یکشنبه ۲۲ دی ۱۳۸۷ - ۱۱ ژانویه ۲۰۰۹
شوهرم به بهانه ماموریت به خانه زن دومش می رفت
مردی که بدون اطلاع همسر اولش ازدواج مجدد کرده و هر بار به بهانه ماموریت به خانه زن دومش می رفت سرانجام رسوا و به دادگاه خانواده فراخوانده شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده زن میانسال به نام فهیمه به حسن عموزادی قاضی شعبه 268 مجتمع قضایی خانواده گفت؛ 11 سال قبل با پدر و مادر همسرم که برای انجام کاری به محل کار من آمده بودند آشنا شدم و همین موضوع بعد از مدتی به ازدواج من و اکبر انجامید. همسرم پنج سال از من کوچک تر بود و من همان زمان حدس می زدم این موضوع در آینده مشکل ساز شود ولی با علاقه یی که او به من نشان داد این نگرانی از بین رفت. پدر و مادر من سالخورده بودند و من شرط کردم کنار آنها زندگی کنیم و اکبر هم قبول کرد. فهیمه در ادامه گفت؛ مدتی بعد از زندگی مشترک، مشکلات ما هم شروع شد و همسرم بعد از دعوا با پدرش از محل کارش بیرون آمد و دیگر سر کار نرفت. او به خاطر مشکل جسمی قادر به فعالیت نبود و تا زمانی که مستمری او وضع نشده بود من به تنهایی مجبور به تامین هزینه زندگی بودم. در آن مدت رفتار اکبر با من خوب بود و من تمام مشکلات را به خاطر همین خصلت شوهرم تحمل می کردم تا اینکه مستمری او وضع و رفتار اکبر با من هم عوض شد. وی افزود؛ بعد از مدتی متوجه شدم همسرم قبل از ازدواج به جرم آدم ربایی به زندان محکوم شده بود و همچنین برادر او اعتیاد شدیدی به مواد مخدر دارد. اکبر و خانواده اش تمام این مسائل را از من پنهان کرده بودند ولی من چاره یی جز سکوت نداشتم. مدتی بود همسرم با وجود اینکه شاغل نبود به من می گفت از طرف سازمانی که مستمری دریافت می کند، به ماموریت می رود. اکبر دیگر مرد مهربان سال های قبل نبود و فقط زمانی که به ماموریت می رفت به وضع ظاهری خودش می رسید و دیگر به من و زندگی توجهی نداشت. مدتی بعد یکی از بستگانم به من گفت زمانی که در خانه نیستم، زن جوانی به منزل مان می آید. چند بار شوهرم را تعقیب کردم تا اینکه فهمیدم روزهایی که به بهانه ماموریت از خانه خارج می شود به منزل آن زن می رود. وی افزود؛ با اینکه یک فرزند داشتیم همسرم همچنان به رفتارهای ناشایست خود ادامه می داد. من هم تصمیم گرفتم با هووی خود صحبت کنم تا از زندگی من خارج شود اما او حاضر به این کار نشد و اکنون می خواهم از اکبر جدا شوم. بنا بر این گزارش قاضی دادگاه بعد از شنیدن اظهارات فریده شوهر او را احضار کرد.
sud - انگلستان - لندن |
من از این مردا متنفرم.و ارزوئ یک عقل سالم براشون میکنم. |
شنبه 14 آذر 1388 |
|
NEDER - کانادا - ونکوور |
// به خاطر مشکل جسمی قادر به فعالیت نبود // ولی قادر به سرویس دادن به دو تا زن بود... |
شنبه 14 آذر 1388 |
|
dannni - سوئد - استکهلم |
خوب بنده خدا راست گفته ماموریتی خطرناکتر ازین خوب شب مامویت داشته پیش زن دومش/ خوب وقتی شبها پیش تو هست به زن دومش میگه امشب ماموریت دارم نتیجه میگیریم هرشب در حال ماموریت هست/ ای خدا از این ماموریتها نصیبما نمیشه |
شنبه 14 آذر 1388 |
|
blueberry64 - ایران - تهران |
چقدر آدم پستی هست که لااقل به خاطر محبت های زنشم خودشو نگه میداشت. |
شنبه 14 آذر 1388 |
|
زندگی زیبا - ایران - آبادان |
دنی جون از حالا بهت بگم ماموریت بی ماموریت برای اینکه عشقم ثابت کنم ایمیل برات میذارم یه نشون درست بذار تا متوجه بشم خودتی . .... |
یکشنبه 15 آذر 1388 |
|
زندگی زیبا - ایران - آبادان |
دنی به این ایمیل ...@yahoo.com بزن منتظرتم
--------------------
کاربر گرامی
لطفا برای تبادل ایمیل با دیگر کاربران از تالار پرنیان استفاده نمائید درج آدرس ایمیل در بخش نظرات مقدور نمی باشد.
