با عرض معذرت از دوستانی که بجهت سرگرمی به سایت سرکشی میکنند, با دوستانی به نگاه و گفتگویی وسیع مینشینیم که جدیت و انرژی طلب میکند. امیدوارم دیگران بسادگی بگذرند و بنده را عفو کنند. باسپاس. شاد باشید.
1)عزیز و بزرگوار: در مورد کلمه (مشروطیت مغز ما انسانها) با هم گپ میزنیم. فارغ و تهی از هر ایده قبلی و فیکس. در غیر اینصورت, هیچ نخواهیم دید و فقط گفتگوی ما به مشاجره منجر خواهد شد. امیدوارم با عنایت و دقت به مطلب وارد شویم, چرا که فوق العاده ساده و ظریف است. اما بسیار نااشنا با مغز ما انسانها. با هم خواهیم دید. گرانقدر: مغز ما انسانها, درست از دوران خردسالی و کودکی, جهت داده و برنامه ریزی میشود.نه؟ این مغز با مذهبی خاص؛ تربیتی خاص؛ محیطی خاص؛ و فرهنگی خاص قالب گرفته و شکل میپذیرد. این مغز مشروط میشود. یا به فرانسه (conditionnée) . بدین ترتیب من در اسرائیل بدنیا امده و مشروط میشوم, شما در برزیل به دنیا امده و مشروط میشوید, دیگری در امریکا و الی اخر. خب, ما وقتی با این مشروطیتها و قالبهای فیکس با هم برخورد کنیم, مسلمن دچار بحران و اغتشاش میشویم. عنایت دارید؟ تمنا میکنم ساده و انرژیک به مطلب نگاه کنید. وقتی من اظهار میکنم که مسلمان هستم یا یهودی هستم یا مسیحی؛ در واقع میگویم که من یک پروگرام هستم. نه؟
این گربه بدون شک گربه امام زمان و از علائم ظهور آغا مهدی فراری است. در احادیث و روایات آمده که قبول از ظهور آغا چنین موجوداتی در عالم زیاد میشوند. از جمله ظهور بوزینه ای که خود را رییس جمهور منتخب خواهد نامید و ادعای ارتباط با آغا مهدی فراری را خواهد داشت! همینطور ظهور خر دجال که کارشناسان علم حدیث آنرا سید علی گدا نیز نامیده اند از دیگر نشانه های ظهور است. در آستانه ظهور آغا امام ته چاه قومی بنام یاجوج و ماجوج به جان مردم خواهند افتاد که متخصصان حدیثولوژی (علم شناحت حدیث!) این اقوام را همان سپاه مزدور و بسیج فرومایه میدانند. بهرحال مومنین این نشانه ها را دست کم نگیرند چرا که ظهور نزدیک است! بقول معروف بشینید تا بیاد! همه سر کارید!
2) بدین ترتیب, زمانی که بنده میگویم که من یک مسلمان هستم, در اصل چنین معنی میدهد که پروگرام هستم. برنامه ریزی شده ام. یعنی در ایستگاه اسلام توقف کرده و برنامه ریزی شده ام که مثلا 5بار در روز عبادت کنم, خمس و ذکات بدهم, حج بروم, روضه بگیرم, خوک نخورم ووو که خودتان استحضار دارید. یهودی, مسیحی, و هر باورمند دیگری بهمین ترتیب مغزش برنامه ریزی شده است. نه؟ مطلب بینهایت ساده است؛ حالا وقتی که این پروگرامها و مشروطیتها با هم برخورد کرده یا روبرو میشوند؛ بحران و کشمکش اجتناب ناپذیر است. عنایت دارید؟ مثال بزنیم؟ با کمال میل. ببینید قربان؛ ده سال پیش تعداد گرسنگان دنیا 400 میلیون نفر ذکر میشد؛ در این ده سال بیش از یکصد ONG و موسسات خیریه برای کمک به این گرسنگان تشکیل شد, نتیجه این است که امروز این تعداد به 1میلیارد رسیده است!!! توجه دارید قربان؟ چرا؟ چه چیز مسبب این درهمریختگی است؟ مگر نه اینکه هرکس تصمیم دارد با *پروگرام* و *مشروطیتها و باورهای خودش* با مطلب برخورد کند؟ نه؟ این است که ما در دنیا هیچ مشکلی را در اصل حل نمیکنیم؛ بلکه شکل انرا عوض میکنیم.
