احمد کسروی،تجسم مدرنیته ایرانی با تناقض هایش

احمد کسروی در حوزه‌های مختلفی همچون تاریخ، زبان‌شناسی، ادبیات، علوم دینی، روزنامه‌نگاری، وکالت و سیاست فعالیت داشت

شهاب میرزایی

بی بی سی

در چند دهه اخیر، آنچه از احمد کسروی در قرائت‌های رسمی نشان داده شده، یا کسروی تاریخ‌دانی است که تاریخ مشروطه و تاریخ ۱۸ ساله آذربایجان را نگاشته یا کسروی دین ستیزی که به مقدسات دینی اسلام و مذهب شیعه تاخته است.

اما نگاهی به زندگی سیداحمد کسروی تبریزی و سیر فعالیت‌های وی نشان می‌دهد که نمی‌توان او را به همین دو جنبه از زندگی‌اش تقلیل داد.


احمد کسروی از هنگامی که در سن ۲۰ سالگی به اصرار و اجبار خانواده لباس عبا و عمامه بر تن کرد و بر منبر مسجد آبا و اجدادی‌اش نشست، تا ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ که در ساختمان کاخ دادگستری تهران به قتل رسید، در حوزه‌های مختلفی همچون تاریخ، زبان‌شناسی، ادبیات، علوم دینی، روزنامه‌نگاری، وکالت و سیاست فعالیت داشت.

او که در خانواده‌ای روحانی به دنیا آمده بود از کودکی به مدرسه دینی فرستاده شد و با شیخ محمد خیابانی که در‌‌ همان مدرسه تدریس می‌کرد، آشنا شد.

در سال‌های آغاز مشروطه، کسروی دل به مشروطه‌خواهان بسته بود اما به خاطر مخالفت و دشمنی اعضای خانواده و نزدیکانش با مشروطه، مجبور به پنهان کردن این دلبستگی بود.

او آخوندی متفاوت بود که برادران کوچکترش را به جای مدرسه علمیه، به دبستان می‌فرستاد، ریشش را می‌تراشید، در مسجد و در جاهای دیگر به دروغ گویی‌های روضه‌خوانان ایراد می‌گرفت و خود نیز بالای منبر در پایان موعظه، برای گریاندن مردم روضه نمی‌‎خواند.

سعید نفیسی، کسروی آن روز‌ها را اینگونه توصیف می‌کند: "عمامه‌ای سیاه به سر داشت، لباده و قبای بلند می‌پوشید و عبای سیاهی بر روی آن می‌افکند. عمامهٔ کوچک و فشرده او بهترین نماینده طلاب تبریزی بود. چهره لاغر و استخوان‌های برجسته سیمایی رنج کشیده و عصبانی و در ضمن مستبد به رای و مُصر در عقیده را نشان می‌داد و از اینکه بر خلاف عرف و به خلاف عقیده دیگران چیزی بگوید باک نداشت."

عبای روحانیت بر دوش کسروی اما دوام چندانی نداشت. او در سال ۱۲۹۰، هم‌زمان با درگیری روس‌ها و مجاهدان در تبریز، در مراسم ماه محرم مردم را از بالای منبر به مبارزه می ‌خواند و خود نیز در تلاش برای پیوستن به مجاهدین بود. پس از آن بود که برای نخستین بار از سوی روحانیون زادگاهش "همکاوار" تبریز، تکفیر شد و با پراکنده شدن مردم از پای منبرش او هم لباس آخوندی را در گوشه‌ای‌‌ رها کرد و به سراغ دانش روز رفت.

کسروی پس از دوره‌ای که برای امرار معاش به فروش کتاب‌هایش و جوراب‌بافی روی آورده بود، شروع به آموختن ریاضیات، تاریخ و زبان عربی کرده بود و از منظر سیاسی به محمد خیابانی نزدیک شد.

چندی بعد هنگامی که برای آموختن زبان انگلیسی به مدرسه آمریکایی تبریز مراجعه کرد، پیشنهاد مدیریت مدرسه برای تدریس زبان عربی را نیز پذیرفت و هم‌زمان به یادگیری زبان اسپرانتو پرداخت.

کسروی در سال ۱۲۹۶، در پی سرنگونی تزار روسیه و راه‌اندازی حزب دموکرات در آذربایجان از سوی محمد خیابانی، به این حرکت پیوست، اما همکاری وی با این جریان سیاسی چندان دوام نداشت و در پی بروز دودستگی در بین دموکرات‌ها از آن‌ها جدا شد. عمده فعالیت‌های وی در این دوران مطالعه ادبیات عربی، نگارش کتاب درباره صرف و نحو عربی، انتشار مقاله در مطبوعات عرب زبان کشورهای همسایه و ترجمه از زبان اسپرانتو بود.

