آیا ایران می توانست کره جنوبی بشود؟

فریدون خاوند (تحلیلگر اقتصادی)

شمار زیادی از بررسی های آینده نگرانه درباره اقتصاد جهانی، که عمدتا از سوی نهاد های پژوهشی وابسته به غول های مالی و یا موسسات متخصص در زمینه مشاوره استراتژیک انجام گرفته، ایران را در زمره کشور هایی جای میدهند که از توانایی های بالقوه برای تبدیل شدن به یک قدرت نوظهور اقتصادی طی دو سه دهه آینده برخوردارند. 
 


باشگاه قدرت های نوظهور

 
موسسه آمریکایی «گلدمن ساکس»، که گروه «بریک» مرکب از برزیل، روسیه، هند و چین را به عنوان قدرت های نوظهور اقتصادی در دهه اول قرن بیست و یکم بر سر زبان ها انداخت، یازده کشور دیگر را زیر نظر دارد که می توانند به قدرت های نوظهور بعدی بدل شوند (۱). موسسه «ای تی کرنی» آمریکایی تحولات  ده کشور را، با همان هدف، پیگیری میکند (۲). بانک فرانسوی «کردی آگریکول»، از سیزده قدرت نوظهور آتی سخن میگوید (۳). نام ایران در همه این فهرست ها دیده میشود.
 
این پژوهش ها از ایران (در کنار اندونزی، مصر، ویتنام  و غیره) به عنوان کشوری نام می برند که از استعداد های لازم برای اوجگیری در صحنه اقتصادی جهان، برخورداری از یک طبقه متوسط رو به گسترش و بازاری با قدرت خرید قابل ملاحظه برخوردار است. آنچه در این بررسی های آینده نگرانه مورد توجه قرار گرفته، امکانات بالقوه کشور ها است. تبدیل امکانات بالقوه امروزی به واقعیت های فردا، طبعا مساله دیگری است.
  در توانایی های ایران برای ورود به باشگاه قدرت های نوظهور اقتصادی تردیدی نیست. علاوه بر منابع عظیم انرژی، ایران از یک موقعیت استراتژیک ممتاز بهره مند است و با پانزده مرز آبی و خاکی، در چهار راه اروپا، خاورنزدیک، آسیای میانه و قفقاز قرار دارد. بنیان های فرهنگی و هویتی این کشور طی قرن ها قوام یافته و به استحکام رسیده اند.
 
تحولات جمعیتی آن در جهان اسلام در زمره پیشرفته ترین است. کیفیت نیروی کار آن، با ملاک های دنیای در حال توسعه، در سطح نسبتا مطلوبی است. به علاوه ایرانیان سنت های بسیار ریشه داری در عرصه بازرگانی دارند و به رغم رویداد های سهمگینی که از سر گذرانده اند، داد و ستد آنها با قطب های پویای اقتصاد جهانی متوقف نشده است. 
 
با وجود همه این برگ های برنده، ایران از چرخش بزرگ سی سال گذشته، که جغرافیای صنعتی کره خاک را دگرگون کرده و صد ها میلیون نفر از مردمان دنیای در حال توسعه را از حاشیه به متن اقتصاد جهانی کشانده است، بر کنار مانده است.
 
ایرانیان حتی در محدوده جغرافیایی شان، که آسیای غربی و افریقای شمالی را در بر میگیرد، از قافله عقب مانده اند و این زخمی بزرگ بر روح آنها است. مقایسه ساختار بازرگانی خارجی ایران (که عمدتا بر خام فروشی تکیه  دارد) با ترکیه و یا حتی با تونس (که به تنوع در صادرات دست یافته اند) نشانه روشن این واپس ماندگی است.  در این شرایط پیش بینی موسسات غربی، که از امکانات بالقوه ایران برای تبدیل شدن به یک قدرت نوظهور اقتصادی آنهم در آینده ای نسبتا دور خبر میدهند، طبعا مرهمی بر این زخم نمی گذارد.
 
تلخکامی ایرانیان زمانی بیشتر میشود که می بینند در تاریخ  معاصر کشورشان، در دوران پیش از انقلاب اسلامی، یک بار تا مرز تبدیل شدن به یک قدرت نو ظهور پیش رفتند، پیش از آنکه در باتلاق تنش های درونی و جنگ خارجی فرو بروند. امروز با اطمینان می توان گفت که دهه ۱۳۴۰ و نیمه نخست دهه ۱۳۵۰، ایران یکی از پربار ترین سال ها را در تاریخ اقتصادی خود از سر گذرانده است.  
 
در واقع طی این پانزده سال، ایران از لحاظ نرخ رشد تولید ناخالص دولتی به گروه کشور هایی شباهت یافت که بعد ها قدرت های نوظهور لقب گرفتند. یکی از ویژگی های اصلی این گروه برخورداری از نرخ رشد بالا تر از نرخ متعارف نه در طول یک سال و دو سال، بلکه طی دوره ای طولانی است.
 
معجزه رشد
 
رشد اقتصادی را بر پایه رشد تولید ناخالص داخلی در مقیاس کلی یا سرانه اندازه میگیرند. تولید ناخالص داخلی، ارزش تمامی کالا ها و خدماتی است که طی مدت یک سال در یک کشور تولید میشود. با سر شکن کردن این متغیر بر جمعیت یک کشور، تولید داخلی سرانه به دست میآید. همین رشد اقتصادی است که در صورت تداوم، صورت و سیرت یک جامعه انسانی را یکسره دگرگون میکند. تمدن بر بال های رشد اقتصادی پیش میرود، حال آنکه با رکود در کام تنگنا های گوناگون فرو میغلطد. فقر مادی یک جامعه، بر خلاف اعتقاد کسانی که آنرا به ارزش بدل میکنند، سرچشمه تباهی است. 


