بدن زن و مرد در نگاه انسان: اعضای مجزا یا به هم پیوسته؟
استفاده از زنان و اندام آنها برای فروش و تبلیغ کالا در دنیای امروز به امری عادی تبدیل شده است. اما مقالهای که به تازگی در 'نشریه اروپایی روانشناسی اجتماعی' منتشر شده، پشتوانهای علمی برای این موضوع ارائه کرده؛ مقالهای که نشان میدهد مغز انسان تصویر زنان و مردان را به صورت متفاوتی پردازش میکند.
در این مقاله که در ۲۹ ژوئیه منتشر شده، ادعا شده که شاید مغز انسان، تصویر بدن زنان را به صورت مجموعهای از اندامهای مجزا و تصویر بدن مردان را به عنوان یک واحد کل پردازش میکند.
پیشتر مقالاتی منتشر شده بود که نشان میداد استفاده ابزاری از زنان میتواند تاثیرات بدی بر آنها داشته باشد؛ از اختلالات تغذیه گرفته تا ضعیف عمل کردن در ریاضیات.
این یافتهها بر درک خود زنان از استفاده ابزاری از آنها استوار بود، در صورتی که تحقیق کنونی، به گفته سارا جرویس، روانشناس دانشگاه نبراسکا و از نویسندگان این مقاله، سوال عمیقتری را مطرح کرده و میپرسد "آیا بیننده زنان را ابزاری نگاه میکند یا نه؟"
روش تحقیق
در این تحقیق پژوهشگران دو شیوه پردازش کلی و موضعی در علمکرد دستگاه بینایی را با هم مقایسه کردند. در پردازش کلی، مغز انسان یک جسم را به عنوان یک واحد کلی تشخیص میدهد. مثلا اگر فقط ابروی یک نفر را ببینید ممکن است نتوانید بگویید که این ابرو متعلق به کیست اما رابطه ابرو با دیگر اعضای صورت، هویت فرد را برای شما مشخص میکند. این تشخیص هویت در ارتباط با دیگر اعضا، با پردازش کلی صورت میگیرد.
در پردازش موضعی اما دیدن یک جزء به تنهایی برای شناسایی آن کافی است. مثلا اگر درِ یک خانه را ببینید میتوانید تشخیص دهید که این در متعلق به کدام خانه است.
در این مطالعه که این دو روش پردازش را با هم مقایسه کرده، ۲۲۷ دانشجو شرکت کردند. به هر دانشجو ۴۸ تصویر کامل از بدن افراد، فارغ از جذابیتهای جنسی، نشان داده شد. بعد از دیدن هر تصویر کامل، به هر شرکتکننده ۲ تصویر ناقص نشان داده شد که صرفا اندامهای جذاب (مانند کمر یا سینه) را نشان میداد؛ یکی از این دو عکس از همان تصویر اول برداشته شده بود اما دیگری تصویری بود که تغییراتی جزئی در آن داده شده بود. شرکتکنندگان باید تصمیم میگرفتند که کدام یک از ۲ تصویر ثانوی همان است که در مرحله اول دیده بودند.
"مغز انسان، تصویر بدن زنان را به صورت مجموعهای از اندامهای مجزا و تصویر بدن مردان را به عنوان یک واحد کل پردازش میکند"
در ۴۸ مورد دیگر، تصویر اولیه، ناقص و فقط شامل کمر یا سینه افراد بود. بعد از شرکتکنندگان خواسته شد که تشخیص دهند آن بخشی از بدن را که در تصویر ناقص ثانوی نشان داده شده، قبلا در تصویر اولیه دیدهاند.
نتایج به دست آمده نشان داد که شناسایی اعضای بدن مردان در تصویر ثانوی، وقتی دقیقتر بود که تصویر اولیه، کل بدن مرد را نشان میداد. اما نکته جالب اینجا بود که شناسایی اعضای بدن زنان در تصویر ثانوی، وقتی دقیقتر بود که تصویر اولیه هم فقط همان عضو (و نه کل) بدن زن را نشان داده بود. بر خلاف تصاویر مردان، دیدن تک تک اعضای بدن زن به صورت جداگانه و مجزا از کلیت بدن، بازشناسی آن اعضا را در مرحله ثانوی بسیار آسان میکرد.
بخش دوم مطالعه
در بخش دیگری از این مطالعه به جای استفاده از انسانها، عکسهایی از حروف الفبایی به شرکتکنندگان نشان داده شد که از حروف دیگر تشکیل شده بودند. مثلا حرف H که بدنه آن از دهها حرف T تشکیل شده بود. از بعضی شرکتکنندگان خواسته شد که حروف کوچک را تشخیص دهند، تا در پردازش موضعی درگیر باشند. و از گروه دیگر خواسته شد که حرف بزرگتر را تشخیص دهند تا در پردازش کلی درگیر شوند.