او در سال ۱۲۹۹، در دوران قیام دموکرات‌ها و ناآرامی‌های تبریز به تهران آمد و در آنجا بار دیگر مشغول تدریس زبان عربی در دبیرستان شد. اما پس از مدتی در پی اشتغال در وزارت عدلیه به شهرهای مختلف ایران سفر کرد و طی این سفرها دو کتاب "آذری یا زبان باستانی آذربایجان" و "تاریخ پانصد ساله خوزستان" را به اتمام رساند.

کسروی در این دوران زبان‌های ارمنی و پهلوی را نیز آموخت و به تحقیقاتی درباره صفویه و اسامی شهر‌ها و روستاهای ایران پرداخت. کتاب "شهریاران گمنام"، شامل یک رشته پژوهش گسترده درباره چند سلسله از حاکمان گمنام و نا‌شناس حاکم آذربایجان و اران و نواحی مجاور از جمله دیگر تالیفات وی در این سالها است.

با روی کار آمدن سلسله پهلوی، کسروی به قضاوت در دادگاه جنایی منصوب شد، اما در سال ۱۳۰۹ در پی اختلاف با سران عدلیه و علی اکبر داور از عدلیه خارج شد و دوباره به کار وکالت پرداخت.

وی در این دوران و در خلال تدریس زبان عربی و حرفه وکالت و قضاوت به تحقیق در مورد تاریخ و زبان‌شناسی ادامه داد، اما از سال ۱۳۱۲ به بعد بود که بیشتر به عنوان یک روشنفکر و اصلاحگر ایفای نقش کرد و با انتشار کتاب دو جلدی "آیین" و راه‌اندازی ماهنامه "پیمان" تلاش خود را به پژوهش در امور دینی و اجتماعی معطوف کرد. کتاب دو جلدی آئین که در سال‌های ۱۳۱۱ و ۱۳۱۲ منتشر شد به گفته بسیاری، نخستین تلاش‌های وی در زمینه اجتماع و فرهنگ بود.

کسروی مدت کوتاهی نیز به تدریس تاریخ و زبان در دانشگاه تهران اشتغال داشت، اما مخالفت با بحثی که وی در مورد "شعر و شاعری" در نشریه پیمان منتشر کرده بود و مشروط کردن ادامه تدریش به عدول از این دیدگاه، منجر به انصراف کسروی از تدریس در دانشگاه شد. علاوه بر آن دولت با توقیف ۱۳ عنوان از کتاب‌های او، پروانه وکالتش را نیز از او گرفت.

در دوران پس از شهریور ۱۳۲۰، اندیشه‌های اجتماعی کسروی، به صورت ایدئولوژی ای به نام "پاکدینی" مطرح شد و کسروی جمعیت "باهماد آزادگان" را راه‌اندازی کرد. وی همچنین نشریه "پرچم" رابه عنوان ارگان اطلاع رسانی این جمعیت منتشر کرد.

تاختن به "تعصبات دینی و فرهنگی"، از مذهب تشیع و بهاییت گرفته تا شعرهای حافظ و سعدی از جمله مواردی بود که مخالفت‌های بسیاری را علیه او برانگیخت.

احمد کسروی در این دوران با انتقاد از "اوضاع زندگی، طرز معاشرت و آداب اجتماعی مردم" در نشریاتی که مدیریت آن‌ها را بر عهده داشت، سعی در ارائه "آئین زندگی" داشت و حتی در زمینه زبان‌شناسی نیز با انتقاد از شیوه لغت سازی موجود در آن زمان در پی به کار بردن "زبانی پاک" بود.

انتقادات وی از برخی عقاید مذهبی شیعه منجر به سوءقصد به وی از سوی روحانی جوانی به نام سیدمجتبی میرلوحی (نواب صفوی) در اردیبهشت ماه سال ۱۳۲۴ شد. کسروی از این سوء قصد جان سالم بدر برد، اما گروهی از اعضای فدائیان اسلام در اسفند ماه‌‌ همان سال وی را هنگامی که در کاخ دادگستری تهران، به اتهامات توهین به مقدسات پاسخ می داد، به قتل رساندند.

احمد کسروی تبریزی را می توان همچون پیکره ای دید که مدرنیته ایرانی با تمام تناقض هایش در آن متبلور شده است. ادیبی که از یک سو به پالایش زبان فارسی می اندیشد و از سوی دیگر به بزرگان آن همچون حافظ و سعدی می تازد، به جنگ خرافات دینی می رود اما خود آورنده پاک دینی می شود. خواهان روشنگری در تمامی وجوه زندگانی ایرانیان است اما به مخالفت با تمدن غرب، اروپا مداری و بسیاری از دست آوردهای این تمدن می پردازد. اندیشمندی چند وجهی که روحانیون شیعی او را مخالف دین و مذهب می خوانند و متفکرینی دیگر اندیشه های آیت الله خمینی، علی شریعتی، جلال آل احمد و فردید را وامدار اندیشه های غرب ستیز او می دانند.