حساب کرده اند که اگر کشوری از میانگین یک در صد نرخ رشد سالانه برخوردار باشد، در آمد سرانه اش طی مدت هفتاد سال دو برابر خواهد شد. ولی همان کشور، اگر میانگین نرخ رشد سالانه اش را به پنج در صد برساند، طی مدت چهارده سال به همان نتیجه دست خواهد یافت و با رشد ده در صد در سال، همان دستآورد را تنها طی مدت هفت سال تامین خواهد کرد.  کشوری را در نظر بگیرید که امروز در آمد سرانه اش به هزار دلار در سال میرسد.
 
این کشور با نرخ رشد یک در صد می تواند در آمد سرانه خود را طی مدت بیست سال به ۱۲۲۰ دلار برساند، حال آنکه با نرخ رشد پنج در صد، طی همان مدت، در آمد سرانه اش به ۲۶۵۰ دلار خواهد رسید.
 
شمار زیادی از اقتصاد دانان ایرانی در درون و بیرون کشور بر سر رشد شتابان تولید ناخالص داخلی کشور طی دهه ۱۳۴۰ و نیمه اول دهه ۱۳۵۰ توافق دارند. هاشم پسران و هادی صالحی اصفهانی نرخ رشد تولید ناخالص داخلی سرانه ایران را در فاصله ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۶ هشت در صد ارزیابی میکنند و می افزایند که در سال ۱۹۷۶، در آمد سرانه در ایران به شصت و چهار در صد میانگین در آمد سرانه در دوازده کشور اروپای غربی رسیده بود  (۴). 
 
نکته جالب آنکه این نرخ بسیار بالای رشد عمدتا پیش از چهار برابر شدن قیمت نفت در سال ۱۳۵۳ اتفاق افتاد و میانگین نرخ تورم کشور نیز، پیش از این رویداد، از حدود سه در صد فراتر نرفت. رشدی چنین سریع، همراه با آرامشی چنین چشمگیر در عرصه قیمت ها، قدرت خرید را در بخش بزرگی از جامعه ایران به گونه ای بیسابقه افزایش داد.
 
در مقاله خود زیر عنوان «پنج دهه فراز و فرود تولید»، که به تازگی در فصلنامه «تازه های اقتصاد» چاپ تهران انتشار یافته، حمید زمان زاده به نتایج مشابهی میرسد. به نوشته او «از سال ۱۳۴۰ تا پایان سال ۱۳۵۵، تولید سرانه هر ایرانی در یک روند صعودی از دو میلیون و سیصد هزار ریال به هفت میلیون و دویست هزار ریال در سال (به قیمت‌های ثابت سال ۱۳۷۶) رسیده است. در واقع تولید سرانه ایرانی‌ها طی ۱۵ سال، سه و یک دهم برابر شده است که از بهبود قابل توجه سطح رفاهی ایرانی‌ها در این دوره حکایت دارد.
 
با آغاز شرایط انقلابی در سال ۱۳۵۶، روند تولید سرانه نیز معکوس شده و سیر نزولی خود را آغاز می‌نماید. علاوه بر روند نزولی تولید کل با توجه به بی‌ثباتی دوره انقلابی و پس از آن آغاز جنگ ایران و عراق، افزایش سریع جمعیت، سیر نزولی تولید سرانه را تشدید نموده است، به نحوی که تولید سرانه با کاهش حدود ۵۰ درصدی، از هفت میلیون و دویست هزار ریال در سال ۵۵، به پنج میلیون و سیصد هزار ریال در پایان سال ۱۳۶۷ می‌رسد.»
 
حمید زمان زاده می افزاید که در فاصله سال های ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۵، «نرخ رشد اقتصادی بین ۵ تا ۱۷ درصد در نوسان بوده است. در مجموع در این دوره ۱۵ ساله، میانگین نرخ رشد اقتصادی ایران حدود  ده و نیم  درصد بوده است، که نرخ رشد بسیار مناسبی است.
 
با آغاز شرایط انقلابی در سال ۱۳۵۶ و پس از آن آغاز جنگ، نرخ رشد اقتصادی به شدت کاهش می‌یابد و به جز سال‌های ۶۱، ۶۲ و ۶۴، نرخ رشد اقتصادی تا پایان جنگ منفی بوده است. میانگین نرخ رشد اقتصادی در این دوره منهای دو و یک دهم درصد در سال بوده است. در دوران پس از جنگ نیز، نرخ رشد اقتصادی بسیار پر نوسان ظاهر شده و از منهای دو و نیم درصد تا ۱۶ درصد را تجربه نموده است، اما میانگین نرخ رشد اقتصادی در دوره پس از جنگ تا سال ۱۳۹۰، پنج و دو دهم درصد بوده است.»
 
میانگین نرخ رشد بالای ده در صد آنهم طی مدت پانزده سال، جامعه سال های ۱۳۴۰ و نیمه اول دهه ۱۳۵۰  ایران را یکسره دگرگون کرده بود و کسانی که آن سالیان را دیده اند، می توانند گواهی دهند که تغییر به صورتی ملموس زیر نگاه آنها جریان داشت. رشدی چنین شتابان و طولانی همراه با دگرگونی هایی چنین سریع، در ادبیات اقتصادی دو دهه پایانی قرن بیستم «رشد آسیایی» نام گرفت، البته در رابطه با تحولاتی که کره جنوبی، تایوان، سنگاپور و مالزی و بعد ها چین تجربه کردند. در غرب کم تر کسی میداند یک کشور خاورمیانه ای به نام ایران نیز به چنین تجربه ای دست یافت، اما در حفظ آن ناکام ماند. 
 
امروز که سی و پنج سال از پایان آن دوران میگذرد، ایرانیان از خود می پرسند که اگر انقلاب اسلامی نمی بود، ایا کشورشان می توانست کره جنوبی بشود؟ و یا دستکم خود را به سطح ترکیه امروز برساند؟
 
تجربه  کره جنوبی
 
کره جنوبی گهواره یکی از شگفت ترین «معجزه های اقتصادی» قرن بیستم میلادی است که کشوری را از حضیض واپس ماندگی به اوج پیشرفت کشاند.
 
