چهارشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۸ - ۰۴ نوامبر ۲۰۰۹
دو برادر و یک نجار
دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می کردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند.یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد، مرد نجـاری را دید. نجـار گفت:«من چند روزی است که دنبال کار می گردم، فکرکردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید، آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟» برادر بزرگ تر جواب داد: «بله، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم. به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک تر من است. او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه ما افتاد. او حتماً این کار را بخاطر کینه ای که از من به دل دارد، انجام داده.» سپس به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت:« در انبار مقداری الوار دارم، از تو می خواهم تا بین مزرعه من و برادرم حصار بکشی تا دیگر او را نبینم.»نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوار. برادر بزرگ تر به نجار گفت:« من برای خرید به شهر می روم، اگر وسیله ای نیاز داری برایت بخرم.» نجار در حالی که به شدت مشغول کار بود، جواب داد:«نه، چیزی لازم ندارم.» هنگام غروب وقتی کشاورز به مزرعه برگشت، چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کارنبود. نجار به جای حصار یک پل روی نهر ساخته بود.کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت:«مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟» در همین لحظه برادر کوچک تر از راه رسید و با دیدن پل فکرکرد که برادرش دستور ساختن آن را داده، از روی پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او برای کندن نهر معذرت خواست.وقتی برادر بزرگ تر برگشت، نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته و در حال رفتن است. کشاورز نزد او رفت و بعد از تشکر، از او خواست تا چند روزی مهمان او و برادرش باشد.نجار گفت:«دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید آنها را بسازم.»راستی تا به حال برای چند نفر پل ساخته ایم؟!
Dokhtare_ariaei - ایتالیا - میلان
|
اینو شنیده بودم تکراری بود و خیلی زیبا*اجازه ندهید یک اختلاف کوچک به دوستی بزرگتان صدمه بزند *, *وقتی متوجه می شوید که که اشتباهی مرتکب شده اید، فوراً برای اصلاح آن اقدام کنید *, *وقتی چیزی را از دست می دهید، درس گرفتن از آن را از دست ندهید * , *این سه نکته را به یاد داشته باشید: احترام به خود، احترام به دیگران و مسئولیت همه کارهایتان را پذیرفتن* , *عمیقاً و با احساس عشق بورزید. ممکن است آسیب ببینید ولی این تنها راهی است که به طور کامل زندگی می کنید *, *1به مردم بیش از آنچه انتظار دارند بدهید و این کار را با شادمانی انجام دهید * |
جمعه 7 آبان 1389 |
|
khosh bavar - ایران - کرمان
|
یک جوک : دو برادر بعد از چندین سال همدیگر را ملاقات میکنند, که با همدیگر قهر بودند, وقتیکه همدیگر را می بینند, یکی از برادرها رو میکنه به دیگری, که خیلی ریش بلندی داشت, من ترا اصلا نشناختم, چرا اینقدر ریش داری ? برداره در جواب میگه, مقصر تو هستی که ریش تراشم را از من گرفتی !! بطورکلی ماها مجبوریم با همدیگر کنار بیایم, چه با افراد خانواده و چه با بچه های کاربری web site و چه با اجتماع , وگرنه مثل دیوانه ها از این دنیا خواهیم رفت و نسل اینده به مشکلات و راه حل ما ریشخند میزنند !? |
جمعه 7 آبان 1389 |
|
Dokhtare_ariaei - ایتالیا - میلان
|
khosh bavar - ایران - کرمان خیلی جک قشنگی بود و من کلی استفاده بودم و قربون حر ف دهنت خیلی زیبا گفتی..موفق باشی دوست بسیار عزیزم |
جمعه 7 آبان 1389 |
|
babre mazand - هلند - امستردام
|
. شراره - المان - فرانکفورت . . تا چند ماه پیش هیچوقت نتونستم بفهمم یعنی چی اختلاف بین عروس و مادرش وهر یا فامیل شوهر ولی حالا بعد از 17 سال زندگی مشترک وزندگی یکسال اولم مشترک بود باهاشون /حالا یه سری مشکلات بوجود اومده ولی من سکوت میکنم . ما انسانها با همه میتونیم اختلاف نظر داشته باشیم حتی با مادرمون پس ربطی به فامیل شوهر و فامیل زن و غیر نداره /فقط کمی حساسیت ها رو کم کن وسکوت دوست من |
جمعه 7 آبان 1389 |
|
poriyaye_vali - قطر - دوحه
|
اللی مافیه خیر لأهله مافیه خیر لغیره...کسی که خیری برای خانوادش نداشته باشه برای دیگران هم هیچ سودی نخواهد داشت |
جمعه 7 آبان 1389 |
|
Dokhtare_ariaei - ایتالیا - میلان
|
خرمگس سبز - ایران - تبریز باشه حالا شما حال من و میگیری اینو شنیدی کوه به کوه نمیرسه آدم به آدم میرسه ...منم یادم باشه از این به بعد کامنت های شما رو با دقت هر چه تمام تر بخونم و ایرادهاشو بگم..lol |
شنبه 8 آبان 1389 |
|