رأی دهید
Ahmad1345 - گوتنبرگ - سوئد
تاریخ را نمی‌شود عوض کرد ولی‌ افسوس و صد افسوس که اگر به حرفهای این مرد بزرگ گوش میدادیم به این روز نمیافتادیم. کسروی اسلام و شیعه‌ را شناخته بود و صدها بار فریاد زد و اخطار داد. باز هم افسوس که کسی‌ گوش نکرد.
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 05:57
ARTEMIS-SW - .پاريس - فرانسه
مرد بزرگی‌ بود و باعث افتخار آذر آبادگان!!!که به ویسیله ی تررریستهای خون آشام اسلامی ترور شد-----مرگ بر مرگ آفرینان اسلامی.
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 05:59
pezhman - وين - اتريش
شه روان ،، احمد کسروی،، با جهل و نادانی‌ مبارزه نمود. در دادگستری نشان داد که مرد عادلی است. و با راندخواران و درباریان جنگید. به ایران عشق میورزید. اسلام را بخاطر مخالفت با جهان نو ، نکوهش میکرد. تاریخ را تحریف نمیکرد. وحقیقت را شجاعانه بیان میکرد. و توسط بی‌ منطق‌های مذهبی زورگو ، در راه آزادی اندیشه ،، شه روان ،، شد. یادش همیشه گرامی‌ باد. اطلاعات بیشتر را در یو تیوب تحت نام ،، مهندس بهرام مشیری ،، خواهید یافت.
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 07:09
armanrad - آنکارا - ترکیه
با تشکر از محقق گرامی ،کلمه (همکاوار) اشتباه نوشته شده صحیح اش حکم آباد است که از محلات قدیمی تبریز می باشد.
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 06:56
فامیله دور - تهران - ایران
درود بر کسروی و پیروانش. براستی که پیغمبر زمانه کسری بود و بس. در حال حاضر هم بهرام مشیری این چراغ روشنگری را در دست گرفته و در حال روشنگریست. امیدوارم که اینبار ایرانیها از خواب 1000 ساله ای که از خوردن سیانور اسلام به آن رفته اند بیدار شوند. درود بر بهرام مشیری، درود بر احمد کسروی و همه ی همفکرانشان.
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 07:24
dara20 - تهران - ايران
روانش شاد.
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 07:56
bavar88 - آمستردام - هلند
راه فدائیان اسلام تا اسلام زنده است ادامه خواهد داشت و مرتدان و یاوه گویانی مثل کسروی و رشتی‌ها سر جاشون خواهد نشاند... ۱۰۰ درد بر نواب فرزند ایران زمین....
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 07:22
koorosh2500 - تهران - ايران
اندیشمند و روشنفکری بود که بدون انحراف به چپ و راست با خرافات وکوته فکری ها مبارزه کرد و هفتاد سال پیش پیش بینی مکرد و میگفت این ملت و کشور با این طرز تفکر یک حکومت آخوندی به این این کثافتها (ملاها )بدهکار است و این اتفاق روزی خواهد افتاد و این دور اندیشی او را به عینه دیدیم .""روحش شاد و راهش همیشه جاودان **درود بر کوروش کبیر و خاندانش و نفرین بر مذهب خرافه و دروغین
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 08:44
hamood - دبی - امارات
Ahmad1345 - گوتنبرگ - سوئد, دوست عزیز , در دوره ای که داشتیم با دست خودمان بدبختی خودمان را رقم میزدیم, کتابهائی مثل دون آرام, زمین نو آباد و احتمالا خرمگس, آدمها و خرچنگها و.. که توسط چپ ها تجویز میشد (خصوصا توده ایها) و کتابهای شریعتی و حاج سید جوادی که از طرف مذهبیون نسخه پیچی میشد باب بود وهمینطور نوارهای ضبط شده شریعتمداری و خمینی که به وفور بین عوام الناس پخش میشد به مردم خط میداد. روشنفکری بسیار آسان بود. کافی بود در باره رژیم موجود انتقاد کنی و در مورد شکنجه ساواک یک کلاغ چهل کلاغ بکنی تا بگویند "آدم روشنفکری هستی".تعدادی هم در مکتب کافکا و هدایت سرگردان بودند. تعداد دانایان پاک واقعی بسیار اندک و چون مروارید در عمق و دسترسی بانها مشکل, و تعداددانایان ناپاک و خرمهره های گوهر نما بسیار زیاد. دست دسیسه گران هم که دراز پس , زمانی و علاقه ای برای مطالعه کتب بزرگان واقعی باقی نمیماند و اگر کسی آنها را مطرح میکرد , انگی از وابستگی ووو. دوست من , ما لحظه های معرکه در خواب بوده ایم. آن آب پاک را در لحظه های خشم با دست خویش به مرداب برده ایم
