یک جرعه، یک لقمه: نگاهی به فرهنگ ایرانی از دریچه آشپزخانه

افسانه هژبری و روی جلد کتابش: یک جرعه، یک لقمه

کامبیز توانا

«یک جرعه، یک لقمه» عنوان کتابی است از افسانه هژبری که به تازگی با فرمت الکترونیک منتشر شده است.
 


  «یک جرعه، یک لقمه» در درجه اول نگاهی‌ است به خاطرات دوران کودکی و جوانی نگارنده  طی‌ دهه‌های ۱۳۴۰-۱۳۶۰ در شیراز از دریچه‌ ای بنام غذا و آشپزی.

 
نگارنده  از این دریچه، به آداب و رسوم ایرانی‌ نگاه کرده، تصویری زنده از زندگی‌ قبل و بعد از انقلاب در ایران می‌دهد و همچنین از کوچِ آیین‌ها و ارزش‌ها، اعیاد و عادات‌ غذایی‌ ایرانیان به دنیای غرب می‌نویسد.
 
کتاب به زبان انگلیسی نوشته شده وتوصیفی است در قالب حکایت‌های در لابلای توصیف ماهی‌ شکم پر جنوب، کته شمال، یا عرقیات شیراز، هم از سنتهایی ایرانی می گوید هم از دهلیز‌های نمناک و عمیق ذهن گذر کرده تا تصاویر پر رنگی‌ از شوق غریبانه بازدید از بازار جنگ زده‌های خوزستان در شیراز، یا واهمه برخورد با محتسب بسیجی، در یک نیمه‌شب پرهراس بدهد.
 
این کتاب در میان کتاب ها و داستان هایی که به ایران و ایرانی می پردازد، متفاوت است. تفاوت اول البته مشخص است، این روزها بازار کتاب های به زبان انگلیسی ولی در مورد ایران، محدود است به ولایت فقیه و بمب اتمی و ایران پس از جنگ و چرا باید به ایران بمب داد یا نداد یا چگونه باید با ایران حرف زد یا نزد یا به هر حال حوزه بیتشرپردازش کتاب ها در مورد ایران، به سیاست و امور نظامی و دیپلماسی بازمی گردد.
 
اما این کتاب در نوع خود نگاهی خاص دارد: شما با جامعه ایرانی آشنا می شوید ولی از لابلای آشپزی و سفره و گفت وگوها در مورد غذا و تهیه غذا و سربه سر گذاشتن ها و روابط انسانی. همان بخشی که زمانی از زندگی ما را به خود اختصاص می دهد، چه اگر غذا را تهیه کنیم چه اگر بخواهیم در کنار هم آن را صرف کنیم. هرکدام از ما و خانواده ها و دوست و آشناهایمان، فرهنگ خاص خود را در سفره و آشپزخانه داریم و به قولی، هویت های غذایی خودمان را داریم. از این نظر، کتاب دیدگاه جالبی دارد.
 
با افسانه هژبری در مورد همین کتاب به گفت وگو نشستیم. او که ساکن شهر مونترال در کاناداست  در این گفت وگوی تلفنی گفت: «راستش داشتم چند کتاب سفرنامه می خواندم و دیدم در مورد ایران و سفر به ایران چنین دیدگاهی مطرح نشده و جای آن خالی است، در نتیجه گفتم بیایم و ایران را این طور این بار ببینیم، از دیدگاه روابط و گفت وگوها و آماده سازی های غذا و گفت وگو در آشپزخانه و البته حواشی آن.»
 
دقت کرده اید البته که این چنین دیدگاهی زیاد هم نیست؟
 
بله خاطرات و کتاب های آکادمیک و اصولا بازار کتاب مرتبط با ایران نوعی وزن سیاسی بر آن حاکم است چون ایران یکی از موضوع های داغ تحلیلی سیاسی است.
 
به همین دلیل من فکر کردم کمبودی حس می شود. راستش چند سال پیش داشتم پس از این که جورج بوش، رییس جمهوری قبلی آمریکا ایران را جزو کشورهای محور شرارت معرفی کرد، داشتم یکی از برنامه های استندآپ کمدی «ماز جبرانی» را می دیدم که می گفت: چرا وقتی تو تلویزیون مطلبی درباره ایران می خواهند پخش کنند، همیشه یه سری آدم و عصبی نشان می دهند که دارند مرگ برآمریکا می گویند و پرچم می سوزانند.
 
چرا یک آدم عادی را نشان نمی دهند که برای مثال بگوید سلام، اسم من محمد است و امروز آمدم در این برنامه که به شما نشان بدهم چطور می شود بیسکوییت درست کرد. چرا که باور کنید ما در ایران بیسکوییت و غذاهای خوشمزه ای داریم.
 