با تشکر |
یکشنبه 15 آذر 1388 |
|
katrina - اسکاتلند - گلاسکو |
زندگی زیبا - ایران - آبادان -عزیزم چقدرعجله داری حالاوقت زیادداری دانی جان بیا این اولین ماموریت ببینم چیکارمیکنی موفق باشی استاد هههههههههههه |
یکشنبه 15 آذر 1388 |
|
kadkhoda saeid_uk - انگلیس - منچستر |
حیف که مسئولین محترم سایت قسمت اخر شعار اسیایی شدن استقلال همیشه قهرمان و سانسور کردن/ ما پارسال 13 جدول بودیم اخرش با افتخار قهرمان شدیم و رفتیم اسیا؛ امسال که تازه اکثر هفته ها صدر جدول و غروق کرده بودیم؛ پس خدا اخر و عاقبت تونو به خیر کنه لنگیهای پر ادعا/ واالا راست میگن خدا خر و شناخته بهش شاخ نمیده؛ شما لنگیها اگه مثل ما هر سال قهرمان میشدید الان خدا رو هم بنده نبودید/ هنوز هیچی نشده اینقدر شاخ و شونه نکشید شاخ شکسته های لنگی/ من کاملا میتونم حستون درک کنم حق دارید بلاخره هر کی جای شما باشه عقده ای میشه هههههه جاننننننم |
یکشنبه 15 آذر 1388 |
|
sepideh sepid - انگلستان - لندن |
عجب مرد دودره بازی بوده.. مردای اینجوری ارزش اینو ندارن که آدم حتی یک ثانیه از عمرشو باهاشون تلف کنه... |
یکشنبه 15 آذر 1388 |
|
amishka - اذربایجان - باکو |
kadkhoda saeid_uk - انگلیس - منچستر .کدخدا جان بخاطر ضعف چشمات باز هم قرص هاتو اشتباه خوردی.اینم نتیجه اش داری هزیون میگی |
یکشنبه 15 آذر 1388 |
|
dannni - سوئد - استکهلم |
زندگی زیبا - ایران - آبادان . . /فقط نوشته یاهو .کوم اخ چه کلمه بنویستم من نمیدونم چرا نمیای تبادل نظر پرنیان ولیست اعظائ روزی 20 پیام بچها برام میفرستن جون زیبا یکبار دیگه امتحان کن یا اسمت ثبت کن اونجا//katrina - اسکاتلند - گلاسکو // من عاشق اینجور ماموریتها هستم |
یکشنبه 15 آذر 1388 |
|
kadkhoda saeid_uk - انگلیس - منچستر |
dannni-سوئد؛ دنی جون دعایی که کردی چون نیتت پاک بود زور براورده شد؛ ای کاش یه چیزه دیگه از خدا میخواستی؛ اوه اوه مثل اینکه طرف خیلی اتیشش تنده/ اونوقت هی به ما تیکه میندازی ناقلا؛ التماس دعا داریم داداش |
یکشنبه 15 آذر 1388 |
|
کلاب - ایران - تهران |
دنی خان خیلی شیطونی تو . |
یکشنبه 15 آذر 1388 |
|
babak53 - اتریش - وین |
بیچاره مشکلاتش جسمی بوده نه جنسی.ا |
یکشنبه 15 آذر 1388 |
|
Yase-banafsh - سوئد - گوتنبرگ |
زندگی زیبا - ایران - آبادان . عزیزم من هر جا کامنت تو رو میبینم یه جورایی گیر دادی به این دنی. مثل اینکه خیلی ! |
یکشنبه 15 آذر 1388 |
|
زندگی زیبا - ایران - آبادان |
Yase-banafsh - سوئد - گوتنبرگ فاش میگویم از گفته خود دل شادم بنده عشقم از هر دوجهان آزادم (عشق یعنی دنی ) وای چی بگم دنی عشق من است چرا حسودی میکنید فدات بشم دنی دوستت دارم باشه سعی خودم میکنم میام تالار تبادل نظر قربونت دنی جون برم |
یکشنبه 15 آذر 1388 |
|
mfkarimi - ایران - تهران |
خوب بنده خدا با یکی ارضا نمی شده!!!!!! |
دوشنبه 16 آذر 1388 |
|
Yase-banafsh - سوئد - گوتنبرگ |
زندگی زیبا - ایران - آبادان . نه عزیزم حسودی نمیکنم. مبارکت باشه. من خودم یه دنی تو زندگیم دارم و احساساتتو درک میکنم. ایشالا بهش برسی. |
دوشنبه 16 آذر 1388 |
|
dannni - سوئد - استکهلم |
Yase-banafsh - سوئد - گوتنبرگ . . // یعنی مثل من خوشکله دانی تو |
دوشنبه 16 آذر 1388 |
|
Yase-banafsh - سوئد - گوتنبرگ |
dannni - سوئد - استکهلم . . من که تو رو ندیدم عزیزم. چی بگم؟ |
سهشنبه 17 آذر 1388 |
|
dannni - سوئد - استکهلم |
Yase-banafsh - سوئد - گوتنبرگ/خوب به این میگن همسایه بی معرفت |
سهشنبه 17 آذر 1388 |
|
Yase-banafsh - سوئد - گوتنبرگ |
dannni - سوئد - استکهلم . . تشریف آوردید گوتنبرگ در خدمت باشیم. البته با عرض معذرت از زندگی زیبا - ایران - آبادان . یه وقت به چشم رقیب نگام نکنی! |
سهشنبه 17 آذر 1388 |
|