گروه عجم؛رپ فارسی با آهنگ سنتی

گروه عجم؛رپ فارسی با آهنگ سنتی رادیو فردا : "رقص مردونه" آهنگ گروه عجم است که رپ فارسی را از این رو به آن رو کرده است.
گروه عجم پیش از این با نام سیمرغ کار می کرد و سابق این گروه به ۷ سال پیش برمیگردد. مصاحبه با گروه عجم در یک روز خوش یمن و دوست داشتنی اتفاق افتاد آن هم روز والنتاین پس از گفت و گو درباره عشق و نگاه بنیانگزارن گروه به روز والنتاین هم بی نصیب نماندیم.کلا مثل اینکه رابطه خوبی ندارید با محیط خارج از ایران چون هی غر می زنید.....پرهام: وقتی که به دنیا آمدیم که والنتاین نداشتیم ولی بعد کم کم وارد می شود و یک جوری می شود به مهمی نوروز و چیزهای دیگر که با آنها بزرگ شده ایم. امین: برای من معیاراینست که دوران پدران و پدربزرگان ما چه بوده آن باری من سنت است. اگر آن موقع نبوده به نظر من زیاد دلیل خاصی ندارد. البته اشکالی ندارد که دنبالش برویم ولی این که روز ملی اش کنیم و همه برویم دور و برش یک خورده برایم غریب است. مطمئنم ایرانی ها هم یک روز عشق داشتند برای خودشان. ایرانی ها که این روزها خیلی خوب می روند جفت و جور می کنند...آنها می گویند روز اسفندگان را باید جشن بگیریم یعنی سپندارمذگان را جایگزین والنتاین کنیم. ولی فکر می کنم خودت یواشکی دور از چشم بقیه یک کادو می خری برای دوست دخترت! امین: والله سعی می کنیم این ایام دوست دختر نداشته باشیم! که خرج زیاد برایمان نداشته باشد!این هم فکر خوبی است!پرهام: من به اندازه جفتمان گرفتار هستم. اشکالی ندارد! امین:حرف سیاسی نزن پرهام شعله می شنود....پرهام:آره دیگر شعله و شهره می شنوند این تکه را می شود یک جوری ادیت کرد!الان در «عجم» یک شکل از کاری می بینیم که با سیمرغ شروع کردید که با فستیوالی که برای موسیقی رپ فارسی شروع شد. امین: سیمرغ را از دوران دانشجویی داشتیم که بیشتر صورت یک گروه دور هم بود و هر کسی که یک سازی می زد و زیاد هم تعصب خاصی روی سبک خاص موسیقی نداشت و همدل بود با ما و کار می کردیم... نوربخش بود، احسان پرویزیان... و بعد که سلیقه ها یک خورده خاص تر شد و هر کسی گرایش خودش را پیدا کرد، گروه عجم یک خورده گرایشش نزدیک تر است به سلیقه من و پرهام در اصل و شاید از همانجا شروع شد.دوران دانشجویی در کجا؟پرهام: در لندن همه بچه ها تقریباً دانشجو بودیم...برای همین می گوییم گروه دانشجویی به خاطر این که آن موقع همه دانشجو بودیم و همدیگر را در برنامه های ایرانی دانشگاه ها می دیدیم بیشتر. هر کس هم یک دانشگاه می رفت که از آنجا شروع شد. بر می گردد به سال ۲۰۰۴چند سال است الان بیرون از ایران هستید و ارتباط ندارید با آن داخل؟پرهام:ارتباط که زیاد داریم با داخل ..... من همان ۲۰۰۴ وارد انگلیس شدم و رفتم دانشگاه. از همان موقع هم بچه ها را پیدا کردم و خیلی راحت.امین: من هم بیست و یک سال است اینجا هستم. امین و پرهام به معرفی گروه می پردازند و می گویند:گروه عجم متشکل از امین و پرهام، آرش فیاضی که تار می زند و می خواند، زرتشت صفری نی می زند، نریمان که کار تولید می کند که بیشتر کارهایش الکترونیک است و شهره کارهای کوبه ای و کرال می کند.