یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۸ - ۰۵ جولای ۲۰۰۹
گدایی برای تامین هزینه اعتیاد پدر
مرد معتادی که همسر و 2 فرزند خردسالش را برای تامین هزینه اعتیادش وادار به گدایی میکند، تحت تعقیب قرار گرفت.
به گزارش «جامجم»، در نگاه زن جوان که دست 2 کودک خردسالش را گرفته و آنها را به دنبال خود میکشد، وحشت و هراس موج میزند.
هر چند قدمی که برمیدارد، میایستد و با همان وحشتی که سراسر وجودش را فراگرفته، نگاهی به پشت سر خود میاندازد تا کسی تعقیبش نکند. 2 کودک خردسال سعی میکنند قدمهای کوچک خود را با قدمهای مادر هماهنگ کنند. نگاه پرسشگر 2 کودک و سوالهای کودکانه آنها که مامان کجا میرویم، پس نرسیدیم؟! بیپاسخ میماند.
زن جوان وقتی مقابل مرکز مشاوره نیروی انتظامی میایستد، با گوشه روسری عرق سرد روی پیشانیاش را پاک میکند. در این هنگام گریه یکی از کودکانش توجهش را جلب میکند. او به قدری تند آمده که متوجه گم شدن لنگه دمپایی فرزند خود نشده است.
وقتی مقابل مشاور قرار میگیرد، هنوز دچار تردید و دودلی است. نگاه کنجکاوانه زن مشاور به صورتش خیره شده است. دقایق بهسختی سپری میشود. کودکان روی صندلی آرام گرفتهاند.
زن در مقابل اولین پرسش مشاور که علت حضورش را میپرسد، میگوید: گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه / به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد
درخواست آب میکند و با نوشیدن جرعهای آب، تهمانده آن را به پسر کوچک خود میدهد.
پس از لختی سکوت ادامه میدهد: 9 سال پیش بود که با اجبار پدرم به عقد و ازدواج پسرعمهام درآمدم. از همان ابتدا تمایلی به این ازدواج نداشتم اما هیچگاه جرات اعتراض پیدا نکردم. بخوبی آگاه بودم که سعید، مرد زندگی نیست. او زمانی مرا از والدینم خواستگاری کرد که به اتهام حمل مواد مخدر به اتفاق پسرعموی خود دستگیر و پس از تحمل کیفر از زندان آزاد شده بود.
همانند دختران دیگر آرزو داشتم درس بخوانم، اما بعد از گرفتن دیپلم با مخالفت والدینم عملا امکان ادامه تحصیل نداشتم. سرانجام به عقد و ازدواج سعید درآمدم و متوجه شدم با این ازدواج زندگی خود را با کابوسی وحشتناک پیوند زدهام. سعید مرد رویاهایم نبود. فردی لاابالی که هیچ علاقهای به زندگی نداشت و بیشتر اوقات خود را با دوستانش سپری میکرد. هنوز 6 ماه از ازدواج ما نگذشته بود که متوجه شدم اعتیاد شدیدی به مواد مخدر پیدا کرده است. اعتراض کردم، اما بیفایده بود و او وحشیانه مرا به باد کتک میگرفت ...
زن جوان بغض میکند، آشکارا صدایش میلرزد و ادامه میدهد: دیگر تحمل کتکهایش را نداشتم، چندین بار به حالت قهر به خانه پدریام رفتم، اما آنها نیز مرا طرد میکردند. به توصیه یکی از خواهرانم تصمیم گرفتم صاحب فرزند شوم تا شاید وجود او باعث شود سعید در رفتارهایش بازنگری کند، اما بیفایده بود. در حالی که او هر روز در منجلاب فساد غرق میشد، دومین فرزندم هم به دنیا آمد. بیتوجهی او به خانواده مرا مجبور کرده بود تا به هر طریق ممکن بار زندگی را به دوش بکشم اما چه فایده، حاصل تلاش و زحمت من با کتکهایی که میخوردم از دستم خارج و هزینه اعتیاد شوهرم میشد.
آرامآرام اشک میریزد و میگوید: زندگی من تباه شد و این 2 طفل خردسال نیز قربانی شدند. رفتارهای سعید موجب شد تا مراقب فرزندان خود باشم. ترس از فروش بچهها از سوی وی عملا زندگیام را تبدیل به جهنم کرده است. او مدتی است من و فرزندانم را وادار به گدایی میکند و اگر پول اعتیادش را فراهم نکنیم، ما را به باد کتک میگیرد و تهدید میکند اگر یک روز بدون پول به خانه بازگردیم، کودکان مرا خواهد فروخت و ....