3) مغز ما در باورهایمان به تله افتاده و کند عمل میکند. وسعت ندارد و در یک پروگرام مشخص بدور خودش میچرخد. مغز ما شدیدن به نفس تنگی افتاده و هیچ تازگی در ان نیست. از همه چیز تصویر تلمبار کرده و به هم چیز از پشت پروگرامش نگاه میکند. مسائلی مثل جنگ, دیکتاتوری, ایدز, فقر, بیکاری, اعتیاد, مسائلی انسانی هستند وشامل زندگی همه انسانها میشوند. این مسائل فوق العاده مهم اند و زندگی ما را تشکیل میدهند, متاسفانه ملاحظه میکنید که مرتب و مرتب رشد میکند و گسترش میابند, چرا؟ مگر نه اینکه هر ملتی میخواهد انها را با توجه به پروگرامهای خودش و باورهای خودش حل کند؟ چنین چیزی ممکن نیست. حال سئوال اساسی اینجاست: ایا مغز میتواند خودش را قبل از هر چیز, از پروگرامهایش رها کرده و زنجیرهایش را بگسلد تا بتواند به مشکلات مستقیم نگاه کرده و با انها روبرو شود؟ سئوال خارق العاده ایی است؛ اینطور نیست؟ یک مغز تازه و بکر و بدون خراش پروگرام باید چیز تکان دهنده و بینظیری باشد. نه؟ این مغز خود انرژی نیست؟
4) این مغز از limite و محدودیتها و پروگرامهای هزاران ساله مغز بشری خود را خارج میکند. به وسعت مطلب عنایت دارید؟ این مغز از غبار هزاران ساله تکرار و قالب بیرون میرود و زنجیرهایش را بدور میریزد. این مغز استاد و شاگرد خودش میشود. نه به دنبال کسی خواهد رفت و نه در ایستگاهی توقف خواهد کرد. این مغز بینهایت است و تمام بشریت را در بر میگیرد. با فکر نمیشود به این مطلب وارد شد؛ چرا که خود فکر عکس العمل حافظه؛ و محصول شناخته هاست. پس فکر محدود است و بهیچوجه قادر به ورود به نامحدود و بینهایت نیست. باید هرکس خودش به مطلب وارد شود. به محض حضور رهبر؛ متد؛ روش؛ بازی قدیمی و فریب سر بیرون میکند. هرکس باید فقط و فقط چراغ راه خودش باشد. به شما با خضوع و احترام تعظیم میکنم. شادباشید.
i.am.the.world - لوکزامبورک - اش. سلام دوست عزیز ...مطلب جالبی نوشتی ...یکم ادبیاتش شبیه فیلم ماتریکس بود...ولی جالب بود در کل ...ولی برای پاک کردن برنامه ها از ذهن نیاز به یک برنامه جدید هست...نمیشه از فکر استفاده نکرد برای پاک کردن ذهن ار پروگرام ...برای همگرا شدن قضیه همیشه ی نقطه فیکس لازمه ....راه حل چی داری؟
i am the world : دوست عزیز تو که ادم فهمیده ای هستی اخه جای اینجور مطالب اینجاست؟ ضمنا همه ادمای این سایت که عین شما باسواد نیستن که یکی هم عین من پیدا میشه که تا سوم راهنمایی بیشتر نخونده یه جوری بنویس که ماها هم بتونیم بفهمیم قربون شکل خوشگلت بشم من چرا اینقدر قلمبه سلمبه مینویسی
reza1981 عزیز بزرگوارم از المان: گرانقدر خواهش میکنم با هم, و فقط با هم اهسته حرکت کنیم و ببینیم. خیلی اهسته و با تامل. برنامه جدید دقیقا ذهن شما را در سنت برنامه ایی نگه میدارد. نه؟ برنامه جدید؛ تکرار روتین و جاده قبلی میشود. نه؟ حالا کمی دورتر برویم: ماهیت چیزی که در شما برنامه جدید طلب میکند چیست؟ چه کسی در شما از برنامه جدید حرف زد؟ نمیدانم با هم هستیم یا خیر؟ ایا فکر یا mesure نیست که در شما طلب برنامه جدید میکند؟ ایا خود فکر mesure نیست؟ رضا جان باور کن این مطلب انقدر عمق دارد و ساده است که در کلمه نمیگنجد. رضا جان: ممکن نیست فکر در پاک کردن پروگرام کمکی بکند, فکر خودش پروگرام را ساخته و در ان سنگر گرفته. نه؟ فکر در پروگرام احساس امنیت میکند. امنیت فکر از پروگرام و نقطه فیکس تامین میشود. نه؟ بدون پروگرام و نقطه فیکس فکر سردرگم و حیران میشود. معلق میماند و میگوید من کجا هستم؟ عنایت داری عزیزم؟ فکر بدون حافظه وجود ندارد. مگر ما میتوانیم بدون حافظه فکر کنیم؟ گذشته است. در فکر هیچ چیز جدیدی وجود ندارد. نه؟
2) فکر همه انچه که دارد, گذشته است. فکر عکس العمل حافظه است و حافظه محصول گذشته است. نه؟ شما هر چه که در حافظه دارید محصول اموزش و جمع اوری گذشته. همین مطلبی را که میخوانید؛ به محض خواندن گذشته است و مرده. توجه دارید؟ فکر میتواند گذشته هایش را سر همبندی کند, در حال انها را دستکاری و اصلاح کند و به اسم اینده به جلو پرتاب کند. اما همه این پروسه توهم فکر نیست؟ نمیدانم با هم هستیم یا نه. فقط باید گفت: بدنبال راه حل بودن ایا باز تله فکر برای اجرا کردن خودش نیست؟ به شما ارادت دارم و خرمی برایتان ارزو میکنم. شادباشید.
قازقلنگ - ایران - تهران --- دوست عزیز، به هیچ وجه قصد توهین ندارم. اما درک اینگونه مطالب به میزان تحصیلات ربطی ندارد. بلکه مستقیما مربوط میشود به مرغوبیت جنس مصرفی. عنایت فرمودید؟.
قازقلنگ عزیزم مرا خواهد بخشید. هر صفحه و لینکی که در این گفتار مطرح شود نابجا خواهد بود, نه؟ به دعوت و اشارت دوستی به این بحث نشستیم. فرصتی بود. باور کن به سواد نیز مربوط نیست. چرا که خود حقیر تا تصمیم کبری بیشتر نخوانده ام. شاد باشی و مسرور.