کشوری که در سال ۱۹۴۸ بعد از سی و پنج سال اشغال از سوی ژاپنی ها و ویرانی های جنگ دوم در بخش جنوبی شبه جزیره کره به وجود آمد، هنوز گرد و خاک مصیبت این همه سال را از تن نتکانده بود که در جنگ سه ساله میان دو کره، به عنوان نخستین زور آزمایی مخوف شرق و غرب، فرو رفت. و در سال ۱۹۵۳، بعد از پایان جنگ، کره جنوبی کشوری بود ویران و فقیر که آه نداشت تا با ناله سودا کند. 


آمار بر جای مانده از آن دوران نشان میدهند که در سال های ۱۹۵۰، کره جنوبی از لحاظ تولید ناخالص داخلی در سطحی پایین تر از کشور آفریقایی غنا قرار داشت. امروز کره جنوبی پانزدهمین اقتصاد دنیا است، حال آنکه غنا هشتاد و ششمین است. بد نیست اضافه کنیم که کره شمالی، یکی از معدود بقایای بر جای مانده از نظام های استالینی جنگ سرد، همچنان از لحاظ اقتصادی پشت سر غنا در جا زده است.
 
ایرانی ها نیز دورادور، و گاه از نزدیک، تحولات شبه جزیره کره را پیگیری میکردند. در جریان جنگ کره در اوایل سال های ۱۹۵۰ میلادی، بخش بسیار بزرگی از روشنفکران ایرانی در اردوی هواداران کره شمالی بودند و آرزو میکردند که «نظام مترقی» شمال، به رهبری رفیق کیم ایل سونگ، با پشتیبانی به اصطلاح «داوطلبان» چینی (که در واقع فرستادگان مائوتسه تونگ بودند) بر «اردوگاه امپریالیسم» و «سگ های زنجیری» اش پیروز شوند. احمد شاملو، شاعر بلند آوازه ایران، در «سرود بزرگ» خود که به «شن شو، رفیق ناشناس کره ای»  تقدیم کرده، احساس جامعه روشنفکری آن زمان ایران را بیان میکند.
 
در اواسط دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی، ایرانی ها سرزمین «بامداد آرام» را به گونه ای دیگر شناختند، از راه کره ای هایی که در جستجوی کار به ایران میآمدند. در این دوران کره جنوبی هنوز کشوری فقیر بود و از سر استیصال، مجبور بود شماری از فرزندان خود را برای نان خوردن به سرزمین های دیگر بفرستد. شمار زیادی از کره ای ها در بخش حمل و نقل ایران (از جمله به عنوان راننده کامیون) به کار گرفته شدند.
 
و سپس ورق برگشت. کره جنوبی محروم از همه ثروت های زیر زمینی، برای تامین بقای خود، به صدور کالا هایی چون لباس و پارچه و کفش و اسباب بازی روی آورد، اما سال به سال خود را بالا تر کشید و کالا های دیگری را، که ارزش افزوده و کیفیت آنها بالا و بالا تر میرفت، جای خود را در بسیاری از بازار های جهان از جمله ایران محکم کردند. 
 
امروز ایرانی ها برای یخچال های ساخت شرکت «دوو»، خود رو های «هیوندای» و تبلت های گلکسی ساخت سامسونگ، سر و دست میشکنند.  آنها می بینند که  سامسونگ کره ای، به عنوان نخستین شرکت جهان در زمینه تکنولوژی های پیشرفته، از هیولت پاکارد آمریکایی پیشی گرفته است. و نیز می بینند که در رقابت بر سر  فروش مرکز برق هسته ای به امارات متحده عربی، کره جنوبی بر فرانسه غالب آمده است.
 
اگر «شن شو کره ای»، رفیق ناشناخته احمد شاملو، واقعیت میداشت و امروز زنده می بود، به احتمال قریب به یقین خود را از جهنم «کره شمالی» رها میکرد و به کره جنوبی پناه میآورد.  
 
یک دوره طلایی
 
پاسخ گفتن به این پرسش که چرا ایران در کام یک اقتصاد نفتی و دولتی فرو رفت، حال آنکه کره جنوبی به یک قدرت بزرگ اقتصادی بدل شد، طبعا در قالب یک مقاله نمی گنجد. فرآیند توسعه حاصل عوامل فراوانی است و در هم آمیختگی همه این عوامل است که ویژگی های آن فرآیند را در یک کشور رقم میزند.


برخورد فرهنگ های گوناگون با توسعه اقتصادی یکسان نیست. ساختار های سیاسی مشابه در یک جا زمینه توسعه اقتصادی را فراهم میآورند و، در جای دیگر، به مانعی بزرگ در راه فرایند توسعه بدل میشوند.
 

در مورد نقش دولت و بازار، و تاثیر آنها بر سیاست های تولیدی و مالی و بازرگانی، کشور های مختلف از گزینش هایی متفاوت  پیروی میکنند. از لحاظ برقراری رابطه میان بخش های گوناگون اقتصادی، به ویژه صنعت و کشاورزی، تنوع وجود دارد. کشور ها از نظر دستیابی به سرمایه و تکنولوژی در داخل و خارج از مرز های خود در موقعیتی برابر قرار ندارند. وضعیت جغرافیایی و استراتژیک کشور ها بدون تردید بر سرنوشت اقتصادی آنها تاثیر میگذارد. فهرست عوامل تاثیر گذار بر فرایند توسعه را می توان ادامه داد.
 
با توجه به این همه تفاوت میان کشور ها، حتی اصل این پرسش که «چرا ایران نتوانست کره جنوبی بشود؟»، زیر پرسش میرود، به ویژه از آنرو که چهار برابر شدن بهای نفت در سال ۱۹۷۳ و تاثیر آن  بر سرنوشت اقتصادی و سیاسی ایران، تفاوت بزرگ دیگری را میان این کشور و الگوی توسعه آسایی میآورد.
 
