بنای دین، بر پرسشهای بیپاسخ
رأی دهید
مجید محمدی ( جامعه شناس )
افراد غیرمذهبی به احتمال زیاد با استدلالهای معرفتی علیه دین و دینداری و نفی وجود خداوند آشنا هستند. این استدلالها علوم جدید را در سمت خود و دینداری و خداپرستی را در تضاد با علم تلقی میکنند. از نمونههای روشن این گونه استدلال، معرفی معجزه در تضاد با قوانین طبیعی، ایمان به امر مقدس در تضاد با درک علمی و باور به آفرینش انسان توسط خدا در تضاد با نظریهٔ تکامل است.
اما مناسب است افراد غیر دیندار با آخرین استدلالهای افراد دیندار هم در این موضوعات و خلل و فرج این استدلالها آشنایی پیدا کنند. آلوین پلنجینتا، فیلسوف تحلیلی دین، که فارسیزبانان نیز با وی (از طریق مجموعه مقالات کلام فلسفی) آشنایی دارند در کتاب تازهٔ خود به نام «تضاد واقعی اینجاست: علم، دین و طبیعتگرایی» (انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۱۱) این مهم را با این مدعا به انجام رسانده است: «تضادی مصنوعی و انطباقی عمیق میان علم و ادیان الهی وجود دارد، اما انطباقی مصنوعی و تضادی عمیق میان دین و طبیعتگرایی وجود دارد.»
منظور وی از طبیعتگرایی دیدگاهی است که میگوید دنیای توصیف شده توسط علوم طبیعی همهٔ آن چیزی است که وجود دارد.
خدای پلنتینجا عینا همان خدای ادیان ابراهیمی است که نه تنها جهان را خلق کرده و آن را اداره میکند، بلکه در امور جهان نیز هر لحظه در کار است، با معجزه یا با قوانین جهان. پلنتینجا میخواهد نشان دهد که افراد میتوانند به امور فوق باور داشته و آنها را با روشها و نتایج علوم طبیعی نیز هماهنگ سازند.
شکستن (عقل) خود
مهمترین استدلال پلنتینجا از عدم اعتماد عمیق پلنتیجا به قوهٔ عقل بشری و سازوکار جهان بیرونی ناشی میشود. او به خدا و رابطهٔ وی با طبیعت و انسان نیاز دارد تا قوای ادراکی و عقلانی بشر را قابل اتکا سازد. همچنین با اتکای به دین است که وی بدین نتیجه میرسد که جهان خارج برای ما توهم نیست. با اتکای به دین است که به نظر وی نظریههای علمی میتوانند واقعیت را توصیف کنند. اما به اعتقاد وی تصور طبیعتگرایانه از جهان و انسان به عنوان محصول تکامل هدایتناشدهٔ داروینی باور به اتکاپذیر بودن قوای ادراکی ما را نامعقول میسازد. پلنتینجا اتفاقا در این استدلال کاملا به روش دیگر رهبران مذهبی عمل کرده است: نخست انسان را به عقل او و نظامات عقلانی در جهان خارج بدبین سازید و سپس کالای غیبی خود را بدو بفروشید.
برای آن که این اتفاق بیفتد، باورمندان چنان تربیت میشوند که خود را بشکنند و این خودشکنی (که فروتنانه مینماید و تا حدی اخلاقی معرفی میشود) به شکستن عقل خود و واگذاری خویشتن به رهبران دینی که لابد با آسمان تماس دارند منجر میشود. کارکرد این تواضع معرفتی بیمورد بنا نهادن مذهب است بر جهل، اما این بار جهل معرفتشناختی که از جهل بسیط پیچیدهتر است. البته چیزهای زیادی هست که ما نمیدانیم، اما دینداران بیشتر از ما نمیدانند و عصای جادویی ندارند.
شکستن پلههای نردبام عقل
اکنون فرض کنید که دین مخلوق بشر باشد که همهٔ تاریخ ادیان بر آن گواهی میدهد. در این حال بشر دین را با اتکا به عقل و خرد خود برای کارکردهایی که دارد خلق کرده است و همان دین مخلوق به بشر میگوید- از زبان معرفت شناسانهٔ پلنتینجا و همهٔ رهبران دینی- که به عقل اتکا نکنید. این موضوع جالبترین موضوع برای دانشجویان تاریخ ادیان است، این که چگونه اهل ادیان از نردبام عقل بالا رفته و یکییکی پلههای این نردبام را میشکنند تا کسی از آسمانی که آنها ساختهاند پایین نیاید.
