چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۸ - ۰۵ آگوست ۲۰۰۹
برزخی به نام ترکیه برای پناهجویان ایرانی
شمار زیادی از مراجعان به دفتر پناهندگان سازمان ملل در ترکیه ایرانی هستند. این پناهجویان به امید آزادی یا زندگی بهتر راهی برزخی میشوند که گاه هیچ راه گریزی از آن نیست. گذاری در آگری، از شهرهای محل سکونت پناهجویان.
خانواده جوان ایرانی در ترکیه
آگری یکی از شهرهای منطقه کردنشین و کمتر توسعه یافته آناتولی در شرق ترکیه است. این منطقه از ۲۵ سال پیش تا کنون صحنه نبرد کردهای جداییطلب حزب کارگران کردستان ترکیه و ارتش این کشور است. آگری، شهر کوچکی که تنها چند کیلومتر تا مرز ایران فاصله دارد یکی از مجموعه شهرهایی است که دولت ترکیه برای اسکان پناهجویان در نظرگرفته است.
در این شهر کوچک، نبش هر کوچه و پسکوچه اینترنتکافه یا چایخانهای به چشم میخورد که اغلب پاتوق پناهجویان ایرانی است. ماکان، ۲۴ ساله یکی از این پناهجویان است. او که یک سال پیش به ترکیه گریخته است، تعریف میکند: «من دانشجوی دانشگاه امیرکبیر تهران بودم. بعد از انتخابات در میدان سعادتآباد تهران همراه دو نفر از دوستانم دستگیر شدم. به من دستبند پلاستیکی زده بودند. اما وقتی گاز اشکآور زدند توانستم فرار کنم.»
اینترنت: دریچهای به دنیای خارج
ماکان توضیح میدهد که از سال ۱۳۸۷ بعد از آشنایی با حزب مشروطه ایران، با این حزب همکاری داشته و به همین علت هم برای نیروهای اطلاعاتی چهره شناخته شدهای بوده است. او ادامه میدهد: «دو روز بعد ساعت ۵ صبح نیروهای اطلاعات ریختند توی خانهمان و کامپیوتر و دستگاه پرینت من را ضبط کردند و از تمام خانهمان فیلمبرداری کردند.»
ماکان هر روز ساعتها پای کامپیوتر مینشیند
ماکان نوتبوکی که همراه دارد روی زانویش جابهجا میکند و ادامه میدهد که بعد از مدت کوتاهی به دادگاه احضار میشود اما با مشورت خانوادهاش تصمیم میگیرد که در این دادگاه شرکت نکند:«ایران اینقدر شلوغ بود که من فکر کردم شاید آبها از آسیاب بیافتد و تمام شود. اما بعد از آن، حکم دادگاه صادر شد: پانزده سال زندان.»
ماکان با کمک دوستانش راهی ترکیه میشود و در شهر وان خود را به کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل معرفی میکند. از آن زمان تا کنون او هم مانند شمار دیگری از پناهندگان ایرانی مقیم ترکیه، در یکی از شهرهای کوچکی که دولت این کشور برای پناهندگان در نظر گرفته، منتظر جواب است.
ماکان میگوید:«من از صبح که از خواب بلند میشوم پای کامپیوتر مینشینم. حزب ما صفحهای روی فیسبوک دارد که من روی آن خبر میگذارم.»
او ادامه میدهد:«کار دیگرم هم همکاری با خانمی در آلمان است که برای پناهجویان مقیم ترکیه کمک جمعآوری میکند. اما دوری از خانواده و اینکه نتوانستم درسم را ادامه دهم واقعأ سخت است. در حال حاضر هم هیچ کاری از دستم برنمیآید جز اینکه صبر کنم.»
اینجا آگری است
آگری ایستگاه آخر
سعید ۴۵ ساله، که خود را هنرمند معرفی میکند در آشپزخانه یک چایخانه کوچک در آگری کار میکند. او هم یک سال پیش به ترکیه گریخته است. سعید تعریف میکند:«از راه قاچاق آمدم. ۵-۶ روز طول کشید تا از تهران رسیدم به وان و خودم را به دفتر سازمان ملل معرفی کردم. بعد من را هم فرستادند اینجا که بیشتر به یک روستا شبیه است. زندگی اینجا واقعأ سخت است.»
سعید ۴۵ ساله در آشپزخانه کار میکند
سعید از ۷ ماه پیش منتظر جواب مصاحبهای است که در دفتر سازمان ملل داشته است. او میداند که حتی اگر درخواستش برای دریافت پناهندگی پذیرفته شود شانس زیادی برای خروج از آگری ندارد. پناهندگان تنها زمانی میتوانند راهی کشور دیگری شود که دولت دیگری مسئولیت پذیرش آنها را قبول کند. برای مردی میانسال با موقعیت سعید، شانس چندانی وجود ندارد. اما سعید خوشحال است که حداقل در آگری، کار کوچکی دستوپا کرده و با دستمزد اندکی که میگیرد محتاج کسی نیست.