مشاوره پایان میگیرد، زن جوان راهنمایی میشود تا با شکایت او، شوهرش تحت تعقیب قرار گیرد. هنگام خروج از مرکز مشاوره، زن جوان همچنان دچار وحشت است. او در اندیشه نجات خود و 2 فرزند خردسالش است و شاید پولی که باید با گدایی برای اعتیاد شوهرش تهیه کند. پسرک خردسال از مادر دمپایی گمشدهاش را میخواهد. زن کلافه است، از یک رهگذر ساعت را میپرسد و بسرعت دور میشود ....
robinhoodd - استرا لیا - ملبورن
|
لعنت به سیاسته کثیفی به نامه اعتیاد...... اعتیاد تنها اعتیاد نیست...به همراه این هدیه جمهوری اسلامی .. طلاق.....بی کاری....بی بندو باری.....دزدی....قتل.....و 1000 کثافته دیگه به وجود میاد تا الان در هر خانواده یک معتاد باشه تا مردم به دولتی که خونه جوانان از دستاش میچکه و اموالشونو به یغما میبره فکرشون نرسه............ |
چهارشنبه 2 تیر 1389 |
|
porharfi - هلند - آرنم
|
روزی روزگاری بسیاری میگفتندکه:آقای مطیعی هر هفته بر سر دوراهی ها را. از کدوم دوراهی میاوری؟ اما امروزه روز یک یک ما این بر سر دوراهی مانده ها. را خود مامیبینیم.میشنویم.لمس اش میکنیم.""شرم آوره سرزمینی ثروتمند که. رهبر غایب اش زمان ظهور "وعدۀ پول نفت" را به یک یک ایرانیان داد!..اما آنرا. به حساب بانکی عربها سرازیرش کرد!!""و ایرانی را بر سر دو راهی هایی که. کدوم به "وعده گاه پول نفت" میرسد!!سرگردان...گذاشت...!! |
چهارشنبه 2 تیر 1389 |
|
robinhoodd - استرا لیا - ملبورن
|
شعر...ادامه قسمته...1...خدایی بر زمین و بر زمان بی کد خدا کردم. نکردم خلق....ملا و فقید و زاهد و صوفی. نه تعیین بهر مردم مقتدا و پیشوا کردم. شدم خود عهده دار پیشوایی در همه عالم. به تیپا پیشوایان را به دور از پیش پا کردم. بدون اسقف و پاپ و کشیش و مفتی اعظم. خلایق را به امر حق شناسی آشنا کردم. نه آوردم به دنیا روضه خوان و مرشد و رمال. نه کس را مفتخواه و هرزه و لات و گدا کردم. نمودم خلق را آسوده از شر رباکاران. به قدرت در جهان خلع ید از اهل ربا کردم. ندادم فرصت مردم فریبی بر عباپوشان. نخواهم گفت آن کاری که با اهل ربا کردم. به جای مردم نادان نمودم خلق گاو و خر |
چهارشنبه 2 تیر 1389 |
|
robinhoodd - استرا لیا - ملبورن
|
شعر قسنته ....2.......به جای مردم نادان نمودم خلق گاو و خر. میان خلق آنان را پی خدمت رها کردم. مقدر داشتم خالی ز منت..رزق مردم را . نه شرطی در نماز و روزه و ذکر و دعا کردم. نکردم پشت سر هم بندگان لخت و عور ایجاد. به مشتی بندگان آبرومند اکتفا کردم. هر آنکس را که می دانستم از اول بود فاسد. نکردم خلق و عالم را بری از هر جفا کردم. به جای جنس تازی آفریدم مردم پاک دل. قلوب مردمان را مرکز مهر و وفا کردم. سری داشت کو بر سر فکر استثمار..کوبیدم. دگر قانون استثمار را زیر پا کردم. رجال خائن و مزدور را در آتش افکندم. سپس خاکستر اجسادشان را بر هوا کردم. نه جمعی را برون از حد بدادم ثروت و مکنت. نه جمعی را به درد بی نوایی مبتلا کردم. نه یک بی آبرویی را هزار گنج بخشیدم. نه بر یک آبرومندی دو صد ظلم و جفا کردم. نکردم هیچ فردی را قرین محنت و خواری |
