ماجرای بازیگر شدن ترانه علیدوستی از زبان امین تارخ
برنامه تلویزیونی گپ به کارگردانی رامبد جوان پنجشنبه 18 خرداد میزبان امین تارخ بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون بود.
تارخ در ابتدای برنامه درباره کلاسهای آموزش آموزشگاه بازیگریاش گفت: «هنرجویانی که درآموزشگاه من دوره بازیگری را میگذرانند همگی دوره پیشرفته بازیگری را پشت سر گذاشتهاند و اکثر آنها در بسیاری از جشنوارهها جوایز مختلف کسب کردهاند.»
تارخ در ادامه درباره آموزشگاه بازیگری خود گفت: «قطعا اگر این کلاسها دو سال پشت سر هم خروجی نداشته باشد آموزشگاه را تعطیل خواهم کرد.»
او در ادامه درباره اشخاصی که علاقهمند به بازیگری هستند، گفت: «اگر کسی تصمیم بگیرد بازیگر شود هیچکس نمیتواند قطعا بگوید او بازیگر خواهد شد یا نه. اتفاق افتاده است کسی که من با اطمینان به او میگفتم مناسب کار بازیگری نیستی و در این حرفه موفق نمیشوی ثبت نام کرده و بازیگر شده و در کارش بسیار هم موفق بوده است. البته عکس آن هم اتفاق افتاده و کسی که بسیار مستعد و زیبارو بود در بازیگری موفق نشده است.»
بازیگر فیلم سینمایی «مادر» در ادامه گفت: «من این جمله را زیاد شنیدم که آقای تارخ نورچشمیهایش را به پروژهها معرفی میکند در حالی که این درست نیست. مثال واضح آن بازیگر شدن ترانه علیدوستی است.»
تارخ ادامه داد: از پروژه «من ترانه پانزده سال دارم» با من تماس گرفتند و گفتند «ما دختری میخواهیم با ظاهر ظریف و معصوم که اگر باردار شد یه کم عجیب به نظر برسد». گفتم «این مشخصات مخصوص یک نفر است به نام ترانه علیدوستی که به نظر من حقیقتا بسیار مستعد است، اما چون زیر 17 سال است برای این نقش باید با پدرش صحبت کنید.» در نهایت ترانه علیدوستی از میان 700 دختر که برای این نقش تست داده بودند انتخاب شد. بعد از اینکه آن فیلم را بازی کرد آمد و کلاسهای بازیگری را ادامه داد. ترانه همیشه میگوید: «بعد از این فیلم بازیگری را جدی شروع کردم». حقیقتا او از تمام لحظات زندگیاش به نحو احسن استفاده کرد.»
تارخ در ادامه از شرایط زندگیاش در سالهای کودکی اشاره کرد و گفت: «شش سالم بود که خانوادهام از شیراز منتقل شدند به خاش در استان سیستان و بلوچستان. پدرم نظامی بود. خاش فقط یک خیابان داشت که نیمهآسفالت بود و یک اداره برقی که چهار ساعت بیشتر کار نمیکرد. خاش عقرب و مار فراوان داشت که بعضی وقتها میآمدند زیر بالش من زندگی میکردند! هنوز جرئت نمیکنم دستم را زیر بالش ببرم، چون وقتی یک روز از خواب بیدار شدم دیدم یک عقرب سیاه زیر بالشم است!»
او در ادامه افزود: «علاقه به هنر از همان سنین کودکی در من به وجود آمد. حس کردم نمیشود از آن دور شد. آن زمان آنقدر علاقهمند بازیگری شده بودم که با خودم تصمیم گرفتم با معدل خوب قبول شوم تا بهتر بتوانم در کنکور دانشکده هنرهای زیبا قبول شوم. سال تحصیلی 51-50 بود که وارد این دانشکده شدم و با هنرمندانی مثل رضا کیانیان، جمال اجلالی، حمید لبخنده، احمد آقالو، داریوش فرهنگ و... همدوره بودم.»
تارخ در ادامه گفت: «در همین دوران بود که پدیدهای به نام دکتر محمد کوثر از آمریکا به ایران آمد و بهرام بیضایی ریاست دپارتمان تئاتر را به عهده گرفت. به این شکل پرسنل آموزشی آنجا قوت بیشتری گرفت. از آن دوران به عنوان دهه طلایی دانشکده هنرهای زیبا نام میبرند.»
او در پاسخ به این سئوال که آیا فرد حسودی است یا خیر گفت: «من زمانی احساس کردم بخش عمده پیشرفت ناشی از حسادت مثبت به دیگران است و همین سبب پیشرفت میشود.»
تارخ در ادامه دلیل موفقیت آموزشگاه بازیگریاش را قائل شدن شرافت برای کارش بر شمرد و افزود: «فکر میکنم اگر این شرافت را ملاک کار قرار بدهید، کسانی را برای تدریس انتخاب میکنید که همانقدر دلسوز باشند. اگر استادی با شیوه تدریساش به هنرجویان لطمه بزند سریع این همکاری را قطع میکنم. البته من فوق لیسانس مدیریت فرهنگی دارم. این قضیه به من کمک کرد متوجه باشم باید یک رابطه عاطفی بین مدیر و همکارانش ایجاد شود، اما تا حدی که برای افرادی که با آنها در ارتباط هستند پیشبرنده باشد.»
او در ادامه درباره سختیهای حرفه بازیگری گفت: «بازیگری به نمایش گذاشتن یک شخصیت انسانی به وسیله انسان برای انسان است. سخت بودن این حرفه به همین دلیل و تعریف است.»
تارخ در آخر در پاسخ به این سئوال که به عنوان یک بازیگر چه توقعی از مردم دارید، گفت: «مردم باید بدانند بازیگر مثل یک آدم طبیعی گاهی خسته میشود وگاهی میخواهد تنها باشد و حق زندگی کردن دارد. البته مردم همیشه محبت دارند و ما بازیگران هم به همین محبت مردم دلخوشیم و سرمایه بازیگر مردم هستند، اما بهتر است این تعامل دو طرفه باشد.»