نتیجه نابود کننده ، حاصل درگیری در خلیج فارس
ایران در نظر دارد جنگ احتمالی را از مرزهای خود به بیرون کشانده و منطقه را درگیر این موضوع کند. بی شک در صورت اجرای چنین طرحی و انجام اقدامت شدیدتر، قدرت جمهوری اسلامی تا بدان پایه نیست که بخواهد با همه کشورهای منطقه و همپیمانان غربی آمریکا درگیر شود بنابراین یک نتیجه قطعی دیگر وقوع جنگ، ویرانی کامل ایران است و متاسفانه سران ایران از این موضوع آگاهند.
دکتر بهروز بهبودی بنیانگذار شورای دمکراسی برای ایران در مقاله ماه دسامبر خود در مجله بین المللی خاورمیانه نتایج سیاست های غلط نظام جمهوری اسلامی در تهدید و ایجاد ناامنی در خلیج فارس را مورد بررسی و تحلیل قرار داده است.
بهروز بهبودی
www.bbehbudi.com
contact@bbehbudi.com
ترجمه مقاله :
ماجرا از آنجا آغاز گردید که جنگنده های ایرانی به یک پهپاد آمریکایی در آبهای خلیج فارس حمله بردند و به سویش شلیک کردند، شلیکی که به گفته امیرعلی حاجی زاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه، تنها یک اخطار بود. او به نیروهای آمریکایی هشدار داد: اگر (به هشدار ایران) توجه نکنند، باید منتظر اقدامات شدیدتری هم باشند، اما به اقدامات شدیدتر ایران اشاره ای نکرد. آیا منظور از اقدامات شدیدتر رویارویی با نیروی هوایی و نظامی آمریکا در خلیج فارس است؟ در این صورت خوش بین ترین فرماندهان جنگ نیز می دانند که با توجه به جنگیدن آمریکا در خلیج فارس ایران بیشترین و بزرگترین زیان ها را خواهد دید. حتی اگر جمهوری اسلامی از موشک های جدید خود با برد چندهزار کیلومتر استفاده کند، باز هم بازنده اصلی آمریکا نخواهد بود. آیا دامنه این اقدامات شدید قرار است دامن همپیمانان آمریکا را در منطقه بگیرد و ایران نیز چون صدام به کشورهای منطقه حمله خواهد کرد همانطور که پیش از این بارها فرماندهان سپاه به این موضوع اشاره کرده و گفته اند در صورت وقوع هرگونه حمله ای دامنه آن از مرزهای ایران خواهد گذشت؟ آیا همین احساس خطر کشورهای منطقه را به خرید پیشرفته ترین اسلحه ها ترغیب نکرده است؟ طبیعی است که فروشندگان اسلحه نیز خود در کنار کشورهای عربی منطقه حضور داشته و خواهند داشت. آیا منظور فرمانده سپاه ایران، از اقدامات شدیدتر، طرح و برنامه ای است که جمهوری اسلامی با همکاری حزب الله لبنان برای اسرائیل دارد؟ آیا فرستادن پهپادی ـ که حسن نصرالله مدعی مونتاژش در لبنان بوده ـ و مسلح کردن حماس به موشک های فجر 5 به منظور نشان دادن قدرت ایران برای اقدامات شدید یا شدیدتری است که ممکن است در آینده انجام دهد و اکنون می خواهد زنگ خطر را برای آمریکا و همپیمانانش به صدا درآورد؟
ایران در نظر دارد جنگ احتمالی را از مرزهای خود به بیرون کشانده و منطقه را درگیر این موضوع کند. بی شک در صورت اجرای چنین طرحی و انجام اقدامت شدیدتر، قدرت جمهوری اسلامی تا بدان پایه نیست که بخواهد با همه کشورهای منطقه و همپیمانان غربی آمریکا درگیر شود بنابراین یک نتیجه قطعی دیگر وقوع جنگ، ویرانی کامل ایران است و متاسفانه سران ایران از این موضوع آگاهند. نظامی که تمام سرمایه های مالی، جانی و ملی کشور را در اختیار دارد، به تنها چیزی که نمی اندیشد همین سرمایه هاست. سران این نظام در همه سال های گذشته به جای اتخاذ یک موضع عاقلانه، همواره شعار داده اند. شعارها بر بنیاد احساسات شکل می گیرند، بر اساس همین احساسات بود که حدود سی سال پیش سفارت آمریکا به دست عده ای اشغال شد، همین شعارها بود که هشت سال جنگ خانمانسوز را بر ایران تحمیل کرد، بر اساس همین شعارها ماجراهای اتمی ایران به بن بست کشیده شد و روابط ایران و دنیا به وخامت گرایید.