با این حال تجربه پانزده سال رشد اقتصادی با میانگین بالای ده در صد، همراه با تورم بسیار پایین، به گونه ای غیر قابل مقاومت بر تاریخ اقتصاد معاصر ایران سنگینی میکند. چرا این دوره طلایی، که در واقعیت آن تردیدی نیست، از دیدگاه بخش بسیار بزرگی از نیرو های سیاسی و اجتماعی و نخبگان روشنفکری سال های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ پنهان ماند و حتی با ان به دشمنی برخاستند؟
 
مخالفت و حتی خصومت بخش بزرگی از جریان های مذهبی با این فرآیند توسعه نسبتا دراز مدت، قابل درک است. مساله در آنجا است که در ورای جریان های مذهبی، شمار زیادی از گرایش های لاییک و حتی روشنفکری ایرانی، که بسیاری از آنها سر در مکاتب غربی داشتند، نتوانستند ببینند که کشورشان یک  رونق استثنایی را تجربه میکند که تداوم آن می تواند به یک دوران طولانی انحطاط پایان دهد. آنها بسیاری از «الگو» های اقتصادی آن زمان را، از روایت های گوناگون سوسیالیسم شوروی و چینی و کوبایی گرفته تا راه رشد های نوع الجزایری، عزیز میداشتند، اما به فرآیند توسعه کشورشان، که در فضای منطقه ای آن از همه پیشتاز تر و حتی در مقیاس دنیای در حال توسعه در شمار موفق ترین بود، به دیده تحقیر مینگریستند. اگر این نگاه نمی بود، سیر تاریخ ایران دگرگون میشد.
 
یاد کردن از این تجربه، که اینک به تاریخ ایران پیوسته است، تنها از سر نوستالژی یا ذکر مصیبت نیست. این تنها تجربه ای نیست که در اوج پرواز، با بال های خونین به خاک افتاد. تاریخ کشور ها انباشته از فراز و نشیب ها است. هدف بنیادی انگشت گذاشتن بر این تجربه است و گفتن که این بررسی دلایل شکست آن هنوز در آغاز راه خویش است. ولی بدون شناخت عمیق دلایل این شکست تاریخی، بهره برداری از فرصت های آتی برای رها شدن از واپس ماندگی، با بن بست های دوباره روبرو خواهد شد. 
 
نگاه دوباره به این تجربه و شناخت ابعاد و دلایل شکست آن می تواند به گسترش فکر اقتصادی در جامعه ایرانی، و به ویژه در میان نخبگان آن کمک کند و به آنها بیآموزد که بدون رشد اقتصادی هیچ چیز امکان پذیر نیست. زمینه سازی برای زایش ثروت های مادی در یک جامعه، تنها راه ممکن برای ارتقای اجتماعی و فرهنگی و معنوی آن است.
 
بیرون کشیدن ایران از گرداب انحطاط و بی اخلاقی کنونی نیز امکان پذیر نیست جز با فراهم آوردن شرایط لازم برای سرمایه گذاری، خلق ثروت، صدور کالا و ایجاد کار... در همان دوران رشد بی وقفه پانزده ساله، اخلاق و اعتماد در جامعه ایرانی در سطحی به مراتب بالا تر از مردابی بود که امروز می بینیم.
 
نهاد ها و موسسات غربی که ایران امروز را از شرایط لازم برای تبدیل شدن به یک قدرت نوظهور اقتصادی برخوردار میدانند، به احتمال قریب به یقین از تجربه توسعه این کشور در سال های ۱۹۶۲ تا ۱۹۷۵ با خبر نیستند. در مجموع این تجربه تا اندازه زیادی در جهان ناشناخته مانده، شاید به این دلیل که بخش بزرگی از روشنفکران ایرانی به آن به دیده تحقیر نگریستند و دنیا نیز ابعاد آنرا نشناخت.
 
آیا در این تحقیر، تغییری بنیادی به وجود آمده است؟
 

 (۱)        Iranian Economy in the Twentieth Century: A Global Perspective
 
 (۲)                                                                "The Coming of “The Ten
 
(۳)                                                                          Eclairages, No 120
 
 (۴)            Iranian Economy in the Twentieth Century: A Global Perspective           
 
 (۵)  حمید رضا زمان زاده، «پنج دهه فراز و فرود تولید؛ بررسی علل رشد پایین و بی ثبات اقتصاد ایران»، فصلنامه «تازه های اقتصاد»، شماره ۱۳۶، تابستان ۱۳۹۱.