در این دیدگاه بدون وجود خدا یا امر مقدس نظم طبیعی و قوهٔ درک انسانی فرو میریزد. خدا در این دیدگاه چسب و بنیاد جهان و مدیر آن و معلم درک آن است. حتی درک سادهٔ انسانی از منظر پلنتینجا وابسته به شرایطی است که باور درست باید برای شکل دادن به معرفت داشته باشد. بنیاد این باورها و همهٔ ابعاد درک انسانی مثل حافظه، ادراک، شهود، استقراء و قوای دیگر فهم انسانی وابسته به مرجع و مبدایی به نام خداوند است. در این دیدگاه چون ما نمیتوانیم از راههای عقلی اثبات کنیم که جهان خارج وجود دارد (تجربهٔ خودمان را باید کنار بگذاریم) یا مبانی ریاضیات و منطق را به اثبات برسانیم (چیزهایی که از فرط وضوح اثبات نمیخواهند) باید به ایمان به یک مرجعی که نمیدانیم چیست و همهٔ اطلاعات ما از آن نادانستههایمان است اتکا کنیم. هنر پلنتینجا در این استدلال آن است که ابتدا انسان را به حقیرترین سطوح در ادراک تنزل میدهد تا وی را وابسته به ایمانش سازد، ایمانی که قرار است مبدا و منبع باورهای او و عقلش باشد.
هستههای گزینش درگاه الهی
مشکل دیگر این نحوهٔ نگرش آن است که حتی ایمان نجاتبخش از سرگردانی و تهیبودگی ناشی از عقل نیز از خود انسان سرچشمه نمیگیرد، بلکه هدیه و لطف الهی است که بنا به خواستهٔ وی به هر کس که اطاعت بیشتری از وی بورزد (یا نورزد، چون امر مقدس قرار نیست از منطق خاصی پیروی کند) عطا میشود. این نگرش دعوتی برای انسانهاست تا در عبودیت و خاکساری و له کردن خود در برابر رهبران دینی مسابقه دهند تا بلکه شمهای یا قطرهای از نور ایمان بر آنها ببارد. خدای این دین انسانها را بر اساس لطف خود گزینش میکند، و انسانها باید خود را برای این گزینش آماده کنند. آنها باید همهٔ حواسشان جمع باشد تا از فیلتر شورای نگهبان درگاه الهی رد شوند تا نوری بر آنها تابیده شود. همچنین باید مدام دست به دامن اعضای بیت الهی داشته باشند تا مگر وعدهٔ دیداری از وی بگیرند.
اهانت به غیر دینداران
غیر دینداران از نگاه پلنتینجا و بسیاری دیگر از مومنان کوردلانی هستند که نمیخواهند درمان شوند. آنها اصولا نمیخواهند خود را در معرض حقایق قرار دهند و پایه و بنیادی محکم برای باورهای خود و جهان پیرامون خویش بیابند. طرفه اینجاست که کسانی که به خلق جهان در چند روز، عمر شش هزار سالهٔ دنیایی که حداقل ۱۴ میلیارد سال (تا جایی که میدانیم) عمر دارد، سفر انسان به آسمان بدون هیچ وسیله، دو تکه شدن ماه، ایستادن آب رودخانه، و زاده شدن انسانی بدون اسپرم باور دارند برای دیدگاههای تجربی و عقلانی بشر نیاز به مبادی مابعد البیعی میتراشند و تلاش میکنند به آنها القا کنند که بدون خدا و امر قدسی دلیلی برای ارتباط باورهایمان با حقایق نمییافتیم.
