آیا کتاب آلیس در سرزمین عجایب درباره مواد مخدر است؟
کتاب کودکان آلیس در سرزمین عجایت توسط لوئیس کارول ریاضیدان و منطق شناس بریتانیایی در قرن ۱۹ نوشته شد.
این کتاب در سالهای دهه ۱۹۶۰ میلادی به کتابی بحث برانگیز تبدیل شد چرا که در آن زمان مواد مخدر توهم زایی چون ال اس دی (LSD) و قارچ های جادویی محبوبیت زیادی پیدا کرد و سئوالهای زیادی را درباره این کتاب ایجاد کرد.
اکنون با گذشت صد و پنجاه سال از زمان نگارش داستان، این کتاب هنوز مورد بحث است و تفسیرهای زیادی درباره اش انجام گرفته است.
خیلی ها باور دارند که لوئیس کارول، عاشق دختر بچه ها بوده، برخی می گویند برای نوشتن این کتاب از مواد مخدر استفاده کرده و خیلی ها هم عقیده دارند که میگرن دلیل تخیلات او بوده است.
اما کسانی هم هستند که مانند آذر نفیسی، نویسنده و استاد دانشگاه جانز هاپکینز باور دارند در تفسیر این کتاب زیاده روی شده و از نظر ادبی یک شاهکار است.
خانم نفیسی گفت: "لوئیس کارول به ما نشان می دهد که چگونه ادبیات واقعیت را زیر سئوال می برد و دنیای جدیدی را به ما نشان می دهد. آلیس وارد دنیایی می شود که همه چیز دور از عادت ها و منطق اوست و او مدام همه چیز را زیر سئوال می برد همانطور که موجودات آن سرزمین هم او را زیر سئوال می برند."
او گفت: "ما به چیزهایی که عادت نداریم واکنش منفی نشان می دهیم. نه به خاطر اینکه وجود ندارند بلکه در دنیایی که ما به آنها عادت کردیم وجود ندارند. این عادت شکنی است که کتاب لوئیس کارول را پایه و اساس ادبیات و هنر می کند."
داستان کتاب، داستان دختر بچه ای ده ساله به نام آلیس است. او از طریق سوراخ خرگوشی به زیر زمین می رود و وارد یک دنیای عجیب و غریب می شود.
آلیس به دنبال خرگوش به راه می افتد و با ملکه آس دل آشنا می شود.
آلیس برای اینکه در حالت جسمی خود تغییر ایجاد کند و کوچک و بزرگ شود، شربت سحرآمیز می نوشد و قارچ می خورد.
جو داستان به قدری از واقعیت دور است که سالهاست موضوع بحث و تفسیرها بوده.
خانم نفیسی گفت: "ذهنیتی که در این داستان وجود دارد درگیر تخیلاتی که از مواد مخدر بوجود آمده نیست ذهنیتی است که خیلی منظم است و به خاطر این نظم است که او توانسته است نظم شکنی کند. مثلا اگر پیکاسو به نقاشی سنتی تری وارد نبود هیچگاه نمی توانست سنت شکنی کند و نقاشیهای کوبیسم بکشد."
آذر نفیسی عقیده دارد که مسئله اصلی داستان لوئیس کارول این است که خواننده را از دنیای واقعیت به تخیل می برد، به طوری که واقعیت معنی قبلی خود را از دست می دهد.
او گفت این داستان " آنچه که در دنیای واقعی است را با دید تازه ای به ما نشان می دهد. وقتی ما از دنیای تخیل بر می گردیم هیچ چیز واقعیت قبلی را ندارد و هیچ خرگوشی فقط خرگوش نیست."