رأی دهید
baharmazaheri - عجمان - دبي
اگه آشوب ۵۷ نبود ایران مثل سنگاپور مالزیی و کره بود الان مثل کره شمالی هست ایران دورود به رضا شاه دوم و شهبانوی ایران زمین ........ اونهمه پیشرفت و اعتبار ....روح عزیزان شاد
شنبه 25 آذر 1391 - 11:28
nejaat2006 - لیدز - انگلستان
اسلام هرجا رفته، تباهی بوجود آورده. من فکر میکنم با وجود اسلام، ایران به هیچوجه نمیتونست کره جنوبی بشه
شنبه 25 آذر 1391 - 11:26
baas - روتردام - هلند
با وجود اسلام ،هرگز !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
شنبه 25 آذر 1391 - 11:48
بیایید رستم باشیم - کیف - اوکراین
حـ... خمینی معلوم نیست عامل کی بود که ماموریت داشت ایران رو به عقب برگردونه البته من فکر میکنم بیشتر عامل اعراب بود
شنبه 25 آذر 1391 - 11:57
romano - تهران - ایران
والا بلا مردم ایران مثل بچه‌ای میمانند که خودش درسش را می‌خواند ورزش می‌کند و هزار تلاش می‌کند منتها یک بابای معتاد عیاش فاسد هرزه دارد که پول خانواده و حتی درآمد فقیرانه بچه‌ها را خرج ولگردیهای خود می‌کند از آنطرف عده‌ای ایرانی مهاجر هستند که نه در کشور خود چیزی بودند نه در خارج به این مردم تحقیر داستانسرایی و ترور شخصیت و فرهنگ می‌کنند (همه مهاجران نه). من اعتقاد زیادی به ملتهای بزرگ دارم ایران و مصر نیز همان راهی را خواهند رفت که چین و هندوستان رفتند. اینها ملتهای ریشه دار هستند بارها یاد گرفته‌اند که تا نقطه صفر بروند و مجددا بازگردند. زمانی دور نبود که در همین خاور میانه نه اسلامی تندرویی بود و ملت یهود مسلمان و مسیحی زندگی خود را می‌کردند اما از زمان دخالت غربی ها و اتفاقا حمایت آنها از افراطیون همه توازن بهم خورد یادتان می‌آید زمان رفتن مبارک چه بیانیه‌ها صادر که نمی‌کردند اما زمان محمد مرسی دریغ از یک حمایت مانند آن روزها. ادامه ...
شنبه 25 آذر 1391 - 12:28
romano - تهران - ایران
مصریها درد را شناخته و با آزمایش و خطا سعی در برآوردن دمکراسی خود هستند. بزودی ایران بلند خواهد شد من به این سرزمین باستانی با تمام سلولهایم اعتقاد دارم و غرب ستیز نیستم اما ایران و مصر دو بال مهم غرب آسیا و مسلمانان و اقتصاد هستند (ایران انرژی) ایران ضامن و قلب تپنده انرژی جهان است و باید برای برتری غرب حفظ شود. برای به چنگ آوردن ایران تنها 200 سال جنگ شده از روس بگیر تا انگلیس (حتی جنگ با عراقو تحریم ایران) و این درحالیست که در دنیا ما تنها دو جنگ جهانی داشته‌ایم! ایرانی ملتیست که تحصیل برایش مهم است بدون زور خودش سراغ کار صنعتی می‌رود و بصورت سنتی صنعتکاران ممتاز دارد. نگران نباشیم فقط به رهایی فکر کنیم ایران به قدرت و زیبایی و شکوفایی بر خواهد گشت و بعنوان مسلمان می‌گویم خطرناکترین فاشیزمش را که اسلام حکومتی و سازمان آخوندیزم است برای همیشه از دست خواهد داد (الهی شکر).
شنبه 25 آذر 1391 - 12:33
astara-irani - استارا - ایران
ایران میتونه یکی از بهترین کشورای دنیا بشه به شرط اینکه این نظام وحشی از بین بره. به امیده اینده ای خوب برای ایران.
شنبه 25 آذر 1391 - 13:59
faghat zartosht - شیراز - ایران
میگم این رییس جمهور خوشکلمون که میگه ما الان اقتصاد هفدهم دنیا هستیم راست میگه؟باور کنیم یا نکنیم؟شاید هفدهمین از آخر!!!!!
شنبه 25 آذر 1391 - 14:40
morid - بوشهر - ایران
چرا نمی شد.ما حتی ژاپن هم میشدیم!!ولی به چه قیمتی؟اگر مثل کره،ژاپن به امریکا،اجازه تاسیس پایگاه دائمی نظامی میدادیم و بعد هروقت سرباز امریکایی اراده میکرد دختران 13 تا 14 ساله جزیره اوکیناوا و دختران کره ای را به زور سوار جیب ارتش کنند و به کمپ خود ببرند و دسته جمعی بهشون تجاوز کنند و رئیس دولت کشور، کمرش تا زانو خم کند و بگوید سایونارا، سایونارا!!!؟؟ خوب در آنصورت ما تحریم نمیشدیم و از این دوکشور کلی هم جلو میزدیم.مستقل بودن و استقلال و آقای خود بودن در این جهنم ساخت امریکا خیلی هزینه دارد.زندگی در کره زمین برای آزادگان زیر یوغ دیکتاتور بزرگ واقعا سخته!!! ولی میارزه.
شنبه 25 آذر 1391 - 14:33
compatriot - تورنتو - کانادا
اگه ایران را آفت آخوندیسم نمی‌زد ما خیلی‌ از کره جنوبی پیشرفته تر بودیم. وقتی‌ عالیجنابان این مملکت علی‌ چلاق، جنتی مفنگی، کنی زپرتی، مموتی دزد چاخان و .. باشه معلومه حل و روز ما چیه!
شنبه 25 آذر 1391 - 15:17
exam292 - تهران - ایران
با همه ی این مشکلاتی که دشمنهای داخلی و خارجی توی این سه دهه بر این کشور وارد کردن.. ولی به لطف الهی و همت دانشمندان متعهد (براساس مجله علمی نیچر) ایران در سال ۲۰۱۱میلادی رتبه اول جهانی در رشد تولید علم و رتبه نوزدهم جهانی از نظر کمیت تولید علم را بدست آورده...)