یافتن پاسخ برای پرسشهای پاسخناپذیر
هنر اهل ادیان آن است که نخست پرسشهایی پاسخناپذیر خلق میکنند (بدون توجه به این مبنای کانتی که عقل محدودیتهایی دارد) - مثل آن که سرنوشت ما پس از مرگ چیست، یا چرا علم امکانپذیر شده است یا چرا این جهان به این صورتی که هست هست- و بعد یک مبدا غیبی برای پاسخ به این پرسشها خلق میکنند که هیچ یک از پاسخهایش نیز قانعکننده نیست. آنها رمان مینویسند، بدون تخیل لازم، بدون جذابیت، اما ترسناک و توهمزا. این که خدا میان اذهان ما و نظم طبیعت تناسب ایجاد کرده (برای پرسش چرایی علم) واقعا تا چه حد به درک ما از جهان خارج کمک میکند؟
شعبدهبازی در انتهای بنبست
دیندارانی که به شگفتی علم جدید باور داشته باشند و نخواهند آن را با شعبدهبازیهای برخی رهبران دینی معاوضه کنند لابد بدین سو میروند که این علم نیز هدیهٔ الهی است (چه انسانها آن را برساخته باشند یا نه، و چه از آن خبر داشته یا نداشته باشند). البته این شعبدهبازی بسیار پیچیدهتر از شعبدههای معمول است. اکنون غیر دیندارانی که دانش و معرفت خود را از مجرای این علوم کسب میکنند بروند و اثبات کنند که علم هدیهٔ الهی نیست. مشخص است که راهی برای اثبات یا نفی چنین گزارههایی نیست.
--------------------------------------------------------------------------
کتب دینشناسی معاصر (که به زبان عربی نیز ترجمه و در لبنان منتشر شده است)، دین: اینجا، اکنون (ترجمهٔ مجموعهای از مقالات)، و آسیبشناسی دینی از آثار مجید محمدی در حوزهٔ فلسفهٔ دین و دینشناسی هستند.
emadmanson - بیرمنگهام - انگلستان
در کلّ یعنی یا باید عقل داشته باشی یا به خدا اعتقاد پیدا کنی به عبارت دیگه باید از عقل معیوب باشی که به خدا اعتقاد داشته باشی. من که عقل دارم امیدوارم عقل دارها بیشتر بشن که دارن میشن.
جمعه 7 مهر 1391 - 17:49
همسایه دکتر شریعتی - ایران - ایران
نویسنده این مطلب حتما تا حالا سوسک شده! نشده؟ یک صلوات یا حله لویا! بفرستین حتما میشه!
جمعه 7 مهر 1391 - 18:26
be_pa_khaste - هارلم - هلند
دین هیچ کاری نکرد جز بد بخت کردن مردم که یه عده بیان ازش یه وسیله بسازن واسه حکومت و غارت
جمعه 7 مهر 1391 - 19:12
mehdighr - اهواز - ایران
اصلا خودت فهمیدی چی گفتی ، دین امری حسی و عقلیه ، چکار به رهبران مذهبی داره ، گور بابای رهبران مذهبی
جمعه 7 مهر 1391 - 19:12
شاهین آریا - لندن - انگلستان
زمانی. انسانها دروضعی زندگی میکردند که نه قانونی حکمفرما بود و نه معرفت انسانی. دراین قیل وقال انسانهایی سو. استفاده گر برخاستند که خود را فرستاده خدا دانستند. اگرکمی عقل داشته باشیم بخوبی متوجه میشویم خدا نه با هیچ موجودی حرف میزند و نه نماینده ای میفرستد که اگراینکار را میکرد که دیگرمسیله حل بود. اگرخدایی باشد خدایی است که جان داده و خرد داده چرا ما برای حفظ جان و بهره گیری از لذات شهوانی وخواسته های نفسانی هی دست به دعا برمیداریم آنهم از انسانهایی که صدها سال است مرده اند طلب مغجزه میکنیم که به ما سلامتی وپول وغیره ؟! وغیره بدهند. درزمان حاضر افراد بشر با وضع قوانین وانتخاب رهبرانشان آنهم بطور مستقیم اگرحقه ای درکاررهبران نباشدوخود به خود خود را رهبر ندانند.میتوانند خواسته هایشان را طبق قوانین وضع شده انسانی از رهبران شان بخواهند مانند پادشاهان و روسای جمهور نه مانند احمدی از راه زور و خامنه ای وغیره به انتخاب شخصی شان. پس بهتراست عقل و منطق را فرا راه خود قراردهیم و ازتعصبات احمقانه بپرهیزیم. شاد و ایرانی باشید خداوند جان و خرد نگهدارتان.