چهارشنبه 2 تیر 1389 |
|
robinhoodd - استرا لیا - ملبورن
|
شعر.. قسمته...1. شبی در حال مستی تکیه بر جای خدا کردم. در آن یک شب خدایی من عجایب کارها کردم. جهان را روی هم کوبیدم از نو ساختم گیتی. ز خاک عالم کهنه جهانی نو بنا کردم. کشیدم بر زمین از عرش..دنیا دار سابق را. سخن واضح تر و بهتر بگویم کودتا کردم. خدا را بنده خود کرده خود گشتم خدای او. خدایی با تسلط هم به ارض و هم سما کردم. میان آب شستم شهر به شهر برنامه پیشین. هر آن چیزی که از اول بود نابود و فنا کردم. نمودم هم بهشت و هم جهنم هر دو را معدوم. کشیدم پیش نقد و نسیه بازی را رها کردم. نماز و زوزه را تعطیل کردم..کعبه را بستم. وثاق بندگی را از رباکاری جدا کردم. امام و قطب و پیغمبر نکردم در جهان منصوب. خدایی بر زمین و بر زمان بی کد خدا کردم. |
چهارشنبه 2 تیر 1389 |
|
ali-uae - امارات - دبی
|
این زخمی یه که این حکومت کثیف به تن این مردم زده .چرا مردم سالم نباشن چرااون زن واون دوتا بچه بایدبرن گدایی چرا؟؟؟؟چرا؟مواظب خودتون باشین. |
چهارشنبه 2 تیر 1389 |
|
robinhoodd - استرا لیا - ملبورن
|
قسمته ...3. گرفتاران محنت را رها از تنگنا کردم. به جای آنکه مردم گذارم در غم و ذلت. گره از کارهای مردم غم دیده وا کردم. به جای آنکه بخشم خلق را امراض گوناگون. به الطاف خدایی درد مردم را دوا کردم. جهانی ساختم پر عدل و داد و خالی از تبعیض. تمام بندگان خویش را از خود رضا کردم. نگوبندم که تاریکی به کفشت است از اول. نکردم خلق شیطان راعجب کاری به جا کردم. چو میدانستم از اول که در آخر چه خواهد شد. نشستم فکر کار انتها را ابتدا کردم. نکردم اشتباهی چون خدای فعلی عالم. خلاصه هرچه کردم خدمت و مهر و صفا کردم. زمن سر زد هزاران کار دیگر تا سحر لیکن. چو از خود بی خود بودم ندانسته چه ها کردم. سحر چون گشت از مستی شدم هوشیار. خدایا در پناه می جسارت بر خدا کردم. شدم یک بار دگر یک بنده درگاه او گفتم. خداوندا نفهمیدم خطا کردم... |
چهارشنبه 2 تیر 1389 |
|
iraneslam89 - کلمبیا - کلمبیا
|
عزیزان خواهشمند است کمی توجه داشته باشید تا به دیگران توهین و بی حرمتی نباشد و از قدیم گفتند ( عاقل چرا کند کاری که آخر بیارد پشیمانی ) حال این آدم کور نبود و میدانست که اگر دنبال اعتیاد بره عاقبت خوبی نداره و جز بدبختی بیش نیست پس چرا ادامه داد؟ خواست خودش است به دیگران چه ربطی به مملکت چه ربطی ؟ حکایت ؟ یه کسی شما را تا لب پرتگاه بزرگی پیش می برند و پائین پرتگاه چند حیوان درنده و وحشی هم باشه و به شما به گویند برو پائین ؟ اون شما هستی که باید تصمیم بگیری بروی یه نه و اگر بروی شکار ؟ هستی . خدا لعنت کند باعث و بانی آورنده اعتیاد و خدا لعنت کند رفیق بعد و خدا لعند کند کسی که به این بلا رو می آورد |
چهارشنبه 2 تیر 1389 |
|
pelle - سوئد - استکهلم
|
اگر خامنه ای رهبر نشده بود, الآن خجسته خانم , مجتبی و میثم را وادار بگدائی برای خرج تریاکش میکرد, و حالا فقط علی گدا نامیده میشد و بس,. ولی حالا همه با احترام میگویند , رهبر سید علی خامنه ای الاغ پیغمبر . |
پنجشنبه 3 تیر 1389 |
|