دانشگاه همه تان موسیقی می خواندید یا کارهای دیگر می کردید؟امین: متاسفانه هیچکدام به جز شهره موسیقی نمی خواندیم. من که مهندسی عمران می خواندم، پرهام مهندسی کامپیوتر، آرش هم همرشته پرهام است البته آرش لندن نبود و بعداً با هم آشنا شدیم. زرتشت هم زبان شناسی می خواند. این اسم گروه هم عجیب است. برای چه عجم انتخاب کردید؟امین: بحث زیاد شده. در ادبیات فارسی کلاً جاهای جالبی استفاده می شود. در شعرهای حماسی و خود ایرانی ها این را زیاد استفاده می کردند و حالا بعضی ها می خواهند بروند دنبال معنی عربی اش به خودشان ربط دارد. خیلی لقب قشنگی است و من خوشم می آید. به تاریخ ایران ربط دارد هم هویتی و قشنگ است. حالا شاید پرهام...پرهام: کلیت خاصی هم دارد. یعنی اگر هر کس بخواهد گیر بدهد که می تواند گیرش را بدهد که آقا شاید معنی اش فقط ایرانی نباشد و فلان نباشد و برای همین ما کاملاً دید فرهنگی داریم و وارد آن بازی هایش نمی شویم...در مورد موسیقی تان از نظر من جالب بود که برای اولین بار دیدم رپ با موسیقی سنتی ایرانی مخلوط شده و با سازهای اکوستیک ایرانی. خوب هم می خوانند. همان آرش خیلی خوب آواز ایرانی می خواند. پرهام تو خودت هم یک چیزهایی می خوانی نه؟!پرهام: بله دیگر. مال من یک خورده آش شله قلمکار است. چون بک گراندم بیشتر گیتار و کی بورد و موسیقی روز بوده و بعداً گوشم آشنا شده با موسیقی سنتی و محلی...خوب این ایده از کجا آمد؟پرهام: بیشتر از روی سلیقه هایی بود که شکل می گیرد. زندگی خارج شاید یک خورده ربط داشته باشد ولی چیزهایی که گوش می کنی خود به خود با هم قاطی می شود. اگر آدم دچار تعصب نباشد اینها اتوماتیک می رود توی هم یک جورهایی...امین: هدف هیچوقت رپ نبوده به آن صورت. برای این که من اینجا بزرگ شده بودم و آن نوع بیان برایم آشنا تر بود طبعاً آمده در اجرا و تنظیم و آهنگ نویسی امروز ما . کلاً هم در تحقیقات دنبال ریشه های موسیقی مردمی بومی ایران رفته بودیم. بحر طویل را خیلی گفته اند... نوروز خوانی، چاوش خوانی، بحر طویل های تعزیه و این جور چیزها هست که همین شکلها را دارد و ما روی آن ریتم ها می گذاریم خودش رنگ و مایه رپ روز هم می گیرد ولی نمی شود منکر این شد که موسیقی هایی در ایران بوده به همین شیوه بوده است. حالا امروز یک لقب کلی به این جور اجرای آوازی می دهند می گویند اسمش رپ است.امین، تو به کارهای نقالی هم توجه داری؟ به ویژه در بعضی جاها مثلا در یکی از این کارها که خیلی داش مشدی است و کوچه بازاری...کار یک فرم نقالی به خود می گیرد... حتی حرکت دستهایت ،منظورم رقص مردانه است.