جمعه 7 مهر 1391 - 18:44
mehrabooon - تهران - ایران
دولت عشق از همه دینها جدست/ عاشقان را ملت و مذهب خداست...مولوی
جمعه 7 مهر 1391 - 19:57
siya41 - تهران - ایران
emadmanson - بیرمنگهام - انگلستان-درود برشمامن هم سالهاست چنین آرزویی دارم وخوشبختانه خرد گرایی خصوصا درایران بطور تصاعدی روبه افزایشه.
جمعه 7 مهر 1391 - 19:54
Shadan Shirin Sokhan - هایدلبرگ - آلمان
( ! )-- دین دکانی بدون سرمایه است که توسط عدهای شیاد به منظور کسب درآمد و صدقه گرفتن و خالی کردن جیب ملت افتتاح گشته است !!!،،،، احمقان کسانی هستند که هنوز این را درک نکرده اند !!!،،، اگر فقط یک سال بابت اعتقاد به دین هیچ پولی تحت هیچ عنوانی از مردم گرفته نشود ؛ دکان دین ورشکسته و نابود و تعطیل خواهد شد ، و خواهید دید که بساط این رمّالی و جادوگری و خرافات جمع آوری خواهد شد !!،، و مروجان و مبلغان دین ناچارا به دنبال شغل و حرفهای دیگر خواهند رفت و آنها هم عین انسانهای دیگر باید کار کنند و زحمت بکشند و نان در آورند !!!،،، در غیر اینصورت اینها همچنان تنبل و تن پرورده و کار نکرده و مفت خور باقی خواهند ماند !، و همچنان با چاپلوسی و نیرنگ از خریت دیگران استفاده میکنند و از آنها سواری میگیرند و مفت میخورند و مفت میگردند !!!،،، پس نتیجه گیری میشود که تا خر هست ؛ خر سوار هم هست !!!
جمعه 7 مهر 1391 - 23:04
hamid411 - لس آنجلس - آمریکا
دین یعنی عدم سوال، یعنی مغز منجمد، یعنی فروختن شعور و عقلانیت به بهای یک چیز واهی، یعنی شارلاتان بازی، یعنی اینکه به جای عقل و منطق دل بدی به یک مشت چرندیات آدمهای دین فروش (ملا، کشیش، خاخام هرچی میخی اسمشو بذار)، یعنی پایین آوردن کرامت انسانی و شخصیت در حد یک موجود بی اراده که حتی برای دستشویی رفتن هم باید تقلید کنه، و جالب اینجاست که در اصل دین برای انسان اومده، ولی در تمام زمانها این انسان هست که فدای دین شده، مسلمونها رو ببینید، دارن آدم میکشن که دینی رو که برای همون آدم اومده حفظ کنن!!! دست و پا قطع میکنن، دار میزنن، اونوقت میگن من بی دین خطرناکم،.
جمعه 7 مهر 1391 - 23:43
hamid411 - لس آنجلس - آمریکا
ادامه:. دین یعنی تبدیل مغز به تاریک خونه ای که اجازه نداری حتا در پنهانیترین پستوی اون فکری غیر از سر سپردگی داشته باشی، وگرنه به عذاب الهی دچار میشی!! دین یعنی مال کشی به تمام خرابکاریهایی که پیغمبرها مرتکب شدن تا بتونن هنوز تقدس نداشتهٔ اونها رو حفظ کنین. دین یعنی گرفتن پنچریهای کتب آسمانی (البته اگر آسمانی باشن) با وجود روشن بودن تناقضات، دین یعنی تعصب بیجا. دین یعنی طلب معجزه از استخوانهای پوسیده دین یعنی.... خلاصهٔ کلام: دین یعنی انگل بشریت که فقط داره از خون بشریّت تغذیه میکنه بدون اینکه نفع داشته باشه
جمعه 7 مهر 1391 - 23:43
esmah - کلن - آلمان
در این مطلب کوتاه تنها تا حدی کوتاه به تضادهای دین و طبیعت گرایی است و نویسنده این کتاب اتفاقا در تلاش هست که خدایی رو معرفی کنه که کاملا میشه اون رو منطبق با علم دونست به این بخش اصلی از گفتها توجه کنید: «تضادی مصنوعی و انطباقی عمیق میان علم و ادیان الهی وجود دارد، اما انطباقی مصنوعی و تضادی عمیق میان دین و طبیعتگرایی وجود دارد.»
