دیپلمه‌های بی‌پناه

دیپلمه‌های بی‌پناه

جام جم آنلاین : آنها که این روزها گرد پیری بر مو و محاسنشان نشسته است، گاه به افق خیره می‌شوند و به یاد می‌آورند که روزی روزگاری اگر جوانی، مدارج علمی را طی می‌کرد و موفق به دریافت مدرک دیپلم می‌شد به چنان جایگاهی دست می‌یافت که بسیاری از ادارات و سازمان‌ها برای نشستن بر کرسی ریاست به او بفرما می‌زدند. از آن بیشتر، طی دوره 9 ساله آموزش عمومی یا مدرک سیکل، افراد را آسوده خاطر می‌کرد که دست‌کم حقوق ماهانه‌ای در انتظار آنهاست اما امروز صاحبان سیکل و دیپلم و فرصت‌های طلایی شغلی آن دوران، به تاریخ پیوسته‌اند و از آنها افسانه‌ای به جا مانده که در باور من و شما نمی‌گنجد. این روزها اگر 12 سال پشت نیمکت‌های چوبی بنشینید و به قولی «دیپلمه» شوید، نه تنها صندلی به شما تعارف نمی‌شود که از ترس پوزخند ادارات و شرکت‌های دولتی و خصوصی، به خود اجازه کاریابی در این حوزه‌ها را نمی‌دهید.

این روزها «دیپلم متوسطه» یعنی آغاز راهی دشوار برای ورود به دانشگاه، یعنی حرکت از نقطه صفر برای فراگیری فن و مهارتی جدید، یعنی شروع رقابتی سنگین برای پیدا کردن یک آب باریکه و...

مشکل از کجاست؟ فرصت‌های ناچیز شغلی، کاهش ارزش مدارک تحصیلی، زیاد شدن دارندگان مدارک لیسانس و فوق‌لیسانس یا شاید همه موارد؟

گزینه همه موارد نشان می‌دهد که نه تنها در ایران که در تمام دنیا رشد جمعیت در افزایش رغبت به ادامه تحصیل موثر است. فشار اقتصادی بر دولت‌ها در رشد آمار بیکاران بخصوص در کشورهای در حال توسعه شاید ابتدایی‌ترین علت بروز این مشکلات باشد.

اما همان کسانی که از گذشته خاطره نقل می‌کنند، گاه به شوخی و گاه به جدی به «ارزش دیپلم خاک گرفته آن روزگار را بیش از دانشنامه‌های لیسانس» جوان‌ترها عنوان می‌کنند، این نکته شاید با اغماض به شوخی شبیه باشد، اما نقطه آغاز یک آسیب‌شناسی عمومی است.

جوانانی که امروزه دیپلم اخذ می‌کنند، اگر وارد دانشگاه نشوند، هیچ توشه‌ای برای بقا ندارند. یک دیپلمه ریاضی، تجربی و انسانی با هر معدل کتبی و با هر نمره انضباطی، سرشار از محفوظاتی است که فقط 6 ماه زمان کافی است تا همه را به ناخودآگاه ذهن بسپارد. او می‌ماند و انبوهی از مطالبات جامعه که توان پاسخگویی به هیچ یک را ندارد. نه فنونی می‌شناسد و نه مفهومی. کتاب‌های درسی ما نه تنها از آموزش مهارت‌های ابتدایی زندگی خالی‌اند که از مفاهیم اولیه زندگی اجتماعی مانند قانونگرایی، دوراندیشی، نظم، علم معاش و.. تهی هستند.

سیاستگذاران نظام آموزش، بارها طرح مهارت زندگی و ضرورت آموزش آن را در مدارس بررسی کرده‌اند، اما هر بار شیوه پرداختن به این مهارت‌ها در گیرودار سلایق و خطوط فکری در ایران فراموش شده است. تجربه کشورهای دیگر نشان می‌دهد که فارغ‌التحصیلان دوره متوسطه در صورت راه نیافتن به دانشگاه، متناسب با مهارت‌هایی که آموخته‌اند، می‌توانند ادامه مسیر دهند، حال آن که در ایران، دانش‌آموختگان 19,18 ساله دبیرستان‌ها، افراد بی‌پناهی هستند که یا به مشاغل کاذب روی می‌آورند یا به اجبار با غول کنکور گلاویز می‌شوند تا شاید در رشته‌ای تحصیلی که نه از آن آگاهی دارند و نه به آن علاقه، تنها برای لقمه‌ای نان، طی طریق کنند.