این نکته اش در عین این که ممکن است گذرا به نظر بیاید ولی عمیق هم بود. چرا به واقع همیشه وقتی نامی از ایران می آید، بحث ودعوایی پشت آن باید باشد؟ چرا نمی توان جذاب و خوب بود و هم راحت حرف زد و هم مسائل عمیق را مطرح کرد. فکر می کنم کار جدیدی هست و امیدوارم بتونم این نوع نگاه رو به مردم معرفی کنم.
 
ولی خوب اثر به انگلیسی نوشته شده و در دنیای نشر انگلیسی گوناگونی وتنوع طیف گسترده ای است شاید اگر به فارسی نوشته شده بود، با مخاطب محدودتری مواجه می شد.
 
من هم امیدوارم که در دنیای انگلیسی زبان بتونم کتاب را بشناسانم. این را هم اضافه کنم که درست است که این کتاب را به دلیل تسلط به زبان انگلیسی و سال هایی که این جا زندگی کرده ام به آن زبان نوشته ام، اما مخاطب خاصی هم برای آن تعریف نکردم یعنی مخاطب من الزاما غیرایرانی ها نبودند.
 
چرا که فکر می کنم شما اگر حرف شنیدنی داشته باشید، مخاطب خود را پیدا خواهید کرد. فکر می کنم حتی ایرانی هایی که به زبان انگلیسی مسلط هستند برایشان جالب باشد و البته شاید غیر ایرانی هایی که بخواهند از زاویه ای دیگر به ایران و زندگی ایرانی نگاه کنند.
 
مسئله دیگر، نوعی هدونیسم یا لذت گرایی در فرهنگ ایرانی است که ما به غذای خوب و دور هم بودن و خوشمزه خوردن اهمیت می دهیم و برای ما مهم است. پرداختن به این نکته در فرهنگ ایران شاید برای مخاطب جالب باشد و نه این که همان طور که گفتی اسم ایران را با یک مسئله دیگر به زور گره زده باشد.
 
خودم هم همین فکر را می کنم و در ایرانی ها فکر کنم خیلی بارز باشد این جنبه یعنی پذیرایی و دور هم جمع شدن. ولی واقعیت این است که این نقطه مشترکی است با خیلی از اقوام دنیا. امید من هم این است که این نقطه مشترکی باشد برای اقوام و ملل که دور مسئله غذا جمع بشوند و در عشقشان به غذا شریک شوند و از آن جا شروعی داشته باشند یا پنجره ای به شناختن فرهنگی دیگر.
 
اگر الان فارسی زبان هایی که این گفت وگو را تعقیب کنند و شاید زبان انگلیسی شان این قدر خوب نباشد که بتوانند کتاب را بخوانند، پرسند پس تکلیف ما چه می شود، به آن ها چه جوابی می دهید؟
 
اتفاقا این را از من پرسیده اند! به این شکل که آیا قصد نداری فارسی ترجمه کنی یا به فارسی بنویسی؟ ولی به واقع نه اما امیدوارم راهی پیدا کنم که سایت یا وبلاگ هایی که در آن به فارسی می نویسم یا کار می کنم را بتوانم به خوانندگان معرفی کنم. یا شاید این مجموعه را به یک مجموعه آشپزی بزرگ تردر آینده تبدیل کنم.