شنبه 25 آذر 1391 - 15:46
hamid shojaei - تهران - ایران
اگر میگذاشتن شاهپور بختیار می‌ماند ، بله حتما در حد کره می‌بودیم ، پیکان همزمان با هیوندای تاسیس شد ، مضاف بر این که ایران می‌توانست به یک کشور توریستی زیبا با داشتن چهار فصل تبدیل شود ، افسوس که اعراب با همدستی انگلیس و خمینی بی‌ شرف و بی‌ ناموس ، مملکت ما را صد سال عقب بردند ، تاریخ در باره خمینی و خاندانش ، می‌نویسد ، و ملت همیشه او را سرشار از فحش و تًف تو روحش و آتش به قبرش می‌فرستند
شنبه 25 آذر 1391 - 16:10
Faryade_Khamoosh - آخن - آلمان
با این ملتی که ما داریم و با این سنّت‌های اسلامی و دست و پا گیر که ما در مملکت خودمون حتی ۱۰۰ برابر کشور‌های عربی‌ داریم، نخیر نمیرسیدیم. به هر صورت این انقلاب صورت می‌گرفت، چون کرم از خود ملت ماست. ولی‌ برای اینکه خودمون رو راضی‌ نگاه داریم، تقصیر کار رو میندازیم گردن این و اون.
شنبه 25 آذر 1391 - 16:54
ali1111 - تهران - ایران
مردم ایران مردم خوبی‌ نیستند و اگر بخواهم بگم زیاده( همگی‌ هم کم و بیش می‌دونیم)...ما مردم در حد استحقاق و فرهنگمون و لیاقتمون باید زندگی‌ کنیم. حالا از صبح تا شب این و آن را مقصر دانسته...
شنبه 25 آذر 1391 - 18:23
sharafYabi - بیمبه - انگولا
تا زمانی‌ که ما یاد نگیریم تا دست از خرافات، فضولی، چاپلوسی، تملق، خود و دیگران را بزرگ بینی، تعارف بیجا، شاکرم نوکرم دروغین، صد گفتار و نیم کردار وووو برنداریم، بدبختی ایران و ایرانی‌ ادامه خواهد داشت.
شنبه 25 آذر 1391 - 18:26
NedayeAzadi - تهران - ایران
فرقش اینه که جامعه ی کره جنوبی کسانی چون خمینی، منتظری، شریعتی، بهشتی و مطهری تولید نکرده.
شنبه 25 آذر 1391 - 19:14
Royan - کالیفرنیا - آمریکا
morid - بوشهر - ایران/ به نظر تو آقای خود بودن یعنی آخوندا و عرب ها بهت تجاوز فکری و روحی و جسمی بکنند و حق و حقوقتو پایمال بکنند و به پسر و دختر مادرت تجاوز بکنند و سرت و توی چاه توالت بکنند و یه تی پا به ماتحتت بزنند , و ازت بردگی جسمی و فکری بکشند و آدم حسابت نکنند یه دهنه بهت بزنند و چهار نعل از سواری بگیرند وقتی هم که مردی نفهمی کی آمدی و کی رفتی و زندگی رنگهای دیگری هم غیر از سیاهی داشت ؛ پس اگر کره ایها برده گی آمریکاییها را ترجیح میدهند معلومه که شعورشون از تو امثال تو بیشتر است.
شنبه 25 آذر 1391 - 19:34
Royan - کالیفرنیا - آمریکا
exam292 - تهران - ایران/ اگر این رتبه ها اینطور که شما میگی واقعیت داره باید بگم این رتبه ها را هم ملت ایران بدست آوردنند , نه حکومت و امت اسلام. به خودت نگیر؛ اگر وجود نحس و کثیف آخوندا و امت شون نبود شاید رتبه بیشتری هم بدست میاورد, نصف رتبه آورنده گان فعلا توی زندان هستند فرصت ازشون گرفته شده.
شنبه 25 آذر 1391 - 19:37
SharafYabi - بیمبه - انگولا
سرت توی برف است عزیز، از خیر سر مدیرییت جهانی‌ شما، ناموس ایرانی‌ که هم اکنون طبق خبرهای خودتان در کشورهای عربی‌ و ترکیهٔ جلوی پول دلا و راست میشبد.
شنبه 25 آذر 1391 - 20:17
SharafYabi - بیمبه - انگولا
Morid سرت توی برف است عزیز، از خیر سر مدیرییت جهانی‌ شما، ناموس ایرانی‌ که هم اکنون طبق خبرهای خودتان در کشورهای عربی‌ و ترکیهٔ جلوی پول دلا و راست میشبد.
شنبه 25 آذر 1391 - 20:18
Dracula - ترانسیلوانیا - رومانی
میتونست اگه دولتی داشت که با غرب دوست بود.کسایی همکه توهم اینکه غرب نمیخواست ایران پیشرفت کنه و این جفنگیات رو دارن به کره جنوبی یا تایوان و خود ژاپن نگاه کنن که با دوستی با غرب و آمریکا به چه پیشرفت و رفاههی رسیدن.اما همون بغل کره شمالی به چه فلاکت و بدبختی دچاره.ایران هم همون راه رو داره میره.
شنبه 25 آذر 1391 - 21:07
kobalt - کرج - ایران
توسعه صنعتی واقتصادی بدون توسعه سیاسی اگرم تا حدودی بشه پایدار نیست مثل چین که داره به مرحله انتخاب نزدیک میشه.ایران در بزنگاه های تاریخ چه دولت وچه مردم راه غلط رو انتخاب کردن مثل 28 مرداد یا در زمان دوران طلائی 52تا 57که میشد همزمان با رشد اقتصادی به تدریج رشد سیاسی رو آغاز کرد اما نشد وبجاش همون دو سه تا حزب شاخ شکسته هم تعطیل شد و دور افتاد دست چاکر ان وجانثاران ونوکر صفتان متملق که کارشون شیر جه زدن روی پای شاه بود از طرف دیگم بجای رجال سیاسی وملی با تجربه طردشده وخانه نشین یه مشت شاعر و نویسنده بی مایه وچند تا چریک چپ ومجاهد وکنفدراسیو نی و امثال شریعتی مثل یه چشمی شهر کورا شدن اوپوزیسیون والگوی جوانها و شد انچه شد دزد سوم اومد و زد وبرد بله ایران میتونست کره جنوبی بشه نشد اما کره شمالی هم بلاخره کره است ازین کره تا اون کره فرجه