کار سیاه , از ظرفشویی تا دلاکی
ماریان و فرشاد زوج جوانی که با فرزند کوچکشان در آگری زندگی میکنند زندگی محقری دارند. آپارتمان کوچکی که آنها به دوبرابر قیمت اجاره کردند خالی است. فرشاد ۲۷ ساله، چند سال پیش تغییر مذهب داده و به مسیحیت گرویده است. او همراه همسر و فرزندش به امید زندگی بهتری در غرب، راهی ترکیه شد. آنها اما اکنون در شهری کوچک در شرق ترکیه گرفتار برزخی شدند که امانشان را بریده است. ماریان تعریف میکند که حتی اجازه ندارند از آگری خارج شوند و اگر هم بخواهند چند ساعتی شهر را ترک کنند بایستی به پلیس محلی "هدیه" بدهند.
خانه محقر زوج جوانی که منتظر پاسخ تقاضای پناهندگیشان هستند
سارا و فریاد زوج ایرانی دیگری هستند که از یک سال پیش در آگری زندگی میکنند. فریاد ۳۴ ساله در جریان ناآرامیهای پس از انتخابات دستگیر میشود. او تعریف میکند: «دنبال خواهرم میگشتند. ریختند توی خانهمان و من را بردند. بعد از سه روز شکنجه من را با قید ضمانت آزاد کردند. میخواستند که افراد دیگری را لو بدهم ولی من توانستم فرار کنم و همراه همسرم به صورت قاچاق آمدیم ترکیه. هنوز جای ضربههای باتوم روی پشتم بود. تعادل عضلانی نداشتم. گواهی پزشکی و عکسها را دارم.»
سارا همسر فریاد، پنج ماهه باردار است. او که حال خوشی ندارد تعریف میکند که وقتی فهمید باردار است تصمیم گرفت سقط جنین کند اما هیچپزشکی در شهر کوچک آگری حاضر به چنین کاری نشد. سارا به گواهی پزشک زنان، به مراقبتهای ویژه نیاز دارد اما در آگری چنین امکاناتی فراهم نیست. در عوض پزشک سارا در آگرا به او توصیه کرده است که تنها در رختخواب بماند و استراحت کند. اما برای این زن جوان که در طول روز کاری به جز انتظار ندارد در رختخواب ماندن غیرقابل تحمل شده است.
همسر سارا، فریاد صبح زود از خانه بیرون میرود و دستکم روزی ۱۶ ساعت کار میکند. او در حمام دلاکی میکند و ماهی ۱۵۰ یورو درآمد دارد. بخش اعظم این پول هزنیه درمان پزشکی سارا میشود. فریاد درحالیکه عجله دارد زودتر به محل کارش برسد با صدای غمگینی میگوید:«شاید بهتر باشد که بمیریم و از این وضعیت راحت شویم!»
آنکارا آنسوی دریچه وان است. اما اینجا برای بسیاری از پناهجویان ایستگاه آخر است
usareza1350 - امریکا - واشنگتن
|
سلام به عزیزان پناه جو. من رضا هستم از وشینگتن.اگه من میتونم کمکی به شما عزیزان بکنم،چه مالی،چه فکری با من تماس بگیرین. |
دوشنبه 4 مرداد 1389 |
|
chalangar - استرالیا - سیدنی
|
قابل توجه درج کنندگان و فرستندگان خبر،شهر آنکارا تا دریاچه وان حدود ١٨ تا ٢٠ ساعت رانندگی با اتوبوس طول میکشد.دریاچه وان در غرب ترکیه و در استان وان هم مرز با ایران است و آنکارا پایتخت ترکیه در قسمت غربی ترکیه است |
دوشنبه 4 مرداد 1389 |
|
usareza1350 - امریکا - واشنگتن
|
سلام هموطن. رضا هستم از امریکا ,.توکل به خدا کنید. ما را درکنار خودتان بدانید.اگر من کاری میتونم براتون بکنم خواهش میکنم با من تماس بگیرین. ......
--------------------
کاربر گرامی
متاسفانه درج ایمیل در بخش نظرات سایت ممنوع می باشد و فقط در بخش تبادل نظر پرنیان امکان پذیر است.