امین: صد در صد. حتی آنجایی که من وزن رپ می خوانم خیلی نشستیم با پرهام جور کردیم و پرهام همخوانی که می کند بیشتر آن کشش ها و لحن و لهجه پرده خوانی را سعی کردیم زنده کنیم و عرض ادب کنیم... نه این که زنده کنیم. زنده کردنش کار آدمهای بزرگ تر از ماست. برای اینکه می خواستیم بگوییم ریشه موسیقی از موسیقی بومی ایران است اینها را استفاده کردیم که برایمان طبیعی بود. پرهام: این بیشتر از حالت این است که بنشینیم که حالا این را بگذاریم رویش که ترکیب قشنگی بشود، کمتر این حالت را داشت. بیشتر این بود که این هم خوب است. روی این کار کنیم. بعد دیگر آن رنگها و آن چیزها دور و برش شکل می گیرد. به خاطر این که سلیقه مان این است. یک ملودی قوی ایرانی اگر داشته باشد، لخت نمی گذاریم. حتماً یک بیس می آید و یک ریتم امروزی تر می آید رویش تا کامل شود آهنگش.آیا این کار منبع اصلی درآمد شما است؟امین: ما از خدایمان بود که درآمد مان از اینجا بود. ولی حالا مثل این که قسمت نیست. من که همین الان توی شرکت هستم و رئیسم دارد چپ چپ نگاه می کند که الان نیم ساعت است که پای تلفنیبرگرد سر کارت! ... بچه های دیگر هم مثل زرتشت کار می کند خیلی وقت ها شب کار می کند و تمرین هایمان تداخل می کند با کار و این طور چیزها. پول را در می آوریم ولی زندگی مان با موسیقی آمیخته است و کاری نمی شود کرد.پرهام: فکر کنم همه مان در نهایت این را نگاه می داریم. این کم رنگ نیست. من پریروز با نریمان هم صحبت می کردم، که دارو ساز است، صحبت این بود که من داروسازی ام را ادامه می دهم و نگاه اصلی ام به موسیقی است. ولی فعلاً نمی شود اسم اش را منبع درآمد گذاشت. چون در شرایط الان نشدنی است.اما همانطور که در صحبت با برو بچه های گروه موسیقی عجم هم شنید ایرانی ها هم مدت ها است که می خواهند به هر قیمتی شده روز والنتاین ایرانی را به جای وانتاین غربی ها جشن بگیرند و هرزمان که روز والنتاین فرا می رسد بحث پیرامون روز والنتاین ایرانی هم بالا می گیرد از این رو رفتیم سراغ موبد زردشنتی کوروش نیکنام که در مجلس هفتم شورای اسلامی نمایندگی زدشتیان را بر عهده داشته استدرباره جشن سپندارمذگان و رسم و رسوم این جشن توضیح بدهید؟جشن اسفندگان برگرفته از واژه اسپنته آرمئیتی اوستا است. اسپنتا یعنی مقدس و آرمئی یا آرمان یعنی آرزو و عشق. واژه ساده ای که می توان به عنوان برابر این کلمه بگوییم عشق پاک و مقدس است. طبیعتاً آن زمان بیشتر این عشق پاک و مقدس را در بانوان و به ویژه مادران حس می کردند و می دیدند. به همین دلیل این روز را روز مادر یا روز زن هم می نامیدند. زنان در این روز خاص لباس نو می پوشیدند و دست از کارهای هر روز خودشان بر می داشتند و مردان و پسران برای شادی کردن موظف بودند که کارهای روزانه زنان را انجام دهند. منتهی والنتاین یک چیزی برای خودش است و عمر فرهنگی سپندارمذ را ندارد. به نظر من ما تصمیمی نداریم که جایگزین شود. نباید روی یک جشن یا یک سنتی که مال دیگران است خط بزنیم و پاکش کنیم و این را تبدیل کنیم به یک جشن دیگر.الان در جامعه زرتشتی های ایران این روز جشن گرفته می شود؟ یعنی به آن پرداخته می شود یا نه؟