هشدار نسبت به فروپاشی جمهوری اسلامی بر اثر جنگ قدرت و نارضایتی عمومی
مجتبی حسینی در روزنامه ملت ما می نویسد:
ایران این روزها حال و روز خوبی ندارد. نه از آن جهت که مشکلات اقتصادی از درون و تحریمهای بینالمللی از بیرون کار را برای دولت و ملت سخت کرده است. حال و هوای سیاسی ایران مسموم و مریض است. این به آن فحش میدهد و آن دیگری، دیگری را میکوبد. گسستگی جای همبستگی را گرفته و افشاگری جایگزین ستر عیوب شده است. هر چه رهبری فریادسر میدهد که یکی شوید و یکی باشید گوشی شنوا وجود ندارد. دشمنان هم در این آشفته بازار، صدای خندههایشان، مستانه به گوش میرسد.
وضع مانند آن روزهایی شده که دشمن به روزهایی امید بسته بود که بعد از رحلت امام میتواند از خلأ وجودی ایشان بهره ببرد و با کارگردانی «جنگ قدرت» میان مسئولان و نامداران، بازی را به نفع خود تمام کند. استراتژیستهای آنان و سناریونویسانشان به آشفتگی سیاسی دل بسته بودند که حتی اگر نظام اسلامی قدرت حل مسائل رهبری را هم داشته باشد، نظام قادر به جمع و جور کردن اوضاع آشفته سیاسی کشور نخواهد بود. نقطه امید دشمن در آن ایام در چند جا متمرکز شده بود:
1- ایجاد تنازعات و اختلافات: دشمنان پس از امام تمام عملیات روانی و تبلیغاتی خود را بر این محور برنامهریزی کردند که «جنگ قدرت» میان انقلابیون و سیاسیون حاکم ایرانی شکل گرفته است.
2- ایجاد اختلافات میان گرایشهای سیاسی: سرمایهگذاری روی جریانهای سیاسی موجود در آن مقطع و نفوذ دادن عناصر وابسته به خود در درون این جریانها و ایجاد دعواهای تصنعی و به بازی گرفتن کلیت گروهه سیاسی از مهمترین برنامههای جریان برنامهریز دشمنان در آن ایام بود.
3- ایجاد آشفتگی سیاسی در سطح کشور: بیبنیان جلوه دادن حضور مردم در صحنه با استمرار این وضع از مهمترین مقاصد این جریان به شمار میآمد.
4- از کار اندازی اقتصاد کشور: با موفقیت در این پروژه میتوانستند مردم را دچار دلسردی و رویگردانی از نظام سیاسی نمایند.
5- نمایش ناگوار از آینده نظام ایران: القای آیندهای نامعلوم برای ایران در حوزههای مختلف اقتصادی، علمی وسیاسی و پشیمانسازی مردم از اطمینان به حاکمان و انقلاب اسلامی.
در مجموع مدیران متفکر جریان دشمن با توجه به برآوردی که از گذشته دارند در بین نیروهای دلسوز نظام و انقلاب با اجرای عملیات روانی زمینه گرایش به «ولع قدرت» و حاکمیت سیاسی را زمینهسازی میکنند تا امید مردم به تحول آتی کشور را در عمل به ناامیدی تبدیل نمایند. این ناامیدی نیز از طریق تبلیغات و عملیات روانی و با فشار اقتصادی بر نیروهای انقلاب و مردم اعمال میشود و نهایتا در یک پروسه زمانی که به بعد از انتخابات ریاستجمهوری موکول خواهد شد بر شدت فشارها میافزایند و با افزایش فشارهای اقتصادی و سیاسی، وحدت جریان به قدرت رسیده را برهم زده و در نهایت این جریان پیروز را در بین مردم «هو» کنند.
از آنجایی که دشمن میداند که کشور در حل مشکل اشتغال، تورم و و ضعیت اقتصادی با معضلات و مشکلات دست به گریبان است لذا از هماکنون فشار اقتصادی را اعمال نمیکند و این اقدامات را تا ترکیب دولت آینده حفظ خواهد کرد و صرفا مسئولان و مدیران درجه اول کشور را با بحثها و فشارهای دیپلماتیک و مانور روی مسائل هستهای مشغول خواهند کرد تا امور کشور به یک سمت متمرکز شود تا پس از انتخابات ریاستجمهوری یازدهم در تشدید فضای سیاسی و اقتصادی، ضمن غافلگیری، رشته امور کشور را از دست مدیران اجرایی به قدرت رسیده و محو در پیروزی انتخابات بگیرند و اهداف خود را بر افکار عمومی تحمیل کنند.