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 09:05
Azadikhah - تكسل - هلند
درود بر احمد کسروی و روحش شاد
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 09:54
kokex - ‫فرانکفورت - ‫آلمان
‫جدأ روحش شاد ابرمردی که ضد خرافه پرستی بود. ‫انسانی ملی
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 12:07
keleyman - اسلام آباد - Iran (ایران)
فعلا که تروریست های اسلامی مثل نواب تبدیل شدن به آدم های ساعتی هفت هزار تومانی مثل تو
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 13:42
oghab - هلسينكي - فنلاند
ARTEMIS-SW - .پاریس - فرانسه. با شما موافقم
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 15:30
kokex - ‫فرانکفورت - ‫آلمان
bavar88 - آمستردام - هلند‫. قاتلین کسروی یک مشت الاغ و بی سواد بودند. ‫نواب صفوی یک بیسواد احمق بود حتی سواد حوزوی آخوندای جاهل رو هم نداشت
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 14:05
mashady - منچستر - انگليس
فامیله دور - تهران - ایران . زنده باشی‌ عزیز درود میفرستم به شما .
‌سه شنبه 23 اسفند 1390 - 20:07
shahram407 - تهران - ایران
زنده باد یاد و خاطره دلاور مردان و ازجان گذشتگان فدائیان اسلام و سلام و صلوات خداوند بر روح پر فتوح رهبر ازادمنش ایشان (( شهید نواب صفوی)) و سایر. یاران از جان گذشته و به یار پیوسته ایشان.
‌چهارشنبه 24 اسفند 1390 - 04:57
pezhman - وين - اتريش
shahram407 - تهران - ایران. گفتید: فدائیان اسلام آزادمنش بودند.!!!! معمولا آزادمنش, به فردی گفته میشود که دید وسیع دارد. و عقاید دیگران را با صبر و بردباری تحمل می‌کند،و با عقل رفتار می‌کند،و سعی‌ نمیکند عقیده خودش را به دیگران تحمیل کند. و بهمین دلیل فدائیان اسلام آزادمنش نبودند.بلکه تروریست و قاتل روشنفکران و آزاد اندیشان و آزاد منشان بودند. آزادمنش واقعی,‌ کسانی هستند که سعی‌ نمیکنند عقیده مخالف را با گلوله, به خاک و خون بکشند و با دلیل و برهان حرفشان را میگویند. مانند شه روان(شهید)احمد کسروی، که اهل منطق و استدلال بود و خون هیچکس را نریخت و نام نیکو از خود بجا گذارد. برعکس گروه تروریستی (فدائیان اسلام)نواب صفوی کارش توسّل به زور و ‌آدمکشی بود. زیرا نمی‌توانست مثل ‌آدم با منطق و برهان به هدف خود برسد. و نگاه کنید, با گذشته زمان, مردم کدامیک را تروریست و کدامیک را آزاد اندیش می‌نامند.
‌چهارشنبه 24 اسفند 1390 - 09:50
shahram407 - تهران - ایران
pezhman - وین - اتریش!!!! ای کاش!!!!! و ای کاش در ایران بودی و به عمق . جمله اخرخودت پی میبردی و میدیدی که ایا مردم کسروی منفور رو احترام میگذارن یا شهدای فدائیان رو. اما صد افسوس که نیستی!!!! . اما من بهت میگم : هشتاد درصد مردم ایران حتی نمیدونن کسروی مرد بوده یا زن!!. مرده است یا زنده!!! اصلا کی بوده!!!!؟؟؟ اما نود درصد مردم نواب صفوی رو میشناسن!! دورد بر روح شهدای فدائیان اسلام.
‌پنجشنبه 25 اسفند 1390 - 00:06
pezhman - وين - اتريش
shahram407 - تهران - ایران. دوست گرامی‌ به نظرها و پیامهای دوستان نگاه کنید. بعد در مورد آینده نظربدهید.. قبل از انقلاب فقط تعداد انگشت شماری از اساتید دانشگاه‌ها شه‌روان(شهید) احمد کسروی را میشناختند.و امروز این تعداد در میان دانشجویان و روشنفکران بسیار است.با گذشته زمان خواهید دید روشنفکران ایران از آدمکشی چون نواب صفوی حمایت خواهند نمود یا از زنده یاد سعید سیرجانی و پوینده و نادرنادر پور و احمدشاملو و یا ،، شه‌ روان احمد کسروی ،،،،، بدانید اهل قلم را نمی‌توان شکست داد. سعدیا مرده نکونام نمیرد هرگز ،،،، مرده آن است که نامش به نکویی نبرند...
‌پنجشنبه 25 اسفند 1390 - 08:40
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.