رأی دهید
hamed-irooni - سیستان - ایران
من به عنوان کسی که در چند استان مختلف زندگی کرده، میگم که ما ایرانی ها در هر منطقه ای به شدت از لحاظ فرهنگ و آداب و رسوم شبیه به هم هستیم. من هیچ وقت در هیچ گوشه ای از کشورم احساس غربت نکردم و شاید در خیلی از جاها بزرگترین تفاوت ما زبان و گویشمون باشه، همه اقوام ایرانی با هم ارتباطات خویشاوندی دارند، من تو عراق با خیلی از عرب ها صحبت کردم نظر بیشترشون با جدایی کردستان از عراق مساعد بود، خیلی هاشون حتی یک بار به کردستان نرفتند. باور کنید ما در ایران یک ملتیم، نقاط مشترکمون خیلی خیلی زیاده، ما قرن هاست که در کنارهم زندگی و حالا یه عده میخوان ما رو از هم متنفر کنند. ما برای رهایی از یه حکومت نباید از هم جدابشیم و فقط گلیم خودمونو از آب بکشیم بیرون (البته اونم بر پایه وعده های خارجی) تنها چیزی که حکومت های اینجوری رو پایدار نگه میداره همین تنفره که مانع از اتحادمون میشه
جمعه 31 شهريور 1391 - 16:32
Shadan Shirin Sokhan - هایدلبرگ - آلمان
جدا زیبا بود ، خواندم و فیض بردم ؛ میخواستم خواهش کنم که اگه می‌شه یک کتابی هم برای مختص ما آقایان ، زحمتش را بکشید و بنویسید ؛ و لطفاً اسم کتاب را بگذارید ؛ بخور تا بترکی !!!،،قول میدم که اولینش را هم خودم بخرم !!!،،،، متشکرم .
جمعه 31 شهريور 1391 - 17:27
Shadan Shirin Sokhan - هایدلبرگ - آلمان
hamed-irooni - سیستان - ایران. ---( 1 ) - دوست عزیزم ، کاملاً با شما موافقم !، احساستان بسیار زیباست ، دوست خوبم متأسفانه آخوندها با ملت خیلی‌ باد تا کردند و قلبهای ایرانیان را از یکدیگر دور کردند!، تخم نفاق بین مردم کاشتند! با حدیث‌ها و روایت‌های ساختگی‌شان آنقدر دروغ تحویل ما ایرانیان دادند که تمامی‌ باورها را در دل‌ ما ایرانیان از بین بردند ، از زمانی‌ که بروی کار آمدند سیاستهای قهری و خشونت را اعمال کردند ؛ که در واقع واقعا ملت مظلوم ایران مستحق آنهمه ظلم نبودند !، به جای اینکه نیروهای صلح و دوستی‌ بین ایرانیان تشکیل دهند ، گروه‌های خشم و ضربت و ضرب و شتم و لباس شخصی‌‌های وحشی برای سرکوب این ملت بدبخت تشکیل دادند و بجان ملت افتادند و آنها را قلع و غم کردن ، زندان کردند ، شکنجه کردند ، تجاوز کردند ، اعدام کردند و صدها موارد ضّد انسانی‌ دیگر که همه اینها را به نام مذهب و زیر پرچم اسلام انجام دادند و برای توجیه جنایاتشان خود را نمایندگان خدا در خاک ایران دانستند !!!،،
جمعه 31 شهريور 1391 - 21:05
Shadan Shirin Sokhan - هایدلبرگ - آلمان
hamed-irooni - سیستان - ایران. ---( 2 ) - دوست عزیز ایرانیان از بدرفتاری هایی که آخوندها و نیروهای چماق دارش با نام مذهب با این ملت کردند ، دلشان سیاه و چرکین شده است !!،، دوست عزیز تعداد اندکی‌ از طرفداران رژیم که گاهاً خیلی‌ مؤدّب و با شخصیت و با سواد هم که هستند و نوع ادبیات برخوردی‌شان نیز عین یک عده مزدور جیره خور دیگر نیست و در مباحثه با بعضی‌ از آنها نیز متوجه شده ‌ام که خود نیز از وضعیت ایجاد شده ناراحت و ناراضی‌ و متأسف هستند و بسیار منطقی و دیپلماتیک هم پاسخ میدهند و نظراتشان را هم محترمانه می‌گویند ؛ ولی‌ چون این‌گونه رفتارهای ملایم و دوستانه و انسانی‌ را تا به حال از طیف طرفدار رژیم ندیده ایم ؛ لذا در ذهن ایرانیان بلافاصله این شک ایجاد میگردد که حتماً باز هم طرف دارد حقوق بازی می‌کند ، و پشت این چهره ی مهربان و به ظاهر منطقی‌ ، باز هم حتماً یک آخوند شیاد قایم شده است که قصد فریب آنان را دارد !!، و لذا ایرانیان عزیز بی‌ اختیار بلافاصله این در ذهنشان ایجاد میشود که ؛ باز هم یک طرفدار چماقدار رژیم پیدایش شد ، و آن تنفر نهفته در دل‌ ، فوران می‌کند و.....
جمعه 31 شهريور 1391 - 21:10
Shadan Shirin Sokhan - هایدلبرگ - آلمان
