چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۰
مادر و 2 دختر دانشجو، دزدان طلای نیممیلیاردی
گروه حوادث: 2 دختر دانشجو با دستور مادرشان و در یک نقشه ماهرانه به دزدی نیممیلیاردی از عمهخانم دست زدند. ورشکستگی پدر خانواده عاملی شد تا این زن تصور کند شوهرعمهاش این بدبختیها را به آنان تحمیل کرده است. چندی قبل مدیرعامل یک کارخانه به دادسرای شمیرانات مراجعه کرده و خواست دزد جواهرات همسرش ردیابی شود. این مرد گفت: از وقتی خودم را شناختم کار کردهام؛ در خیاطی، آهنگری و حتی در پروژههای عظیم نفتی در جنوب ایران زحمت کشیدهام تا توانستم سرمایهای دست و پا کرده و ابتدا با راهاندازی کارگاه سپس کارخانه به زندگی مرفه و کار باکلاسی دست پیدا کنم. وی افزود: روزهای نخست زندگیام با «مرضیه»، وی که علاقه زیادی به جواهرات داشت برای حمایت از من همه طلاهایش را فروخت و قول دادم جبران کنم، از این رو بود که وقتی پولدار شدم به هر بهانهای برای مرضیه طلا خریدم و وی به اندازهای جواهرات داشت که اگر کشوهایش را باز کنی، میبینی بدون نظم و دقت آنها را روی هم ریخته است. این کارخانهدار ادامه داد: دیشب مرضیه وقتی در اتاق بود ناگهان فریادزنان بیرون دوید، من جلوی تلویزیون نشسته بودم، ابتدا احساس کردم جانوری در اتاق دیده که ترسیده اما او یک مشت طلا در دست داشت، بعد فریادزنان گفت بخشی از جواهراتش دزدیده شده است. باور نکردم و گفتم شاید بینظمیاش موجب شده چنین فکری کند، تا نیمهشب طول کشید تا کمدها را زیر و رو کنیم و دیدیم که نزدیک به نیم میلیارد تومان طلای همسرم دزدیده شده و مشخص نیست چه کسی دست به این سرقت زده است. با ادعاهای مرد ثروتمند، بازپرس پرونده دستور داد تیمی از پلیس وارد عمل شده و جزئیات این سرقت نامرئی را فاش کنند. ماموران پس از تحقیقات میدانی متوجه شدند هیچ دزدی وارد آن خانه نشده است و اینکه بخشی از طلاها به سرقت رفته نشان داد عامل سرقت سعی داشته مرضیه پی به دزدی نبرد و از بینظمی کشوها استفاده کرده است. وقتی کارآگاهان شنیدند دختر و پسر خانواده در خارج از ایران تحصیل میکنند، مرضیه را تحت بازجویی قرار دادند. این زن گفت: من از تنهایی متنفرم، از وقتی بچههایم رفتهاند خانهام پر رفت و آمد است، خیلیها میآیند و میروند اما به همه اعتماد دارم. وی وقتی پلیس پرسید کدامیک از میهمانانش پس از رفت و آمدهای پیدرپی به طور ناگهانی دیگر به خانه ویلاییشان نمیآید، گفت: برادرزادهام که 45 ساله است 3 ماهی میشد که پیدرپی به خانهمان میآمد، «سحر» 2 دخترش به نامهای «لیلا» و «سارا» را هم با خود میآورد اما از یک ماه پیش دیگر نیامد و بعد شنیدم پشت سرم از پذیراییام بد گفته که باور نکردم، من میهماننواز خوبی هستم. ماموران که میدیدند سحر میتواند دزد طلاهای عمهاش باشد، وی را تحت تجسس قرار دادند و دریافتند این مادر و 2 دختر زندگی بسیار مرفهی داشتهاند تا اینکه پدر خانواده ورشکسته شده و آنان در شرایط بدی گرفتار شدهاند. وقتی افسر پرونده شنید شوهر سحر شریک تجاری مرد کارخانهدار- شوهرعمه- بوده است و با جدایی از وی در بازار سرمایهاش را از دست داده و ورشکست شده این زن را مظنون شماره یک خود دانستند. سحر که باور نمیکرد بهخاطر سرقت طلاهای عمهاش بازداشت شده باشد وقتی دید پلیس مطمئن است وی دزد آشنا بوده، چارهای جز اعتراف ندید و گفت: این طلاها حق من بود چرا که شوهرعمهام موجب شد پدر بچههایم ورشکسته شود، اگر با هم کار میکردند هیچگاه به این روز نمیافتادیم. این زن در حالی که تحقیقات نشان میداد شوهرعمهاش راضی به قطع همکاری با شوهر وی نبوده است، ادامه داد: ما عادت به زندگی در بدبختی نداریم، دخترانم دانشجو هستند و پیش در و همسایه و فامیل آبرو داریم، وقتی دیدم به این روز افتادهایم چون اطلاع کاملی از طلاهای عمهام نداشتم از دخترانم خواستم همراه من به میهمانی برویم آنجا سر مرضیه را گرم کنند و من سرقت کنم. وی افزود: ابتدا نمیپذیرفتند اما قانعشان کردم که حق ماست، بعد به خانه عمهام رفتیم. آنها در پذیرایی نشسته بودند و دخترانم با موبایل شماره مرا گرفتند، کاملا صدایشان را میشنیدم و به بهانه رفتن به سرویس بهداشتی به سمت اتاق عمهام که همیشه درش باز بود، رفتم. دراورش را که باز کردم هرجا دست میزدم طلا بود و نیازی به جستوجو نداشت، نمیدانم چه میزان بود، طلاها را در کیفم گذاشتم و نزد آنها بازگشتم. دزد طلاهای نیممیلیاردی گفت: طلاها دستنخوردهاند، گذاشته بودم آبها از آسیاب بیفتد تا اینکه دستگیر شدم. با اعترافات این مادر تبهکار، 2 دختر دانشجوی وی نیز بازداشت شدند و پذیرفتند در نقشه خانوادگی دست داشتهاند.
snowy me - سوئد - مالمو
|
خدا یه عقلی بده. چقدر چندش آورن کسایی که خودشونو توی اموال بقیه سهیم میدونن و فکر میکنن حقشونه. من هم چوبش رو خوردم. ولی نه به این شکل. ضرری که من دادم در مقایسه با این مبلغ جوک بود. |
جمعه 22 مهر 1390 |
|