شنبه 25 آذر 1391 - 21:26
Dracula - ترانسیلوانیا - رومانی
morid - بوشهر - ایران. رک میگم تو بیمار هستی و عقب مونده ذهنی و صد البته عقب مونده فرهنگی.این مزخرفاتی که میگی و نگرشت اصلا تو دنیای امروز معنی نداره.اصلا دنیا تو یه فاز دیگست این چرت و پرتها اصلا معنی نمیده تو کشورهای متمدن...حرفهات مثل این میمونه بری توی تلویزیون ایران به زبون چینی صحبت کنی..اینکه یکی دو بار تو ۵۰ سال گذشته تجاوز و غیره رخ داده توسط نظامیهای آمریکا تو ژاپن..اصلا قابل مقایسه نیست با تجاوزهایی که مثلا تو حالت عادی تو خود ژاپن اتفاق افتاده..اصلا چرا راه دور..در مقایسه تعداد تجاوزهای وحشیانه ایکه تو خود ایران اتفاق میفته صفر هست..اما آدمهای ساده لوح با آی کیو پایین مثل تو میچسبن به این اخبار که مثلا این اتفاق افتاد.برات متاسفم.بهره هوشیت واقعا پایینه.البته این در صورتیه که بی قصد و بیطرف نظر داده باشی.مرد حسابی آدم آدمه.همه جا جنایت و تجاوز و جرم اتفاق میفته فرق نمیکنه ملیت طرف چی باشه.برو اون چشمات رو باز کن اخبار رو کامل و بیطرف بخون قبل از اینکه بشینی شعاز مزخرف بار مردم کنی.
یکشنبه 26 آذر 1391 - 00:47
حقیقتجو - دوسلدورف - آلمان
قبل از اینکه برخی نظرات شکمی بدهند اول بیایند ریشه یابی کنند دلیل عقب مانده گی ایران با این هم سرمایه طبیعی چی بوده و چیست؟ بهترین جوابها را برخی از محققین با ارزش ایرانی در اثرات تحقیقی خود در این زمینه نوشتند که بطور مثال بهترین دلایل استدلالی عقب مانده گی ایران بعد هزاران سال را دکتر ارجمند فیلسوف و جامعه شناس بزرگ ایرانی دکتر آرامش دوستدار در آثارش آورده که دلیل اصلی عقب مانده گی ایران سلطه دین اسلام بوده که مانع پیشرفت و تمدن ایران بوده و هست. به سایتش یا کتابهایش مراجعه کنید ببیند چقدر واقعبینانه دلیل آورده! تا زمانیکه اسلام در ایران بوده نباید انتطار پیشرفت داشتیم و نباید در آینده هم انتظار ترقی و پیشرفت با وجود اسلام در ایران داشته باشیم که ده ها دلیل وجود دارد! کارنامه ننگ 34 ساله حکومت اسلامی تازه با کمک و خرج کردن میلیاردها دلار ثروت نفتی را ببینید که ایران چقدر وابسته تر شده و از نظر علمی فقط مونتاژ و کپی و دزدی منابع و کارهای علمی خارجی ها را یاد گرفتند. در ادامه
یکشنبه 26 آذر 1391 - 03:33
حقیقتجو - دوسلدورف - آلمان
تا زمانی که اسلام سیاسی و مسلمانان ناآگاه در این کشور هستند هیچ امیدی به بهتر شدن آینده اش نیست و دلیل هم میآوریم. اینرا ما 34 سال پیش گفتیم و دیدید که حق داشتیم و بازهم خواهیم گفت و تاریخ حق به فرزندان وطن پرست و خیرخواه خود خواهد داد و رو سیاهی به مسلمانهای توسط اعراب مامور شده مرتجع که نابودی ایران را قسم خوردند میماند. با مهر و تسبیح در یکدست و قرآن در دست دیگر فقط درجازدن است و گامی بسوی پسگرائی! در زمینه دلایل عقب مانده گی ایران کتب با ارزشی است. ای ملت لطفاً کمی مطالعه کنید و بگردید پیدا میکنید!! شاید قانع شدید چرا ایران به این روز سیاه استبداد و دیکتاتوری اسلامی افتاد که زنان حتی از ابتدائی ترین حق بشر که آزادی پوشیدن و انتخاب لباس باشد برخوردار نیستند. چرا در ایران دمکراسی نتوانست ریشه بگیرد و صدها سوال دیگر! اول باید ساختار سیاسی جامعه درست باشد تا صنعت و علم و دانش در آن رشد کند و همزمان فرهنگ مردم بالا برود و شکوفا شود یا نه؟ البته اگر کشور مشکلات جغرافیائی و کمبودهای طبیعی نداشته باشد که ایران خوشبختانه ثروت طبیعی کافی داشت و دارد. پس دلایلش را باید در جای دیگر جست!
یکشنبه 26 آذر 1391 - 03:50
توفیق - سیاتل - آمریکا
exam292 - تهران - ایران/ برو یک کمی‌ آمار بخون بفهمی چی‌ داری میگی‌. شما فرض کن یک نفر ۱۰۰ تومن پول تو جیبشه یکی‌ ۱ میلیون تومن. هر دو می‌رن کار می‌کنن و اولی ۱۰۰۰ تومن پول میگیره دومی‌ ۱ میلیون تومن. خوب، اونی‌ که ۱۰۰ تومن از اول داشته یک روزه ۱۰ برابر پول اولیه اش پول درمی‌آره. اونی‌ که ۱ میلیون داشته پولش "فقط" دو برابر میشه. حالا شما بگو آفرین به اولی‌ و خاک بر سر دومی‌ که پولش فقط دو برابر شد. اما خوب واقعیت اینه که اولی‌ فقط ۱۰۰۰ تومن در آورد، دومی‌ ۱ میلیون تومن. قضیه مقایسه ایران با کشورهای پیشرفت هم همینه. اون بدبختا اونقدر عقبًا که ۲ تا مقاله علمی‌ چاپ کنن درصد رشدشون میره بالا. تازه، بیشتر مقالات دانشمندان ایرانی‌ داخل ایرانی‌ در نشریات درجه ۳ یا ۴ چاپ میشه که اینوریها اصلا توشون چیزی نمیخوان چاپ کنن. باور نمیکنی‌ برو نگاه کن ببین کدوم نشریات ایرانیها توش مقاله چاپ می‌کنن.