بعد از انجام این بخش، بار دیگر بخش اول تکرار شد. به این ترتیب دانشمندان افراد را قبل از نگاه کردن به عکس انسانها، به صورت ضمنی، متوجه پردازش کلی کردند. کسانی که حروف بزرگ را باید تشخیص میدادند در دیدن تصویر زنان به صورت یک واحد کلی موفقتر بودند.
بعضی شرکتکنندگان میبایست حروف اصلی را تشخیص میدادند و بعضی دیگر حروف تشکیلدهنده آنها را
با توجه به اینکه شرکتکنندگان در این بخش توانستند بر عادت قبلی فائق شوند، خانم جرویس نتیجه میگیرد که برگرفتن نگاه جزءگرا از زنان امکانپذیر است. او میگوید "باید تمرین کنیم که هر از چندی گامی به عقب برداریم تا تصویر کلی را ببینیم."
"رسانه، مقصر اصلی"
سارا جرویس، روانشناس میگوید اینکه مغز انسان، زنان را طور دیگری پردازش میکند احتمالا ریشه در تکامل انسان دارد اما از آنجایی که هر دو جنسیت این کار را میکنند "احتمال دارد که رسانهها مقصر اصلی باشند."
البته بعضی با توضیح هنجارهای اجتماعی از طریق تعمیم این یافته مخالفند. بهادر بهرامی، متخصص علوم اعصاب در دانشگاه کالج لندن، میگوید با وجود اینکه دادههای این مقاله در مورد تشخیص اعضای بدن زن، با تئوری استفاده ابزاری همخوانی دارد اما لزوما استفاده ابزاری را به عنوان یک پدیده اجتماعی توضیح نمیدهد.
آقای بهرامی میگوید با وجود اینکه این تحقیق بسیار خوب انجام شده اما برای نتیجهگیریهای کلی، مانند اینکه رسانه های مقصرند یا نه، انجام تحقیقات بیشتری لازم است. او میگوید مهمترین ایراد تکنیکی به این مطالعه شاید این باشد که اعضایی از بدن زنان که جذابیت جنسی ندارند مورد آزمایش قرار نگرفته است.
به گفته او "محققان در این مقاله ادعا کردهاند که توجه به اعضای جذاب زنان، به معنای نادیده گرفتن بدن زن به عنوان یک کل است اما در مقاله هیچ داده تجربی در رد یا اثبات این ادعا ارائه نشده است."
نکته جالب در مورد این تحقیق این است که نگاه شرکتکنندگان زن و مرد به زنان بصورت مشابهی جزءنگر است و به همین دلیل خانم جرویس میگوید که "نباید از مردها خرده گرفت."
"با وجود اینکه دادههای این مقاله در مورد تشخیص اعضای بدن زن، با تئوری استفاده ابزاری همخوانی دارد اما لزوما استفاده ابزاری را به عنوان یک پدیده اجتماعی توضیح نمیدهد"
بهادر بهرامی، متخصص علوم اعصاب در دانشگاه کالج لندن
از طرف دیگر آزاده کیان، جامعه شناس و رئیس مرکز تحقیقات جنسیتی دانشگاه پاریس هفت، نقش رسانهها را در ترویج نگاه جزءنگر به زنان به عنوان مدل غالب در جامعه مهم میداند.
او اعتقاد دارد شبیه بودن نوع پردازش دو جنسیت در شرکتکنندگان مرد و زن، تاکیدی است بر اینکه نظام جهانی بر پایه تفکیک جنسیتی قرار دارد.
خانم کیان میگوید "مکانیزم اجتماعی کردن کودکان که از بدو تولد با انتخاب اسباب بازیهای متفاوت و رنگهای متفاوت (مثلا آبی برای پسران و صورتی برای دختران) آغاز میشود، همواره در تحصیل در رشتههای متفاوت و اشتغال همراه آنها میماند."
نگاهی که به گفته خانم کیان به صورت "۲۴ ساعته و با ارائه مدلهای اجتماعی که رسانهها و تبلیغات تعریف میکنند، به ارزشی در جامعه تبدیل میشوند که زنان برای جلب توجه مردان و زنان دیگر از آن پیروی میکنند."
بهادر بهرامی در انتقاد به گفته خانم کیان میگوید "محتوای مقاله اصلا در مورد خاستگاه (اکتسابی یا وراثتی) این نگاه جزءنگر حرفی برای گفتن ندارد. چیزی که از این مقاله میشود استنتاج کرد این است که چنین نگاه جزءنگری ریشه عمیقی در ساز و کار عملکرد دستگاه بینایی انسان دارد و این به خودی خود اصلا بدیهی نیست."
ممکن است نتیجه تحقیق و به ویژه تعمیم آن به مذاق بسیاری خوش نیاید اما دست کم انجام چنین تحقیق هایی نشانگر افزایش حساسیتها به موضوعات این چنینی است. انجام مطالعاتی که بررسی کند که آیا چنین نگاهی اکتسابی است یا وراثتی میتواند به درک بهتر ما از این پدیده اجتماعی کمک کند. به گفته خانم کیان "هر آنچه جوهره نباشد، قابل تغییر است."