کتایون مصری

bahman11 - کانادا - تورنتو
من کاملا موافقم - در کانادا اگر کسی دیپلم اینجا رو داشته باشه می تونه یک کاری رو که در خور یک دیپلمست پیدا کنه و دیپلم اینجا ارزشمند هست.
یکشنبه 18 بهمن 1388

Amirbmw - آلمان - اشتوتگارت
تا زمانیکه سیستم آموزشی دبستانها و دبیرستانها بجای دروس بدرد بخور و فنی پر شده از مزخرفاتی مکتب خونه ای مثل عربی و قرآن و دینی ، ... و آتو آشغالهایی نظیر اینها (حداقل تا آخر سال اول متوسطه) توقع بیشتری از فارغ التحصیلان دیپلم نمیشود داشت. البته نباید انکار کرد گرچه رشته خوبی هم مثل حسابداری - کامپیوتر و چند تای دیگه هم اومده ولی برای اونها هم بدلیل نبود یا کمبود فضای آموزشی ( بعضا در مدارس غیرانتفاعی با شهریه های گزاف میلیونی!!) دانشجو نمیتونه بصورت عملی در مورد رشتش یاد بگیره و فقط یه سری چیزهایی در همون حد تئوری و ناقص تو ذهنش میمونه. حالا شخصی که اینطوری حتا با معدل 20 دیپلم میگیره، میخواد بعدش چکار کنه ؟ اصلا چه کاری بلده؟ حالا دیگه بیخیال رشته های ریاضی و تجربی و انسانی که دیگه از هیچ هم کمترند(از نظر کاری). حالا هی بیاین انتقاد کنین که چرا واسه دیپلمه تو مملکت کار نیست. خوب همینه میشه دیگه!
یکشنبه 18 بهمن 1388

Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین
صبر کنید بالاخره خودم وزیر فرهنگ و علوم که شدم یک فکرهای بکر و خوبی ارائه میدم که نه سیخ بسوزه نه کباب.
یکشنبه 18 بهمن 1388

delmorde - سوپد - یوتبوری
خانم کتایون چه خوب درد اجتماعی جوانان ما را بیان کردی. بلی املا درست است. اما من ر سوئد زندگی می کنم . اینجا وقتی کسی دیپلم میگیرد والدین براش جش میگیرند. میتونه بدون ان کتکور کذائی که در ایران متداول است با توجه به ریز نمرات وارد دانشگاه شده و ادامه دهد ولی خیلیها این کار را نمی کنند چون میتونند در اجتماع کار دلخواه خود را پیدا کند و با مهارتی که یاد گرفتند شغلی داشته باشند. هیچ کاری عار نیست. ما متاسفانه مشکل فرهنگ اجتماعی هم داریم که جوانان را رنج میدهد.اینجا دیپلمه هائی هستند که بکار فنی مشغول میشوند و پیشرفت هم میکنند. یا کاسبی و یا شاگردی میکند و سپس در رشته ای استاد میشود.و حتی درامدش از یک پزشک بیشتر است. اینجا بخاطر علاقه و خدمت بمردم پزشک میشوند نه موقعیت اجتماعی و درامد. اما در کشور ما بعکس است.در سوئد تخصص و مهارت در هر شغلی حرف اول را میزند. یک کارگر ماهر و متخصص درامدش و احترامش از پزشک بیشتر است. اکثر پزشکان در خدمت دولت یا شرکتهای خصوص اند.کمتر مطب می بینید. اما درایران درهر محله مثل قارچ. و کاسبی میکنند و کاملا بی انصافند.
یکشنبه 18 بهمن 1388

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.