یکشنبه 26 آذر 1391 - 04:26
tashtar12 - بلینگهام - ایالات متحده آمریکا
تا الان ما ایرانیان معاصر در "تنفر" ثابت قدم بود ه ایم. فقط هر چند دهه ب سر "سوژه های تنفر" تغییر کرد وبس اما خود "تنفر" پا بر جا بود. در قدیم می گفتند "هرکه مسلمان و عرب" نیست دیگر "آدم " هم نیست. امروزی ها هم می گویند اصلا " عرب و مسلمان" آدم نیست. اسم آن بود واپس ماندگی اسم این هم شد تجدد. نه جانم. با "نفرت و نژاد" پرستی در قدیم به جائی نرسیدیم الان هم نمی رسیم . باید ایران را "دوست داشت" با بقیه هم مدارا کرد. بعد هم باید بر اساس خرد کار کرد. به یزدان اگر ما خرد داشتیم کجا این سر انجام بد داشتیم
یکشنبه 26 آذر 1391 - 07:13
mashhabib - کبک - کانادا
تا این فرهنگ اسلام شیعه مرده پرست و ارتجاعی تو این مملکت حاکمه . و یه مشت مردمی که بجای کار عادت به دلالی و مفتخوریو و دله دزدی. دارند 100 سال دیگه هم به افغانستان هم نمیرسند.
یکشنبه 26 آذر 1391 - 07:53
exam292 - تهران - ایران
Royan - کالیفرنیا - آمریکا: مردم با مشارکت پررنگی که در بیش از 30 انتخابات بعد از پیروزی انقلاب داشته اند، نشون دادن که تحلیل شما و امثال شما، باطله!!!
یکشنبه 26 آذر 1391 - 08:49
shekan - تهران - ايران
این مقایسه درست نیست . تیتر را با این عنوان عوض کنید : آیا کره جنوبی می توانست ایران بشود ؟
یکشنبه 26 آذر 1391 - 09:45
persiangulf2535 - لند‌ن - انگلیس
Royan - کالیفرنیا - آمریکا-دوست عزیزبانظرشما کاملآ موافقم ولی این ادمهایه طرف صحبت شما این حرفها روبه دودلیل نمی فهمند یکی اینکه منافع شون دراینه که مثل یابوکه چشمش رومیبندن کورباقی بمونن وموطیع باشن ودیگراینکه قدرت فهم شون ازدرک حقایق درحد همون ...بیشترنیست.
یکشنبه 26 آذر 1391 - 11:42
حقیقتجو - دوسلدورف - آلمان
یکی از خبرهای مهم امروز رسانه های مزدور داخلی رژیم فاشیستی ملاها را ببینید. که چرا ایران پیشرفت نخواهد کرد: 120 رشته اسلامی به دروس دانشگاه اضافه شد: حجت الاسلام معصومی با بیان اینکه تاکنون 120 برنامه گروه علوم حوزه‌ای دانشگاهی در مقاطع مختلف به تصویب شورای برنامه‌ریزی آموزش عالی رسیده است، به ایسنا گفت:‌ در این بازنگری‌ها رشته‌های علوم سیاسی، جامعه شناسی و روانشناسی بیشترین مغایرت را با معارف اسلامی داشته و کمترین منابع اسلامی را داشته‌اند. این رشته‌ها شامل تبلیغ در حج و زیارت، جغرافیای فرهنگی، زبان و فرهنگ روسی، زبان و فرهنگ فرانسه، علوم حدیث، فرهنگ و معارف اسلامی، فلسفه و عرفان اسلامی، کارشناسی معارف اسلامی و مطالعات اجتماعی، کلام اسلامی، معارف اسلامی و مطالعات زنان است.- فقط من نمیفهم که زبان و فرهنگ روسی یا فرانسه از کی تا حالا جزء رشته های اسلامی شدند یا چه جوری میخواهند اسلامی اش کنند؟ پیشرفت ایران با این حکومتی که اساسش بر خرافات اسلامی و نادانی و ناآگاهی است سراب و خیال خامی بیش نیست! دانشگاهها را هم تبدیل به طویله اسلامی کردند.
یکشنبه 26 آذر 1391 - 16:58
sharafYabi - بیمبه - انگولا
tashtar 12 - دستتان درد نکند ‌لپ کلام را بیان کردی. باید به اعتقادات دیگران احترام گذشت، هر چند به نظر ما واپس گرایانه و یا متجددانه به نظر بیاید. حسادت و ضربه زدن به همدیگر بزرگترین مشکل ما ایرانیان در طول تاریخ و حال می‌باشد. حتی فردوسی که اسطوره ایران است از آن در امان نماند و Iran/Persia به جای ۵۰ هزار سکه طلا وعده شده، به وسیله سفارشات به او نقره دادند، پس از رنج بردن در این سال سی‌، عجم زنده کردن به این پارسی‌. ایران محتاج سالها بسیار مدیریت فرهنگی میباشد.
دوشنبه 27 آذر 1391 - 00:04
exam292 - تهران - ایران
توفیق - سیاتل - آمریکا: شما رشد علمی رو با مسائل اقتصادی(سود و زیان) اشتباه گرفتید!!! کشور ما هنوز با دنیای پیشرفته خیلی فاصله داره، ولی این رشد(که اربابای استکباریتون ازش میترسن) مربوط به زمانی هست که ایران شدیدا در تحریم اقتصادی و فشارهای دشمنهای داخلی و خارجی بوده...
دوشنبه 27 آذر 1391 - 15:16
exam292 - تهران - ایران
حقیقتجو - دوسلدورف - آلمان: یه کم تاریخ ایران رو بخون تا دید حقیقتجویت باز بشه!!! اکثر دانشمندان و نخبگان ایرانی بعد از ظهور اسلام در ایرانه...
دوشنبه 27 آذر 1391 - 15:39
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.