بنابراین به نظر میرسد طراحی امریکا در اعمال فشار بیشتر استراتژیکی با هدف افزایش نارضایتیهای عمومی به بعد از انتخابات ریاستجمهوری یازدهم موکول شده است که در آن زمان با یک حادثه بینالمللی یا داخلی، سد مقاومت ملی را بشکنند و فشارها را با عملیات روانی تبدیل به انفجار و آشفتگی کنند تا شکاف عظیم بین نظام و مردم تا روز فروپاشی نظام ادامه یابد.
نیت دشمن برای عملیاتی کردن این پروسه آن است که با توجه به رویکرد مردم به نیروهای انقلاب، حاکمیت و قدرت اجرایی در دوره آتی را فرد و مجموعهای در دست بگیرد که که قدرت و اراده و کارامدی اجرایی و سابقه و توان اداره دیپلماسی کشور را در تحولات پیچیده آینده نداشته باشد تا از این طریق بتوانند در خلأ موجود فاصله مردم و حاکمیت را روز به روز بیشتر کنند و در مردم عقده و کینه انباشته نمایند تا آرامش کشور به آشفتگی تبدیل شود و نظام به ورطه فروپاشی سوق داده شود.
با توجه به برنامهریزی مفروض ذیل به نظر میآید که اهداف بلند جریان برانداز امریکایی همزمان با بسترسازی برای ایجاد جنگ قدرت میان نیروهای انقلابی، توپخانه نامریی خود را بر روی اهدافی نظیر؛ جنگ روانی بر علیه شخصیتهای کارآمد و پرسابقه انقلابی، ایجاد اختلاف در بین نیروهای انقلابی، افزایش فشارهای بینالمللی، تشدید فشار اقتصادی در کنار تحریمها جهت بالارفتن نارضایتی افکار عمومی و... متمرکز شده است که بر همین اساس اولویتهایی از سوی جریان دلسوز کشور به شرح ذیل برای خنثیسازی استراتژی دشمن در نظر گرفته شود:
1- با توجه به ناکارآمدی ساختار اجرایی و اداری کشور به علت عناصر فرصت طلب ضرورت دارد تا در قدم اول، نظام اداری و اجرایی کشور به سرعت اصلاح شود و این اصلاحات باید از اصلاح مدیریت کشور آغاز شود. البته اجرای چنین اقدامی نیازمند وحدت سراسری و مشارکت همگانی است. مدیریت کشور باید در دست فردی قرار بگیرد که امتحان پس داده، شناخته شده، دارای برنامه، و از ارداده و قدرت تصمیمگیری در بزنگاههای حساس جنگ اقتصادی و اطلاعاتی برخوردار باشد.
2- همگرایی بین نیروهای انقلاب، اعم از اصولگرا، اصلاحطلب، ارزشی و... ایجاد شود ـ البته به شرط ولایتمداری و روشن بودن مرز با دشمن ـ چرا که وحدت، کلید حل مشکلات کشور است. این وحدت باید شبیه وحدتی باشد که جوانان ایرانی در مقطع و با وجود سلیقههای سیاسی داشتند و در کنار یکدیگر به دفاع از شرف و خاک و ناموس ایرانی پرداختند.
3- فعال کردن نیروهای بدنه انقلاب در طرحهای اشتغالزا، مردمی و... میتواند بسیار موثر واقع شود.
4- اجرای اصلاحات اقتصادی با مشارکت تمامی گرایشات و نگرشهای اقتصادی در حوزه نیروهای انقلاب.
5- پایان دادن به بیکاری و حل معضل اشتغال در کشور.
6- تامین عدالت و برآورده کردن انتظارات عمومی در این زمینه. کمک به دستگاه قضایی در پاکسازی ادارههای فاسد که در ارتباط مستقیم با مردم قرار دارند میتواند به کاهش نارضایتیهای عمومی بینجامد.