شنبه 8 مهر 1391 - 00:57
romano - تهران - ایران
مشکل دوستان بالا این است که کم میخوانند زیاد میگویند مشکل شما این است که به عقل جزئی که برای مصلحت اندیشیست رجوع میکنید این دیدگاه از نظر عرفا مطرود است زیرا عقل کلی را باید بکار ببرید عرفا همچنین اعتقاد دارند که در دین هم همینگونه است دین جزئی و قشری در مقابل دین عمیق که بدون تفکر و عشق و مدارا حاصل نمیشود ارزشی ندارد. متاسفانه تمام کسانی که در این روزگار در این مکانهای عمومی اظهار نظر میکنند نه خود را می شناسند نه فرهنگ و دانش بومی خود را دارند و نه و دانش خارج از این خاک شرقی و تنها به جور زمان و حس و حال حرفی میگویند. مشکل دیگر این است که مذهب را با دین ترکیب میکنند چون از اساس دانش فلسفه و منطق نمیدانند. بیشک هرچه ما در ادبیات و فرهنگ خود داریم برگرفته از عرفا است حال اینکه اگر این بخش را از این مذاهب فعلی جدا کنیم چیزی جز اندازه نجاست ادرار و آداب جماع نمیماند آنچیزی را که من آنرا از برگرفته از عرفا دانستم همان عقل دین است و عدم آن کاملا چیزی را میسازد که اکنون از دین قشری در ایران میبینید. ادامه ...
شنبه 8 مهر 1391 - 01:07
romano - تهران - ایران
وبسیار متاسفم فرزندان وادی خرد بدون دانستن علم خاک خود و مطالعه روند و علم بزرگان سرزمین مادری خود بازهم بدون مطالعه تنها از روی جور نانخوران بومی دین به بت سازی فلاسفه اروپایی میپردازند که در فرهنگ و شرایط فکری خود هستند آیا به صرف اینکه آقای هاوکینز 20 سال قبل مطمئن بود که خدا وجود دارد و اکنون نه میتواند یک جوان ایرانی آنرا محل رجوع نماید و دلیل قطعی عدم وجود بپندارد و اساسا این سوال مطرح است چرا اروپایی و نه چینی و یا هندی مگرممکن است در کشورهایی به قدمت تاریخ بشری متفکری معاصر نباشد که جای خود دارد و بحث خود. از مولوی: چون قفس را بشکند شاه خرد/جمع مرغان هر یکی سویی پرد*هین مرا بنمای آن شاه نظر/کش بود از حال طفل من خبر*خیز ای نمرود پر جوی از کسان نردبانی بایدت از کرکسان/عقل جزوی کرکس آمد ای مقل/پر او با جیفهخواری متّصل . عقل ابدالان چو پرّ جبرئیل/میپرد تا ظلّ سدره میل میل*خویشتن رسوا مکن در شهر چین /عاقلی جو، خویش از وی درمچین *آنچه گوید آن فلاطون زمان/هین هوا بگذار و رو بر وفق آن* ادامه ...
شنبه 8 مهر 1391 - 01:16
romano - تهران - ایران
آفرینش خداوند تعالی خلق عالم را در سه دسته/در حدیث آمد که یزدان مجید خلق عالم را سه دسته آفرید*یک گره را جمله عقل و علم و جود/آن فرشته است او نداند جز سجود*نیست اندر عنصرش حرص و هوا/نور مطلق زنده از عشق خدا*یک گروه دیگر از دانش تهی/همچو حیوان از علف در فربهی*او نبیند جز که اصطبل و علف/از شقاوت غافل است و از شرف*این سوم هست آدمی زاد و بشر/نیم او زافرشته و نیمیش خر*نیم خر خود مایل سفلی بود/نیم دیگر مایل عقلی بود*. بخدا اگر این متن را تا آخر بخوانید بعد از خامنهای ننالید
شنبه 8 مهر 1391 - 01:18
Zero Tolerance - تهران - ایران
hamid411 - لس آنجلس - آمریکا . اینهایی که بنام دین به خورد این صفحه داده اید، معنی دین نمیدهند، اینها مسخ در گیرندگی پیام است. همانگونه که دلایل شما در نفی آن، مسخ در ضّد پیام است. شما گویا به همه ادیان آشنایی کافی ندارید و در فضایی تاریک شمشیر میچرخانید ؟!
