشیم، راستی چه کسی جوابگوی ایرانیان کشته شده در سوریه است، کشته شدگانی که در سکوت رسانه ها بی سر و صدا به خاک سپرده می شوند و خانواده هایشان هم نمی توانند درباره چگونگی مرگشان سخنی بر زبان بیاورند.
راستی چگونه همین رهبر دشمن شناس می تواند به آسودگی سر بر بالین بگذارد وقتی پول های ایرانیان در کشورهایی نظیر سوریه، عراق ولبنان ... هزینه می شود تنها به این سبب که در تعریف آقایان سوریه در خط مقدم مقاومت! قرار دارد و عراق نیز مکان مناسبی برای دخالت های جمهوری اسلامی در مسائل شیعیان و سنیان. آیا جنایتی که اخیرا در مدرسه ای دخترانه در روستای شین آباد اتفاق افتاد، با همین پول هایی که به سوریه، عراق، حماس ، حزب الله و... فرستاده می شود، قابل پیشگیری نبود؟ چگونه وقتی بنابر گزارش های روزنامه های داخلی حدود هزار و دویست مدرسه کپری و آلونکی در کشور وجود دارد، دولت قرارداد ساخت سه هزار مدرسه با عراق می بندد؟ چگونه وقتی یکی از مشکلات مردم بخصوص نسل جوان مسکن است، دولت ایران با عراق قرارداد ساخت مجتمع های مسکونی در بغداد و استان های دیگر را امضا می کند؟
واقعیت آن است که دولتمردان ایران به بی اعتنایی نسبت به سرنوشت مردم ایران و دخالت در امور کشورهای دیگر عادت کرده اند، به همین دلیل در واقعه آتش سوزی مدرسه دخترانه، وزیر محترم! آموزش و پرورش با کمال اعتماد به نفس نه سخنی از استعفا بر زبان آورد نه ناتوانی های وزارتخانه اش در تامین حداقل ها برای دانش آموزان ایرانی را! و چرا چنین نباشد. ایشان وزیر دولتی است که رئیس جمهورش منتصب همین رهبری است که در کمال بی اعتنایی به سرنوشت مردمش تنها به دنبال صدور انقلابی است که امروز غرق در فساد گردیده و با خوش خیالی انقلاب های کشورهای عربی را حاصل تاثیرپذیری از انقلاب اسلامی ایران می داند!
به رغم همه این ادعاها مردم سوریه راه خود را پیدا کرده اند و آنها نیز مانند مردم کشورهایی چون مصر و تونس به آزادی و دموکراسی خواهند رسید حتی اگر حکومت های ضد دموکراسی چون ایران، به سرکوبگران یاری برسانند و روند رسیدن را کندتر کنند. برخلاف خوش خیالی دولتمردان ایران بیداری مردم سوریه، بیداری اسلامی نخواهد بود همانطور که این بیداری در کشورهای دیگر چنین بود. بی شک مردم سوریه اجازه نخواهند داد، اسلامگرایان افراطی بر قدرت چمبره بزنند، همانطور که مردم مصر اخوان المسلمین را وادار کرده اند حتی اگر به تظاهر و ریا به اصول دموکراسی تن در دهند و در مقابل خواسته های دیکتاتور مآبانه کسی چون مرسی ایستاده اند. ایستادگی اخیر مردم مصر در برابر خواسته های اقتدارگرایانه محمد مرسی خود دلیلی است بر ابطال خواب های نادرست جمهوری اسلامی و پریشان بودن آنها.
تا پایان کار اسد در سوریه راه زیادی نمانده است این را حتی از شایعات موجود در باره گرفتن پناهندگی برای اسد، این جنایتکار علیه بشریت، در کشورهای آمریکای لاتین می توان فهمید، سرنوشتی که کم و بیش برای برخی از نازی ها با تفاوت هایی رقم خورد. مردم سوریه تا رسیدن به دموکراسی فاصله زیادی ندارند، اما متاسفانه مردم ایران هزینه های فراوانی را در این راه پرداخته اند.
بی شک پس از اسد یکی از بازنده های اصلی همه رویدادهای سوریه، جمهوری اسلامی ایران است. نظامی که بی توجه به منافع مردمش، در خوش خیالی های کودکانه مدعی دشمن شناسی است و در این راه مردمش را قربانی خواب های پریشان خود می کند. آری برای رسیدن مردم سوریه به دموکراسی، مردم ایران هم هزینه های فراوانی پرداخته اند، حتی در برخی موارد بیشتر از مردم سوریه!
بهروز بهبودی
ونکوور– جمعه 14 دسامبر 2012
[1]. نک: https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=21741، پنجشنبه، ۲۳آذر ۱۳۹۱
[1]. روزنامه اطلاعات 19 آذر 1358.