hamed-irooni - سیستان - ایران. ---( 3 ) - طرف آنچنان با خشم و نفرت ما ایرانیان داخل و خارج نشین مواجه میشوند که طرف تصور و استنباتش این میشود که با عوامل غرب مواجه شده اند !!!،، البته من خودم تا به حال با دو تا از این طرفداران رژیم بحث‌های مفصلی داشتم که هر چند گاهاً تندی هم کردم ولی‌ خیلی‌ متین و مودب و منطقی‌ هم بحث مان خاتمه پیدا کرد ، بدون اینک از یکدیگر دل‌گیر و دلخور شویم که یکی‌ از این آقایان آقای ( آدم کوکی ) بود و یکی‌ دیگر هم فکر کنم آقای ( نودا ) بود !،، ولی‌ بقیه طرفداران از طرز و لحن حرف زدنشان پیداست که چماقداران و ساندیس خورهای رژیم هستند که نه سواد کلاسیک دارند و نه سواد اجتماعی !!،،که ما به این گروه از طرفداران چماقی و ساندیسی سایت می‌گوییم دسته گوسفندان سایت !!، در هر صورت دوست عزیز درد زیاده ، از اینکه زیادی وراجی کردم منو ببخش ، به خاطر این بود که شما دقیقاً دست روی یک نکته حساس عاطفی گذاشتی‌ و گفتید ؛ ...
جمعه 31 شهريور 1391 - 21:17
Shadan Shirin Sokhan - هایدلبرگ - آلمان
hamed-irooni - سیستان - ایران. ---( 4 ) - باور کنید ما در ایران یک ملتیم، نقاط مشترکمون خیلی خیلی زیاده، ما قرن هاست که در کنارهم زندگی و حالا یه عده میخوان ما رو از هم متنفر کنند. ما برای رهایی از یه حکومت نباید از هم جدابشیم و فقط گلیم خودمونو از آب بکشیم بیرون !!،، این حرف شما بسیار زیباست هموطن عزیز !،، ولی‌ از نوع برخورد ایرانیان خارج نشین هم نباید دلخور بشین و کمی‌ هم به آنها باید حق داد !!،، دوست عزیز این حکومت به محض اینکه چماق و تفنگ و توپ و تانگ دستش افتاد فکر کرد که دیگه شده یک قدرت تنومند و بدترین و خشن‌ترین و منفورترین رفتار را با ایرانیان داخل و خارج کرد !،، اگر این نبود ، خودت کمی‌ فکر کن ببین چندین میلیون ایرانی سراسر دنیا زندگی‌ میکنند و اکثریتشان هم پستها و مشاغل خوب و با نفوذی را دارند ؛؛، در این شرایط حساس چقدر میتوانستند مفید و مؤثر باشند و به نفع کشورشان به عنوان نیروهای بازدارنده عمل کنند !!،،و
جمعه 31 شهريور 1391 - 21:19
Shadan Shirin Sokhan - هایدلبرگ - آلمان
hamed-irooni - سیستان - ایران. ---( 5 ) - الان نه در داخل طرفدار دارند و نه در بین ایرانیان خارج از کشور !، و شرایط کنونی کشور را نیز بنگر و ببین که از همه طرف مورد محاصره قرار گرفته و شده یکه و یلقوز و تنها ؛ و ۴ آلا ۵ میلیون ایرانی خارج از کشور هم از نظر اینها همه عوامل و جاسوسان غرب هستند !!!،، ببین چقدر اینها خرند ؟!، در داخل هم که مردم را با زور چماق و سرنیزی با تراس و هراس نگاه داشتند !!،، ۱۰۰ افسوس و حیف دوست عزیز !،، در هر صورت ممنون از کامنت زیبایتان !، همیشه پیروز و سرافراز باشید !
جمعه 31 شهريور 1391 - 21:20
antikaselis - اصفهان - ایران
Shadan Shirin Sokhan - هایدلبرگ - آلمان دوست عزیز من به شما کتاب "عطر سنبل عطر کاج"نوشته ی فیروزه جزایری دوما رو پیشنهاد میکنم که یکی از بهترین کتابای امریکا انتخاب شده.از نظر محتوا شبیه همین کتاب است.ضمنا خدمت دوستان عرض کنم که من همان نصف جهان - اصفهان-ایران هستم و دیگر با یوزر قبلی نظر نمیگذارم. این را گفتم که سو تفاهم پیش نیاد.
جمعه 31 شهريور 1391 - 21:38
Shadan Shirin Sokhan - هایدلبرگ - آلمان
antikaselis - اصفهان - ایران. ---متشکرم دوست عزیز، یادداشت کردم !،،،، میگم حالا که خودتونو معرفی‌ کردید ، میبینم طرز صحبتتان و نوع ادبیات گفتمانی تان کمی‌ تغییر کرده و کمی‌ نرم تر شدید ؟،، آیا این نوع تغییر با نام کاربری جدیدتان مرتبط است ؛ یا اینکه وارد مرحله‌ی دیگر از بینش شدید ؟، چون شما در ذهن من جور دیگری شکل گرفته بودید !،، در هر حال باز هم از شما ممنون هستم که زحمت کشیدید .
شنبه 1 مهر 1391 - 05:08
hamed-irooni - سیستان - ایران
Shadan Shirin Sokhan - هایدلبرگ - آلمان ممنون، واقعا حرفای زیبا و به جایی زدید، من هم شما رو درک می کنم و مطمئنم آبادی ایران به جز اتحاد و تبدیر خودمون با هیچ چیز دیگه ای درست نمیشه
شنبه 1 مهر 1391 - 12:10
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.