شنبه 8 مهر 1391 - 04:53
Royan - کالیفرنیا - آمریکا
از وقتی دین را کنار گذاشتم آنقدر احساس قشنگی دارم , احساس سبکی و راحتی و آزادی. دین یعنی بردگی برای روحانیون در جهت حفظ منافع و سود جوئی آنها, آدم با دین و ایمان یعنی برده روحانی , یعنی کسی که قدرت فکر کردن و تصمیم گرفتنش را ازش گرفتن و براش خط و مشی تعیین میکنند.
شنبه 8 مهر 1391 - 06:00
zebelkhan - لوس آنجلس - آمریکا
ناپلئون بناپارت: دین بهترین وسیله برای ساکت نگه داشتن عوام است. جومو کیانتا: وقتی مروجین مذهبی به سرزمین ما آمدند، در دستشان کتاب مقدس داشتند و ما در دست زمینهایمان را داشتیم، پنجاه سال بعد، ما در دست کتاب های مقدس داشتیم و آنها در دست زمین های ما را داشتند. ناپلئون بناپارت: مذهب تنها برای بردگی انسان ها خلق شده است. سوزان ارتس : روحانى نسبت به برهنگى و رابطه طبیعى دو جنس حساسیت دارد، اما از کنار فقر و فلاکت مى گذرد. کائوچیو : دین افساری است که به گردنتان میاندازند تا خوب سواری دهید و هرگز پیاده نمیشوند باشد که رستگار شوید. ولتر: اولین روحانی اولین شیادی بود که به اولین احمق رسید . ولتر: دین نوعی بیماری روانی است در سطح جهانی
شنبه 8 مهر 1391 - 03:07
شاهین آریا - لندن - انگلستان
با سپاس فراوان از اظهار نظرهای هم میهنان عزیز لازم است تذکربدهم که گروه . گروه جوانان خردمند ایران زمین را به کام مرگ فرستادندورهبرانشان درعراق دست به دعا برداشته و ازطلاوجواهر و جسد مردگان طلب پیروزی و موفقیت میکردند. دختران چهارده وپانزده ساله را به اتهام های احمقانه بهشان تجاوز وتیرباران کردند. افیون را خود فروختند و صدهانفر بیگناه را بعنوان مرتد و برانداز وقاچاقچی کشتند. به ناموس و مال وجان ملت رنجدیده ما تجاوز و اقتصادش را به نابودی کشاندند و پولهای ما را به دامان بیگانگان ریختند. عزیزان این واقعیات اثبات شده آیا همه اش از برکت مذهب نبوده است. روزی شاه درکتابش خرافات را رواج میداد و امروز دنباله همان خرافات با بدترین شکل درحال رواج است. بهتر است همه منطقی فکرکنیم. موقعیکه خدا نمیتواند شما از بدبختی نجات دهد استخوان مردگان که جای خود دارد. شاد و ایرانی باشید.خداوند جان و خرد نگهدار ایران باشد.
شنبه 8 مهر 1391 - 08:45
مسیح پسر مریم - تهران - ایران
zebelkhan - لوس آنجلس/ این یارو فکر میکنه خیلی حالیشه. هرکسی بر مکتب و اصلی تکیه دارد و در نهایت بر آن اصل و مکتب خواسته و ناخواسته تکلیفی دارد و مکلف به انجام فرائض آن و باید طبق فرمول آن زندگی و تفکر کند. ایشان بر دین لیبرالیسم و اومانیسم هستند و پیرو پیامبران دین خود از جمله جان لاک، هیوم گرفته تا آخوند های دین خود که برای پیامبران کفر خود تبلیغ می کنند از کائوچیو و ولتر و روسو تا غیرو. زبل خان هر وقت این را گفتم از جواب دادنت خبری نبود.
شنبه 8 مهر 1391 - 06:55
felora - تهران - ایران
ای کاش به جای دادن حق مهریه به زن، حقوق انسانی برابری داشت! دیه،نصف ـ ارث، نصف) شاهد بودن یک زن= دومرد ) و افتضاح های دیگه ..... بعضیها میگن مگه زنها از نظر قدرت جسمی با مردها برابرند که حقوق برابر هم میخواهند؟! در حالی که این مسئله خیلی بی ربطه. هر زن یا مردی با توجه به ساختاری که خلق شده دارای توانایی هست که دربعضی چیزها با هم مشترکند ودر بعضی نه. زایمان کردن برای یک زن از سخترین وخطرناکترین شرایطی هست که با هیچ شرایط سخت جسمی یک مرد قابل مقایسه نیست ! ای کاش با چشم عقل ببینیم.......