با تشکر از شما
سایت ایرانیان انگلستان |
دوشنبه 4 مرداد 1389 |
|
ARTEMIS-SW - فرانسه - پاریس
|
اکثر کسانی که اش مسموم ع قلاب را برای ملت اسلام زده با اگراندیسمان نقاط ضعف حکومت قبلی برای ملت پختند در اغاز تعدادی جوان احساساتی فریب انان را خورده و در اوایل انقلاب و سالهای بعد مبارزه کردند و جان دادند مسببان اصلی هم گروهی به خارج گریخته و زن و فرزندانشان در امنیت و رفاه کامل ولی به اضافه ی زر زر های ع.قلابی که هنوز ادامه دارد و همینها خفه خون مرگ گرفته اند در برابر .....رنج......امثال این خانواده و دهها هزار مشابه ان/// باز مرا متهم به فحاشی کنید چون حقیقت را می گویم و از تداوم خط فریب و نیرنگ شما بدورم...مرگ بر شورش ننگین 57 و دین ننگینی که ایران را به این روز سیاه افکند. |
دوشنبه 4 مرداد 1389 |
|
raha1984 - المان - هامبورگ
|
خدا درد بی درمون خودشون و خانوادهاشون رو دچار کنه که اینطور مردم رو از خونه و خانواده فراری دادن و اواره دنیا کردنند |
دوشنبه 4 مرداد 1389 |
|
zagros_finland - فنلاند - هلسینکی
|
وجدانهای جهان بیدار شوید! تجاوز و مثله کردن جنازه ی یک دختر پیشمرگ کرد توسط سربازان ترک. https://www.kurdistanpost.com/view.asp?id=c70c32c6 |
دوشنبه 4 مرداد 1389 |
|
Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین
|
خدای من یعنی جوانهای کشورم و هموطنانم باید در حمامهای ترکیه دلاکی کنند. دوستان عزیز من چند سالیست که به المان و طریق ازدواج امدم بعضی وقتها از بعضی ایرانیهای اینجا چندشم میشه , حالم بهم میخوره که وارد اینطور کشورها که میشدند کاری جز فضولی کردن به کار دیگران, دور هم نشستن و حرف در اوردن و حرف زدن راجع به هموطنشون ندارند. بعضی از ایرانیها باعث ویرانی هستند واقعا برای این عزیزانیکه مجبورند تحصیل خود را رها کنند و برای رسیدن به ازادی و امنیت روانی و جانی این همه سختی و مشقت را تحمل می کنند بشدت ناراحت میشم امیدوارم هرکدام این عزیزان هر چه زودتر با سلول به سلول وجودشون ازادی را در اغوش بگیرند. |
دوشنبه 4 مرداد 1389 |
|
ARTEMIS-SW - فرانسه - .پاریس
|
usareza1350 - امریکا - واشنگتن . هموطن چنانچه استطاعت مالی دارید و قصد کمک !!!!خود به این منطقه سفر کنید تا کمک به نیازمندان واقعی برسد چون تعدادی حقه باز و اوباش خود را در میان پناهندگان جا زده و در این اشفته بازار بدنبال سوئ استفاده.نظایرش را هنگامیکه در سوئد بود بارها دیدم |
دوشنبه 4 مرداد 1389 |
|
زندگی زیبا - ایران - ابادان
|
لعنت بر خمینی و اخوندها که جوونهای ایرانی و مردم ایران آوار کردند حرمت آبروی ما در زمان شاه اینقدر بود که ژاپن میخاست مثل ایران بشه ایران الگو بود یرای کشورهای آسیایی |
دوشنبه 4 مرداد 1389 |
|
piruzi - نروژ - فردریکستاد
|
ARTEMIS-SW - فرانسه - .پاریس اره واقعا موافقم ! ادم خودش بره بهتره ! ادم بی وجدان کم نیست اینجا !! |
دوشنبه 4 مرداد 1389 |
|
فرهاد V - ایران - تبریز
|
zagros_finland - فنلاند - هلسینکی _ حق تروریست همینه چه کرد چه ترک چه عرب : شما هم زیاد خودتو درگیر این مسئله نکن برای سلامتیت ضرر داره |
دوشنبه 4 مرداد 1389 |
|
arashbehdin - امریکا - اتلانتا
|
نفرین بر ج.ا و نیز حکومت فاشیستی و شریک دزد ترکیه که به هیچ فانون بین المللی حقوق بشر پایبند نیستند. طرفداران اردوغان و عثمانی و ضد ایرانی های ترکیه پرست با دیدن این خبرها لال میشوند. |
دوشنبه 4 مرداد 1389 |
|
داود-استانبول - ترکیه - استانبول
|
دوست گرامی؛ usareza1350 امریکا-واشنگتن. بنده خدمتتان پیام خصوصی ارسال نمودم. شدیداً نیاز به کمک دارم. اعضاء سایت کم و بیش با من آشنا بوده و میتوانند بنده را تأیید نمایند. موفق باشید. |
سهشنبه 5 مرداد 1389 |
|
usareza1350 - امریکا - واشنگتن
|
سلام هموطن. بعضی از دوستان نصیحت های مفیدی ارائه نمودند که از همشون کمال تشکر و قدردانی را دارم. با تنی چند از همکارانم که در کار صادرات و واردات فرش هستند. تماس حاصل شد..در حال جمع اوری کمک های انها هستیم..قرار شده کمک هارو به حساب شخص مطمئنی در انکارا واریز کنیم تا به دست شما عزیزان برسد.اگر زیاد نیست اما تحفه ایست هدیه دروش. |
سهشنبه 5 مرداد 1389 |
|
Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین
|
داود-استانبول - ترکیه - استانبول .. با درود به شما دوست عزیز . بله من یکی از خوانندگان کامنتهای شما هست و کم و بیش با وضعیت سختی که شما با ان درگیر هستید اشنا شدم من هم قصد دارم با دوستانم در این مور صحبت کرده و نظر انها را برای کمک به شما عزیزان جلب کنم ارتباطتان را با این سایت قطع نکنید تا بتونم خبرهای بعدی را به شما بدهم. usareza1350 - امریکا - واشنگتن .. من به شما مفتخرم. |
سهشنبه 5 مرداد 1389 |
|