مرگ امیر و نفسی راحت که مخالفانش کشیدند
مهرداد فرهمند
بی بی سی، بیروت
ظهر نخستین روز قرن پانزدهم هجری قمری (بیست و نهم آبان ۱۳۵۸ خورشیدی)، امیر نایف، وزیر کشور عربستان سعودی و برادر ناتنی ملک خالد، پادشاه وقت، بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و با چهره ای خسته و گرفته اعلام کرد که حریم خانه کعبه از "عناصر متمرد" پاکسازی شده است.
سحرگاه آن روز، پس از نماز صبح، مردی به نام جهیمان در کنار خانه کعبه دست شوهر خواهرش، محمد قحطانی را بالا برده، او را مهدی موعود معرفی کرده و از مردم خواسته بود با او بیعت کنند، او و پیروان مسلحش سپس مسجد الحرام را به اشغال خود درآورده، پاسداران حرم را از پا درآورده بودند.
وقتی که امیرنایف در برابر دوربین تلویزیون اعلام می کرد مسجد الحرام کاملاً پاکسازی شده، درگیری همچنان جریان داشت و پلیس تحت فرمان او در مقابله با پیروان "مهدی" قحطانی شکست خورده، دهها تن از نفراتش را از دست داده بود.
امیر نایف در حالی که می کوشید اقتدار خود را در مقابله با هر تهدیدی علیه "حریم امن خانه خدا" ابراز کند، در پس پرده، تمام کوشش خود را برای لاپوشانی آنچه در واقعیت جریان داشت صرف کرد؛ با اینکه پس از چند ساعت از شروع غائله، از پایان آن سخن می گفت، واقعیت چیز دیگری بود و آن گونه که شاهدان عینی روایت می کنند، ماجرا سه روزی جریان یافت و سرانجام نه به دست پلیس امیر نایف، که با دخالت ارتش بود که "فتنه خوابید".
محمد قحطانی بین صفا و مروه به ضرب گلوله از پا درآمد، جهیمان دستگیر و همراه با شصت تن از پیروانش گردن زده شد.
کشتار حجاج
واقعه مکه نخستین آزمون بزرگ برای مردی بود که امنیت بزرگترین کشور خاورمیانه را عهده دار شده بود، خاورمیانه ای که با وقوع انقلاب ایران، کانون بحران شد و او می بایست در این منطقه پرتلاطم، بزرگترین منبع انرژی جهان را امن و دور از گزند نیروهای در حال افزایشی قرار دهد که منافع غرب را تهدید می کردند.
شیوه ای که امیر نایف برگزید، همان بود که با غائله جهیمان و یارانش کرد: سیاست پنجه آهنین و قهرآمیز امنیتی در عین دور نگه داشتن چشم جهانیان از هر خللی که بر این سیاست وارد می شد، تا آنجا که حتی هنگامی که رشد و گسترش جادویی فن آوری اطلاع رسانی، بسته ترین کشورهای دنیا را پیش روی جهانیان عریان کرد، هیچ روزنه ای برای درز آنچه داخل سرزمین عربستان سعودی می گذرد باز نشد و امیر نایف توانست مانند همان روزی که از پاکسازی بیت الله الحرام دم می زد، چهره ای مقتدر برای خود حفظ کند.
یکی از بزرگترین چالشهای دستگاه امنیتی سعودی، کنترل سیل میلیونی حجاج است، در سالهایی که انقلاب در ایران مایه تحرک جنبشهای اسلامی در خاورمیانه شده بود، حج به عنوان بزرگترین گردهمایی بشری می توانست جولانگاه این حرکتها باشد و ایران هم از هیچ تلاشی برای بهره بردن از این امکان فروگذار نکرد تا سرانجام کار به جایی رسید که قبضه امنیتی امیر نایف با کشتار صدها حاجی تظاهرکننده ایرانی، تیره ترین دوران رابطه ایران با عربستان سعودی را رقم زد.
آیت الله خمینی، رهبر وقت ایران در آن زمان گفت: "اگر ما از مسئله قدس بگذریم، اگر ما از صدام بگذریم، اگر ما از همه کسانى که به ما بدى کردند بگذریم، نمىتوانیم [از] مسئله حجاز (کشتار حجاج) بگذریم" اما پس از درگذشت او دیری نگذشت که دولتمردان ایران کوشیدند رابطه حسنه ای با عربستان سعودی برقرار کنند، با امیر نایف که مسئول کشتار حجاج ایرانی به شمار می رفت باب دید و بازدید باز شد، به تهران دعوتش کردند و با او پیمان امنیتی بستند.
امیر نایف و القاعده
حادثه یازدهم سپتامبر فصل تازه ای در کارنامه امیر نایف باز کرد، حادثه ای که مسببانش ریشه در عربستان سعودی داشتند و در همان سالهایی در این کشور جذب سرباز و سرمایه کرده بودند که امیر نایف اقتدار پنجه آهنین امنیتی خود را در برابر چشمان متحدان غربی آل سعود به نمایش می گذاشت.
امیر نایف بلافاصله مبارزه با القاعده را در رأس برنامه خود قرار داد، در صف اول جبهه ای قرار گرفت که آمریکا با عنوان جنگ با تروریسم به راه انداخت و تمام قدرت پنجه آهنین امنیتی خود را صرف مقابله با القاعده کرد، ولی دیگر تا آخر عمر آماج نگاههای پر سوء ظنی بود که هر بار عملیاتی در عراق به نام القاعده ثبت می شد، به دنبال رد پایی از امیر نایف بودند.
امیر نایف با تفکر بنیادگرا و پیروی سرسختانه از اندیشه سلفی، آشکارا با اعطای آزادیهای سیاسی و اجتماعی با زنان و تشکیل مجلس قانونگذاری انتخابی مخالفت می ورزید، بر اجرای سختگیرانه احکام شرع، آن هم با بینشی بنیادگرایانه اصرار می ورزید و پلیس امر به معروف و نهی از منکر را که نارضایتی زیادی برانگیخته بود تقویت می کرد.
با سالخورده تر شدن برادر حکمدارش، ملک عبدالله، نقش او در سیاستگذاریهای عربستان سعودی پررنگتر شد و به همان اندازه که ملک عبدالله کوشید چهره فرمانروایی میانه رو و معتدل از خود ترسیم کند، امیر نایف چنان شهرتی برای خود به هم زد که آنانی که نگران روزی بودند که او به جای برادر نشیند، پس از مرگش، نفسی راحت کشیدند.