نه تنها زرتشتیان این جشن را خیلی پررنگ می گیرند، تمام انجمن ها و سازمانهای زنان تلاش شان این است که زنان برجسته و بانوان نیک و نیکوکار و کسانی که مفیدتر و موثر تر بودند و با دانش تر هستند هر سال چند نفری را کاندید می کنند و به عنوان زنان برجسته معرفی می کنند. تمام فرزندان تلاش می کنند برای مادران شان یا دوستان دخترشان یا همسرشان که زن هستند هدایایی به ویژه گل برایشان داشته باشند یا عطری برایشان داشته باشند. ثبت شده در آثار الباقیه اثر بیرونی که تمام ایران زنان لباس نو می پوشند و هدایایی می گرفتند. عین همین در منطقه گیلان هنوز جشنی است به نام مزدگیران که در آن روز خاص مردان از خانه ها می روند به طرف کوه و باید یخ یا برف فشرده شده هدیه بیاورند به خانه. منظور این است که این جشن عشق ورزی همیشه در ایران بوده و چیزی نیست که اختصاص به دین زرتشت داشته باشد. ما جشن های ویژه خود دین زرتشت داریم که آن جداگانه است.دیده می شود که محدودیت هایی هم اخیراً ایجاد می شود برای برگزاری جشن والنتاین. شما تا چه اندازه یک چنین محدودیت هایی را لازم می دانید؟من معتقدم که هر کسی که در فرهنگی که بزرگ شده اگر به آن بها دهد دیگر نیازی نیست .....ما به قول معروف تهاجم فرهنگی نداریم. اگر ببینیم که خودمان چه ویژگی هایی داشتیم و آن را پررنگ کنیم و برگزار کنیم، نیازی به لجبازی کردن و مقابله با فرهنگ دیگران نیست. ما باید با والنتاین برخورد مقابله جویانه نکنیم که حالا این بد است و نباید انجام شود.
khosh bavar - ایران - یزد
لپ درد ایشان و بقیه در اینجاست که چرا از اداب و رسوم کهن ایران باستان استقبال انچنانی نمیشود که من سعی خواهم کرد با سواد خوش باوریم این مشکل را تجزیه و تحلیل کنم : بعد از پیروزی اسلام بر ایران, اداب و رسومی مانند مراسم عیدنوروز که جایگاه ویژه و محکمی نداشتند و همگانی نبودند, مردم بخاطر ترس از ابرو و منزلت اجتماعی خود, از ان چشم پوشیدند و تا انجایی که من, مردم و فرهنگ ایرانی چه از زمان شاه و چه الان میشناسم, فرهنگ شادی, رقص و خنده بعنوان فرهنگ " سبکسر " معروف است و از طرفی با امدن اسلام, تعزیه خوانی, عزا و گریه جای خود را در فرهنگ ایران خوش کرد و بعنوان مثال همین علی مطهری که دم از مترقی و ازادی بیان میزند, سال گذشته در توضیحات مزخرفش مراسم چهارشنبه ای را که چنان منزلتی در ایران عزیزمان دارد, مورد انتقاد قرار گرفت و به احساسات مردم ریشخند زد.
پنج‌شنبه 12 اسفند 1389

khosh bavar - ایران - یزد
قسمت 2): و از طرفی, باز مقصر خودمان هستیم که به علم و درس اقتصاد ( بازرگانی ) اهمیت چندانی نمیدهیم که از این علم اقتصاد ( Markting) استفاده کرده که چطور میتوان یک " فرهنگ " را به دنیا معرفی و قالب کنیم مانند Love Parade و یا Burning Man در usa و و و . شاد و فروشنده باشیم !
پنج‌شنبه 12 اسفند 1389

zartusht67 - المان - فرانکفورت
افرین پیروزی در بازگشت به ایرانیت است که خوشبختانه هر روز به این تعداد اضافه میشود
پنج‌شنبه 12 اسفند 1389

sarehaal - ایران - ناکجااباد
دمشون گرم
پنج‌شنبه 12 اسفند 1389

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.