رهبر ایران، آیت الله خامنه ای همواره اشاره کرده است که بازگشت آمریکا به ایران امکان ناپذیر است. هم او بود که نامه باراک اوباما را در سال اول ریاست جمهوری اش بدون پاسخ گذاشت و با نادیده گرفتن منافع ایران و ایرانی همچنان بر شعارهای خود پافشاری کرد. امروز هم سپاهیانی که او فرمانده کل آنان محسوب می شود، به پهپاد آمریکایی در خلیج فارس حمله و حتی تهدید به اقدام شدیدتر می کنند. سیدعلی خامنه ای می داند در صورت افزایش فشارها و تحریم ها تنها راه باقی مانده برای حفظ جمهوری اسلامی، احترام به خواسته کشورهای دیگر دنیاست، اما ـ چنانکه آمد ـ او نمی تواند راه رفته همه این سال ها را برگردد. رهبر ایران مغرور تر از آن است که در برابر مردم سخنان خود را تغییر دهد. آیت الله خامنه ای نمی خواهد به سرنوشت رهبر پیشین ایران در ماجرای پذیرفتن قطعنامه صلح دچار و مجبور شود در برابر خواست مردم ایران و خواسته های جهانی سر تسلیم فرود بیاورد. تمام سیاست های شعاری رهبر فعلی ایران بر بنیاد آمریکا هراسی و آمریکا ستیزی شکل گرفته است و دنیا پس از سی و سه سال امروز این را می داند.
نتیجه مشخص همه این شعار دادن ها وجود نداشتن یک دیپلماسی مشخص در کشور است از اینرو هر کس که زودتر از دیگران تریبونی به دست می آورد، دست گل تازه ای به آب می دهد و دوباره مردم را با موج جدیدی از مصائب روبرو می سازد. نمونه اخیر این اقدامات سخنان نماینده ایران در آژانس انرژی اتمی، علی سلطانیه، است که خواسته یا ناخواسته حقایقی را آشکار کرده است. البته در کشوری که سردار نقدی اش درباره غربی بودن علوم انسانی سخن می گوید، و حتی در مقام یک مفسر اقتصادی درباره اقتصاد اظهار نظر می کند، چرا سلطانیه سخنان تحریک آمیزی بر زبان نراند و تریبون آژانس بین المللی را با تریبون نماز جمعه تهران اشتباه نگیرد، و در مقام یک نظامی به تهدید دنیا نپردازد؟
سلطانیه، هشدار داده است که حمله به تاسیسات اتمی ایران میتواند به خروج این کشور از پیمان عدم گسترش تسلیحات اتمی منجر شود. نماینده ایران در آژانس که جای خود را با امثال سردار حاجی زاده اشتباه گرفته است، درست چون دیگر مقامات لشکری شعار می دهد و می گوید:« تواناییهای ایران به گونهای است که میتواند به راحتی تاسیسات آسیبدیده را جایگزین کند.» سخنان سلطانیه هرچند شعاری بیش نیست، از منظری دیگر حقیقتی ارزشمند را در خود نهفته دارد. در همه سال های گذشته دنیا براین نکته تاکید داشته که ایران دور از چشم بازرسان آژانس فعالیت های هسته ای پنهان دارد و جمهوری اسلامی همواره ادعای دنیا را باطل دانسته است، اما به اعتراف سلطانیه، ایران تاسیسات دیگری دارد که در صورت حمله به تاسیسات فعلی می تواند از آنها استفاده کند. نکته دیگر آنکه سلطانیه دنیا را به خروج ایران از آژانس تهدید می کند. آیا معنی این سخن تایید ادعای فعالیت های غیر صلح آمیز ایران و مصداق اقدامات شدیدتری نیست که پیش از این حاجی زاده به آن اشاره کرده بود؟ اگر مسئولان ایران ریگی به کفش خود ندارند چرا باید دنیا را به خروج از آژانس تهدید کنند؟ بی شک سلطانیه نه نماینده مردم صلح جوی ایران که نماینده فرمانده کل قوایی است که سپاهیانش برای به آشوب کشاندن منطقه طرح های فراوانی دارند و ظاهرا عزم خود را هم جزم کرده اند.
سخن پایانی
چنانکه آمد جمهوری اسلامی خود را برای جنگی خانمانسوز آماده می کند، جنگی که حتی ممکن است ایران را به نابودی بکشاند اما آنها که هیچ بویی از حقوق بشر نبرده اند، چگونه می توانند ناراحت ویرانی کشور و نابودی زندگی مردم باشند. وجود آنها نیز تا به امروز همین ویرانی ها را برای کشور به همراه داشته است. آیا کسانی تا بدین اندازه ضد بشر می توانند نمایندگان ایرانیانی باشند که اولین منشور حقوق بشر در کشورشان حدود دو هزار و پانصد سال پیش تدوین شد؟ آیا دنیا نباید با حمایت از نهضت های آزادی خواهی مردم ایران و کمک برای به نتیجه رسیدن این نهضت ها زمینه های لازم را برای استقرار دموکراسی در ایران فراهم آورد؟ اگر آینده ایران با دموکراسی گره نخورد، افکاری نظیر افکار موجود فعلی دوباره سر از خاک برمی آورند و روزگار مردم را سیاه تر از امروز می کنند.