شنبه 8 مهر 1391 - 10:50
Hamid411 - لس آنجلس - آمریکا
Zero tolepresence. لزومی به شناختن همه أدیان نیست، همه کپی ناخلف همدیگه هستن، شماکه ظاهرابا کلمات فلسفی بازی میکنید، میشه یک تعریف جامع از دین آرائه بدین؟ یا بگین فایده اش برای بشریت چی بوده؟ برای قشر دین فروش رو میدونم، برای بقیه رو میگم.
شنبه 8 مهر 1391 - 15:05
Zero Tolerance - تهران - ایران
Hamid411 / ... اینگونه شناختها اکتسابی ست. ریاضت میخواهد !!... مباحثه من و شما از همین ابتدا باطل است، چون در زمینه سازی ابتداییترین فاکتور آن که فضای احترام است، شما مردود شدید.. گویا مفهوم "مسخ" را هم نمیدانید... و ظاهراً کار با کامپیوتر را هم خوب نمیدانید، یا Copy Paste برایتان خیلی پر زحمت مشقت است !! (My user name is: Zero Tolerance !)
شنبه 8 مهر 1391 - 18:18
Hamid411 - لس آنجلس - آمریکا
Zero Tolerance - تهران - ایران. ممنون از گرفتن غلط املایی!! مگر میخواهیم مرتاض بشیم که ریاضت بکشیم؟ من خواستم یک تعریف ابتدایی از دین برام بگین، در ضمن فکر نمیکنم شما از معلمهای من باشید که قدرت قبولی یا مردودی من رو داشته باشید. فقط مغلطه و فرار از سؤال با سوالهای دیگه، خیلی آشناست این روش...
یکشنبه 9 مهر 1391 - 00:36
صمصام - سیدنی - استرالیا
romano - تهران - ایران. آقای عارف حق که زیاد می خوانی و خدا را شکر اصلاً اصلاٌ زیاد نمی گویی(فقط هیچوقت کامنت هات تو یک قسمت جا نمیشه) جان مولا یک بار دیگه این چیزایی رو که نوشتی خودت بخوان و اگر ازش سر درآوردی برای ما قوم بیسواد هم ترجمه کن....بعدشم یک کلام ختم کلام همانی که مارکس گفته: این دین لعنتی همون کاری رو با جوامع بشری می کنه که تریاک و افیون میکنه، بیحسی، بیشعوری، بی تفاوتی و توهم و قضاوت اشتباه نتیجه دین داری جوامع است.همین
یکشنبه 9 مهر 1391 - 11:40
مسیح پسر مریم - تهران - ایران
صمصام - سیدنی - استرالیا دوست عزیز خوب شما هم افیون زده دین مارکس و اندیشه مارکسی.ا کثر شما ها لیبرال و اومانسیمی هستین.
یکشنبه 9 مهر 1391 - 16:32
صمصام - سیدنی - استرالیا
مسیح پسر مریم - تهران - ایران. اولاً: من نه تنها دوست "عزیز" شما نیستم، بلکه اصلاً هیچ نقطه اشتراکی هم با شما ندارم تا بتوان آنرا نشانه تفاهم، که ماده اولیه دوستی است دانست..دوماً: مارکس دین نداشت و برای هیچ دینی تبلیغ نمی کرد، وی یک فیلسوف بود نه پیامبر...فلاسفه دوستدار دانشند و در پی آن می گردند ولی پیامبران خود را نماینده خدایی موهوم دانسته و ادعا دارند که چون دانش و حقیقت نزد آنان است پس دیگر نیازی به جستجوی آن ندارند. سوماً: در مرامنامه شما لیبرال بودن یک فحش است در صورتی که برای من لیبرال به معنای کلی خواهان آزادی بودن، یک افتخار است.چهارماً: همینچا باهمه شرط می بندم که تو معنای لیبرالیسم و اومانیسم و ....رو نمیدونی و همینجوری الکی یه چیزی گفتی و فکر کردی داری فحش میدی چون اگه سواد درست و حسابی داشتی بعید بود طرفدار رژیم سفاکان و بیسوادان باشی...
دوشنبه 10 مهر 1391 - 05:41